محمدرضا زارع
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های محمدرضا زارع (13 مورد)
  سوره نساء آیه 1 -
ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، (از) کسی که شما را از ذاتی یکسان آفرید و از آن جفتش را آفرید و از آن دو بسیار مردان و زنان (بوجود آورد و در زمین) پراکند، و پروا کنید از یکتاخدایی که از او طلب جفت و خویشاوند می کنید. همانا یکتاخدای (پیوسته) بر شما اشراف دارد.
  سوره فرقان آیه 1 -
جاودان است انکه این کتاب هدایت را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده ای برای ساکنین دنیا باشد.
  سوره نحل آیه 1 -
فرمان یکتاخدای می آید پس بر آن شتاب نکنید منزه است او، و برتر از آنچه شریکش قرار می دهند.
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های محمدرضا زارع (7 مورد)
  سوره فجر آیه 25 -
پس در آن روز هیچکس عامل و متصدی عذاب او نیست، و عذاب او اثر و نتیجه و تجلّی اعمال و رفتار گذشته ی اوست که طبق سنتهای تبدیل ناپذیر و تغییرناپذیر الهی سرانجام گریبانش را گرفته است. پس در واقع عذاب کننده ی او در درجه اول خود اوست بعنوان عامل به اعمال مستحق عذابی که در دنیا مرتکب شده و در درجه دوم عامل عذاب او همان اعمالی است که او در دنیا عاملشان بوده. مثل کسی که دست به سیم برق می زند و دچار برق گرفتگی می شود و از حیث این عمل دچار رنج و درد و عوارضی می شود که نتیجه ی طبیعی عمل اوست و کسی متصدی و عامل اجرای درد و رنج حاصل از عمل ناصواب او به او نیست. این آیه اوج عدالت الهی را می رساند و نشان می دهد که عذابهای اخروی به اندازه سر سوزنی خارج از عدالت نیست.
در این آیه ضمیر(ه) در (عذابه) و همچنین در آیه ی بعد در (وثاقه) به انسان برمیگردد که در دو آیه ی قبل از آن در موردش سخن گفته شده است. ظاهر و اسلوب این آیات ارجاع ضمیر (ه) به خدا را نشان نمی دهد، همانطور که اضافه کردن کلماتی مانند (مانند) و (مثل) در ترجمه و تفسیر این آیه از نص کلام برداشت نمی شود.
  سوره حمد آیه 6 -
ترجمه: ما را به راه راست هدایت بفرما.
مفهوم: ما را به صراط مخصوص و مستقیمی که مورد تایید توست هدایت بفرما- به کوتاهترین راهی که ما را به تو برساند- به مطمئن ترین راه- به راهی که در آن فرصتها را از دست ندهیم و از همه ی لحظه ها برای نزدیک شدن به تو استفاده کنیم- به راهی که در آن دچار سیر قهقرایی نشویم و متوقف نگردیم و با تردید قدم بر نداریم- به راهی که خود در طی کردنش یاریمان کند، راهی همچون سرازیری اما رو به تعالی و تکامل.
همانگونه که می بینیم هدایتی که انسان در این مقام طلب می کند هدایت کافر به اسلام نیست، هدایت مشرک به ایمان هم نیست زیرا انسانی که به این مقام رسیده است مسلمان تر از آن است که کافر محسوب شود و مومن تر از آن است که مشرک قلمداد گردد، بنابراین در اینجا سخن از نوع خاصی از هدایت است، هدایت "بعد اذ هدیتنا"، هدایت بعد از "والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا"، هدایت از سبل فرعی به راه اصلی، هدایتی که زائیده ی عشق است و اشتیاق، هدایتی که راهرو از سر بیقراری طلب می کند نه هدایتی که گمراه از سر بی نشانی، هدایتی مثل جذب سریع یک براده ی آهنی ناچیز و سبک وزن در نزدیکی مرکز یک میدان مغناطیسی قوی، هدایتی مثل جذب آنی قطره آبی که بسیار به دریا نزدیک شده باشد.
"الصراط المستقیم" با واژه ی تقوا که یکی از کلیدی ترین واژه های قرآنی است انطباق معنایی کامل دارد، به عبارت دیگر: "الصراط المستقیم" همان تقوای کامل است.
مقام "الصراط المستقیم" مقام معصومیت اکتسابی انسان است، همان مقامی که در آن انسان از ملائکه بسی برتر و والاتر است. این مقام، مقام پیامبران الهی و اولیاء خاص خداست و هیچ پیامبری نیست مگر آنکه پیش از مبعوث شدن بدین مقام رسیده باشد.
"الصراط المستقیم" راهی است هموار و بی پایان که به فضای رستگاری می رسد و در آن فضا به سوی بی نهایت می رود.
  سوره حمد آیه 5 -
ترجمه: فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوئیم.
مفهوم: خلوص- آزادگی- یقین- توکل- حضور معبود و حضور در برابر معبود- رسیدن به بُعد تازه ای از معرفت در اثر رویارویی با انبوهی از صفات الهی- جهشی در روند تکامل و استحکام ایمان بهددلیل رسیدن به بُعد تازه ای از معرفت- خلیفه الهی.
وقتی آدمی با به بند کشندگان روح و جسم خود به مبارزه برخاست و مجاهده کردو پیروز شد و از بندهای غیر خدایی رهایی یافت(والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا)، عاشقانه طوق بندگی خدا را به گردن می اندازد و به مقام آزادگی می رسد:
خلیل عشق دوش آمد به بتخانه/تبر در دست و دل در نور و دیوانه
چنان بشکستوبتهای درونم را/که دل آزاد گشت از بند بیگانه
در این هنگام او خود را همراه بادتمامی اعضاء و جوارح و ذرات وجودش در پیشگاه یگانه معبود خویش و غرق رحمت او می بیند، بنابراین همه با هم یکصدا فریاد می زنند:
ایاک نعبد، یعنی تنها بندی را که بر خود احساس می کنیم و می پسندیم بند تو است، پس ما فقط بنده ی تو هستیم و فقط تو را می پرستیم و فقط از تو اطاعت می کنیم.
اما مبادا این توانائیها، توانایی انتخاب معبود و حضور در برابر او، توانایی نفی خدایان دروغین، و توانائیهای بسیار دیگری که به دست آمده است او را از منشاء آن توانائیها غافل کند! مبادا او را به احساس بی نیازی از خدا بلغزاند! مبادا او را از حرکت و سعی و پویایی بازدارد! مبادا او را به این وهم افکند که به پایان راه رسیده است! اینجاست که آن بیم و امیدی که همواره همراه رهروان راه خداست نهیبی می زند و ضعف و ناچیزی انسان گسیخته از خدا را به یادش می آورد، به یادش می آورد که همه ی اعتبار انسان و توانائیها و فتح ها و پیروزی هایش به وجود یاریگر خدا در کنار او وابسته است، و این یادآوری برای رهروی راه خدا ارزش فراوانی دارد زیرا او را از لغزش باز می دارد و موجب می شود تا به سرنوشت ابلیس و یا به هبوطی دیگر دچار نشود. بنابراین بلافاصله پس از "ایاک نعبد"، همگی یکصدا ادامه می دهند: و ایاک نستعین،
و بدین ترتیب دست یاریخواهشان را به سوی خدا دراز می کنند و از خدا می خواهند تا غرق رحمتش باقی بمانند و تحت یاری او به سیر تکاملی خویش به سوی او ادامه دهند.
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست/راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش(حافظ)
مقام "ایاک نعبد و ایاک نستعین" در واقع همان مقام یقین است که درجات مختلفی دارد اما ویژگی مشترک همه ی آنها این است که انسان در این مقام، تنها تکیه گاهش خداست(مقام توکل) و امر و نهی ها و دوستی ها و دشمنی هایش جلوه ای از امر و نهی ها و دوستی ها و دشمنی های خداست(مقام خلیفه الهی). مقام "ایاک نعبد و ایاک نستعین" مقام حضور معبود و مقام حضور در برابر معبود است. راهرو چون بدین مقام می رسد از خواب غفلت بیدار می شود و چشم دل می گشاید و ناگهان خود را در حضور معبود خویش می بیند و در می یابد که معبودش-آن که عمری غایبش می پنداشته است- از رگ گردن به او نزدیکتر است(و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید)، و همواره صدای بنده اش را می شنود و اعمالش را می بیند(اسمع و اری)، و نیاتش را می داند(انّه علیم بذات الصدور)، بنابراین از این پس او می تواند به جای اینکه پیکی موهوم را مخاطب سازد و توسط او برای معبود خویش پیغام بفرستد، مستقیماً او را مخاطب ساخته و بدون هیچ واسطه ای با او سخن بگوید.
قوم موسی(ع) به این درجه از ایمان نرسیده بودند و به موسی می گفتند پروردگارت را بخوان برای ما و بپرس یا بگو که چنین کند و چنان کند(قالوا دع لنا ربک... فادع لنا ربک)، و خود به دلیل ضعف ایمان و معرفت از فهم دعا و نیایش با معبود عاجز بودند تا جایی که خدا به موسی(ع) فرمود به آنها بگوید: ادعونی استجب لکم.