[ همه نکته ها ]
نکته های عطيه صفاري (5 مورد)
● سوره اعراف آیه 2 - نکات
«کتاب» خبر مبتداى محذوف است و تقدیر آن «هذا کتاب» مى باشد. البته بعضى ها گفته اند که آن، خبر براى «المص» است که وجه بعیدى است. ضمناً تنکیر «کتاب» براى بیان عظمت قرآن است.
3 ـ «فاء» در «فلایکن» براى عطف جمله به جمله است و معناى تفریع دارد; یعنى اکنون که این کتاب بر تو نازل شده پس سینه ات از آن تنگ نشود چون از جانب خدا نازل شده است.
4 ـ «حرج» تنگى شدید، زحمت و مشقت، شک و تردید. در اینجا به قرینه آمدن آن با «صدر» به معناى همان تنگى شدید است که در بعضى از آیات از این حالت به ضیق صدر در مقابل شرح صدر، تعبیر شده است.
5 ـ «وذکرى» عطف به «لتنذر» که در حکم للانذار است. در واقع براى نزول قرآن دو علت ذکر مى کند: یکى انذار و دیگرى ذکرى.
● سوره اعراف آیه 38 - علت لعنت کردن همکیشان به یکدیگر، در آیه 38 سوره اعراف چیست؟
در آیات پیش صحنهای که هنگام مرگ و بازپرسی و توبیخ فرشتگان قبض ارواح، دربارة افتراگویان و تکذیب کنندگان آیات خدا میباشد، ترسیم شده است. به دنبال آن، در این آیه شریفه، سخن از صحنه برخورد گروههای گمراه کننده و گمراه شونده در قیامت است؛ یعنی پس از ورود همة آنها در آتش، برخوردشان با هم مسلکهایشان شروع میشود و هر دستهای که وارد دوزخ میشود، به دیگری لعن و نفرین میفرستد و او را مسئول بدبختی خود میداند.( تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 6، ص 166، دارالکتب الاسلامیة. )
2. این دشمنی، در آیة 64 سورة ص نیز بیان شده است:"إِنَّ ذَ َلِکَ لَحَقُّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّار؛ این یک واقعیت است، گفت و گوهای خصمانة دوزخیان." چه در آیه مورد پرسش و چه در این آیه شریفه، مخاطب، گروهی از کفّار هستند که پیش از آنها، امتهایی از جن و انس، وفات یافته و به آنها گفته میشود در همان جایی وارد شوید که سبقت گیرندگان شما وارد شده بودند. منظور از گروه اول و دوّم نیز که در آیه شریفه، به "اولی" و "اُخری" تعبیر شده، همین دو گروه متخاصمند که به حسب رتبة مقامی یا زمانی، یکی در گروه اول و دیگری در گروه دوّم قرار گرفتهاند. تقدم رتبه بر حسب مقام، یعنی آن که سردستهها و رؤسای گمراهی یا ائمةُ کفر میباشند که پیروان خود را به گمراهی کشاندهاند. تقدم از نظر رتبة زمانی هم، یعنی پیشینیانی بودند که متأخران خود را در مسیر گمراهی، کمک میکردند، زیرا آنان خود با ورود به ورطة گمراهی، سبب تجرّی این دسته شده و زمینه ساز گمراهی متأخرین میشدند.( تفسیر المیزان، علامه طباطبایی؛، ج 8، ص 113ـ114، دارالکتب الاسلامیة. )
3. هر چند پیشینیان، چه به دلیل فرماندهی در امر گرایی و چه به جهت تقدّم زمانی و سبب بودن برای تجرّی متأخران؛ علّت گمراهی پیروان شده و به همین دلیل نیز، مورد لعن آنها قرار گرفتهاند؛ بار مسئولیت انحراف فریب خوردگان را بر دوش کشیده؛ از این رو، به ظاهر باید مجازات بیشتری متوجه آنان شود؛ اما قرآن کریم در پاسخ به این تقاضای گروه دوّم میگوید:کیفر شما نیز مانند آنان، دو برابر است؛ چرا که شما به دلیل فرمان بری و قبول دعوت آنها، آنان را در سردستگی و گمراهی یاری کردید و در فرض تأخّر زمانی نیز، با پیوستن به آنها، سبب سیاهی لشکر آنان شدید(همان، ص 115. ) و این خود موجب رونق و ترویج خط گمراهی گردید.
● سوره انعام آیه 141 - نکته
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
1 -در آیات گذشته از این سوره ، سخن از احکام خرافى بت پرستان در میان بود، که از زراعت و چهارپایان نصیبى براى خدا قرار مى دادند، و عقیده داشتند که این سهام باید به شکل مخصوصى مصرف گردد، و سوار شدن بر پشت بعضى از چهارپایان را تحریم مى کردند و بچه هاى خود را براى بعضى از بتها قربانى مى نمودند.
آیه فوق و آیه اى که بعد از این مى آید در حقیقت پاسخى به تمام این احکام خرافى است ، زیرا صریحا مى گوید
خالق تمام این نعمتها خدا است ، او است که همه این درختان و چهارپایان و زراعتها را آفریده است و هم او است که دستور داده از آنها بهره گیرید و اسراف نکنید، بنابراین غیر او نه حق تحریم دارد و نه حق تحلیل .
2 - در اینکه جمله اذا اثمر (هنگامى که میوه دهد) با ذکر کلمه ثمره قبل از آن چه منظورى را تعقیب مى کند، در میان مفسران گفتگو است ، ولى ظاهرا هدف از این جمله این است که به مجرد اینکه میوه بر درختان ، و خوشه و دانه در زراعت آشکار شود، بهره گرفتن از آنها مباح و جائز است ، اگر چه حق مستمندان هنوز پرداخته نشده است و این حق را تنها در موقع چیدن میوه و در درو کردن (یوم الحصاد) باید پرداخت (دقت کنید).
3 - منظور از این حق که بهنگام درو باید پرداخت چیست ؟ بعضى معتقدند همان زکات واجب ، یعنى یکدهم و یک بیستم است ، ولى با توجه به اینکه این سوره در مکه نازل شده و حکم زکات در سال دوم هجرت و یا بعد از آن در مدینه نازل گردیده است ، چنین احتمالى بسیار بعید به نظر مى رسد.
در روایات فراوانى که از اهلبیت (علیهم الاسلام ) به ما رسیده و همچنین در بسیارى از روایات اهل تسنن این حق ، غیر از زکات معرفى شده و منظور از آن چیزى است که بهنگام حضور مستمند در موقع چیدن میوه و یا درو کردن زراعت به او داده مى شود، و حد معین و ثابتى ندارد.
و در این صورت آیا این حکم واجب است یا مستحب ، بعضى معتقدند که یک حکم وجوبى است که قبل از تشریع حکم زکات بر مسلمانان لازم بوده ولى بعد از نزول آیه زکات ، این حکم منسوخ شد، و حکم زکات با حد و حدود معینش به جاى آن نشست .
ولى از روایات اهلبیت (علیهم السلام ) استفاده مى شود که این حکم نسخ نشده و به عنوان یک حکم استحبابى هم اکنون به قوت خود باقى است .
4 - تعبیر به کلمه یوم ممکن است اشاره به این باشد که چیدن میوه ها و درو کردن زراعتها بهتر است در روز انجام گیرد، اگر چه مستمندان حاضر شوند و قسمتى به آنها داده شود، نه اینکه بعضى از افراد بخیل ، شبانه این کار را بکنند، تا کسى با خبر نشود، در روایاتى که از طرق اهلبیت (علیهم السلام ) به ما رسیده نیز روى این موضوع تاکید شده است .