میانه روی و اعتدال شاخص وزین تعالیم اسلامی
 تاریخ نگارش : يازدهم دي 1392
میانه روی و اعتدال شاخص وزین تعالیم اسلامی
حمزه خان بیگی
در تعالیم قرآن و حدیث نبوی از دین اسلام و مسلمانان ، به عنوان دین اعتدال و «امت وسط» یاد شده؛که این امر اهمیت اعتدال و میانه روی را در جامعه اسلامی در همه امور به منصه ظهور می رساند، امری که گاهی مورد غفلت واقع می شود.

در این نوشتار؛ قضیه میانه روی واعتدال از منظر قرآن و سنت نبوی به اختصار مورد بحث وبررسی واقع شده تا درضمن بیان معنای لغوی و اصطلاحی و مفهوم آن، به استناد آیات کریمه قرآن و اشارات مستقیم رسول خدا(ص)؛ اهمیت و ارزش و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی وسیر تکاملی انسان در نیل به شخصیت مطلوب ایمانی مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته تا نقش اعتدال گرایی در رسیدن به کمالات انسانی و شکوفایی تمدن و تداوم نعمتها تبیین شود .
 کلید واژه : اعتدال، میانه روی، قصد، عدل، افراط، تفریط، میانه روی، امت وسط .
مقدمه



با بررسى همه جانبه تعالیم وحی و رهنمودهای دینى در شریعت اسلام به خوبى این حقیقت استباط می شودکه اسلام، نظام عالم را ــ که نظام اَحسن است ـ به عنوان نظامى اعتدالى معرفى نموده و انسان را در تمامى ابعاد و عرصه هاى زندگى، به میانه روی و اعتدال، فراخوانده و در هر کاری و هر خصلتی افراط و تفریط را امری ناپسند شمرده و او را بر حذر می دارد. و بر این اساس مى توان مدّعی بود که دین اسلام، به عنوان کامل ترین و ساده ترین برنامه و راهنمای زیستن، دینی معتدل و میانه روانه است و به همین خاطرآن را «دین حنیف» نامیده اند .

از منظر اسلام انسان کامل، معتدل ترین شخصیت در همه حوزه هاست. و داشتن روحیه ای معتدل و میانه رو در امورت دنیوی و اخروی مقبول ومطلوب شریعت اسلام بوده و حتی در مسائل اجتماعی و سیاسی هم تندروی وکندروی بازتاب های منفی به همراه داشته و گاهی مشکل ساز می شود.

از این رو خداوند از مردم می خواهد برای نیل به کمال مطلق و تقرب الی الله و زندگی سعادتمند در دنیا و آخرت، اعتدال گرایی و میانه روی را نصب العین زندگی خویش قرارداده و هرگز به افراط و تفریط گرایش پیدا نکنند .

مسلّم است که آیات قرآن به ما می آموزد هر کس تعالیم هدایت بخش اسلام را راهنما وبرنامه زندگی خویش قرار دهد، زندگی معتدلی خواهد داشت و از نظر شخصیتی نیز به تعادل همه جانبه خواهد رسید. از این رو، شخص هم در حوزه روان شناسی شخصیت و هم در حوزه روان شناسی اجتماعی و تعامل با دیگران و هم در حوزه های دیگر، انسانی معتدل خواهد شد.

در قرآن کریم آیات متعدّدى با این جهت‏گیرى تربیتى، (توصیه به میانه روی ) آمده و خداوند مؤمنان را در امور مختلف فردى، خانوادگى، اجتماعى، سیاسى، نظامى و اقتصادى به رعایت اعتدال فراخوانده است. چرا که هدف اسلام معتدل کردن شاکله و شخصیت انسان بوده تا درسایه این شخصیت مطلوب قرآنی، در همه اعمال و رفتار وی اعتدال وجود داشته باشد و قطعا محصول این نظام تربیتى فردی خواهد بود که پاى در جاى پاى اسوه مطلق اعتدال یعنى «رسول خدا(ص) »گذارد و او را مقتدای خویش قرار خواهد داد.

هنگامی که اعتدال و میانه روی در نفس و درون کسی شکل بگیرد و در شاکله وجودی او نهادینه شود در همه امور زندگی این رویه را حفظ خواهد کرد ومبتلای افراط و تفریط نمی گردد.بر این اساس، رعایت این اصل برای رسیدن به کمال مطلوب، ضروری است. چرا که پیمودن راه تکامل و دست یابی به هدف نهایی، در گرو رعایت اعتدال در همه زمینه های زندگی است.

اعتدال گرایی نقش بسیار مهم و اساسی در تمدن سازی و شکوفایی آن دارد. خداوند در آیات متعدد سوره یوسف هنگامی که به علل شکوفایی تمدن در دوران حضرت یوسف(ع) می پردازد تبیین می کنند که چگونه نظامی که حضرت یوسف(ع) بر پایه عدالت و اعتدال بنیاد گذاشته، توانسته است تمدن بزرگ و شکوفا پدید آورد.

با کمال تأسف مشهود است که بیشتر ‏ انسان‏ها و بسیارى از جوامع، در طول حیات خود فاقد این اصل(میانه روی) بوده و هستند، از این‏رو یا به دامن افراط افتاده یا در دام تفریط غلطیده، واز مسیر صحیح و طریق کمال و هدایت منحرف شده‏اند.

بی تردید ریشه بسیارى از انحرافات فردى و اجتماعى را مى‏توان در عدم رعایت اصل اعتدال جست؛ چه مشکلاتى که انسان در رابطه با خود پیدا مى‏کند و توانایی حل آنها را ندارد و چه مشکلاتى که در خانواده و روابط خانوادگى ظهور یافته و چه مشکلاتى که در جوامع به سبب عدم رعایت این اصل ظهور و بروز می کند. اصولا شأن عقل اعتدال است و شأن جهل عدم اعتدال. یعنى انسان عاقل انسانى معتدل است و انسان جاهل انسانى غیر معتدل.

زیرا «اعتدال و میانه روی» روشی است برای زندگی انسانها ،که مورد اهتمام دین اسلام می ‌باشد. این اعتدال در تمام شؤون زندگی رهبران و بزرگان دین به خوبی نمایان است. اعتدال در عبادت، انفاق، خوردن و آشامیدن، مسائل اعتقادی و برنامه‌ریزی زندگی و حتی در زمان بندی روز و شب که تدبیری حکیمانه و محل توصیه پروردگار بوده، رعایت شده و در آموزه‌های دینی،کسی که این اعتدال را رعایت نکند جاهل نام گرفته است.

حضرت علی (رض) در مورد انسان جاهل همین تعبیر را آورده و می فرماید: «لا تری الجاهل الا مفرطا أو مفرطا»؛ جاهل را نمی بینی، مگر اینکه یا افراط می کند و یا تفریط. (نهج البلاغه، حکمت۷۰)

بنابراین اعتدال نشانه خردمندی است و افراط و تفریط نشان دهنده جهل و نادانی است و ریشه در ناآگاهی و جهل انسان ها دارد. انسانی که میانه رو باشد و اعتدال را رعایت کند امور زندگی برای او سهل خواهد شد و مورد توجه و رحمت خداوند قرار می گیرد و این کار باعث تعادل در آرزوهای انسان و موجب جلب توفیق الهی و موفقیت انسانها خواهد شد.

به تعبیر زیبای شاعر:

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود **** رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

معنای لغوی و اصطلاحی میانه روی

اعتدال و میانه‌روی ترجمه واژه «وَسَطْ» در زبان عربی است «اوسط الشیء وسطه» برگزیده و منتخب هر چیزی که دارای دو طرف متساوی و یک اندازه باشد. مثلاً می‌گویند: «فلانٌ من اوسط قومه» فلانی در میان خویشاوندانس برگزیده‌ترین است.

معنی دیگر (وسط) دوری از افراط و تفریط می‌باشد، افراط اضافه برخواسته و تفریط کمتر از آن است و آنچه حد وسط و برگزیده میان این دو باشد عدالت و میانه‌روی نام دارد. مشتقات وسط چندین بار در قرآن در مدح و ستایش به کار رفته‌اند.

از بیان قرآن می‌فهمیم که «وسطیت» نیز فضیلتی از فضایل اسلام و مَنشی از منش‌های اخلاقی قرآنی و صفتی بزرگوار و اساسی است که خداوند آن را برای مؤمنان برگزیده و می‌فرماید. «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا» (بقره: ۱۴۳)

در میانه‌روی معانی دیگری نیز وجود دارد که دین اسلام و امت مسلمانان را ممتاز می‌سازد.

در زبان عربی از میانه روی با عنوان « اعتدال» یاد شده و به معنای حد وسط در کمیت و یا کیفیت است. مانند اینکه گفته شود: قد آن فرد نه کوتاه است و نه بلند، یا حالتی که در آن دو طرف از لحاظ کمیت و یا کیفیت در سازگاری و تناسب باشد. همچنین این واژه به معنای استقامت و پایداری نیز آمده است.( ابن منظور، ۱۴۱۴ ق‏، ج ۱۱،ص۴۳۳)

میانه گرایی یا وسطیت:وًسًط اسم برای مابین دو چیز است و در کمیت‌های متصل الأجزا به کار می‌رود.لذا میانه روی و میانه گرایی همان وسطیت و اعتدال در مفهوم قرآنی آن است که عبارت از دوری نمودن از هرگونه افراط و تفریط در قول و فعل و اندیشه است.(ابن منظور،ج ۲،ص ۴۲۷۹-۴۲۸۰)

پس شاید بتوان گفت که اعتدال به معنای تناسب است. همین حالت تناسب است که سبب استقامت، قوام پیدا کردن و موزون شدن میان چیزها می شود. بنابراین هنگامی که از اعتدال سخن به میان می آید مقصود آن است که تناسب در آن رعایت شود که لازمه مراعات چنین تناسبی استقامت و قوام یافتن امورمی شود. انسانی را متعادل می گویند که در عقیده، انحراف و گرایش به باطل نداشته و در پی حق و حقیقت باشد و در رفتار هرگز مناسبات میان اشیا و چیزها را نادیده نگیرد. از این رو انسان موحد و یکتاپرست را انسان معتدل می نامند؛ زیرا چنین شخصی مراعات تناسب میان هستی را کرده و حق هر چیزی را به درستی ادا نموده و نتیجه چنین بینش و نگرشی آن است که از افراط و تفریط و کژی به دور می باشد.

در زبان فارسی نیز از آن به «اعتدال» یاد می شود که برگرفته از عدل است. کسی که اهل عدالت است به افراط و تفریط گرایش ندارد؛ زیرا عدل به معنای قراردادن هر چیزی در جای خود است، چنان که به کارگیری هر چیزی برای کار خاص خود می تواند به مفهوم عدل نزدیک باشد.

در قرآن برای بیان مفهوم اعتدال و میانه روی از واژه «قصد» استفاده شده است. البته واژگانی چون «وسط و سواء و حنیف » نیز به این معنا به کار رفته؛ ولی بیشترین کاربرد در مفهوم و اصطلاح را می توان در واژه «قصد و اقتصاد» یافت. از این روست که در روایات اسلامی به پیروی از قرآن از واژه « قصد» برای بیان اصطلاح اعتدال استفاده شده است.

در اصطلاح منظورازاعتدال و میانه روی، ثبات و پایدارى بر فضیلت و استقامت درسلوک ورفتار شایسته از منظر عقل و شرع و برگرداندن آنها (امیال مختلف انسان ) از افراط و تفریط به حدّ وسط و اعتدال می باشد، به عبارت دیگر، منظور آن است که هر گاه دست یابی به امری شرعا وعقلا نیکو و شایسته باشد آن امرحاصل شود و زمانی که عدمش نیکو و احسن است آن امر بروز نکند، مثلا: درباره صفت شهوت در برخی موارد بروز و ترتیب اثر دادن وپیروی از آن قبیح است،(مثل نگاه شهوت آلود به نامحرم ومانند آن) در حالی که این مورد درباره همسر نیکو و شایسته است.

لذا می توان ادعای وجود یک نوع رابطه منطقی میان اعتدال و اصلاح کرد. به این مفهوم، که هرکار معتدلی صالح و درست است و هر کار غیرمعتدلی فاسد می باشد و نیازمند آن است که اصلاح شود. اصلاحات به معنای بازسازی کاری است که به جهت فقدان اعتدال، به فساد گراییده است.

اگر کسی که رویه اعتدال در پیش نگیرد ورفتاری صالح نداشته باشد،گرایش او به فساد است؛ از این رو پس از هرکار غیرمعتدلی سخن از فساد در آن کار می شود، در حالی که خواسته عمومی، اصلاح کار و به اعتدال رساندن آن است.

لذا میانه روی واعتدال، سیره عقلاست و اسلام دینی است که به اعتدال توصیه می‌کند و از افراط و تفریط به شدت پرهیز می‌کند.

مفهوم حقیقی اعتدال در فرهنگ قرانی

میانه روی ضمن اینکه نزد عقلای عالم امری ستودنی و پسندیده‌ است، آموزه های قرآنی نیز به آن مهر تایید زده و جامعه بشری را در سیر تکاملی خود به میانه روی فراخوانده است. چنانچه در نمازهای واجب خود از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را به میانه روی که در آن ثبات و استواری باشد، هدایت فرماید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/۶)

راه مستقیم راه اعتدال و پایداری می‌باشد. مستقیم به معنای «راه راست» که در میان مردم متداول است نمی‌باشد؛ بلکه مستقیم و استقامت در فرهنگ قرآن و زبان عربی به معنای «قوام و پایداری توام با اعتدال و تعادل» را گویند وگرنه مفهوم پایداری با کلمه صبر و مقاومت بیان می‌شود نه استقامت.به همین دلیل همه ادعیه مستحب هستند مگر این دعا که خواندنش امری واجب است.

بنا به مفهوم این دعای قرآنی، رابطه ای بسیار محکم و استوار میان اعتدال گرایی و صراط مستقیم وجود دارد. زیرا در مفهوم صراط مستقیم «اعتدال و میانه روی» تضمین شده و دین اسلام را که همان صراط مستقیم است به دین «اعتدال وحد وسط» توصیف می کند .

در معرفی صراط مستقیم خداوند میفرماید:«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ »(فاتحه/۷)

بخش اول آیه ناظر به کسانی است که معتدل و میانه رو هستند و بخش دوم « غیر المغضوب علیهم » اشاره به اهل افراط و تندروی است، چرا که حق را شناخته اند اما بر آن استقامت نورزیده اند و بخش پایانی «ولا الضالین» ناظر به اهل تفریط و تقصیر است، چرا که نه حق را شناخته اند و نه اهل استقامت بوده اند .بنابر این صراط مستقیم همان راه اعتدال و میانه گرایی است.

مرحوم رشید رضا نیز در تفسیر ابن آیه می‌فرماید:

«خداوند امت مسلمانان را به سبب دین، کردار، رفتار، اخلاق، علاقه به تعالیم الهی امتی میانه قرار داده است حال آنکه پیشینیان دو دسته بوده‌اند دسته‌ای در مادیات و هوس‌های نفسانی صِرف افراط دانسته و از آن پیروی می‌کرده و فقط به پرورش جسم و لذایذ زودگذر پایبند بوده‌اند. مانند یهودیان و مشرکان و گروه دوم بالعکس آن‌ها فقط در راه عالم روحانی (خشک و بی‌روح) به سر می‌برده و به دنیا و تناعم آن پشت پا زده و از آن بیزار بوده‌اند مانند نصاری و صابئین و برخی از بت‌پرستان و مرتاضان هند.

اما خدای مهربان برای این امت پیامبر خاتم، هم حق روح و روان و هم حق جسم را با هم جمع فرموده و آن را امتی مادی-روحی قرار داده است. چنانچه نگاهی تاریخی به ادیان پیش از اسلام داشته باشیم مشاهده می‌کنیم که هر کدام از آن‌ها در جهتی دچار افراط و در جهتی دچار تفریط شده‌اند. در چنین شرایطی بازگشت به میانه‌روی امری است گریز ناپذیر است تا بدین وسیله هر دو کفه ترازو، همسنگ و برابر گردند.»(محمد رشید رضا،ج۱، ذیل آیه)

از طرفی تعبیر صراط مستقیم در قرآن گویای مسیر و راهی است که سالک آن، اهل میانه گرایی در بینش و منش می‌گردد.این تعبیر ۴۰ بار در قرآن آمده است که به عنوان نمونه می‌توان به آیات زیر اشاره کرد :

«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/۶) « خداوندا! ما را به راه مستقیم هدایت بفرما .»

و «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (انعام: ۱۵۳)

«این راه، راه مستقیم من است پیروی کنید و از راه‌هایی پیروی نکنید که شما را از راه خدا پراکنده می‌سازد این‌ها چیزهایی است که خداوند شما را بدان توصیه می‌کند تا پرهیزکار شوید.»

به استناد قول ریاضیدانان،کوتاه‌ترین فاصله بین دو نقطه، خطی مستقیم است .

از تفسیر و مفهوم این آیات می توان دریافت که مقصود از « الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ » در همه آیات همان راه راست و میانه و موافق با شریعت بوده.راهی که کجی در آن راه ندارد و به دور از هر گونه افراط و تفریط است.

حال که قرآن، اعتدال و میانه روی را، راه مستقیم برمی شمارد، می توان دریافت که از نظر اسلام دست یابی به هر کمالی تنها از راه اعتدال گرایی ومیانه روی در امور میسّر است؛ زیرا به تعبیر قرآن، راه مستقیم، راهی است که انسان را به کمالات مطلق می رساند و با ایجاد زمینه های تقرب جویی به خداوند، زمینه ادای رسالت خلافت الهی را به شکل کامل و مطلق برای انسان پدید می آورد. بنا براین اعتدال، عنصر اساسی در دست یابی انسان به کمال بوده و رفتار انسان اگر توأم با اعتدال باشد، ماندگاری و تثبیتش در روح و روان، بیشتر از رفتاری است که توأم با افراط و تفریط باشد.

خداوند در توصیف مومنانی که به کمال رسیده اند آنان را به اعتدال گرایی و میانه روی می ستاید و در آیه ۲۲ «سوره ملک » استقامت و اعتدال مؤمنان در ایمان شان را به حرکت انسان معتدل در راه مستقیم تشبیه می کند. این بدان معناست که کمال ایمانی را تنها می توان از راه اعتدال و میانه روی کسب کرد.

در آموزه های قرآن اعتدال درهر امری پسندیده و ممدوح شمرده شده و حتی بسیاری از آیات برای ایجاد اعتدال در قوای انسانی و مهار و کنترل و هدایت آن به سوی اعتدال وارد شده است.

در ارزش و اعتبار اعتدال و میانه روی همین بس که در قرآن از راه راست به عنوان راه میانه یاد شده است و در سوره قصص آیه ۲۲ از زبان حضرت موسی(ع) بیان شده که راه میانه راه درست هدایت است و لذا می فرماید:

«…. قَالَ عَسَى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیلِ» (قصص/۲۲)

«….گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست (میانه روی و اعتدال) هدایت کند!»

حتی حضرت ابراهیم دین خویش را دین اعتدال و میانه برمی شمارد و از آن به «حنیف» یاد می کند تا اصالت و میزان اهمیت میانه روی را به همگان بفهماند .

بدیهی است آنچه که در معارف قرآنی مورد تأکید قرار گرفته، میانه روی است که از آن به «اعتدال» و «اقتصاد» نیز تعبیر می‌شود؛ گر چه کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اقتصاد، اکثر اوقات در میانه روی در امور مالی به کار می‌رود.واین میانه روی را می توان در موارد زیر به عنوان نمونه با تمسک به آیات قرآنی دید:

الف) اعتدال در برنامه ریزی

«هُوَ الَّذِ ی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا………» (یونس/۶۷)

«خداوند است که شب را براى شما آفرید تا در آن آرامش یابید، و روز را داراى دید (روشن) قرار داد (تا همه چیز را ببینید و بتوانید کار کنید……..»

ب) اعتدال در خوردن و آشامیدن

قرآن کریم در باره خوردن و آشامیدن، ضمن امر به آن، نهی از اسراف می کند که جمع بین خوردن و آشامیدن از یک سو و نهی از اسراف،همان اعتدال و میانه‌ روی است.

خداوند می فرماید: خداوند می فرماید:« َکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یحِبُّ الْمُسْرِفِینَ » (الأعراف/۳۱)

« بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، به تحقیق که او اسرافکاران را دوست نمی‌دارد.»

نه چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندان که از ضعف جانت در آید.

انسان ها حتی در خوردن و آشامیدن و پوشاک باید به اندازه کفاف و نیاز خود از هر چیزی استفاده کنند و در این موارد گرفتاراسراف و چشم و هم چشمی نشوند. میانه‌روی در معیشت و اقتصاد زندگی، مربوط به بحث کمیت و مقدار مصرف است؛ نه کیفیت؛ یعنی شخص با علم و آگاهی از میزان مصرف مفید می‌تواند اندازه لازم در هر مواد مصرفی را مراعات نمایند. زیرا افرادی که حد اعتدال و میانه روی را مراعات نمی‌کنند ودر زندگی مدام در حال افراط و تفریط هستند در زندگی هیچگاه احساس موفقیت و شادکامی و بی نیازی نمی‌کنند، و کوشش آنها در زندگی، بی‌ثمر بوده وخود را همیشه درگمراهی و در معرض هلاکت می‌اندازند.

خداوند کسی را که در مصارف زندگی خود میانه رو باشد، روزی زیاد می بخشد و کسی را که اهل حیف و میل و اسراف باشد محروم می سازد. انسان عاقل و خردمند هنجارها و قواعد زندگی را در تمامی ابعاد زندگی با علم و دانش شناسایی و مراعات می کند و با رفتار صحیح فردی و اجتماعی، خود و جامعه را به چالش نمی‌اندازد.

با توجه به آیات متعدد فرآن. مؤمنان باید میان خواسته‌های دنیا و آخرتشان توازن و تعادل برقرار نمایند از یک طرف برای عمران زمین و بهره‌برداری از منابع و نعمت‌های خدادادی در آن نهایت استفاده از این نعمات آخرت را فراموش نکنند و در آن‌ها اسراف و زیاده روی ننمایند.

از عمرو بن عاص (رض) روایت شده که فرمود:« برای دنیایت چنان بکوش که گویی همیشه زنده می‌مانی و برای آخرتت چنان بکوش که گویی همین فرا خواهی مرد.»

در سوره مائده می‌فرماید: « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ*

وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ »(المائدة/۸۸ – ۸۷)

« ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حد، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد.*و از نعمتهای حلال و پاکیزه‌ای که خداوند به شما روزی داده است، بخورید! و از (مخالفت) خداوندی که به او ایمان دارید، بپرهیزید!»

و در سوره ملک: می‌فرماید: « هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَیهِ النُّشُورُ»(الملک/۱۵)

او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانه‌های آن راه بروید و از روزیهای خداوند بخورید؛ و بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست!»

هم چنین در سوره قصص می‌فرماید: « وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا …..» (القصص/۷۷)

« و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهره‌ات را از دنیا فراموش مکن؛………..»

قرآن دعا کردن را به ما آموزش می‌دهد که از خداوند درخواست نماییم. «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره/ ۲۰۱)

ج) اعتدال در انفاق

قرآن کریم در باره انفاق که از جمله ی پسندیده ترین صفات و رفتارها و عبادات است ، اسراف و زیاده روی را جایز نمی داند و راه میانه و اعتدال را پسندیده و آن را از صفات بندگان خویش برشمرده است.

خداوند در توصیف «عباد الرحمن» می‌فرماید:

« وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکَانَ بَینَ ذَلِکَ قَوَامًا » (الفرقان/۶۷)

«مؤمنین و بندگان صالح خدا کسانی هستند که در انفاق کردن، نه زیاده روی می‌کنند و نه سختگیری، بلکه راه اعتدال و میانه‌ای را انتخاب می‌کنند.»

همچنین درآیه دیگری از سوره اسراء قاعده دیگری را برای میانه روی در انفاق بیان می دارد، آنجا که می فرماید:

« وَلَا تَجْعَلْ یدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا » (الإسراء/۲۹)

هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما چنان که بسیار خست ورزی و چیزی به دیگران ندهی) و بیش از حد (نیز) دست خود را مگشای که هرچیز داری به دیگران ببخشی ، تا مورد سرزنش قرار گیری و خود درمانده شوی و از کار فرومانی!»

بر این اساس، اصل اندازه نگه داشتن در معیشت، و خودداری از «اسراف و تبذیر» و در عین حال احتراز از «خست و تنگ نظری» در زمره مهم‌ترین آموزش‌های نظام اقتصادی تربیتی اسلام است. این امر به تربیت اقتصادی و نظم معاشی مردم بستگی دارد و لازمه چنین میانه روی و اعتدالی، ایجاد و رشد روح انضباط مالی در افراد و خانواده هاست.

متأسفانه بعضى از افراد، به دلیل عدم آگاهى، براى یافتن روش صحیح، راه هاى انحرافیِ افراط یا تفریط را مى آزمایند، ولى چه بهتر که از همان ابتد، نقطه تعادل را بشناسند و همان را برگزینند، زیرا میانه روی و اعتدال، جوهر شیوه درست زیستن است.

ولی ما می بینیم که دو شریعت کنونی یهودی و مسیحی در دو سوی افراط و تفریط قرار گرفته اند؛ یکی در اوج ظاهرگرایی است و آن دیگری در اوج باطن گرایی؛ یکی به دنیا و قوانین بسیار دشوار پای بند است و قوانین سخت و بلکه سخت گیری زیادی دارد و آن دیگری دارای قوانین بسیار نرم و آرام به گونه ای که گویی قوانین ندارد. یکی کاملا زمینی است و آن دیگری کاملا اخروی و آسمانی. از این رو بیان می شود که دین ابراهیم دین وسط و میانه ای بوده که از هر گونه افراط و تفریطی مبرّا است.

امت اسلام نیز در ادامه خط سیر دین ابراهیم (ع)، امتی میانه رو و معتدل است. این اعتدال و میانه روی را می توان در بینش، نگرش و گرایشات آن به عیان مشاهده نمود. قوانین و اخلاق و احکام و آداب و دیگر امور زندگی آن بر پایه اعتدال پایه ریزی شده است.



مفهوم و اهمیت اعتدال و میانه روی در سنت و احادیث نبوی

اصل اعتدال، که در قرآن کریم به آن عنایت فراوانی شده است، در کلیه اعمال و رفتار و زندگی پر برکت پیامبر اکرم (ص) نیز به روشنی دیده می شود. ایشان هرگز در هیچ امری از اعتدال و میانه روی خارج نشدند . سیره رسول خدا (ص) در همه وجوه، سیره ای معتدل بود . همان طوری که حضرت علی (ع) در مورد سیره ی آن حضرت فرموده است: «سیرته القصد» سیره و رفتاررسول خدا، میانه روانه و معتدل بود .

همچنین در حدیث صحیح دیگری آمده است که: «عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ (ص) « الْوَسَطُ الْعَدْلُ » {جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا} [البقرة: ۱۴۳]»(مسند احمد ط الرسالۀ، ج۱۷،ص۳۷۲، إسناده صحیح على شرط الشیخین)

با توجه به حدیث پیامبر(ص) وسط همان عدل است و نسبت میان عدل و اعتدال یا ترادف و تساوی است و یاعموم و خصوص مطلق، زیرا اعتدال از عدل فراگیرتراست و همه ی شوؤن حیات انسانی را سامان می‌بخشد. اما وسط به عنوان صفت برای امت یعنی امتی که از هر گونه افراط و تفریط در زمینه‌های مختلف به دور است

این اصل در همه تعلیمات و آداب اخلاقى اسلام، طورى عملا رعایت شده که براى هر عقل سلیمى، قابل درک است زیرا از سوی خرد و فطرت آدمی نیز مورد تأیید قرار گرفته؛ وسامان دهی و استواری جسم و جان آدمی و امور فردی و اجتماعی او، در گرو رعایت همین اصل است.

در روایتی آن حضرت (ص) مومنین را از اینکه به طور کامل به دنیا گرایش پیدا کنند ـ هم چنان که یهود چنین اند ـ و یا از اینکه دنیا را رها کرده و به رهبانیت رو آورند ـ هم چنان که برخی از نصاری چنین کاری را مرتکب می شوند ـ نهی کرده است.[ ماوردى‏، ۱۴۰۹ ق‏، ص۲۲۹]

خداوند محمد(ص) را به عنوان رحمت هر دو عالم مبعوث نموده، و ایشان نسبت به ایمان‌داران مهربان است و به آنان حرص می‌ورزد و چیزی که آنان را در تنگنا قرار دهد و یا مشقتی ایجاد کند بر او سخت و گران می‌آید. بار گران آنان را بر می‌دارد و غل و زنجیری که بر آنان بود باز می‌کند؛ پیامبر(ص) چنین می‌فرماید:

«إِنَّ اللهَ لمْ یبعثنی معنّتاً ولا متعنّتاً ولکنْ بعثنی معلّماً میسّراً» . (أخرجه مسلم ،ج۲،ص۱۱۰۴،شماره حدیث ۱۴۷۸)

یعنی: «خداوند من را نفرستاده که بر خود سخت‌گیری نمایم و یا دیگران را در تنگنا قرار دهم، بلکه من را بعنوان یک معلم آسان‌گیر فرستاده است.

این حدیثی است که بر صحت آن اتفاق شده و لفظ آن از مسلم است.

عالی‌ترین و شریف‌ترین اعمال انسانی عبادت و بندگی خداوند است. خداوند می‌فرماید:

«جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.»

باتوجه به جایگاه عبادت که ارتباطی اختصاصی بین بنده و خداست، شاید این تصور به وجود آید که هر چه عبادت کنیم و شب و روز خود را با آن بگذرانیم، بهتر است. در حالیکه رهنمودهای قران وپیامبر بزرگوار اسلام، انسان را از هرگونه افراط و تفریط، تندروى و کندروى حتی در امر عبادت نهى کرده است .

وعن أنس (رض)، قَالَ : دَخَلَ النَّبیُّ (ص) المَسْجِدَ فَإِذَا حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَیْنَ السَّارِیَتَیْنِ ، فَقَالَ: «مَا هَذَا الحَبْلُ؟» قالُوا : هَذَا حَبْلٌ لِزَیْنَبَ ، فَإِذَا فَتَرَتْتَعَلَّقَتْ بِهِ . فَقَالَ النَّبیُّ (ص): «حُلُّوهُ ، لِیُصلِّ أَحَدُکُمْ نَشَاطَهُ فَإِذَا فَتَرَ فَلْیَرْقُدْ »مُتَّفَقٌ عَلَیهِ . (البخاری،ج۲،ص۶۷،شماره حدیث ۱۱۵۰؛ مسلم،ج۲،ص۱۸۹،شماره حدیث ۷۸۴ و ۲۱۹)

همچنین از انس نقل شده است که گفت: «پیامبراکرم(ص) وارد مسجد شد و ناگهان دید که ریسمانى بین دو ستون مسجد بسته شده است و فرمود: «این ریسمان چیست؟» عرض کردند: این ریسمان مال فلانی است، چون ناتوان مى‏شود، خود را به آن آویزان مى‏کند. آنگاه پیامبراکرم(ص) فرمود: «آن را باز کنید! هر یک از شما باید تا زمانى نماز گزارد که با نشاط است، چون خسته شد، باید بخوابد».

هرگاه فشار و سخت گیری از حالت احساس و سلیقه شخصی تجاوز می کرد و به صورت یک طرز تفکر، عده ای را به دور خود جمع و مشغول می نمود، پیامبر(ص) به شدت با آن مخالفت می ورزید . ما این موضوع را در برخورد آن حضرت (ص) با سه گروهی که خط مشی غیر از خط مشی او در عبادت را در پیش گرفته بودند،به خوبی مشاهده می کنیم هر چند که این گروه ها جز نیکی و خیر خواهی هدف دیگری نداشتند .

چند نفر از اصحاب رسول الله (ص) از اعمال پیامبر در نهانی سؤال کردند و بعد از اطلاع از آن مثل اینکه آن را ناچیز دانستند و گفتند که پیامبر (ص) گناهان اول و آخرش بخشیده شده است ولی ما برای اینکه مشمول بخشش خداوند قرار گیریم احتیاج به عمل بیشتری داریم. یکی از آنان گفت: من روزه می گیرم و هیچ وقت آن را ترک نمی کنم. دومی گفت: من شب زنده داری می کنم و خواب را بر خود حرام می نمایم. و سومی گفت: من ازدواج را بر خود حرام می کنم. سخنان آنان را به پیامبر رساندند. وپیامبر(ص) درباره خودش می‌فرماید:

« أَمَّا أَنَا فَأُصَلِّی وَأَنَامُ وَأَصُومُ وَأُفْطِرُ وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی» (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ . أخرجه : البخاری،ج۷،ص۲،شماره حدیث ۵۰۶۳؛ مسلم ،ج۴،ص۱۲۹،شماره حدیث ۱۴۰۱؛صحیح جامع الصغیر،شماره حدیث ۱۶۱۱)

(اما من روزه می گیرم و افطار می کنم، پاسی از شب را عبادت می کنم و بقیه آن را می خوابم. و ازدواج را ترک نکرده ام، هرکس از سنت من روی بگرداند از من نیست.)

مفهوم احادیث مذکور به ما می آموزد که شایسته نیست در دین الله چه در دعوت دیگران، به سوی اسلام یا در اعمال خصوصی خویش افراط ورزیده، بلکه باید خویشتن را به خصوصیات قرآنی امت وسط آراسته کرد، همانگونه که خداوند حکیم ما را به آن امر نموده و مورد سفارش رسول الله (ص) در سنت صحیح نبوی است.

و رسول الله (ص) به اصحابش (رض) می فرماید: « لَا تُطْرُونِی کَمَا أَطْرَتْ النَّصَارَى عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ (ع) فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ فَقُولُوا عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ »(البخاری،۱۴۲۲هـ.ق،ج۴،ص۱۶۷، بَابُ مَنْ انْتَظَرَ حَتَّى تُدْفَنَ)

« در مورد من همانگونه که مسیحیت در مورد عیسی پسر مریم انجام دادند افراط نکنید. چون من تنها بنده خدا هستم پس بگویید: بنده خدا و رسولش»

در اثنای مراسم حج هنگام برگشتن از مزدلفه به سوی منی مقداری سنگریزه به دست گرفت و فرمود:

« أَیُّهَا النَّاسُ بأَمْثَالَ هَؤُلَاءِ فَارْمُوا و إِیَّاکُمْ وَالْغُلُوَّ فِی الدِّینِ» (ابن ماجه،ج۲،ص۱۰۰۸،شماره حدیث۳۰۲۹، بَابُ قَدْرِ، حَصَى الرَّمْیِ)

« ای مردم رمی جمرات را با امثال این سنگریزه ها انجام دهید و زنهار، از غلو و افراط در دین خودداری کنید.»

ام‌المؤمنین عائشه (رض) می‌فرماید:

« وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یُحِبُّ مَا خَفَّ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْفَرَائِضِ » . (مسند احمد،ج۴۱،ص ۱۰۹)

یعنی: «پیامبر(ص) آن چیزی که بر مردم آسان بود دوست می داشت».

وعن عائشة (رض) : أنَّ النَّبیّ (ص) دخل عَلَیْهَا وعِندها امرأةٌ ، قَالَ : «مَنْ هذِهِ ؟ » قَالَتْ : هذِهِ فُلاَنَةٌ تَذْکُرُ مِنْ صَلاتِهَا . قَالَ :« مهْ ، عَلَیْکُمْ بِمَا تُطِیقُونَ ، فَواللهِ لاَ یَمَلُّ اللهُ حَتَّى تَمَلُّوا » وکَانَ أَحَبُّ الدِّینِ إِلَیْهِ مَا دَاوَمَ صَاحِبُهُ عَلَیهِ . مُتَّفَقٌ عَلَیهِ . (البخاری،ج۱،ص۱۷،شماره حدیث ۴۳؛ مسلم،ج۲،ص۱۸۹،شماره حدیث ۷۸۵ و ۲۲۱)

از ام المؤمنین روایت شده که پیامبر(ص) بر او وارد شد در حالیکه زنی نزد او حضور داشت . فرمودک این زن کیست؟ ام المؤمنین عرض کرد: زنی هست که زیاد نمازهای سنت را می‌خواند، پیامبر(ص) فرمود: « مهْ ، عَلَیْکُمْ بِمَا تُطِیقُونَ ، فَواللهِ لاَ یَمَلُّ اللهُ حَتَّى تَمَلُّوا » یعنی: «نه، چنین نکنید، بلکه آنچه در توان دارید انجام دهید، بخدا قسم، آنگاه که شما ملول و درمانده می‌شوید، خداوند نیز ملول و ناراحت می‌شود».

کلمه «مَه» برای زجر و منع است و رسول خدا(ص)عابدان را از تحمل مشقت و فشار شدید در عبادت برحذر میدارد و اجازه نمی دهد مکه نفس خود را بیش حد در تنگنا قرار دهند . چرا که با دوام بر عبادت کم، دوام اطاعت و برکت آن افزایش می یابد .

هدف از عبادت و فرمانبرداری از خداوند پابرجا ماندن نفس بر راه است و محافظت نمودن از نفس تا دچار کجی و انحراف نشود؛ پس منظور از عبادت، زیاد فرو رفتن در عبادت و شمارش تعداد رکعات نماز و … نیست. بلکه باید محکم‌کاری نمود وبه تقرّب إلی الله و استقامت بر آن توجه کرد و به هیچ وجه نباید به تعداد و مقدار (کمیّت) توجه شود و باید به اندازه توانایی ، عبادت کرد. زیرا استقامت با عبادتی سهل و آسان هم حاصل می‌شود، انجام عبادتی کم، نفس را آگاه نموده و لذت عبادت را به خاطر رعایت اعتدال در آن می‌چشاند .

زیرا انسان وقتی که در انجام عبادت دچار مشقت و ناراحتی شود لذت عبادت را از دست می‌دهد و از مظاهر خشوع دور می‌شود.

دین اسلام طاعات و عباداتی برای ما تعیین نموده که با طبیعت هر انسانی سازگاری دارد ،و دل و درون آدمی به واسطه آن انشراح پیدا می‌کند. یکی از مواردی که باعث تندروی و سخت‌گیری در دین می‌شود، ناآگاهی و جهل به دین و عدم آگاهی به مقاصد شریعت و در یک کلمه ضعف علم می‌باشد؛ و چه بسا بعضی مواقع آرزوهای نفسانی باعث چنین برخوردهایی نا مطلوب با امور عبادی می‌شود.

در حدیث صحیح آمده که پیامبر(ص) فرمود:

«إِنَّ الدِّینَ یُسْرٌ وَلَنْ یُشَادَّ الدِّینَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا وَاسْتَعِینُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَیْءٍ مِنْ الدُّلْجَةِ» (رواه البخاری، ریاض العالمین، ص ۱۱۸،شماره حدیث ۵۱؛ البخاری،ج۱،ص۱۶،شماره حدیث ۳۹)

ترجمه: «در دین آسانی است و کسی که با دین به مقابله برخیزد و سختگیری کند ناکام و مغلوب می‌گردد. پس حق را طلب نموده و خود را به‌ آن نزدیک ساخته و شاد باشید و از حرکت صبگاهی و شامگاهی و آخر شب یاری جوی. و در روایتی از وی آمده حق را طلب نموده خود را بدان نزدیک ساخته و در صبحگاه و شام گاه و آخر شب عمل کرده و میانه‌روی کنید تا به‌ مقصد برسید.»

ابن منیّر می‌گوید: این حدیث یکی از نشانه‌های پیامبری است زیرا همه ما دیده‌ایم و هم کسانی که قبل از ما بوده‌اند دیده‌اند که: هر سخت‌گیر و تندروی شکست خورده است. در این جا منظور ما منع کمال‌طلبی و عبادت در دین نیست. بلکه چنین چیزی پسندیده است، بلکه هدف ما مبارزه با افراط‌گری‌هایی است که به سستی و ملالت منجر می‌شود و زیاده‌روی در مستحباتی است که باعث ترک واجب می‌شود.

همچنین پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: «این دین محکم و متین است، پس با ملایمت در آن در آیید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سواری درمانده باشید که نه مسافت پیموده و نه مرکبی به جا گذاشته است»

همچنین رسول خدا (ص) در همه کارها رعایت اعتدال را به عنوان بهترین گزینه، نیکو شمرده است و فرموده است: “خیر الامور اوسطها” برای دعوت به همین میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط است.

انسان هایی که دچار افراط و تفریط می شوند معمولا کمتر می توانند با دیگران یکدل شوند و غالبا تنها می مانند. اما کسانی که در مسیر اعتدال و میانه روی هستند قادرند با مردم یکدل شوند. پیامبر گرامی اسلام فرمودند: معتدل باشید تا قلب هایتان به هم نزدیک شود.

ناآگاهی و فقدان علم و بد فهمی باعث شده بعضی از مردم در مواردی از فروعات دینی غلو و تشدد بخرج داده ولی در مقابل، نسبت به بسیاری از گناهان کبیره می‌گذرند! مانند غیبت، خبرچینی، قذف، حسد، جستجو در پی عیوب دیگران و عیبجویی از بی‌گناهان، حیله و نیرنگ نسبت به برادران دینی خود که هم‌فکرشان نمی‌باشند! و افشای گناه و عیب دیگران و حتی خوردن و غارت اموال مردم به ناحق!

در سنت نبوی نمونه‌های زیادی را می‌توان آورد که پیامبر (ص) اصحاب را از افراط و تفریط منع نموده و به اعتدال و میانه‌روی سفارش کرده که نهایتا به این حدیث بسنده می گردد، که ایشان (ص) به ابن مسعود صحابی فرمودند:

«….. هَلَکَ المُتَنَطِّعُون – قالها ثلاثا» (أخرجه : مسلم،ج۸،ص۵۸،شماره حدیث ۲۶۷۰)

از ابن مسعود (رض) روایت شده که پیامبر (ص) سه بار فرمودند هلاک شدند متتطعون (کسانی که بی مورد سختگیری کرد و در گفتار و کردار غلو می‌نمایند).

اعتدال ویژگی برجسه امت اسلام

خداوند از امت اسلامی در سوره بقره به سبب پیروی از اسلام به عنوان «امت وسط» یعنی امت معتدل یاد کرده و می فرماید:

« وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُمْ شَهِیدًا ….»

« بی‏گمان شما را ملت میانه‌روی کرده‌ایم (نه در دین افراط و غلوی می‌ورزید، و نه در آن تفریط و تعطیلی می‌شناسید. حق روح و حق جسم را مراعات می‌دارید و آمیزه‌ای از حیوان و فرشته‌اید) تا گواهانی بر مردم باشید (‌و بر تفریط مادیگرایان لذائذ جسمانی طلب و روحانیت باخته‌، و برافراط تارکان دنیا و ترک لذائذ جسمانی کرده‌، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را ازجاده‌ی اعتدال مشاهده نمائید) و پیغمبر (‌نیز) بر شما گواه باشد (‌تا چنانکه دسته‌ای از شما راه او گیرد و یا گروهی از شما از جاده‌ی سیرت و شریعت او بیرون رود، با آئین و کردار خویش بر ایشان حجت وگواه باشد).. …..». (بقره/۱۴۳)

برای فهم دقیق «امت وسط» جای خود دارد گریزی به «فی ظلال» سید قطب شهید بزنیم آنجا که می فرماید:« ملت مسلمان ملت وسطی است با تمام معانیی‌ که وسط دارد،چه از وساطت به معنی حسن و فضل باشد، یا به معنـی اعتدال و میانه‌روی‌،یا به معنی وسط مادی حسی‌…

«‌ اُ‌مّة وسطاً » ملت وسط و میانه‌روی است در جهان‌بینی و اعتقاد… نه در روحانیت صرف غلو و افراط می‌کند، و نه در مادیت تنها فرو می‌رود و ماندگار می‌شود. بلکه از فطرت پیروی می‌کند که در روحی مجسم و نمودار است‌ که جامه‌ی جسد به تن ‌کرده است‌، یا جسدی است‌ که لباس روح به تن دارد. چنین ملتی می‌کوشد تا به این وجود دو قلو پرداخته انرژیهای دو بعدی مادی و معنوی‌، حق کاملی از هر نوع توشه‌ای ‌که لازم دارد عطاء ‌کند، و به تکـاپو می‌ایستد تا زندگی را بالا برد و بدان رفعت بخشد، همزمان با چنین‌کاری سعی می‌کند زندگی را حفظ نماید و آن را امتداد دهد، و بدون هیچگونه تفریط و افراطی‌، بلکه برعکس، با میانه‌روی و هماهنگی و اعتدال‌، همه‌ی توان خویش را درجهان علائق و اشواق‌، و در جهان ‌کششها وجذبه‌ها، به کار می‌گیرد.

« ‌اُ‌مةً ‌وسطاً» ملت میانه‌روی است در رابطه‌ها و پیوستگی‌ها… نه شخصیت فرد و ارکان او را نادیده می‌گیرد،و نه شخصیت او را در شخصیت جامعه یا دولت محو می‌گرداند، همچنین اورا رها نمی‌سازد تا به فرد خودخواه و حریصی تبدیل شودکه به فکر کسی و چیزی جز خود نباشد…تنها آن اندازه از انگیزه‌ها و نیروها را به‌کارمی‌گیرد که وسیله‌ی حرکت و رشد گردد. و ازکششها و ویژگیها تنها آن اند‌ازه سر راه او به وجود می‌آورد وچوب لای چرخ و دهنه به دهان اسب نفس می‌اندازدکه جلو غلو و سرکشی او را بگیرد،و از رغائب و علائق آن مقدار در اختیارش می‌گذاردکه رغبت فرد را در راه خدمت به جامعه برانگیزد،واز تکالیف و واجبات آن اندازه برای فرد مقرر می‌داردکه او را خدمتگزار جامعه نماید، و جامعه را هم ضامن و مسوول فردکند، و درنتیجه فرد وجامعه را هماهنگ و همگام گرداند.» (فی ظلال القرآن،سیدقطب،ذیل آیـه)

بدین ترتیب خداوند مسلمانان را در قرآن از حقیقت مقام و مکانی که در این زمین دارند، و از حقیقت نقشی که در زندگی بشریّت بر عهده ایشان است و ضروری است آن را ا یفاء کنند، آگاه می فرماید:

«کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ …..» (آل عمران /۱۱۰)

«شما بهترین ملّتی هستید که برای (‌سود) انسانها آفریده شده‌اید (‌مادام که‌) به کار شایسته دستور میدهید و از کار ناشایست باز میدارید و به خدا ایمان دارید‌……»

از این رو آنان را بهترین امتی می داند که در روی زمین ایجاد شده اند. امتی که اصل و اساس آن اعتدال و میانه روی درهمه چیز و همه کار است و از این رو امت شاهد و نمونه و سرمشق برای سایر امم می باشند.

به قول شهید عقیده اسلامی «سید قطب» در فی ظلالش، این چنین خداوند مسلمانان را به اصالت نقش شان واهمّیّت کارشان رهنمود می فرماید و آنان را از بزرگواری جامعه‌شان آگاه می نماید.و این چیزی است که لازم است امّت اسلامی آن را درک کند تا حقیقت و ارزش خود را بشناسد و بداند که او آفریده شده است تا پیشرو و پیشقراول بوده و آن را وظیفۀ امت اسلامی می داند زیرا این امت لازم است که همیشه در مرکز رهبری و پیشوائی سایر امم قرار داشته باشد.

تکامل شخصیت ایمانی مرهون اعتدال

جهان‌بینی و ایدئولوژی الهی‌، اعتدال را یکی از خطوط برجسته و مهم تکوین و تشریع می‌داند. و در پی رسیدن به انسانی با شخصیت ایمانی کامل بطور متوازن در همه زمینه ها می باشد و از دیدگاه تعالیم وحی، چنین انسانی همان انسان معادل و متعادل است .

داشتن فکر و اندیشه اعتدال انسان را به دفاع در برابر کسانی می کند که در عرصه برون دینی اسلام را متهم به افراط و تفریط می نمایند واتهامات آنها را نیز هوشمندانه و حکیمانه با تمسک به آموزه های تعالیم وحی و سنت نبوی پاسخ محکم می دهد .

همین بینش و داشتن اندیشه میانه روی به عنوان یکی از اصول قابل توجّه در زمینه کشف نظر شارع در عرصه‌های گوناگون و کشف پاسخ دین به پرسش‌های تازه و به عنوان یکی از ضابطه‌های اساسی در زمینه نظریه‌پردازی در علوم اسلامی و تولید علوم اسلامی جدید و در ساحت مهندسی توسعۀ متعالی و متعادل و طراحی نقشه جامع علمی و فرهنگی برای امت اسلامی‌، درخور به کار گیری و استفاده است . و به این دلیل، اندیشه‌ها و نظرات افراطی یا تفریطی نه تنها نمی‌توانند ریشه در دین داشته باشند بلکه مخالف دین می‌باشند. زیرا اسلام حقیقی و حرکت در راه درست و صراط مستقیم چیزی نیست به جز پرهیز از افراط و تفریط و حرکت بر روی خط میانه و متعادل‌؛ لذا بیداری اسلامی‌، اصول گرایی اسلامی و بازگشت به اسلام راستین‌، میسّر نمی‌شود مگر با رسیدن به اعتدال اسلامی و ارتقاء به جایگاه امت میانه که ثمرۀ آن برپایی تمدن اصیل اسلامی است‌.

وبه خاطر همین گرایش به اعتدال و میانه روی امری اجتناب ناپذیر است چرا که چنین رفتاری موجب می شود تا انسان در مسیر خردمندی و کمال گرایی قرار گیرد و گرفتار شرک درعقیده و عمل نشود و راه نقصان و باطل را نپیماید.

دست یابی به استقامت و قوام یابی در شخصیت و عمل اجتماعی از دیگر آثار و پیامدهای اعتدال گرایی بشر در زندگی است که در آیات ۶۳ و ۶۷ سوره فرقان به آن توجه داده شده است. از نظر خداوند، انسان متعدل و میانه رو با رعایت تناسب و عدالت است که می تواند زندگی خویش را قوام بخشد و به استقامت دست یابد.

متأسفانه امروزه به خاطر عدم شناخت مرزهای اخلاقی و اعتقادی و نیز آشنا نبودن به آداب و رسوم و حدود معاشرتها، خیلی از ضد ارزشها و رذائل جایگزین فضائل شده است . انحرافات اخلاقی مانند تکبر و ذلت و نیز مشکلات اقتصادی مثل فقر و نداری، بخل و اسراف، همگی پیامد جامعه ای است که گرفتار افراط و تفریط شده است .

از آنجا که بینش و عقاید انسان در رفتار و عملکردش تأثیر دارد . پس اگر ایمان و عمل در کنار هم و مؤثر بر هم باشند ، در شرایط بحرانی هیچ گاه انسان دچار بی ثباتی عقیده و تردید نخواهد شد . با این نگرش صفات اخلاقی اش را در حدّ وسط نگه می دارد و در رفتارش با دیگران حدود و آداب اسلامی را رعایت می کند .

به عنوان مثال وقتی سخاوت، ملکه روح شد، آفتی چون دنیا دوستی و چشم و هم چشمی و بالاخره بسیاری از مشکلات اقتصادی و فرهنگی ریشه کن خواهد شد .

امام ابن‌القیم، میانه‌روی و اعتدال را یکی از چهار رکن اصلی می‌داند که اخلاق نیکو بر آن تکیه دارد که عبارتند از شکیبایی، پاکدامنی، شجاعت، اعتدال و میانه‌روی

پس هماهنگی روح و جسم و ایمان و عمل ، باعث رشد فکری و کسب ملکات اخلاقی شده که رشد و قدرت اقتصادی را به دنبال دارد.که همگی این موارد زمینه ساز عدالت اجتماعی است که بشریت انتظار آن را از مکتب تعالی بخش اسلام دارد .

روش‌های زندگی فوق‌الذکر عواقب و نتایجی مخصوص به خود را در زندگی فردی و جمعی به دنبال خواهد آورد و آثار و تبعات متفاوتی را در جامعه ایجاد خواهد کرد. فرهنگ دینی اسلامی، بیش از هرچیز بر «میانه روی» در شیوه زندگی و روش سلوک تاکید می‌کند.

«میانه‌روی» اعتدال در همه امور است و به گفته سید قطب امت میانه‌رو، امتی مبتکر و خلاق است که دنباله رو اقوام گذشته نیست. نقطه شروع فلاکت امت اسلامی، وقتی بود که از اعتدال خارج گردید.

استاد قرضاوی در «خصائص التصور الإسلامیه» در این باره چنین می نویسد:« براین باورم که اعتدال و میانه‌روی در بینش ، منش و روش درمان تمامی دردها و حلال تمامی نابسامانی‌های ناشی از پراکندگی، عقب‌افتادگی علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است.برای رویایی با روند رو به رشد رویکردهای ناروا ،کج‌اندیشی‌های کسل‌کننده و برداشت‌های خانمان‌برانداز، بر ماست که جبهه و جناح معتدل، منهج میانه‌رویی و مفاهیم و مبانی اعتدال را توضیح داده و برای تبلیغ و تقویتش از تمامی تریبونها و رسانه‌ها استفاده نماییم. چرا که موضوع بسیار حساس و حیاتی است، و فکر می‌کنم که یکی از مهمترین اولویتها و مسئولیتهای عالمان، اندیشمندان، مبلغان و تمامی کسانی که خود را حامل پیام پیامبر گرامی به شمار می‌آورند، این است که: برای غبارروبی از روی آینه اعتدال و پاک نمودن چهره پندارهای پذیرفته شده قرآن و سنت صریح پیامبر از تمامی توان و ظرفیت خویش بهره بگیرند.»(قرضاوی یوسف، ۱۴۱۹هـ .ق، ص۳۵۸ـ۳۵۹)

استاد محمود ویسی نیز در توضیح این مطلب چنین می نویسد:« باید بدانیم میانه گرایی و وسطیت به مثابه ی مدرسه ای است که نیاز اساسی عصر ما برای خروج موفق از بحرانهای گوناگون در عرصه‌های مختلف می‌باشد.لذا اگر به شکلی نهادینه شود که بتواند تفاوتهای فکری و فقهی و فردی و… را لحاظ نماید، محصول آن برداشت‌های معتدل و میانه گرایانه خواهد بود.بنابر این مهم ترین نیاز امت اسلامی داشتن دیدگاهی روشن و کاربردی در رابطه با پروژه وسطیت می‌باشد. لذا میانه گرایی یک حرکت اجتهادی نوگرا در معرفی دین اسلام بوده وبه صورتی است که بتواند با وضعیت موجود جهانی تعاملی دقیق وهوشمندانه داشته باشد و در عین التزام به مبادی و اصول با متغیرات و مسائل مستحدثه عالمانه و واقع بینانه برخورد نماید.پس وسطیت جامع میان اصالت و عصری بودن، ثوابت و متغیرات، عزیمت و رخصت و حفظ مقاصد شریعت به دور از هر گونه افراط و تفریط در حقوق و واجبات، دوری از تشدد در فروع و جزئیات و تساهل در اصول و کلیات، دوری از غلو در تعظیم عقل و تفریط در تحقیر آن است. با قاطعیت می‌توان گفت که میانه گرایی شریعت یکی از مهم ترین مبانی و ویژگیهای دال بر پویایی دین در پاسخگویی مستمر به سؤالات و معضلات بشر است و این خود منوط به استخراج و استنباط برداشت‌های میانه گرایانه از دین به وسیله اهل فن است .زیرا طبیعت شریعت مشتمل برهمه ی ظرفیت‌های لازم برای همنوا وهمگام شدن با همه ی تغییروتحولات وترقیات جامعه ی بشری است.در این راستا بهره گرفتن از امکانات موجود برای تعمیق اندیشه ی وسطیت و بازخوانی ضرورت میانه گرایی در بینش و منش و برداشت‌های کار آمد و مؤثر گامی ارزشمند در فرهنگ سازی و غنا بخشیدن به این مقوله ی فراموش شده می‌باشد.»



نتیجه گیری

ــ با پژوهشی ژرف و عمیق می توان دریافت، همان گونه که اصل توحید در تار و پود احکام و مقررات اسلام و آیات و روایات پیچیده شده، اصل اعتدال نیز در تشریع احکام لحاظ گردیده است .
ــ میانه روی اثرات مثبتی در زندگی انسان به جای می¬گذارد که برخی از آنها در دنیا و برخی در آخرت بروز می¬کند .
ــ اعتدال به عنوان یک اصل قرآنی در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی و تمامی فعالیت های سیاسی، اقتصادی و عقیدتی مطرح و در قلمرو اسلام، قلمرو وسیعی دارد و در همه جا به عنوان یک اصل خلل ناپذیر اسلامی و قرانی مطرح می گردد . این اصل قرآنی که منطبق با فطرت و عقل خدادادی است اسباب رشد و کمال یابی انسان را رقم می زند ولی افراط و تفریط موجبات سقوط انسان را فراهم می آورد .
ــ اگر کسی بخواهد به مسئولیت الهی خویش عمل کند می بایست در همه امور راه اعتدال و میانه روی را در پیش گیرد و با داشتن حدّ و اندازه در امور مختلف و محوری کردن اعتدال در تمام برنامه ها ، خود را به امّت وسط نزدیک نموده و با این روش آسایش و خوشبختی را نه تنها برای خود بلکه برای دیگران نیز به همراه آورد.
ــ خداوند در بیان جامعه برتر و کامل و ارایه نمونه عینی آن، جامعه اسلامی و برتر را جامعه ای معتدل و میانه رو معرفی می کند که استقامت با این روش در ذات و نهاد آن سرشته می شود. (بقره آیه ۱۴۳) بنابر این، از نظر قرآن و اسلام، صراط مستقیم هر کس و جامعه ای، میانه روی و اعتدال در همه امور و اقتصاد در زندگی است.
ــ از آموزه های وحیانی قرآن و سنت نبوی و سیره سلف صالح برمی آید هرگونه خروج از حدود اعتدال و میانه روی و گرایش به دو سوی افراط و تفریط به معنای خروج از صراط مستقیم و جاده حقیقت وحقانیت و رهسپاری در بیراهه هبوط و سقوط فردی و اجتماعی ودست یابی به کمال و تقرب الی الله است.
ــ فرد مسلمان در خانواده نیز باید بین حق و تکلیف، تعادل را برقرار کند. اگر در همه امورات ، میانه‌رو و معتدل باشد، خانواده اش نیز متعادل و موزون خواهد شد.
با اندکی تأمل و دقت در معنای لغوی و اصطلاحی میانه گرایی در مییابیم که امت مسلمان امتی است عادل، فاضل، معتدل، متوازن و به دورازهرگونه افراط و تفریط و بر صراط مستقیم در حرکت به سوی کمال مطلوب است.
در نهایت اسلام حقیقی و حرکت در راه درست و صراط مستقیم چیزی نیست به جز پرهیز از افراط و تفریط و حرکت بر روی خط میانه و متعادل‌؛ لذا بیداری اسلامی‌، اصول گرایی اسلامی و بازگشت به اسلام راستین‌، میسّر نمی‌شود مگر با رسیدن به اعتدال اسلامی و ارتقاء به جایگاه امت میانه که ثمرۀ آن برپایی تمدن اصیل اسلامی است‌.









منابع

قرآن کریم
فولادوند،محمد مهدی،ترجمه قرآن،تهران، دار القرآن الکریم،دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی،چاپ اول، ۱۴۱۵هـ
البخاری، محمد بن إسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، دار بی‌جا، الطبعة الأولى، ۱۴۲۲هـ.
ابن ماجة أبو عبد الله محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء الکتب العربیة – طوق النجاة، بی تا .
ابن منظور محمد بن مکرم‏، لسان العرب،نشر دار صادر، بیروت‏، ۱۴۱۴ ق‏،چاپ سوم.
أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، بن هلال بن أسد الشیبانی، المحقق: شعیب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، مؤسسة الرسالة.
النووی، أبى زکریا محیی الدین بن شرف ، ریاض الصالحین، تعلیق وتحقیق: الدکتور ماهر یاسین الفحل، دمشق – بیروت، دار ابن کثیر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۸ هـ – ۲۰۰۷ م
سید قطب، فی ظلال القرآن، القاهرۀ،دارالشروق،الطبعۀ الخامسۀ عشرۀ،۱۴۰۸هـ .ق ـ۱۹۸۸م .
قرضاوی، یوسف؛ الایمان و الحیاة، قاهره: مکتبة‌ وهبه، ۱۴۱۹هـ.ق.
محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، الهیئة المصریة العامة للکتاب،۱۹۹۰م .
مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری النیسابوری، المسند الصحیح، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی،بیروت، دار إحیاء التراث العربی،بی تا .





تحقیق و نگارش : حمـــزه خــان بیگـــی / کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث / اشنویه
09143427763
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.