جوان و ویژگی های دوره جوانی
 تاریخ نگارش : چهاردهم ارديبهشت 1392
جوان و ویژگی های دوره جوانی
مریم اکبرزاده
جوانی فصل پاکدامنی، آزادگی، پیشرفت و دوران تجربه های جدید برای آبادانی مادی و معنوی فرد و جامعه و فصل بروز خوبی ها و استعدادهاست. مهم تر از همه اینکه قله های پیشرفت و موفقیّت مادی و معنوی فرد در فرصت جوانی فتح می گردد. بدین سان یک جوان باید خود فرصت جوانی را بشناسد تا راه پر فراز و نشیب زندگی را با موفقیت طی کند.
جوانان سرمایه های عظیم همه ی جوامع هستند. موفقیت و پیشرفت جوامع با موفقیت جوانانشان گره خورده است، از این رو امروزه در دنیا برای تعلیم و تربیت جوانان، میلیون ها دلار سرمایه گذاری و هزینه می نمایند، زیرا تشکیل جامعه ی موفق و آرمانی، مبتنی به حضور جوانان در عرصه های مختلف می باشد. در اسلام نیز به جوان و جوانی توجه خاص شده است.
فرد وارد دورانی می شود که هرچند پخته تر و تواناتر از مراحل قبلی است، اما هنوز با مشکلاتی گریبان گیر است که با سرنوشت او در مراحل بعدی زندگی ارتباط مستقیم دارد. فرد وقتی به دوران جوانی می رسد با علم به اینکه به بهار عمر خود رسیده و توان و قدرت برای انجام بسیاری از کارها را دارد، می خواهد بزرگترین و بهترین کارهایی را که در خاطرش داشته، انجام دهد و در اوج سربلندی باشد، امّا هنوز خیلی از مسائل را نمی داند و بعضی از امور را درک نکرده است، بخاطر همین شاید در مسیر زندگی اش به انحراف کشانده شود و با مشکلات و خطرهای زیادی برخورد کند.
بنابراین جوان باید با دقت و احتیاط حرکت کند تا بتواند در این دوره حساس از سر درگمی ها رهایی یابد، زیرا عمر آدمی به سرعت می گذرد و اگر مرحله به مرحله آن را درک نکند و با غفلت و
بی توجهی فرصت ها را از دست بدهد، باید بداند که دیگر عمر سپری شده به عقب باز نمی گردد تا جبران گذشته را بکند، پس جوان باید مسائل ویژه روحی و فردی خود را بشناسد تا بتواند فرصت های عمر خود را دریابد و به گونه ای شایسته از آن استفاده کند.
بیان مسأله
جوانی، کانون نیرو و مظهر زیبایی است؛ سرشار از وجد و نشاط و لبریز از عشق و امید است. ایّام جوانی، دوران درخشندگی، شادمانی، قوت، امید، کوشش و هیجان است. یکی از بزرگترین سرمایه های هر مملکت، نیروی انسانی آن است و مهمترین نیروی انسانی هر کشوری را نسل جوان تشکیل می دهد. اسلام نیز توجه خاصی به نسل جوان داشته و جوانان را از نظر مادی و معنوی، روحی و تربیتی، اخلاقی و اجتماعی، دنیوی و اخروی، تحت مراقبت کامل قرار داده است. اولیای گرامی اسلام جوانی را یکی از نعمت های پر ارج الهی و از سرمایه های بزرگ سعادت در زندگی بشر به حساب آورده اند.
نیروی معنوی انسان در دوران جوانی به شدت ظهور می کند. همزمان با رشد و نمو اندام بدن، عواطف و احساسات گرمی که در اعماق جان جوانان بیدار می شود و آنان را به فعالیت های خستگی ناپذیری وا می دارد. با شکفته شدن قوای جسمی و روانی، بهترین عوامل ترقی و تکامل در اختیار جوانان قرار می گیرد که اگر از آن ها به درستی استفاده کنند، خوشبخت و سعادتمند خواهند شد و از طرفی دیگر، جوانان دچار شدیدترین آشفتگی های روحی و ناراحتی های روانی می گردند، به طوری که با یک غفلت ممکن است دچار سقوط، انحراف و بدبختی ابدی شوند.
انحراف و ناهنجاری سابقه ی دیرینه ای در زندگی بشر دارد. در قرآن کریم، در آیات خلقت آدم آمده است که فرشتگان، آفرینش موجود زمینی را مایه فساد و خونریزی در زمین می دانستند. به گونه ای که پس از هبوط حضرت آدم، ابوالبشر به زمین، تاکنون شاهد انواع جنایات، فساد، تباهی و انحراف هستیم. بنی آدم به جای لبیک گفتن به ندای باطنی از نفس اماره پیروی کرده و راه انحراف در پیش گرفته است. روشن است که ساختار جامعه با کژی ها و انحراف ها متزلزل می شود و نمی تواند سعادت و کمال بشر را تضمین کند. راه انحراف یک جامعه از طریق جوانان آن جامعه است، از این رو، کنترل و مراقبت در رفتار فردی و اجتماعی جوانان، امری ضروری است.

 کلید واژه : جوان ،شناخت،دوره،
جوان و ویژگی های دوره ی جوانی
1-1. جوان و دوره ی جوانی
گروهی در آرزوی رسیدن به جوانی و گروهی دیگر در حسرت و اندوه از دست دادن آن هستند. انسان ها به طور طبیعی جوانی را دوست داشته و خواهان آن هستند که جوان بمانند؛ امّا به راستی جوان کیست؟ ویژگی دوره جوانی چیست؟
1-1-1. تعریف جوانی:
«واژه ی "جوان یا بُرنا"، در زبان فارسی به معنای هر چیزی است که از عمر آن، چندان نگذشته باشد. در لغت نامه ی دهخدا و فرهنگ عمید، جوان چنین معنا شده است: انسان یا حیوان یا درخت که به حد میانه از عمر خود، رسیده باشد. امّا در فرهنگ عربی، دو تعبیر رایج در مورد جوان وجود دارد؛ یکی: " فَتَی" و دیگری "شاب"». اولی، از ریشه ی " فَتَیَ/ فَتَوَ (طراوت و شادابی) "، دومی از ریشه ی "شَبَبَ (شکوفایی و برخورداری از حرارت)" است.
1-1-2. دوران جوانی:
دوره ی جوانی از بهترین دوره های زندگی انسان است که در سرنوشت دنیوی و اخروی او نقش تعیین کننده ای دارد. جوانی، پرشورترین لحظات حیات و پرجلوه ترین دوران زندگی و حساس ترین مرحله ی عمر بشر به شمار می رود. بالاترین موفقیّت های زندگی در همین دوران کوتاه جوانی، شکل می گیرد که با عمر انسان برابری می کند.
چرا که حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه فرموده اند: «رُبَّ یَسیرٍأَنمی مِن کَثیرٍ»«چه بسیار مقدار کمی که بالنده تر از مقدار زیاد است».
مسیر زندگی انسان به مثابه بستر رودخانه ای است که از موقعیت های متنوع و متفاوتی عبور می کند، گاه چشم اندازی از راه هموار و آرام در معرض دیدگان ما جلوه نمایی می کند و گاه مسیر ناهموار و صعب العبوری مشاهده می شود. فراز و نشیب هایی که رودخانه طی می کند بی شباهت به مراحل رشد و تحول زندگی نیست، دوران کودکی به آرامی سپری می شود و هنگامه ی پر جوش وخروش نوجوانی و بلوغ فرا می رسد و پس از آن دوره ی سرنوشت ساز و مهم جوانی می آید، فصل شکفتن غنچه های کمال و معرفت و موسم جوشش زلال ایمان و معنویت، فصلی که سیمای زندگی را گرم و صمیمی ساخته و حیات اجتماعی را شیرین و دلپذیر می سازد. در حقیقت دوره ی جوانی مرحله ی آغازین و مدخل زندگی بزرگسالی است.
مرحله ای است که دیگر نشانی از صفات کودکی نمی باشد و فرد از نظر شکل ظاهر همچون بزرگسالان می باشد و سعی دارد که به کسب موقعیت اجتماعی بزرگسالی نیز دست یابد. در حقیقت پس از سپری شدن تحولات بلوغ، در طول نوجوانی، ایام جوانی فرا می رسد و جوانان به محیط وسیع جامعه قدم می گذارند و می خواهند که فردی مفید و فعال بوده و مورد پذیرش جامعه قرار بگیرند.
روانشناسان، دوره ی آغازین جوانی را این گونه تعبیر کرده اند: تولد ثانوی(ژان ژاک روسو)، دوره ی
طوفان و فشار ناگهانی (استانلی هال)، دوره ی انقلاب، سرکشی و نوآوری(موریس دبس)، مستی روحی (افلاطون) و یا به تعبیر دیگر شراب زدگی روانی و در برخی آموزه های دینی، دوره ی جوانی دوره ی غرور آفرینی و سرمستی معرفی شده است که باید با آموزش و پرورش صحیح آن را در اختیار رشد و بالندگی فردی و اجتماعی قرار داد.
دوره ی جوانی در واقع اوج بروز عواطف و قدرت غرایز و حکومت احساسات است. جوان پس از دوران کودکی و نوجوانی، یک ساختمان کاملاً متفاوت با دوران قبل پیدا می کند: محبت و دوستی در وی معنا پیدا می کند، روابط و برخوردها در نظر او جهت دار و حتی سؤال انگیز می شود، رفتارها را دنبال و از آن نتیجه گیری می کند، گاهی با کوچک ترین برخورد و تحقیر آتشی می شود و خشم و کینه بر سرتاسر وجودش مستولی می گردد و گاهی خیلی زود نادم و پشیمان می شود. جوان در دوران جوانی می آموزد چگونه استقلال خود را در کنار اجتماع به دست آورده، آن را حفظ کند.
او در می یابد که عزت و جایگاه اجتماعی خود را مانند جان خود نگه دارد و به تعبیر دیگر آماده ی مراحل بعد می شود؛ چنانکه به عقیده ی اریکسون به مرحله ی وفاداری، دوستی و احساس هویت پا می گذارد و در مرحله ی بالاتر، با محبت، عشق، نزدیکی و صمیمیت آشنا می شود. فرایند تربیت در این دوران دارای اهمیت بسیار و پیچیدگی بی مانندی است که دقت فراوانی را طلب می کند. با توجه به اینکه رعایت روحیات تربیت شونده در برنامه های تربیتی، از اصول اجتناب ناپذیر امر تربیت است، به خوبی می شود پیچیدگی تربیت را در تمام دوره ها به طور کلی و در جوانی به طور خاص دریافت.
تربیت صحیح و آموزش درست در جوانی، بیش ترین تأثیر را در آینده ی انسان دارد. پیشرفت و تقدم هر فرد جوان و داشتن آینده ی درخشان، در گرو بهره وری از این دوران است و هر فعالیّت سازنده در این دوران، دارای ارزشی مضاعف است. در واقع دوره ی کودکی و جوانی، سکوی پرواز و مسیر موفقیت انسان است.
قرآن کریم، مراحل زندگی انسان را از نظر توانمندی به سه دوره، تقسیم کرده است:
﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ﴾ «خدا، همان کسی است که شما را آفرید، در حالی که ناتوان بودید. آنگاه، پس از ناتوانی قوت بخشید و سپس، بعد از توانمندی، ناتوانی (و پیری) قرار داد. او هرچه بخواهد، می آفریند، و هم اوست دانای توانا».
دوران های سه گانه ی زندگی در آیه ای دیگر، چنین آمده است: ﴿هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴾ «سپس شما را به صورت نوزادی [از شکم مادر] بیرون می فرستد، تا به کمال نیرومندی خود برسید تا پیر شوید».
1-1-3. سنین جوانی:
فصل جوانی از زیباترین فصول زندگی است و هر انسانی دوست دارد از طولانی ترین فصل ها نیز باشد. وقتی صحبت از سال های جوانی می شود هر کسی علاقمند است بداند این دوران شامل چه طیف سنی می شود و به چه کسانی جوان گفته می شود؟
در مطالعات روانشناسی مطرح می گردد که نوجوانی و جوانی مفاهیمی نسبی هستند و بنا بر افراد و جوامع متفاوت می باشند، با این وجود شروع نوجوانی را که همراه با بلوغ جنسی است با قاطعیت بیشتری بیان می کنند و به طور میانگین آغاز آن را از 12 سالگی تعیین می کنند. در طول دوران بلوغ که چند سالی طول می کشد نوجوان در جنبه ها و ابعاد مختلف جسمی، فکری و شناختی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی به انسجام بیشتر و تکامل نسبی رسیده و وارد مرحله جوانی می شود.
با آشکارشدن آثار تغییرات روحی و جسمی در شکل ظاهری و کارهای جوان، یک دوران کاملاً متفاوت آغاز می گردد که غالبا از سنین بلوغ آغاز شده و تا زمانی که شور و نشاط جوانی با شدت و ضعف خود وجود دارد (غالباً در اطراف 30 سالگی)، ادامه می یابد.
بعید نیست که زمان فعال دوره ی جوانی با دوره ی رشد عقلی و جسمی همراه باشد. طبق برخی روایات اسلامی نهایت رشد عقلی تا 35 سالگی است؛ البته سن رشد عقلی در برخی از روایات 28 سالگی بیان شده است که بر فرض صحت خبر، این تفاوت یا به جهت اختلاف افراد و مناطق است و یا این که عمده ی رشد تا 28 سالگی و نهایت آن در 35 سالگی است. نتیجه اینکه آغاز دوران جوانی، با خاتمه یافتن دوران صباوت و بچگی و پیدایش آثار بلوغ همراه خواهد بود و تا 30 سالگی ادامه می یابد.

1-2. شناخت ویژگی های دوره جوانی:
انسان در اثر گذشت زمان، دچار تغییر و تحولات شگرفی در زندگی روحی، جسمی و شخصیتی خویش می شود و درخت تنومند جان در تابستان و زمستان عمر و در تکاپوی حیات در انتظار چهره ای نو به سر می برد. بهار عمر انسانی، یعنی دوران جوانی، دوران انقلاب و هیجان است. جوان در این دوران دستخوش تحولات گسترده در ابعاد گوناگون می شود که اگر با آگاهی با آنان روبرو نشود، به ناکامی های جبران ناپذیری دچار می گردد. ابتدایی ترین گام در تربیت جوان، شناخت ویژگی های روحی و
توانایی های آنان است.
بنابراین شناخت جوان و ویژگی های جوانی، برای بهره مندی هرچه بیشتر و بهتر از جوانی و پرورش میوه های شیرین در این دوران، یک ضرورت و نیاز اساسی است. فقط در صورتی می توان دستوری قابل اجرا و برنامه ای صحیح ارائه داد که ابعاد روحی و شخصیتی جوان با دقت فراوان، در آن برنامه رعایت شده باشد؛ وگرنه چه بسا زیان جبران ناپذیری گریبان گیر جوان و جامعه می شود.
قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله): « مَن عَمِلَ عَلی غَیرِ علمٍ کانَ ما یُفسِدُ أکثَرَ مِمّا یُصلِحُ»،
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «هر که بدون دانش و آگاهی وارد کاری شود، بیشتر مایه ی فساد است تا اصلاح و سازندگی».
قالَ الصادق (علیه السلام): «العامِلُ عَلی غَیر بَصیرَةٍ کَالسائِرِ عَلی غَیرَ الطَریقِ، لا یُزیدُهُ سُرعَةُ السَّیرِ اِلّا بُعداً» امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کسی که بدون بینش و آگاهی دست به کاری بزند، مانند مسافری است که در بیراهه می رود و سرعت رفتن جز دوری و گمراهی چیزی برایش نمی افزاید».
از این روی شناخت و بینش صحیح در امر جوانان برای راهیابی و راهنمایی آنان یک امر لازم و ضروری است؛ همان گونه که غفلت از شناخت جوانان و راه های تربیت آنان و بی تفاوتی در حق ایشان، ظلمی درباره ی آنان و مجموعه ی اطرافیان و خود انسان است و علاوه بر این، امر تربیت جوان، یک فرایند پیچیده و دقیق است که کوچک ترین خطا نیز بزرگ است؛ و موضوع آن بسیار مهم است. بنابراین شناخت جوان، ویژگی های دوره ی جوانی، عوامل رشد و آفت های جوانی برای هر فرد تعالی خواه در مسیر تربیتی، اجتناب ناپذیر است.
اولیای جوانان باید بیاموزند که چگونه رفتار فرزندان خود را زیر نظر بگیرند تا از ویژگی های آنان آگاه شوند و نیز باید دریابند که فرزندان در هر دوره، از جمله دوره ی جوانی چه ویژگی ها و نیازهایی دارند تا درباره ی ایشان دقیق تر و صحیح تر، تصمیم گیری کنند و جوانان نیز باید از "خود" آشنایی داشته باشند و روحیات، نیازها، خطرات پیش روی خود را دریابند و با آگاهی از خود و محیط های اطراف، در ارتقای سطح تربیتی و تعالی روحی و ترقی فردی و اجتماعی خود بکوشند و بهترین راه های موفقیت را گزینش کنند. جوانی که نه از خود و نه از آفات زندگی خود، آگاهی دارد و نه به آگاهی های دیگران وقعی می نهد در واقع مانند چوبی بر روی امواج است که هیچ اختیاری در آینده و حال خود ندارد؛ ولی سرمست غرور جوانی گشته، و گمان می کند حکمران عصر جوانی است.
روان شناسان، جامعه شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت پژوهش های بسیار زیادی درباره ی ویژگی های دوره جوانی انجام داده اند که گرچه جای نقد و تأمل دارد، درخور تقدیر نیز می باشد و باید در برنامه ریزی ها و فعالیت های تربیتی برای جوانان از آن ها بهره گرفت؛ البته به این شرط که با
آموزه های دینی مغایرت نداشته باشد. در متون اسلامی نیز نکات بسیار مهم و قابل توجهی درباره ی ویژگی انسان در مراحل مختلف رشد وجود دارد. توجه اسلام به ویژگی های انسان در هر یک از مراحل رشد بویژه جوانی، دست کم از دو زاویه قابل تفسیر است؛ نخست این که انسان ها را به شگفتگی های آفرینشی که خداوند در وجودشان به ودیعت نهاده است، متوجه سازد و از این راه، انگیزه بیشتری برای بندگی خداوند در آن ها پدید آورد و دیگر آن که با بیان این حقایق، راهبردها و روش های هدایت و تربیت او را برای مربیان، آشکار سازد.
از این منظر اسلام به همه ریز و درشت حقایق وجودی انسان اعم از جسمی و روحی اشاره نکرده است، ولی آن دسته از حقایق و واقعیاتی که ضرورتاً باید در مقام هدایت و تزکیه ی انسان مورد توجه قرار گیرند، از نظر اسلام پوشیده نمانده است؛ بنابراین، وقتی سخن از ویژگی های دوره جوانی به میان می آید، باید توجه داشت که این ویژگی ها شالوده و اساس راهبردها و سیاست های تربیتی به شمار می آید و با توجه به آن هاست که اصول و روش های تربیتی خاص جوانان کشف و استنباط می شود. در عین حال توجه به این ویژگی ها، می تواند بیان کننده ی اهمیّت این دوره از عمر، از نظر اسلام و نیز رویکرد و نگرش کلی اسلام به جوان باشد.
حال با توجه به مطالب یاد شده، به برخی از مهم ترین ویژگی های دوره جوانی پرداخته می شود:
1-2-1. تغییر و تحول جسمی:
گرچه جسم انسان همیشه در حال تغییر و تحول است، امّا در دوره ی جوانی، این تغییر و تحول از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در دوره ی جوانی بر اثر ترشح هورمون های بلوغ، تغییر و تحول هایی در شخص بروز می کند و رشد جسم او بیشتر می شود، با این تغییر و تحول جسمی، سایر امور روحی هم تغییر می کند، احساس ها و تمایل های جدیدی در نهاد جوان بوجود می آید، حالت های خاصی به او دست می دهد، دیگر حالت های زمان کودکی و نوجوانی را کنار می گذارد. این دوران، دورانی پرآشوب و اضطراب انگیز است و جوانان باید مواظب باشند طبق مصلحت عمل کنند، نه طبق احساسات درونی.

1-2-2. بروز احساسات مذهبی:
با تحولی که براثر بلوغ در جوانان صورت می گیرد، استعدادهای فطری و طبیعی، یکی پس از دیگری جامه ی فعلیت به خود می پوشند؛ علاوه بر خواهش های غریزی که بین انسان و حیوان مشترک است، مجموعه ای از گرایش های فطری چون احساسات مذهبی و کشش های روحانی در جوانان بروز می کند.
امروزه روان شناسان معتقدند: دوره ی بلوغ، دوره ی بروز احساسات مذهبی و تمایل های معنوی است. در این دوره جوانان مایلند از مبدأ هستی آگاه شوند، خالق خویش را بشناسند و با خدای خویش رابطه برقرار نمایند. این حس مخصوصاً در شانزده سالگی به اوج می رسد که اگر خوب هدایت شود، عامل مهمی برای رشد معنوی جوانان است. علاقه به مسائل مذهبی در دوره ی جوانی، برنامه ای است که خداوند حکیم برای کنترل جوانان قرار داده است، زیرا در سن جوانی، غرایز طغیان می کند و دریای روح جوان طوفانی می گردد و اگر عواملی مانند مذهب و ارزش های مذهبی در جوانان وجود نداشته باشد، قطعاً مسیر جوانان، برخلاف مسیرالهی و انسانی خواهد بود.
1-2-3. جوانی و دین گرایی:
یکی از روحیات پر ارزش بشری که نتیجه روحیه حق طلبی و فضیلت خواهی است، "دین گرایی" می باشد. این روحیه در آغاز جوانی به شدت فعال گردیده و رشد می یابد و اگر بهاء و ارزشی داده نشود این میل سرکوب و منحرف می شود.
قرآن کریم درباره ی ایمان آورندگان به حضرت موسی(علیه السلام) می فرماید:﴿ فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ﴾ «سرانجام کسى به موسى ایمان نیاورد مگر فرزندانى از قوم وى در حالى که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آن ها ایشان را آزار رسانند و در حقیقت فرعون در آن سرزمین برترى ‏جوى و از اسرافکاران بود».
از این آیه ی شریفه دو نکته برداشت می شود: اولاً جوانان و فرزندان از پیشگامان در قبول دین بودند. ثانیاً جوانان با وجود ترس از شکنجه که از عواقب قبول دین بود باز هم حاضر نشدند از دین دست بردارند. علاوه بر این، این فطرت و خلقت انسان بر اساس دین خواهی و خداجویی است که این روح فطری به همراه دیگر نیروهای بشری در زمان جوانی به اوج رشد و شکوفایی خود می رسد.
1-2-4. استقلال طلبی:
از جمله ویژگی های دوره ی جوانی، غریزه ی استقلال طلبی است. کودکان وقتی به دوره ی جوانی می رسند، به استقلال و وابسته نبودن، علاقه ی بسیاری پیدا می کنند. آن ها علاقمند می گردند که کارهایشان را خودشان انجام دهند و در اموری مانند: تحصیل، انتخاب شغل و حرفه، انتخاب دوست و همسر، پوشیدن لباس و رفت و آمدها، خود تصمیم بگیرند. آن ها احساس می کنند؛ کودک نیستند، باید روی پای خود بایستند و خود را از وابستگی به والدین یا دیگران برهانند. این حس که خداوند حکیم در وجود آنان قرار داده، زیر بنای اعتماد به نفس، موفقیت در جامعه و مسئولیت های اجتماعی است.
نکته ی بسیار مهم این است که جوانان در اشباع این حس نباید تندروی کنند و از حد طبیعی آن پا فراتر گذارند، زیرا این حس، اگر کنترل نشود نتایج ناگواری به دنبال خواهد داشت. این حس باید به کمک والدین اشباع شود، زیرا جوانان از تجربه کمتری برخوردار هستند و ممکن است از جاده ی مصلحت زود خارج شوند .
بنابراین جوانان عزیز باید مواظب باشند، ضمن اشباع حس استقلال طلبی خویش از تذکرها و
راهنمایی های والدین خود که در مسائل زندگی از تجربه بیشتری برخوردار هستند، کمال استفاده را ببرند.
روان شناسان گفته اند: «برای جوانان، زمان بلوغ، زمان پرواز از آشیانه هاست. زمانی است که می توانند
تنها و آزاد به سوی انجمن ها و مجامع جوانان بگریزند، در حالی که هنوز از جدایی و تنهایی وحشت دارند. همین تفاوت بین خواسته ها و قدرت برآوردن آن ها سبب می شود که جوانان غالباً رفتاری زننده و ناموزون پیدا کنند. بعضی از جوانانی که به دنبال آزادی و استقلال می روند و آرزوی جدایی از پدر و مادر را در دل می پرورند، هرچه ناتوان تر می شوند از این تنهایی بیشتر می ترسند و نسبت به والدین خشن تر و گستاخ تر می گردند؛ از این رو بیشتر به حرکات بچه گانه دست می زنند. جوان استقلال
می طلبد و در عین حال از آزادی می ترسد و به علت عقده های روانی و عوارض ناشی از آن است که ستیزه جویی می کند».
1-2-5. تخیّل گرایی:
یکی از ویژگی های دوره ی جوانی، تخیّل گرایی و روی آوردن به امور خیالی و افسانه ای است. جوانان گاهی آن چنان وارد دنیای خیال و اوهام می شوند که تصور می کنند دنیای دیگری غیر از عالم خیال، تحقق ندارد و گاه آن چنان، این حالت بر آنان مسلط می گردد که روحشان را سخت متأثر می کند و در نتیجه آنان را از امور واقعی و درک حقایق زندگی باز می دارد. و این حس آنقدر قوی است که می توان گفت: جوانان در دوره ی جوانی با افکار خود زندگی می کنند. دوره ی جوانی، دوره ی علاقه به امور موهوم و عشق به خیال های ناشدنی است.
جوانان چون تجربه ی زندگی کردن را ندارند و تازه پا به جاده ی زندگی گذاشته اند، گاهی آن چنان به فردای خود فکر می کنند که آرزوهای شیرین خود را به صورت کاخ های مجلّل و افسانه ای در می آورند و از مشاهده ی آن، غرق در شادی و مسرّت می شوند و گاهی هم به ناکامی خود می اندیشند و از تصور آینده ی ناموفق، گرفتار یأس و ناامیدی و دلسردی می شوند. اگرچه جوانان هنگام روبرو شدن با واقعیت ها و مسائل زندگی از تخیّل ها و آنچه در عالم خیال است فاصله می گیرند، امّا با این حال اگر تخیّل گرایی در حد طبیعی باشد و جوانان را در آرزوها و خیال های ناشدنی غرق نکند، خالی از فایده نیست، بلکه این حالت که خداوند در وجود جوان نهاده است، می تواند منشأ اموری مثبت هم بشود، از جمله این که حسّ ابداع و ابتکار را در وجود جوانان بیدار می کند و آنان را برای پیشرفت و نیل به مدارج عالی تر آماده می سازد و موجب تقویت نیروی ذهن و اندیشه و عامل خلق امور هنری، فکری، علمی و ذوقی می شود.
1-2-6. اثر پذیری و شکل گیری شخصیت:
انسان، موجودی اثرپذیر و آموزش پذیر است و به طور غریزی و طبیعی دیده ها و شنیده ها را می آموزد. این طبیعت انسانی در دوران جوانی از قابلیت و توانایی بیشتری برخوردار است. و از آن جایی که فکر و دل جوان هنوز دچار دل مشغولی های روزگار و مسائل متنوع فردی و اجتماعی نگشته، از موقعیت بسیار مناسبی برای یادگیری بهره مند است و قلب و دل او مانند زمین آماده ی کشت، هر دانه ای را پذیرفته و می پروراند.
حضرت علی (علیه السلام) در وصیت خود به فرزندش امام حسن (علیه السلام) نوشته است: «وَ إِنّما قَلبُ الحَدَثِ کَالأرضِ الخالیَةِ مَا أُلقِیَ فِیهَا مِن شَیءٍ قَبِلَتهُ. فَبادَرتُکَ بِالأَدَبِ قَبلَ أَن یَقسُوَ قَلبُکَ،وَ یَشتَغِلُ لُبُّکَ، لِتَستَقبِلُ بِجِدِّ رَأیِکَ مِنَ الأمرِ مَا قَد کَفاکَ أهلُ التَّجارِبِ بُغیَتَهُ». «و همانا دل جوان مانند زمین خالی و بی گیاه است که هر بذری در آن بپاشند، می پذیرد. از این رو زودتر به تأدیب تو پرداختم پیش از آن که دلت سخت گردد، و عقل تو به چیز دیگر سرگرم شود، تا با اندیشه ی جدی ات با کاری روبرو شوی». نکات مهمی در این فرمایش حضرت علی (علیه السلام) نهفته است که به ترتیب بیان ایشان عبارتند از:
1. فکر و دل جوان، بدون گزینش و انتخاب، آماده ی پذیرش آموزش هاست و هرچه را بیاموزد، مانند زمین آماده ی کشت، می پروراند.
2. برای آموزش جوان باید به سرعت مبادرت کرد و هرچه زودتر روح تشنه ی او را سیراب نمود. این وظیفه در مرحله ی اول بر عهده ی پدران و اولیای جوان است.
3. در آموزش جوان، رعایت اولویت ها در موضوعات آموزشی لازم است که در این میان آموزش اخلاق و ادب از همه مهم تر است.
4. در صورت عدم اقدام به موقع روح جوان در اثر گذر ایام و بالارفتن سن، کمتر اثر پذیرتر خواهد بود و قلب و دل او سخت و فاقد انعطاف پذیری می شود.
5. دل مشغولی ها و آموزش های غلط و گزینش نشده، عامل دیگری در از بین رفتن ویژگی اثر پذیری و انعطاف در فکر جوان می باشد.
6. اندوخته های ادب و اخلاق در روبرویی با آینده، برای جوانان و فرزندان لازم است. در واقع هدف از آموزش های پدران، آینده سازی فرزندان است که آینده سازان اجتماعند. روحیه ی اثر پذیری در دوران آغازین عمر، بسیار فعال است؛ به طوری که انسان قدرت گزینش داده های محیطی را ندارد. وظیفه ی اولیای جوانان، در قبال این ویژگی این است که مواظب باشند قلب جوان در اثر سستی و کاستی ایشان، محل کشت شیطان صفتان نگردد.
1-2-7. رشد و سیر تکامل عقلی:
جسم و جان جوان در یک حرکت همه جانبه و پیوسته رو به رشد است. در پیکر پر رمز و راز جوانان هر لحظه تحولی عظیم صورت می گیرد. نیروی عقل جوان، هر روز و هر شب در جایگاه متکامل تری قرار می گیرد. و این تحول مبارک و پر برکت تا نهایت سنین جوانی ادامه دارد و در واقع یکی از شاخصه های جوانی وجود همین سیر تکاملی اوست.
در زمینه ی رشد عقلی جوانان، باید به دو ویژگی دوره ی جوانی توجه ویژه داشته باشیم: نقص دانش و آگاهی؛ و نقص عقلی.
الف). نقص دانش و تجربه (آگاهی): آموزش یک امر تدریجی و زمانی است و نیاز به حوصله و گذر ایام دارد. آموختن و اندوختن تجربه ی بیشتر، نیاز به زمان بیشتری دارد. بنابراین بسیار روشن است که جوان به دلیل کمی سن و سال هنوز قادر نیست از دانش و تجربه ی دیگران بهره مند گردد و از این رو به طور طبیعی دارای جهالت نسبی و نقصان تجربه ی علمی خواهد بود. حضرت علی(علیه السلام) با توجه به طبیعی بودن نقص دانش در بین جوانان می فرماید: «جَهلُ الشّبابِ مَعذُورٌ وَ عِلمُهُ مَحقُورٌ، جهالت جوان، عذری پذیرفته دارد و دانش او ناچیز است».
ب) : نقص عقل: عقل بشری نیروی پیچیده ای است که با فراگیری علم و دانش او قابل تقویت و ازدیاد است؛ چرا که عقل در هنگام تصمیم و اراده با بهره گیری از علم و تجربه زوایای تاریک را روشن می نماید و جوانب متعدد هر مسأله را در نظر می گیرد، آنگاه بهتر می تواند دستور عملی صادر کند. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «العَقلُ غَریزَةٌ تَزیدُ بِالعِلمِ وَ التَّجارُبِ» «عقل، نیرو و غریزه ای است که بر اثر دانش و تجربه بیشتر می گردد» .
جوانان برای این که خود را از نقص عقلی برهانند، باید در مطالعه ی کتب و کسب آگاهی و دانش کوشش نمایند؛ چرا که این نوع نقص ها و نا آگاهی طبیعی است و به مرور زمان و کوشش جوان زوال ناپذیرند. وجود ضعف دانش و نقص تجربه، جوانان را بیشتر از بزرگ ترها در کام ناکامی فرو می برد. اگر جوان در پی رفع این نقص و کمبود نباشد، دچار شکست و عدم موفقیت در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی می شود.

1-2-8. پاک دلی و رقّت قلبی:
جوانان به طور طبیعی کمتر از بزرگ ترها در تاریکی های روحی و قساوت قلبی غوطه ورند و غالباً دارای دلی روشن، قلبی پاک و روح و فکری سالم می باشند. به همین دلیل است که زودتر و بیشتر از بزرگ ترها به سوی حق و فضیلت رو می آورند. این خوی و خصلت نیکو است که مایه ی تمایل جوان به خیر و نیکی است. عوامل ایجاد رقت قلب در جوان عبارتند از: حفظ روحیه ی پاک جوانی، محیط سالم و معنوی و الگو قرار دادن عالمان دینی.
قالَ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم): « أوُصیکُم بِالشَّبانِ خَیراً فَانَّهُم اَرَقُّ اَفئِدَةً اِنَّ اللهَ بَعَثَنی بَشیراً و نَذیراً فَحالَفَنی الشَّّبانُ وَ حالَفَنی الشُّیُوخُ ثُمَّ قَرَأَ فَطالَ عَلَیهُم الأمَدُ فَقَسَت قُلوبُهُم».
پیامبراکرم(صلی الله علیه وَ آله و سلّم) فرمودند: «به شماها درباره ی نوبالغان و جوانان به نیکی سفارش می کنم که آن ها دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبّت بستند ولی پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند».
1-2-9. عدم شناخت قدر و ارزش خود:
جوان نمی تواند قدر و ارزش خود را بشناسد، هنگامی قدر و ارزش جوانی شناخته می شود که جوانی سپری شده است. حضرت علی(علیه السلام) فرمود: « شَیئانِ لا یَعرِفُ فَضلَهُما اِلّا مَن فَقَدَهُما: الشَّبابُ و العافیةُ» «ارزش دو چیز را هیچ کس نمی داند، مگر کسی که آن دو را از دست بدهد: جوانی و سلامتی». در این حدیث حضرت علی (علیه السلام) نعمت جوانی را در ردیف بزرگ ترین نعمت های الهی، یعنی سلامت و صحت، آورده است و به اندازه ای نعمت جوانی را مجهول القدر دانسته که
می فرماید تنها در موقع فقدان جوانی می توان به ارزش آن پی برد.
1-2-10. عجله:
عجله از ویژگی های انسان است. انسان به طور کلی عجول آفریده شده است.
﴿خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ﴾ «انسان از عجله آفریده شده است».
ولی در میان انسان ها، جوانان عجول ترند؛ زیرا هم علم و تجربه کافی ندارند و هم غرور جوانی و قدرت جسمانی، آن ها را در کارها سرعت بخشیده و با عجله همراه می سازد.
عشق آتشین به یک موضوع و افکار سطحی ومحدود، و گاه سیطره هوی و هوس بر انسان، وخوش بینی
بیش از حد به یک مطلب، از عوامل عجله و شتاب زدگی درکارهاست، و از آنجا که بررسی های سطحی و مقدماتی غالباً برای پی بردن به حقیقت یک امر و سود و زیان آن کافی نیست، معمولاً عجله در انجام کارها، موجب ندامت، خسران و پشیمانی است. تا آنجا که گاهی عجله سبب می شود، انسان به همان سرعت که به دنبال نیکی ها می رود، به دنبال بدی ها برود. تلخ کامی ها، شکست ها و مصائبی که دامان انسان را در طول تاریخ بر اثر عجله و شتاب زدگی گرفته است بیش از آن است که قابل شمارش باشد. بنابراین :«سرعت و جدیت در کارها، آری. اما عجله و شتابزدگی، نه».
و به تعبیر دیگر عجله ی مذموم آن است که به هنگام بررسی و مطالعه در جوانب کار و شناخت صورت گیرد، اما عجله ی ممدوح آن است که بعد از تصمیم گیری لازم، در اجرا درنگ نشود، یعنی بعد از
آن که خیر بودن کاری ثابت شد دیگر جای درنگ نیست.
1-2-11. تجدد و نوطلبی:
یکی از ویژگی های دوره ی جوانی، گرایش به تجدد و نوگرایی است. جوانان شیفته ی سبک های نوین در روزگار خود هستند. آن ها به هر چیز تازه ای با خوش بینی می نگرند، از این رو اگر آن ها را بین دو فکر نو و قدیمی، دو لباس جدید و سنتی، دو روش امروزی و دیروزی مخیّر سازند، چیز نو و تازه را انتخاب می کنند. جوانان کتاب هایی را می خوانند که نوآوری داشته باشد، اشعاری را می پسندند که تازه و جدید باشد، لباس ها و ساختمان ها و وسایل نقلیّه ای را دوست دارند که به سبک نوین در بازار عرضه شده باشد. جوانان شدیداً به هر چیز نو با عینک خوش بینی می نگرند و بعضی مواقع از بزرگسالان به علت تمایل نداشتن به افکار نو و وسایل جدید گله مند هستند. گرچه گرایش به وسایل و روش های نو و تجدد طلبی امری طبیعی در جوانان است، امّا جوانان عزیز باید توجّه داشته باشند که به نام تجدد و نوگرایی و تنوع طلبی، در مُدگرایی افراط نکنند و معیار خوبی و بدی را جدید بودن و قدیمی بودن قرار ندهند و باید به این مسأله ی مهم توجه داشته باشند که حس نوگرایی را نباید در "اصول ثابت" زندگی دخالت دهند و به بهانه ی نوگرایی از اصول ثابت زندگی و اصول اخلاقی و انسانی دست بردارند، بلکه این
نوع گرایش در حد طبیعی خود باید در امور متغیر زندگی باشد، نه در امور ثابت و جاوید.
در احکام ثابت الهی که از روی فطرت و مصلحت واقعی تدوین شده است، اصل نوگرایی را نباید حاکم کنند، مثلاً نباید فکر کنند چون عفت، حجاب، امر به معروف، تقوا، بندگی خدا، اخلاق و امثال
این ها امری قدیمی و سنتی است، باید از صفحه ی روزگار کنار رود و به جای آن، بدحجابی، بی عفتی، بی تقوایی و خود پرستی قرار گیرد، زیرا اگر جوانان ما بخواهند در اصول ثابت انسانی نوگرا باشند، قطعاً با از دست دادن بسیاری از ارزش های معنوی، اخلاقی و انسانی، رو به رو خواهند شد که این کار هم برای جوانان و هم برای جامعه مضر و خطرناک است.
1-2-12. الگو پذیری:
یکی دیگر از ویژگی های دوران جوانی، حس الگو پذیری است. با توجّه به فطری بودن حس کمال طلبی، جوانان برای تکوین شخصیت روحی و فکری و اجتماعی خویش، همواره سعی می کنند افرادی را که از نظر مادی یا معنوی به کمال رسیده اند، الگوی خویش قرار دهند، گرچه بعضی در تشخیص الگوهای واقعی و به کمال رسیده اشتباه می کنند و افرادی را که لایق و شایسته نیستند الگوی خویش قرار می دهند. دنیای غرب که به این خواسته و نیازهای جوانان پی برده است، در اشاعه ی الگوهای کاذب و شخصیت های دروغین می کوشد تا جوانان را از هویت انسانی خویش جدا نماید. اصل حس تقلید و الگو پذیری در جوانان مضر نیست، بلکه از عوامل پیشرفت آنان در مسائل فردی و اجتماعی است، زیرا با این حس است که جوانان می توانند از موفقیت هایی که دیگران کسب کرده اند استفاده کنند.
امّا نکته ی مهم و در خور توجه این است که باید از فردی که در جامعه نمونه است شناخت کافی و کامل داشته باشند و با معیار الهی و انسانی به سراغ الگوها بروند و از الگو پذیری جاهلانه بر حذر باشند و به امید رسیدن به مقامات فردی یا اجتماعی، نباید اعمال و افکار نادرست شخصیت های معروف را سرمشق قرار دهند، بلکه باید با معیاری درست، شخصیت ها ی واقعی را از شخصیت های کاذب تمییز دهند، همچنین توجه داشته باشند برای رسیدن به مقام های عالی نباید از راه ناصواب رفت، بلکه باید از
مسیر درست و با صبر و حوصله اسباب بزرگی را یک به یک فراهم نمود.

1-2-13. میل به آزادی و نداشتن محدودیت:
جوانان خواستار آزادی در کارهایشان هستند، از نظر آنان، عقل، منطق، مصلحت، نظم و قانون نوعی محدودیت است، باید با آن ها مبارزه کرد تا به خواسته های مطلوب خود رسید.
نکته ی مهمی که جوانان باید بدانند و رعایت کنند، میانه روی در میل به آزادی است؛ زیرا جوانان با نظر به این که به سبب طغیان غرایز، جنبه ی عقلانی ضعیف پیدا می کنند و به شدت احساساتی می شوند و طبعشان آن ها را به سوی لذت گرایی سوق می دهد، اگر از آزادی مطلق استفاده کنند، به انواع فسادها و فحشاها و انحراف ها دچار می شوند.
غرایز فقط ارضای خود را می طلبد، می خواهد به هر قیمتی که شده به هدف خود برسد و این انسان است که با نیروی عقل و فطرت و شریعت آن ها را مهار می کند و به اندازه ی لازم و طبیعی اشباع می نماید، مانند رودخانه ای که در مسیری جریان دارد و هر چه در مسیر خویش می بیند تخریب می نماید و پس باید با ساختن سد و دریچه های مخصوص آن را کنترل کرد و به اندازه ی لازم، آب آن را به مکان های خاص هدایت کرد. برخورداری از آزادی نامحدود، قطعاً فساد و بی نظمی به بار می آورد و در نتیجه آرامش و آسایش را که اساس خوشبختی انسان است نابود می سازد، زیرا اگر قرار باشد هرکس در هر کاری آزاد باشد و برای خواسته های خود حد و حدودی در نظر نگیرد، به طور مسلّم خواسته ها با هم تزاحم پیدا می کند و هرج و مرج در جامعه حاکم می شود.
لذا پیشوایان دینی فرموده اند، «اِقمِعُوا هذهِ النُّفُوسَ فَاِنَّها طلقَة إن تُطیعُوها تَنزَعُ بِکُم إلی شَرّ ِغایَهٍ» «این نفس های سرکش را مهار کنید که لجام گسیخته و خودسرند، اگر از آن ها پیروی کنید شما را به بدترین پرتگاه می افکنند».

1-2-14. طغیان غرایز:
از جمله ویژگی های دوران جوانی، داشتن احساسات تند است. جوانان در دوره ی جوانی به شدت تحت تأثیر احساسات و تمایلات هستند و آن چنان در این بعد قوی هستند که گاهی با مسائل منطقی و عقلی قطع رابطه می کنند و این خطر بزرگی است، زیرا گاهی با تصمیمی که جنبه ی عقلانی ندارد، ممکن است خود را دچار تیره روزی و سیاه بختی نمایند. این غریزه در جوانان خطرآفرین تر است، زیرا از طرفی، امواج خواهش ها در دریای وجودشان به حرکت در آمده است و از طرف دیگر، از تجربه ی کافی بهره مند نیستند، لذا باید خیلی مواظب باشند طبق هر خواسته ای عمل نکنند، بلکه با تقویت اراده و تعقل و بعد معنوی سعی کنند بر خواسته های غیر منطقی غلبه یابند، زیرا اگر عقل جوان بر غرایز چیره نشود، قطعاً احساسات و غرایز بر عقلش استیلا خواهد یافت و آن را به اسارت خواهد برد. بزرگان ما به سبب طوفانی شدن غرایز در جوانی، جوانی را از اقسام مستی و شعبه ای از جنون می دانند. البته این حکم برای جوانانی است که غرایز خود را کنترل نکرده اند، وگرنه جوانانی بوده و هستند که بر اثر رعایت تقوا و تعقل و اراده به مراتب بالایی رسیده اند و غرایز را مقهور عقل خویش ساخته اند.
خطر طغیان غرایز و احساسات برای نسل جوان از سایر طبقات بیشتر است، زیرا از یک طرف با فرارسیدن بلوغ، تمایل جنسی و سایر خواهش های عاطفی در ضمیر جوانان به شدت بیدار می شوند و از طرف دیگر، عقل آنان هنوز به رشد نهایی و کمال طبیعی و اکتسابی خود نرسیده است، مانند کودکی همچنان ضعیف و ناتوان است و در مقابل امواج نیرومند احساسات، قدرت ایستادگی و مقاومت ندارد و در چنین شرایطی جوانان پیوسته در پرتگاه خطر قرار دارند و با کم ترین غفلت ممکن است سقوط کنند و به بزرگ ترین حادثه ی نامطلوب دچار شوند.

1-2-15. میل به خودآرایی:
یکی دیگر از ویژگی های دوره ی جوانی، میل به خودآرایی است. جوانان که در دوره ی جوانی، خود به خود از نوعی زیبایی طبیعی برخوردارهستند، سعی می کنند با اضافه کردن زیبایی های مصنوعی بر زیبایی خود بیفزایند. میل به خودآرایی در سنین بالاتر، که زیبایی طبیعی انسان تا حدودی از بین می رود، کم می شود. اسلام که دینی جامع و کامل می باشد و به تمام ابعاد زندگی مادی و معنوی انسان ها توجه نموده، با تأکید بر استفاده از لباس های زیبا، شانه کردن مو، معطر کردن بدن و بهداشت
شخصی به حس زیبایی گرایی (که خداوند در فطرت آدمی به ودیعه گذاشته است) توجه کرده است.
مهم این است که میل به خود آرایی باید در حد طبیعی و فطری باشد تا باعث انحراف جوانان نگردد، زیرا بسیار دیده ایم جوانانی که ( دختر یا پسر) به سبب افراط در خود آرایی به راه های غلط کشیده شده اند. علاوه براین، زیاده روی در خودآرایی، ممکن است منشأ بیماری وسواس شود و عامل اختلال های روحی گردد و شخص را از فعالیّت های حیات بخش باز دارد. جوانان باید جمال و زیبایی را برای خود جمال و زیبایی بخواهند، نه برای جلب توجّه دیگران، زیرا هنگامی می توان زیبایی را در همه جا رعایت کرد که فی نفسه برای آن ارزش قائل شد، امّا اگر صرفاً برای برانگیختن دیگران باشد، ممکن است جوانان عزیز را در مسیر ناپسند خود پرستی و ریاکاری قرار دهد.
برای دختران خودآرایی باید در محدوده ی شریعت مقدس الهی باشد، یعنی بر دختران لازم است از کارهایی که باعث تحریک جوانان می شود، مانند لباس های زننده و آرایش های مهیّج برحذر باشند، خواه به اسم خودآرایی باشد یا به اسم چیزهای دیگر، که در غیر اینصورت، باعث فساد و تباهی برای جامعه و خودشان خواهند شد.

امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : سلام عالی بود فقط حیف منبع نداشت
2) : سلام. امکان ذکر منابع نیست؟؟؟
3) : سلام .متشکرم -خیلی کاربردی وقابل درک ومفیدبود.موفق باشید
4) : سلام.
خداقوت خیلی خوب بود

دوستانی که ذکر منبع رو خواستار شدن، حقیر توصیه می‌کنم کتاب "جوان در پرتو اهل بیت علیهم‌السلام" نوشته‌ی آقای محمدعلی خادمی کوشا رو مطالعه کنن.
مطالب فوق احتمالا برگرفته از این کتاب باشه.
موفق باشید.
یاعلی*
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.