تاریخ نگارش : بیست و ششم آذر 1390
سلامت و بهداشت روانی در قرآن
لیلا حسین زاده
در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده علل و عوامل انحراف و بیماری ها و همچنین راه های تهذیب و تربیت و درمان روان انسان را نشان داده است.
آیاتی که در خصوص روان انسان در قرآن کریم وجود دارند نشانه هایی هستند که انسان برای شناختن خود و خصلت های گوناگونش می تواند از آن ها راهنمایی بجوید و برای دست یابی به روشی درست به منظور تهذیب و تربیت نفس خویش، توسط آیات مزبور ارشاد شود. ما به طور کامل می توانیم به کمک حقایقی که در قرآن درباره انسان و صفات و حالات روانی او آمده است، به ترسیم چهره ای درست از شخصیت انسانی راهنمایی شویم و نیز انگیزه های اصلی محرک رفتار انسان و عواملی را که در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی او تاثیر به سزایی دارند، بشناسیم تا «روان شناسی قرآن» به صورت هماهنگ و منسجم در اختیار ما قرار گیرد.
کلید واژه : بهداشت روانی
در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده علل و عوامل انحراف و بیماری ها و همچنین راه های تهذیب و تربیت و درمان روان انسان را نشان داده است.
آیاتی که در خصوص روان انسان در قرآن کریم وجود دارند نشانه هایی هستند که انسان برای شناختن خود و خصلت های گوناگونش می تواند از آن ها راهنمایی بجوید و برای دست یابی به روشی درست به منظور تهذیب و تربیت نفس خویش، توسط آیات مزبور ارشاد شود. ما به طور کامل می توانیم به کمک حقایقی که در قرآن درباره انسان و صفات و حالات روانی او آمده است، به ترسیم چهره ای درست از شخصیت انسانی راهنمایی شویم و نیز انگیزه های اصلی محرک رفتار انسان و عواملی را که در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانی او تاثیر به سزایی دارند، بشناسیم تا «روان شناسی قرآن» به صورت هماهنگ و منسجم در اختیار ما قرار گیرد.
روان شناسان جدید به دلیل این که در پرتو پژوهش های خویش روش علوم تجربی را به کار می گیرند، خود را تنها در چارچوب بررسی آن بخشی از پدیده های روانی که امکان مشاهده و بررسی موضوعی آنها وجود دارد، محصور می کنند و از پژوهش و کاوش درباره بسیاری از پدیده های مهم روانی که از محدوده مشاهده و آزمون تجربی نمی گنجند، دوری می کنند. از این رو، کار بررسی در مورد «نفس» را از حوزه پژوهش های خود کنار گذاشتند، چون «روان» چیزی نیست که بتوان آن را دید و یا به آزمایش گذاشت. به همین دلیل، این ها بررسی های خود را تنها به آن بخش از «رفتار» انسان که قابل مشاهده و ارزیابی است، محدود می کنند؛ حتی برخی از روان شناسان معاصر پیشنهاد کرده اند که نام «روان شناسی نوین» به «رفتارشناسی» تغییر یابد؛ زیرا روان شناسان کنونی بیشتر به بازتاب های رفتاری انسان توجه دارد نه به خود روان؛ از این رو نمی توان آن را دانش روان شناسی دانست.
یکی از پیامدهای گرایش به تطبیق روش های علوم تجربی در حوزه پژوهش روان شناسی این بود که تنها به پدیده های روانی ناشی از فعالیت های فیزیولوژیک بسنده شد و بعد معنوی و حقیقت انسان در پژوهش ها به دست فراموشی سپرده شد؛ از این رو از تحقیق درباره مساله عشق، محبت و مانند آن بازماندند و از بحث در مورد کیفیت هماهنگی میان شخصیت انسان از طریق ایجاد توازن میان جنبه های مادی و معنوی او و موضوعات دیگری از این دست کنار گذاشته شد.
البته در سال های اخیر کوشش هایی از سوی روان شناسان در جهت شناخت روان آغاز شده است و توجه بیشتری نیز به ساز و کارها و عوامل سازنده واکنش ها و غرایز انسان و به پدیده های اصلی روانی چون محبت، عقل، شعور، آگاهی و ارزش های دیگر انسانی مبذول شده است ولی با این همه هنوز در آغاز راهی بس دشوار و دراز هستند.
انگیزه های رفتار در قرآن
انگیزه ها نیروهای محرکی هستند که در موجود زنده حالتی از نشاط و فعالیت برمی انگیزد و رفتارش را آشکار می سازند و او را به سوی هدف یا هدف های مشخصی راهنمایی می کنند. انگیزه ها وظایف ضروری و مهمی برای موجود زنده انجام می دهند. در واقع این انگیزه ها هستند که انسان را به برآوردن نیازهای اساسی و ضروری زندگی و ادامه آن وا می دارند؛ و نیز او را به انجام بسیاری از کارهای مهم دیگر که در هماهنگ کردن انسان با محیط زندگی مفید هستند، بر می انگیزند.
این انگیزه ها یا جسمی یا روانی هستند. انگیزه های جسمانی برای حفظ نفس و بقای فرد و نوع مهم است، مانند گرسنگی، تشنگی، خستگی، گرما و سرما، درد و تنفس و انگیزه های جنسی. اما انگیزه های روانی، انگیزه هایی هستند که به طور مستقیم نمی توان آنها را به حالت فیزیولوژیک بدن که نتیجه نیازهای جسمانی هستند برگرداند ولی ارتباط با آنها دارند مانند عشق و محبت که در نتیجه تاثیر و تاثر مهارت ها و عوامل رشد اجتماعی فرد به وجود می آیند. البته همه روان شناسان به وجود «عناصر فطری» در انگیزه های روانی اذعان دارند. در حقیقت انگیزه های روانی و نیازهای روحی، نیازهای فطری و اساسی در سرشت انسان هستند که قابل فراگیری و اکتساب از محیط اجتماعی نیست، مانند نیاز به پیوستگی به دیگران، نیاز به بزرگی و ارجمندی، نیاز به هویت، و نیازهای دیگر.
پس اگر نیازهای معنوی در برگیرنده جنبه های معنوی نیازهای انسان هستند؛ مانند: عدالت خواهی، نیکی، زیبایی، نظم و اتحاد، این نوع نیازهایی که فطری هستند موجب تکامل، رشد و بالندگی شخصیت فرد می شود و انسان را از حیوان جدا می سازد. انگیزه های دیگری در انسان وجود دارد که بررسی آنها نشان می دهد که برخی از آن ها فطری و برخی دیگر اکتسابی هستند و یا آن که محیط تاثیر به سزایی در تکامل و رشد آن انگیزه وجود دارد.
الف: انگیزه مالکیت؛ این انگیزه از آن دسته انگیزه های روانی است که انسان آن را در جریان رشد اجتماعی می آموزد؛ زیرا انسان از طریق فرهنگ محیط خود که در آن پرورش می یابد و نیز از راه مهارت ها و آگاهی های شخصی، عشق به تصاحب پول و مستغلات و اراضی و اموال دیگر را می آموزد. به نظر او، این عوامل باعث می شوند تا در برابر فقر احساس امنیت کند؛ چرا که به دست آوردن نفوذ و مقام و قدرت اجتماعی به او کمک می کنند. قرآن در بسیاری از آیات ، به انگیزه مالکیت اشاراتی دارد:
به طور فطری و غریزی حب و کشش به شهواتی چون زن و فرزند و کیسه های زر و سیم و اسب های نشاندار نیکو و چارپایان و مزارع و املاک زیبا و دلفریب نشان داده شد. این متاع زندگانی دنیاست. همین انگیزه مالکیت یکی از دو انگیزه مهمی است که شیطان آن را در نفس آدم(ع) برانگیخت و باعث شد تا از فرمان خدا سرپیچی کند.
خداوند می فرماید: پس شیطان او را وسوسه کرد و گفت: ای آدم! آیا میل داری تو را به درخت ابدیت و ملک جاودانی راهنمایی کنم.
به نظر می رسد که مالکیت نوعی غریزه در انسان باشد و وسوسه شدن آدم توسط شیطان که او را به «ملکی پایدار» راهنمایی می کند می توان نتیجه گرفت که انگیزه مالکیت در آدم و فرزندانش فطری یا غریزی است؛ هرچند برخی بر این باورند که شاید این انگیزه را شیطان در انسان برانگیخت و به فعلیت درآورد؛ با این همه سخن نقص گفتار و برداشت ما نیست، چون تا به طور «بالقوه» در انسان چنین چیزی وجود نداشت، شیطان نمی توانست آن را برانگیزد. پس این انگیزه در انسان به طور بالقوه یعنی غریزی یا فطری در او وجود داشته و ابلیس تنها کاری کرد این بود که آدم آن را از قوه به فعلیت درآورد.
ب: انگیزه پرخاشگری و تجاوز؛ انگیزه پرخاشگری در رفتار تجاوزگرانه انسان در برابر دیگران با هدف آزار آنها ظاهر می شود. این انگیزه نیز غریزی و یا فطری است چنانچه فرشتگان به این مسئله اشاره دارند:
به یاد آور هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فرمود من در زمین خلیفه خواهم گماشت: آنها گفتند: آیا می خواهی کسانی را بگماری که در زمین فساد می کنند و خونها می ریزند وصال آن که ما خود تو را تسبیح و تقدیس می کنیم.» خداوند فرمود: من چیزهایی را از اسرار آفرینش می دانم که شما نمی دانید.
این انگیزه سپس در داستان فریب و اخراج خود را به خوبی نشان می دهد: «و گفتیم که از بهشت فرود آیید که برخی از شما برخی را دشمن هستید.»و پس از مدتی این دشمن، پرخاشگری و تجاوز خود را به صورت تجاوز قابیل نسبت به برادرش هابیل بروز کرد: «آنگاه هوای نفس او را به کشتن برادرش ترغیب کرد تا او را به قتل رسانید.»
قرآن بیان می دارد که این انگیزه غریزی چگونه در رفتار و گفتار مانند غیبت، تهمت، ناسزا و تمسخر دیگران ظاهر می شود.
این انگیزه در نظر قرآن یک ابزار دفاعی و لازم برای انسان است تا در برابر تجاوز حیوانات و به ویژه ابلیس از خود دفاع کند ولی ابلیس با بهره گیری از این غریزه در جهت ضدتکامل استفاده و به کار گیرد.
عوامل چندی در این تغییر کاربری مؤثر است، بررسی ها نشان می دهد که رفتار پرخاشگرانه متأثر از نحوه بینش، نگرش و تربیت و شرایط اجتماعی و فرهنگی دگرگون می شود و از یک ابزار کارآمد تکاملی به یک بیماری و ابزار در دست دشمن تبدیل می شود: « ما راه خیر و شر را نشان دادیم.»
ج: انگیزه رقابت؛ رقابت آن دسته انگیزه های روانی است که انسان آن را از محیط رشد فرهنگی خود فرا می گیرد و تربیت فرد او را به جنبه های مثبت و خوب رقابت در جهت پیشرفتش براساس ارزش هایی که جامعه به آن پای بند است، هدایت می کند؛ مثلا گاهی فرد از فرهنگ جامعه خویش رقابت اقتصادی، سیاسی، علمی، و یا انواع دیگر رقابت را که در میان مردم در فرهنگ های مختلف بشری رواج دارد، می آموزد.
قرآن مردم را به رقابت در تقوای خدا و کار نیک و پای بندی به ارزش های والای انسانی و پیروی از روش الهی در زندگی تشویق می کند
د: انگیزه دینداری؛ انگیزه دینداری نیز یک انگیزه روانی است که ریشه فطری در سرشت انسان دارد؛ در اعماق انسان انگیزه ای است که احساس می کند نیازمند آفریدگار و پناه بردن به او است. اصولاً انسان امنیت و آرامش خویش را در پناه جویی به خدا می یابد. انگیزه دینداری نیز یک انگیزه فطری است: «پس روی به جانب آیین پاک اسلام آور.» همان فطرتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است فطرتی که در آن تبدل نیست.
برخورد با انگیزه ها و درگیری روانی
انگیزه های انسان بسیار متنوع و متعدد است. این تنوع و تعدد گاه باعث می شود که برخی از انگیزه ها با هم درگیر شوند؛ مثلاً انگیزه ای انسان را به یک سو و انگیزه ای دیگر به سوی مقابل می کشاند. در این صورت به انسان حالتی دست می دهد که احساس سرگردانی و تردید می کند و از تصمیم گیری درباره تعیین سمت حرکت و شیوه عمل خود ناتوان می شود. چنین حالتی را درگیری روانی می گویند، قرآن این درگیری روانی را که اشخاصی در برابر ایمان موضعی مشکوک و تردیدآمیز دارند و از آن رنج می برند به خوبی تصویر می کند. این گونه افراد کسانی هستند که نه کاملاً به سوی ایمان می آیند و نه به طول کامل به طرف کفر می روند بلکه در انتخاب حق و باطل مردد هستند و نمی توانند تصمیم نهایی را اتخاد کنند. (انعام/ 71) در این آیه حالت درگیری روانی و سرگردانی و تردید ناشی از آن به خوبی توصیف شده است. در آیات دیگری چون توبه/45 و نساء/142 نیز به این حالت اضطراب و تردید اشاره شده است.
ایجاد تعادل میان انگیزه ها
قرآن می کوشد تا میان انگیزه های متنوع و متعدد تعادل ایجاد کرده و انسان را از اضطراب و درگیری های روانی رهایی دهد. قرآن همه انگیزه ها را می پذیرد و آن را به عنوان غرایز یا فطرت مورد توجه قرار می دهد. سپس با بیان آموزه ها و دستورهایی می کوشد تا انسان با به کارگیری آنها توازن و تعادل شخصیتی را در خود ایجاد نماید.
قرآن از بشر می خواهد که تعادل در انگیزه ها را مورد اهتمام قرار دهد، نه آن که آنها را سرکوب یا انکار نماید. در حقیقت قرآن، خواهان ایجاد تعادل و کنترل نه سرکوب انگیزه هاست. میان این دو روش تفاوت های محسوس است.
ایجاد تعادل و کنترل به معنای بازداشتن ارادی یک انگیزه یا تمایل و مقاومت در برابر اشباع آن در شرایط نامناسب است و به معنای انکار یا نپذیرفتن آن نیست؛ اما سرکوب یک انگیزه در حقیقت به معنای انکار، پست شمردن و نپذیرفتن آن است. قرآن به شدت با سرکوب انگیزه ها مخالفت می کند زیرا سرکوب انگیزه چیزی جز ایجاد بحران در تعادل شخصیتی انسان نیست. به طور کلی سرکوب انگیزه ها و بیرون راندن آن از حوزه آگاهی به سوی ضمیر ناخودآگاه فراهم کردن زمینه های بروز بیماری های روانی است. چون با سرکوب آن، انگیزه از دایره آگاهی و شعور دور شده و در اعماق ضمیر ناخودآگاه انسان مدفون گشته، اما از آن جایی که به طور کلی نابود شده است، همواره خود را به صورتی دیگر مطرح می کند و همین مسأله موجب پیدایش عوارض گوناگونی می شود که اضطراب، تزلزل و دیگر بیماری ها را در رفتار و جان آدمی پدید می آورد.
قرآن نمی گوید انگیزه های فطری را سرکوب کنیم بلکه از ما می خواهد آنها را کنترل کنیم و بر آنها تسلط یابیم و طوری هدایتشان کنیم که تعادل شخصیتی حفظ شود. خداوند می فرماید: «ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را تناول کنید.» و نیز می فرماید: «ای اهل ایمان حرام نکنید خوراک های پاکیزه ای که خدا برای شما حلال کرده است و ستم مکنید.» و نیز می فرماید: «مردان بی زن وزنان بی شوهر و کنیزکان و بندگان خود را به نکاح یکدیگر درآورید.» و یا می فرماید: «آن کس از زنان را به نکاح خود درآورید که برای شما نیکو ومناسب با عدالت است.»
آیات فوق و آیات دیگری از قرآن به روشنی بیان می دارد که نه تنها انسان نباید انگیزه های فطری و غریزه های خود را سرکوب کند بلکه باید در ارضای آن از راه حلال بکوشد ولی هرگز نباید از حدود بگذرد. از این رو در همه آیات سخن از تقوا، عدم تجاوز و ظلم رفته است که نشانگر خروج از حالت تعادل است. سرکوب هر یک از این غرایز و انگیزه های فطری درگیری روانی و اختلالات روحی در پی دارد. همان گونه که افسارگسیختگی و افراط در راه ارضای این انگیزه ها باعث خروج ازحد اعتدال و در نتیجه بحران روحی و روانی است.
حتی قرآن برای رسیدن به این سلامت روانی برنامه ها و راهکارهای پیشگیرانه ای را نیز به عنوان بهداشت روانی مطرح ساخته است تا انسان با به کارگیری آن از سلامت روانی در همه شرایط برخوردار گردد.
قرآن در راستای بهداشت روانی فرد و جامعه و رسیدن و یا حفظ سلامت روانی در شرایط نامساعد برای ازدواج راهکارهای پیشگیرانه ای را بیان می دارد تا فرد باتسلط بر غریزه جنسی آن را تا مدت محدودی به کنترل درآورد و آنان که وسیله نکاح نمی یابند باید عفت پیشه کنند تا خدا آنها را به لطف خود بی نیاز گرداند.»
قرآن جوانان مسلمان را به زندگی در جامعه و محیطی تشویق می کند که در غلبه بر انگیزه جنسی به آنها کمک کند و آنها را در معرض چیزهایی قرار ندهد که سبب برانگیختن و تحریک غریزه جنسی شوند. ازاین رو، قرآن ازمردان مسلمان می خواهد که از نگاه نامشروع خودداری کنند و از زنان می خواهد زینت و آرایش و زیبایی های جسمی خویش را آشکار نکنند و آن را بپوشانند. و از والدین می خواهد که زمینه های برانگیختن جنسی را فراهم نسازند و فضای خانواده را طوری فراهم سازند که فسادبرانگیز نباشد.بلوغ زودرس جنسی از آثار نادرستی فضای خانواده و جامعه است که بهداشت روانی کودک و جوان را به مخاطره می اندازد.
قرآن به بهداشت روانی کودک توجه داشته و از علنی و آشکار شدن و در نتیجه بلوغ زودرس جنسی باز می دارد و از خانواده و جامعه به شدت می خواهد تا فضای سالم را برای کودکان آورد.
1)
: به نام خدا
نویسنده مقاله خلیل منصوری است. اصل مقاله در سایت سماموس با منابع و ماخذ موجود است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.