● سوره قلم آیه 15 - اساطیر
: القلم آیه شماره : 15
ریشه کلمه : سطر
فعل : سطر
معنی : نوشتن، خط، صفّ، کتابت، «اساطیر» نوشتههاى باطل، حکایات دروغ، افسانههاى بى محتوا
توضیح : اساطیر 9 بار در قِان آمده و در همه به «الاولین» اضافه شده است. جمع سطر، اسطر و اسطار و سطور است.
قالب : لغوی |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=72888&wi=716 |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره قلم آیه 3 - اجر و پاداش بىنهایت
این خودش به طور کلى یک حسابى است که چطور مىشود اجر و پاداشى بىنهایت باشد و یا اجر و پاداشى محدود باشد.انسان گاهى یک عمل فردى انجام مىدهد،فقط خودش است و براى خودش.این عمل به همان جا کارش تمام مىشود.بسیارى از مردم وقتى که بمیرند دفتر عملشان هم با خودشان بسته مىشود: اذا مات ابن ادم انقطع عنه عمله فرزند آدم که بمیرد عملش از او بریده مىشود،یعنى دفتر عملش بکلى بسته مىشود«الا عن ثلاث»مگر از سه چیز(در واقع سه گروه مردم):«صدقة جاریة»کار خیرى انجام بدهد که بعد از مردن او هم آن کار خیر جریان دارد.براى خدا مدرسهاى یا مسجدى و یا درمانگاهى تاسیس مىکند،هر کار خیرى،که بعد از مردنش خودش رفته است ولى کارش دارد کار مىکند،پس اجرش تا آن هست قطع نمىشود. او ورقة علم ینتفع بها یک برگ دانش مفید(گفتهاند یک برگ حداقل است،چون یک کتاب مشتمل بر برگهاى متعدد است)،اگر از کسى فقط به اندازه یک ورق دانش بماند که بعد از او مردم منتفع شوند،تا این برگ دانش و کتاب و ورقه وجود دارد و تا مردم از آن استفاده مىکنند اجر این آدم قطع نمىشود. او ولد صالح یستغفر له فرزند صالحى را به دنیا آورده و تربیت کرده که بعد از او براى او استغفار مىکند(یا به موجب روایات، منحصر به استغفار نیست،بعد از او کار خیرى انجام مىدهد).
در حدیث است:عیسى بن مریم از قبرستانى مىگذشت،با چشم غیبى و ملکوتى احساس کرد که شخصى معذب است.بار دیگر از آنجا گذشت و دید عذاب از او برداشته شده است.از خداى متعال رازش را خواست،به او گفتند این فرزندى از خود باقى گذاشته است که او در این خلال«اوى یتیما و اصلح طریقا»دو کار خیر کرد،یکى اینکه یتیم و بىپناهى را جا داد،دیگر اینکه راهى را اصلاح کرد،یک راه خرابهاى بود که مردم ناراحت بودند،جاده و راهى را اصلاح کرد،خداوند به موجب عمل فرزندش به این شخص پاداش داد که آن فرزند را او این طور ساخته بوده است.
وقتى که یک انسان عادى-مثلا کسى که یک کتاب مفید تالیف کرده است که سالها در میان مردم باقى مىماند-هنوز نزد خدا دفترش باز است،به یقین پیغمبر که نه یک نفر،نه دو نفر،نه هزار نفر،نه یک میلیون نفر،نه صد میلیون نفر،نه یک قرن و نه دو قرن سرچشمه تمام خیرات و برکات است،از او قطع شدن[اجر]معنى ندارد،تا دنیا دنیاست[اجر و پاداش دارد.]آن وقت انسان اجر دارد که کار او از روى کمال عقل و دانایى و اختیار باشد،چون شرط تکلیف این است که انسان عاقل و مختار و با اراده باشد(و بالغ بودن که یک امر مفروض و مسلمى است).
و انک لعلى خلق عظیم همانا تو بر خلقى عظیم هستى.اولا معنایش این است که تو داراى خلق عظیم هستى،چرا«على خلق عظیم»گفته است؟
قالب : روایی |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : http://www.hawzah.net/ |
موضوع اصلی : رابطه انسان و دنیا |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره قلم آیه 1 - قلم اولین وسیله نشر و کتابت
قلم اولین وسیله نشر و کتابت است،اولین شیوه گسترش فکر و اندیشه است. گرچه امروزه این ابزار و شیوه، متناسب با زمان تکامل یافته و گونه های دیگری نیز بر ان افزوده شده است،( نقاشی، معماری، سینما ،رسانه های گروهی ،اینترنت و.... ) اما هنوز، قلم حرف اول در این شیوه هاست. با بیان قرانی، ابزار و شیوه نشر اگاهی، مقدس است و باید از حریم آن پاسداری شود. این پاسداری از یکسو، متوجه صاحبان قلم و اندیشه است تا قلم خویش را در راهی که به سود انسانیت و کمال معرفت اوست بکارگیرند و از سویی متوجه صاحبان قدرت و حاکمیت است تا از آزادی و گسترش اندیشه حمایت کنند. هرگونه فشار و محدودیت نسبت به صاحبان قلم، بیحرمتی به آیینی است که شرفش در سوگند به قلم و نوشتار است. نوع دیگری از نشر آگاهی، بیان است. کلام و بیان قطعا قبل از قلم و کتابت وسیله نشر آگاهی بوده، اما نقش قلم و کتابت در ماندگاری و قابلیت گسترش، بیشتر از کلام و بیان است . تقسیم دوره حیات بشر به
"دوران قبل و بعد از تاریخ" نیز، ناشی از حضور خط و کتابت درحیات بشری است. قران بر اهمیت این شیوه نیز کلام ارزشمندی دارد: "الرحمن–علم القران- خلق الانسان- علمه البیان- الرحمن/1تا 4"
مرحوم دکترشریعتی در توصیف قلم، تعبیر زیبایی دارد:" قلم توتم من است" . توتم به عنوان یک اسطوره، روح جاری دریک قبیله و مظهر هویت و اقتدار قبیله است.(نگارنده مقاله ای در همین خصوص با عنوان "قلم حقیقت مطلق است" ، منتشر کرده است- به وبلاگ رهجوی مراجعه شود)
در روایات رسیده از پیامبر ص و ائمه ع نیز بر نقش قلم تاکید فراوانی شده که یک نمونه از آن گواه ارزشمندی بر این باور است:
در کلامی منسوب به رسول اکرم ص (وزن حبر العلماء بدم الشهداء فرجح) مقایسه شده بین مرکب قلم دانشمندان و خون شهدا که همسنگ کردند و اولی برتری داشت. و در تعبیری مشابه" مداد العلماء افضل من دماء شهدا"
قالب : روایی |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : http://rahjouy.persianblog.ir |
موضوع اصلی : کتاب |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
: هر کسی توتمی دارد!
شاهنامه فردوسی بیش از 800 واژه عربی به کار برد وخیلیها معتقدند ومُدّعیند که کاملا فارسی هست!
قرآن عربی مُبین کاملا عربی هست وهیچ واژه أعجمی ومُعرّب ندارد و وخیلیها مُعتقدند ومُدّعیند باإطمئنان کامل که حاوی واژها فارسی میباشد!
تبعات این برداشتها عواقب بر عقائد دیگران سنگینی دارد ودر روز قیامت باید پاسخگو باشد.
"ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیره و لا کبیره الا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لایظلم ربک احدا"
● سوره جمعة آیه 5 - گوشهاى از سیماى زشت یهود در قرآن
گوشهاى از سیماى زشت یهود در قرآن
سنگدل هستند: <<من الّذین هادوا... اولئک الّذین لم یرد اللّه ان یطهر قلوبهم>><39>
رفاه طلب هستند: <<لن نصبر على طعام واحد>><40>
در روى زمین فساد مىکنند: <<یسعون فى الارض فسادا>><41>
حتى به خداوند تهمت مىزنند: <<ید اللّه مغلولة>><42>
کتاب الهى را تحریف مىکنند: <<یحرّفون الکلم عن مواضعه>><43>
هر کجا وحى طبق میل آنها نباشد، تکبّر مىورزند: <<افکلما جاءکم رسول بما لا تهوى انفسکم استکبرتم>><44>
نسبت به اهل ایمان، بیشترین کینه را دارند: <<اشدّ الناس عداوة للذین آمنوا الیهود>><45>
انبیا را به قتل مىرساندند: <<لقد اخذنا میثاق بنى اسرائیل و ارسلنا الیهم رسلنا... فریقاً کذّبوا و فریقاً یقتلون>><46>
غضب شده خداوند هستند: <<و باؤوا بغضب على غضب>><47>
گروهى از آنان مورد لعنت حضرت عیسى و حضرت داود بودهاند: <<لُعِن الّذین کفروا من بنىاسرائیل على لسان عیسى و داود>><48>
1- استفاده از تمثیل در بیان حقایق، شیوهاى قرآنى است. (قرآن دانشمندان بىعمل را به الاغ تشبیه کرده است که به ظاهر سنگین است، ولى در واقع، حقیقت است). <<مثل الّذین حمّلوا التوراة... کمثل الحمار یحمل اسفاراً>>
2- افشاىِ عالمان ناصالح و زبان گشودن به انتقاد از آنان، امرى قرآنى است. <<مثل الّذین حمّلوا التوراة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفاراً>>
3- اگر عمل نکردن به تورات، انسان را تا مرز حیوانى همچون الاغ پایین مىآورد، عمل نکردن به قرآن که کتاب برتر است، انسان را چگونه مىسازد؟ <<کمثل الحمار>>
4- در اختیار داشتن و حملِ کتاب آسمانى مهم نیست، عمل به آن مهم است. <<لم یحملوها... یحمل اسفاراً>>
5 - عمل نکردن به علم و دانش خود، نوعى تکذیب عملى آن است. <<بئس مثل الّذین کذّبوا>>
6- عمل نکردن به علم، نوعى ظلم است. <<و اللّه لا یهدى القوم الظالمین>>
7- دلیل محرومیّتها، عملکرد خود ما است. <<و اللّه لا یهدى القوم الظالمین>>
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : تفسیر نور |
موضوع اصلی : امت - جماعت - جامعه |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره جمعة آیه 4 - رسالت جهانی
1- رسالت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله، مخصوص مردم معاصر خود نیست بلکه شامل تمام مردم پس از او، از هر نژاد و اقلیم مىشود. <<و آخرین منهم لمّا یلحقوا...>>
2- هیچ کس قدرت جلوگیرى از نفوذ اسلام در آینده تاریخ را نخواهد داشت. <<و آخرین منهم لمّا یلحقوا... و هو العزیز>>
3- پشتوانه پیامبران، قدرت و حکمت خداوند است. <<بعث فى الامّیین... و هو العزیز الحکیم>>
4- همان حکمتى که دلیل فرستادن انبیا براى پیشینیان بوده، در بعثت پیامبر اسلام نیز هست. <<العزیز الحکیم... بعث فى الامیین... و آخرین منهم... و هو العزیز الحکیم>>
5 - گرچه نبوّت فضل و مقام بزرگى است که خداوند به هر کس بخواهد عطا مىکند ولى چون حکیم است، این مقام را تنها به اهلش مىدهد. <<العزیز الحکیم ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء>>
توضیح : در تفاسیر شیعه و سنّى مىخوانیم: هنگامى که این آیه نازل شد، پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله در پاسخ این سؤال که مراد از «آخرین» در آیه سوم چه کسانى هستند؟، دست مبارکشان را بر شانه سلمان گذاشته و فرمودند: اگر ایمان در ستاره ثریّا باشد، مردانى از نسل و
بار این مرد به سراغ آن خواهند رفت.
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : تفسیر نور |
موضوع اصلی : نبوت |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره ممتحنة آیه 1 - وظیفهى مسلمانان در برابر دشمن
1- جامعه ایمانى حق ندارد با دشمنان خدا، رابطه دوستانه و صمیمانه داشته باشد. «یا ایّها الّذین آمنوا لا تتخذوا عدوّى و عدوّکم اولیاء»
2- ایمان به خداوند با برقرارى پیوند دوستى با دشمن خدا سازگار نیست. «یا ایّها الّذین آمنوا لا تتّخذوا عدوّى... اولیاء»
3- دشمن خدا در حقیقت دشمن مؤمنین نیز هست. «عدوّى و عدوّکم»
4- گرچه کفّار، دشمن ما هستند، ولى دلیل اصلى متارکهى ما با آنان، دشمنى آنها با خداست. کلمهى «عدوّى» قبل از «عدوّکم» آمده است.
5 - القاى مودّت و ابراز دوستى با دشمنان، جرأت آنان را بیشتر مىکند. «تلقون الیهم بالمودّة و قد کفروا بما جاءکم من الحقّ»
6- اوامر و نواهى خود را به طور مستدل بیان کنید. «لا تتخذوا... قد کفروا... یخرجون الرسول و ایّاکم»
7- در سیاست خارجى، برقرارى رابطه و قطع روابط باید بر اساس ملاکهاى دینى باشد. «لا تتخذوا عدوّى و عدوّکم اولیاء»
8 - دین از سیاست جدا نیست. (فرمان قطع رابطه با دشمنان یک دستور سیاسى است که در متن قرآن آمده است). «لا تتخذوا عدوّى و عدوّکم اولیاء»
9- کفّار تنها در عقیده مخالف شما نیستند بلکه کمر به حذف شما بستهاند. «کفروا... یخرجون الرسول و ایّاکم»
10- دشمنى کفّار با شما به خاطر ایمان شما به خداست. «أن تؤمنوا باللّه ربّکم»
11- برقرارى رابطه با کفّار در صورتى جایز است که آنها به ارزشهاى شما احترام بگذارند و در صدد توطئه نباشند. «لا تتخذوا... قد کفروا... یخرجون الرسول»
12- اسلام خواهان عزّت مسلمین است. (اظهار مودّت به گروهى که به مکتب شما کافرند و بر ضدّ شما توطئه مىکنند، ذلّت است). «تلقون الیهم بالمودّة و قد کفروا بما جاءکم من الحق»
13- یک دل، دو دوستى بر نمىدارد. «ان کنتم جهاداً فى سبیلى وابتغاء مرضاتى تسرون الیهم بالمودّة»
14- جهاد باید خالصانه و براى خدا باشد. «جهاداً فى سبیلى وابتغاء مرضاتى»
15- خداوند از ارتباطات مخفیانه با کفّار آگاه است. «انا اعلم بما اخفیتم»
16- توجّه به علم خداوند، سبب کاهش گناهان است. «انا اعلم بما اخفیتم»
17- در تربیت، هم امر و نهى لازم است. «لا تتخذوا»،
هم استدلال لازم است. «عدوى و عدوکم»،
هم انگیزه لازم است. «یخرجون الرسول و ایّاکم»،
و هم تهدید. «و انا اعلم بما اخفیتم»
18- چه بسیارند مؤمنانى که بد عاقبت مىشوند. «الّذین آمنوا... ضلّ سواء السبیل»
19- چه بسیارند افرادى که در آغاز رزمنده بودند ولى در اثر رابطه با دشمنان بد عاقبت شدند: «خرجتم جهاداً فى سبیلى وابتغاء مرضاتى... ضلّ سواء السبیل»
20- فکر تأمین منافع از طریق روابط سرى با دشمنان دین، بیراهه رفتن و حرکتى بىفرجام است. «و من یفعله منکم فقد ضلّ سواء السبیل»
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : تفسیر نور قرائتی |
موضوع اصلی : برائت- تبری |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره بلد آیه 8 - نشانه های خدا در وجود انسان
درخصوص( چشم ) قرآن می فرماید: (الم نجعل له عینین ) (بلد/8) آیا ما دو چشم به انسان ندادیم ؟ اگر در ساختمان چشم خود دقّت کنید، به این نتیجه می رسید که حتّی پیشرفته ترین دوربین ها با آن قابل مقایسه نیست . دوربین های پیشرفته سنگین هستند و چشم بسیار سبک . دوربین ها مرتّب باید فیلمشان تعویض شود و چشم نیازی به تعویض فیلم ندارد. دوربین ها باید تنظیم شوند و چشم به صورت خودکار تنظیم می گردد. خداوند برای چشم شش نوع وسیله حفاظت قرار داده است...
درخصوص( چشم ) قرآن می فرماید: (الم نجعل له عینین ) (بلد/8) آیا ما دو چشم به انسان ندادیم ؟ اگر در ساختمان چشم خود دقّت کنید، به این نتیجه می رسید که حتّی پیشرفته ترین دوربین ها با آن قابل مقایسه نیست . دوربین های پیشرفته سنگین هستند و چشم بسیار سبک . دوربین ها مرتّب باید فیلمشان تعویض شود و چشم نیازی به تعویض فیلم ندارد. دوربین ها باید تنظیم شوند و چشم به صورت خودکار تنظیم می گردد. خداوند برای چشم شش نوع وسیله حفاظت قرار داده است ، محافظی در داخل چشم به نام اشک ، از آنجا که چشم از پیه ، ساخته شده و نگهداری پیه با آب شور ممکن است ، اشک چشم نیز شور است . محافظ دیگر مژه است ، محافظ سوّم پلک ها هستند. محافظ چهارم ابروها و محافظ پنجم خطوط پیشانی است که از ورود عرق به چشم جلوگیری می کند. آخرین محافظ، بینی و استخوان های اطراف چشم هستند که چشم را در درون خود چون صدفی قرار داده ، از آن حفاظت می کنند. چگونه ساختمان دستگاه عکس برداری چشم با نور هماهنگ است و عدسی چشم در برابر نور بیشتر به طور خودکار، تنگ و در نور کمتر باز می شود و پلک ها و ابروهای سیاه و زیبا نور را تعدیل می کند و به دستگاه می رساند؟ چگونه چشم با آب شور و دهان با آب شیرین مخلوط و مزه آب ها با ساختمان دهان و چشم تطبیق می کند. زبان . عضو کوچکی که وظایف بزرگی به عهده دارد. هم در چشیدن مزه و طعم غذا و هم در بلعیدن آن ، انسان را کمک می کند و بالاتر از همه نقش آن در سخن گفتن است که با گردش دقیق خود، حروف و صداهای مختلف را ایجاد کرده و با سرعت مناسب ، کلمات و جملات را ادا می کند. لب ها. قرآن می فرماید: ای انسان ! ما به تو یک جفت لب دادیم . بین دو لب ، دهان قرار دارد و ما انسان ها از طریق دهان می مکیم ، می آشامیم و می خوریم . نفس می کشیم ، گازگربنیک خارج می کنیم و حرف می زنیم . راستی اگر طرّاحی این همه کار با کارشناسان ما بود چه می کردند!؟ شاید سر ما را پر از سوراخ و دودکش می کردند تا بتوانیم کارهای مذکور را انجام دهیم ! بینی . بینی در یک نفس کشیدن سه کار می کند; غبار هوا را می گیرد، هوای سرد را گرم هوای خشک را مرطوب می کند، در غیر این صورت ریه آزرده می گردید. گوش . هماهنگی موجود بین گوش و امواج نشانگر آن است که خالق گوش و امواج یکی است . چین وچروک گوش ما را در شناخت جهت صدا یاری می دهد. شیر مادر. خالق کودک و خالق شیر در سینه مادر یکی است ، چون به تناسب پیدا شدن نوزاد شیر هم در پستان مادر به وجود می آید. جایگاه و منبع شیر، روی سینه مادر و زیر دو چشم مادر قرار دارد. نوزاد با دو دست مادر، حمایت می شود، کودک بر روی قلب مادر قرار می گیرد و با آهنگ قلب مادر که مدّتی نیز در رحم او با آن مانوس بوده ، شیر می مکد. شیر مادر از تولید به مصرف است ، بدون هیچ گونه سر شیشه و قیف و صافی ، استفاده می شود، به گرم کردن و سرد کردن نیاز ندارد و تمام ویتامین های مورد نیاز کودک در آن ذخیره شده است. و بالاخره ، چنانچه در بدن انسان فقط استخوان رشد می کرد، ولی عضلات رشد نمی کردند، چه پیش می آمد. اگر سر انسان بزرگ می شد ولی گردن او رشد نمی کرد چه می شد!؟ اگر چانه ثابت بود و سر متحرک ، آیا غذا خوردن و صحبت کردن براحتی الان میسّر بود؟ اگر آب دهان زیاد تولید می شد، مرتّب چکّه می کرد و اگر تولید آن کم می شد، به تامین آب دهان نیاز داشتیم. آری ، هستی و نظم حاکم بر آن نشانه روشنی بر وجود خدا و یکتایی اوست . البتّه همان گونه که تفکّر در هستی و عجایب خلقت خویش ، هر انسان با انصافی را به وجود خدا رهنمون می گردد، ذکر و یاد نعمت های بی شمار الهی نیز انسان را عاشق خدا می کند و این سخن خداست به حضرت موسی (ع) که فرمود: مردم را عاشق من کن.
گاهی نبودن برخی نعمت ها نعمتی به حساب می آید، مثلا اگر نوزاد از نعمت عقل برخوردار بود، هنگامی که مادر برای نظافت او قنداقه اش را باز می کرد، نوزاد خجالت می کشید. گاهی تلخی ها عامل رشد وهوشیاری است ، بعضی اوقات ، داغشدن زیرپای انسان موجب می گردد که او حرکت کند و الاّ سر جای خود می ماند. البتّه علم ما نسبت به جهل ما همچون قطره ای در دریاست ، زیرا در جهان میلیون ها اسرار شگفت وجود دارد که هنوز علم انسان به آنها نرسیده و حقایق آن راکشف نکرده است. روزی جوانی که با خواندن چند کلمه درس مغرور شده بود، به من گفت : چرا نماز صبح دو رکعت است ؟ گفتم : نمی دانم ، حتما دلیلی دارد ولی لازم نیست دلیل تمام دستورات خدا برای ما آن هم همین امروز روشن باشد. اساسا گاهی دستور فقط جنبه تعبّدی و اطاعت دارد و برای این است که ما تسلیم حقّ باشیم . مثلا قرآن می فرماید: ماموران جهنّم نوزده نفرند، سپس می فرماید: انتخاب این عدد تنها برای آن است که ببینیم چه کسی اعتراض می کند که چرا لااقل بیست نفر نیستند. (مدثر/30) یا در جای دیگر قرآن می خوانیم : قبله مسلمانان عوض شد تا ببینیم چه افرادی در جابه جا شدن قبله دنباله رو پیامبرند و چه کسانی بهانه جویی می کنند و نق می زنند. (و ما جعلنا القبلة الّتی کنت علیها الاّ لنعلم من یتّبع الرّسول ممن ینقلب علی عقبیه ) (بقره/143)
سپس گفتم: همان گونه که در عالم مادّه یک سری فرمول هایی است که اگر در آنها دقّت نشود، نتیجه مطلوب گرفته نمی شود، در عالم معنویّات نیز ممکن است برای رشد وسعادت ابدی ما فرمول هایی وجود داشته باشد که اگر آنها را مراعات نکنیم به نتیجه نمی رسیم. اگر به شما گفتند: در فاصله صد قدمی گنج است ، شما اگر صد وده قدم بروید، هر چه هم زمین را بشکافید چیزی پیدا نمی کنید، باید مراعات همان مقدار بشود که به ما دستور داده شده است. در شماره گیری تلفن ، اگر یک شماره کم و زیاد شود، با آن محلّ یا شهری که منظور شماست تماس برقرار نمی شود.
قالب : روایی |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : http://raed.mihanblog.com |
موضوع اصلی : انسان |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نصر آیه 1 - سبب نامگذاری سوره«نصر»
این سوره بدین سبب «نصر» نام گرفت که با این فرموده خدای تبارک و تعالی: إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ افتتاح شده است و مراد از آن، فتح مکه مکرمه یعنی همان فتح اکبری است که فتحالفتوح نام گرفت. چنان که این سوره بهنام «تودیع» نیز نامیده میشود از آن روی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بعد از نزول آن فقط هفتاد روز زنده بودند و در ربیعالاول سال دهم هجری به رحمت حق پیوستند. ابنعباس رضیالله عنهما میگوید: «این آخرین سوره قرآن کریم از نظر نزول است». ابنعمر رضیالله عنهما میگوید: «این سوره در میانه ایام تشریق بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نازل شد پس دانستند که این پیام وداع است آنگاه سوار بر ناقه قصوی خطبه مشهور خویش را که خطبه حجه الوداع است، ایراد نمودند». و راجع به فضیلت آن در حدیث شریف آمده است: « إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ معادل ربع قرآن است».
اما بنا به قولی دیگر: این سوره قبل از فتح مکه نازل شد و از فتح مکه قبل از وقوع آن خبر میدهد که این خود معجزهای از معجزات نبوت میباشد. امام رازی رحمه الله این قول را صحیحتر میداند. در حدیث شریف به روایت ابنعباس رضیالله عنهما آمده است که فرمود: چون سوره «نصر» نازل شد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «با نزول آن خبر مرگ من به من داده شده است». اصحاب جلّ جلاله نیز بر این معنی متفقالقولاند و ایشان این معنی را از آن روی دانستند که امر مطلق به تسبیح، تحمید و استغفار دلیل بر آن است که کار ابلاغ دعوت به اتمام رسیده است و اینخود اقتضا میکند که پیام آور حق صلّی الله علیه و سلّم از این دنیا رخت سفر بر بندد. روایت شده است که چون این سوره نازل شد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم خطابهای ایراد کرده و در آن فرمودند: «إن عبدا خیره الله بین الدنیا وبین لقائه والآخرة، فاختار لقاء الله: همانا خداوند بندهای را در میان دنیا و میان آخرت و لقای خویش مخیر گردانید پس او لقای خدا را انتخاب کرد».
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : تفسیر انوار القرآن |
موضوع اصلی : سوره نصر |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره مسد آیه 2 - سبب نامگذاری سوره«مسد»
این سوره بدان سبب «مسد» نام گرفت که خداوند جلّ جلاله در آخرآن میفرماید: فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ «بر گردنش طنابی از لیف خرماست» مسد: لیفی است که از آن ریسمان تافته میشود.
همچنین این سوره «تبت» نیز نامیده میشود زیرا خداوند جلّ جلاله در مطلع آن میفرماید: تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ چنان که به همین مناسبت، این سوره (ابولهب) یا سوره (لهب) نیز نامیده شده است.محدثان در بیان سبب نزول این سوره از ابنعباس رضیالله عنهما روایت کردهاند که فرمود؛ چون این آیه نازل شد: وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ : (ای پیامبر! بستگان نزدیکت را هشدار ده) «شعراء/214»؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از خانه خود خارج شده و به کوه صفا بالا رفتند سپس به فریاد بلند چنین ندا در دادند: یا صباحاه! چون قریش این ندا را شنیدند، از یکدیگر پرسیدند که این فریادگر کیست؟ پاسخ داده شد که: محمد است. پس ندا را اجابت گفتند و پیرامون آن حضرت صلّی الله علیه و سلّم گرد آمدند. آنگاه رسولاکرم صلّی الله علیه و سلّم خطاب به آنان فرمودند: هان ای بنیفلان! هان ای بنیفلان! هان ای بنیفلان! هان ای بنیعبدمناف! هان ای بنیعبدالمطلب! (و بهاین ترتیب، تیرههای قبیله قریش را یکییکی نام بردند) پس همه آنان سراپا گوش گردیدند تا بشنوند که محمد صلّی الله علیه و آله وسلّم چه سخنی به این پایه از اهمیت دارد که فریادکنان همه را برای آن فراخوانده است. سپس خطاب به آنان فرمودند: آیا اگر به شما خبر بدهم که سپاهی از سواران از کناره این کوه بیرون میآیند و بر شما میتازند، آیا مرا تصدیق خواهید کرد؟ همه یکصدا گفتند: ما تاکنون از تو دروغی را تجربه نکردهایم (بلکه تو را به راستگویی میشناسیم). فرمودند: پس اینک من پیشاپیش عذابی سخت شما را از افتادن در آن هشدار میدهم. در این اثنا ابولهب گفت: هلاکت باد بر تو! آیا برای این کار ما را گردآوردهای؟! سپس راه خود کشید و رفت. همان بود که این سوره نازل شد.
طارق محاربی میگوید: «در بازار ذوالمجاز بودم که بناگاه با جوانی تازه سال روبرو شدم که میگفت: های ای مردم! لا اله الا الله بگویید تا رستگار شوید. در این اثنا دیدم که مردی از پشت سرش او را به سنگ میزند به طوری که هر دو ساق و هر دو پاشنه پایش را خونآلود کرده است و میگوید: های مردم! او دروغگوست پس او را باور نکنید. پرسیدم: این شخص دعوتگر کیست؟ گفتند: محمد است؛ میپندارد که پیامبر میباشد و این دیگر هم عمویش ابولهب است که میپندارد او در این ادعا دروغگوست».
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص |
موضوع اصلی : سوره مسد |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره مزمل آیه 20 - تلاوت قرآن همراه با تفکر
از روایات اسلامى به خوبى استفاده مىشود فضیلت تلاوت قرآن در زیاد خواندن آن نیست ، بلکه در خوب خواندن و تدبر و اندیشه در آن است.
جالب اینکه در ذیل آیه فوق که دستور مىدهد آنچه از قرآن براى شما میسر است بخوانید فاقرؤوا ما تیسر منه روایتى از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام) آمده است که از جدش چنین نقل مىفرماید : ما تیسر منه لکم فیه خشوع القلب و صفاء السر ! : آن مقدار بخوانید که در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد!.
چرا چنین نباشد در حالى که هدف اصلى تلاوت ، تعلیم و تربیت است.
و روایات در این زمینه بسیار است.
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : تفسیر نمونه ج : 25ص :200 |
موضوع اصلی : تأویل قرآن |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.