● سوره قلم آیه 1 - نوشتن منشا تمدن معنوى و صنعتى بشر
تمام ذخایر معنوى و فنى یعنى تمدن معنوى و تمدن صنعتى که بشر دارد،محصول تدریجى قرنها و هزارها سال تاریخ است که دوره به دوره به دست بشر رسیده و منتقل شده تا به این حد رسیده است.اگر آثار هر دورهاى به وسیله تعلیم و تعلم علم الانسان ما لم یعلم و به وسیله نوشتن از نسلى به نسل دیگر منتقل نمىشد،اگر نوشتن نمىبود و فقط تعلیم و تعلم مىبود، از این آثارى که امروز هستیک صد هزارم هم باقى نبود.مگر مىشود آثارى را که هست از بر بیایند به نسل دیگر بیاموزند و نسل دیگر همه اینها را حفظ کند.غناى دنیاى امروز یکى به کتابخانههایى است که وجود دارد(یعنى پشتوانه مدرسهها که نسلى به نسل دیگر مىآموزد، کتابخانههاست،اگر کتابخانهاى نباشد مدرسهاى نمىتواند باشد)،و دیگر به آثار صنعتى است که باقى مانده است.
پس این است که انسان آنچه را که دارد-حال اگر صد در صد نگوییم،قطعا صدى نود آنچه را که دارد-در اثر نوشتن دارد،و الا حفظ کردنها که نمىتوانند یک شىء را آنچنان که هست نگه دارند.
به احترام قلم سوگند و به احترام نوشتن سوگند،که در واقع یعنى به احترام علم سوگند، چون اینها وسیله نگه داشتن علم هستند.به احترام علم سوگند که تو به لطف پروردگارت و به موجب نعمتهاى عظیم پروردگارت دیوانه نیستى.این معنایش«قضایا قیاساتها معها»است، یعنى تو که منشا و منبع علم و قلم هستى،تو هستى که نهضت قلم و علم را به وجود خواهى آورد(که آیات بعد هم روشن خواهد کرد)،تو به موجب این نعمت پروردگارت[دیوانه نیستى.] اینکه مقصود از این نعمت کدام نعمت است،بعضى گفتهاند نعمت آن فهم و درک و عقل فراوانى که الآن در تو وجود دارد،اخلاق عظیمهاى که دارى،و نبوتى که در تو هست،این سومى را ترجیح دادهاند.مجنون یعنى کسى که ما دون عقل عاقلهاست،تو ما فوق عقل عاقلها هستى،یعنى آنچه را عاقلها دارند دارى و یک چیزى خیلى بالاتر از حد عقل عاقلها.تو اگر با مقیاسهاى اینها جور در نمىآیى،به دلیل این است که تو بالاتر از حد اینها هستى.
اغلب،نوابغ دنیا را به نوعى جنون و انحراف متهم مىکنند،چرا؟ براى اینکه مردم،حتى بىغرضها،یک مقیاس در دست دارند و آن همان اکثریت مردم است،هر که از مقیاس کثریتخارج بود،او را یک آدم غیر طبیعى مىدانند.ولى یک وقت کسى از مقیاس کثریتخارج است به دلیل اینکه از این مقیاس پایینتر است،و یک وقت کسى از مقیاس اکثریتخارج است به دلیل اینکه از این مقیاس بالاتر است. ما انت بنعمة ربک بمجنون. اگر«ب»باء سببیه باشد،یعنى به موجب این انعام پروردگارت،و اگر«ب»باء معیت و مصاحبه باشد(که این شاید بهتر است)یعنى تو با این نعمتى که همراهت هست و با این موهبت نبوتى که همراه تو هست،آیا تو دیوانهاى؟!
و ان لک لاجرا غیر ممنون .مىدانیم که نزل القرآن على نحو ایاک اعنى و اسمعى یا جارة . تعبیر«ایاک اعنى و اسمعى یا جارة»مثلى است در زبان عربى که نظیر آن در فارسى«به در بگو تا دیوار بشنود»است.قصه آن مثل در زبان عربى این است که مىگویند زنى همسایهاى داشت(شاید مثل این موجرها و مستاجرهاى فعلى تهران که یک ناراحتى وجود دارد)، مىخواست به او یک حرفى زده باشد،یک کس دیگر را مخاطب قرار داده بود،به او حرفهایى مىزد که با آن همسایه تطبیق کند.او درست نمىفهمید.همینکه حرفهایش را زد،گفت:«ایاک اعنى و اسمعى یا جارة»گوش کن،با تو سخن مىگویم،اگر به او مىگویم مقصودم تو هستى.
در حدیث است که قرآن نازل شده است به«ایاک اعنى و اسمعى یا جارة»یعنى در بسیارى از موارد،مخاطب پیغمبر است ولى مقصود و منظور و آن کسى که باید گوش کند پیغمبر نیست.کانه به مردم مىگوید اى مردم شما گوش کنید،به او داریم مىگوییم ولى او خودش که در کار خودش تردید ندارد اما شما بدانید.پس در واقع این طور است:او به موجب نعمت پروردگارش(یا او با اینهمه لطف و عنایت پروردگارش)دیوانه نیست.و ان لک لاجرا غیر ممنون. از آنجا که آدم دیوانه کارش عبث و بیهوده و بىپاداش است،مىفرماید:مطمئن باش،براى تو(و در واقع مخاطب،آنها هستند:مطمئن باشید،براى او)اجر و پاداش بىنهایت است(غیر ممنون یعنى غیر محصور).
قالب : اجتماعی |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : http://www.hawzah.net |
موضوع اصلی : علم |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
1)
عطار : "تمدن معنوى و تمدن صنعتى" به خوبی تعبیر نشد:
اولین تمدن بشریت؛ تمدُّن أخلاقی که با آدم علیه السلام شروع وبناء شد.
سپس تمدن معماری توسط فراماوسونری ها freemasonry وجن پرست برپا شد.
وآثار معماری با نماد "أوبلیسک"(Obelisk)؛ همه جا در کره زمین جا گذاشتند.
ونسل ابراهیم علیه السلام وبناء الکعبة المکرمه این تمدن اخلاقی حفظ کرد.
● سوره قلم آیه 3 - پشتگرمی و پشتیبانی
هر انسانی ولو پیامبر باشد در برابر فشارهای اجتماعی و سیاسی، در برابر هجوم اتهامات و جو روانی، ممکن است کم بیاورد، خسته شود، دلسرد و مایوس گردد. گاه این فشارها از حصر اقتصادی و آزار و اذیت جسمی برای فرد، سنگین تر است. در این شرایط، هر انسانی نیاز به پشتگرمی دارد."
آیه 3 " وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ" – خداوند پیامبرش را دلگرم می کند تا در برابر فشارها تحمل داشته باشد." قطعا در این مسیر برای تو پاداشی جاودان خواهد بود". پاداشی نامحدود و همیشگی که قطع نمیشود.
بدون شک، ماندگاری نام پیامبرص و پایداری دین او، علیرغم قرنها فشار و تهدید، بخشی از همان پاداشی است که خداوند به وی وعده داده است .
قالب : اعتقادی |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : http://rahjouy.persianblog.ir |
موضوع اصلی : تسلی دادن |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره جمعة آیه 5 - عالمان بىعمل
قرآن در چند مورد، انسانهاى نااهل را به چارپایان تشبیه کرده، که یکى از آنها عالمان بىعمل هستند که در این آیه به آنها اشاره شده است. <<اولئک کالانعام بل هم اضل>><30>
سعدى مىگوید:
علم چندان که بیشتر خوانى
چون عمل در تو نیست نادانى
نه محقق بود نه دانشمند
چارپایى بر او کتابى چند
آن تهى مغز را چه علم و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر
حضرت على علیه السلام فرمود: عالمى که به علمش عمل کند اهل نجات است و کسى که به علمش عمل نکند، اهل هلاکت و حسرت خواهد بود و دوزخیان از بوى بد او اذیّت مىشوند و بیشترین حسرت و ندامت در دوزخ از آنِ کسى خواهد بود که مردم را به سوى خدا دعوت کرده و آنان سخ
او را پذیرفته و به بهشت وارد شدهاند، ولى دعوت کننده خود به دوزخ مىرود. زیرا گرفتار هواى نفس و آرزوهاى طولانى شده است.
«انّ اشدّ اهل النار ندامةً و حسرةً رجل دعا عبدا الى اللّه فاستجاب و قبل منه و اطاع اللّه فادخله اللّه الجنّة و ادخل الدّاعى النار بترکه علمه و اتّباعه الهوى و طول الأمل»<31>
امام صادق علیه السلام فرمود: «انّ العالم اذا لم یعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب کما یزلّ المطر عن الصفا»<32> موعظه عالمى که به علمش عمل نکند، از دلها منحرف مىشود، همان گونه که باران از روى سنگ منحرف مىشود.
امام سجاد علیه السلام فرمودند: در انجیل آمده است: «انّ العلم اذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه الاّ کفرا و لم یزدد من اللّه الاّ بُعداً»<33> به دانشمندى که به علمش عمل نکند، جز کفر و دورى از خدا چیزى افزوده نمىشود.
در این آیه تمثیلى تند و هشداردهنده در مورد عالمانِ بى عمل دینى مطرح شده است. پیشوایان دینى نیز در این باره تمثیلات و تشبیهات بسیارى را بیان کردهاند که به گوشهاى از آنها اشاره مىکنیم:
* عالم بى عمل، همچون شمعى است که دیگران از نورش بهرهمند مىشوند، ولى خود هلاک مىگردد.<34>
* عالم بى عمل، مانند گنجى است که انفاق نشود.<35>
* عالم بد، مثل سنگى است که در مسیر آب قرار گرفته است؛ نه خود از آن مىنوشد و نه مىگذارد آب به دیگران برسد.<36>
* عالم بى عمل، مانند چاه فاضلابى است که درون آن متعفّن است.<37>
* عالم بى عمل، مانند قبرى است که ظاهرش سالم است ولى درون آن استخوانهاى پوسیده است.<38>
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : تفسیر نور |
موضوع اصلی : انسان |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره همزة آیه 4 - پرتوى از سوره مبارکه همزة
پرتوى از سوره مبارکه
ترور شخصیت
از خصلتهاى بسیار زشت و گناهان بزرگ، بدگویى و بدزبانى و به کارگرفتن سلاح مرگبار دروغ و تهمت و عیبجویى و سخن چینى و غیبت و تلاشهایى ناجوانمردانه از این دست براى کوبیدن و بى اعتبار ساختن دیگرى است. این جنایت در حقیقت ترور شخصیت است و شقاوتى است گاه بدتر از کشتن یک انسان آزادىخواه و ستم ستیز.
این ساز و افزارهاى جنایت و شقاوتگاه به وسیله فردى بر ضد فردى دیگر به کار گرفته مىشود، وگاه به وسیله تشکیلات و حکومتى بر ضد معترضان و منتقدان و مخالفان استبداد و ستمستیزان.
این شیوه شیطانى خسارات بزرگ و جبرانناپذیرى براى بشریت به بار مىآورد و تودهها را از اندیشه بلند و افکار نورانى کمالطلبان و ترقىخواهان محروم مىسازد و جنایتى است وحشتناک که شرورترینهاى روزگاران بدان دست مىیازند.
پیامبر گرامى فرمود: الا انبئکم بشرارکم؟
آیا شما را از شرورترینهاى جامعه خبر ندهم؟
گفتند: چرا، قالوا بلى یا رسول اللّه.
فرمود: المشاؤن باالنمیمة، المفرقون بینالاحبة، الباغون للبراء المعایب.(301) شرورترینها آنانى هستند که بسیار سخن چینى مىکنند، در میان دوستان جدایى مىافکنند و براى پاکان و خوبان و آزادىخواهان عیب مىجویند و پرونده مىسازند.
امیرمؤمنان در هشدار از این آفت به مالک مىنویسد:
ولیکن ابعد رعیتک منک و اشنأهم عندک اطلبهم لمعائب الناس...(302)
از مردم و کارگزاران دولت خویش، آن کسانى که عیبجوتر هستند، آنان را از خود بران، چرا که به هر حال مردم عیوبى دارند که پیشواى جامعه در پنهان داشتن و اصلاح شایسته و بایسته آن عیوب از همه سزاوارتر است...
و این سفارش و هشدار بدان دلیل است که در نگرش قرآنى و علوى انسان صاحب کرامت و حقوق انسانى است و گناهى سهمگینتر از شرک و پایمال ساختن حقوق بشر نیست ، و پایمال کنندگان حقوق انسانها و تحقیرکنندگان مردم فرومایهترینهاى روزگاران هستند و از بیگانهترینهاى از خدا و قرآن، چراکه پیامبر فرمود: اذل الناس من اهان الناس.(303)
فرومایهترین انسانها کسى است که به مردم اهانت کند.
خدایا، ما را در مسئول ساختن و خواستن دست و زبان خویش یارى فرما، و از شّر شرورترینهاى روزگاران و شگردها و شقاوتهاى آنان پناهمان ده.
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : تفسیر مجمع البیان |
موضوع اصلی : بهتان- افترا |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره مرسلات آیه 1 - الطاف خداوند، دائمى و مستمر است
- آنچه از جانب خداوند فرستاده مى شود، مقدّس و قابل سوگند خوردن است. «والمرسلات»
2- الطاف خداوند، دائمى و مستمر است.«والمرسلات عرفا»
3- آنچه از جانب خداوند نازل مى شود، خیر است.«والمرسلات عرفا»
4- در نظام آفرینش، حتّى وزش باد به طور تصادفى نیست، بلکه آفریدگار جهان، آن را مى فرستد. «المرسلات»
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : تفسیر نور |
موضوع اصلی : سوره مرسلات |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نبا آیه 12 - حجاب های هفتگانه
خدایی که هفت طبقه آسمان آفرید".در سوره نبأ آیه دوازدهم میفرماید:"و بنینا فوقکم سبعاً شداداً؛ بر فرازتان هفت آسمان استوار برافراشتهایم".
در روایتی از بحارالانوار، معاذ بن جبل از پیامبر گرامی حدیث مفصّلی را نقل میکند که به این شرح است:
معاذ بن جبل گوید:حدیثی را از پیامبر(ص) شنیدم که اگر این حدیث را حفظ کنی، به تو نفع خواهد داد. فرمود:
همانا خدای سبحان قبل از آن که آسمانهای هفتگانه را خلق کند، هفت فرشته را خلق کرد. سپس در هر آسمانی، ملکی را قرار داد که بر در ورودی این طبقات آسمانها قرار گیرند تا حافظان عمل انسان، عمل او را از صبح تا غروب یادداشت کنند.
سپس حافظان و نگهبانان انسان، عمل او را بالا میبرند. برای این عمل نوری است همانند نور خورشید، تا این که به آسمان دنیا میرسد.
در این جا است که جلوی عمل انسان گرفته میشود، که این خود یک حجاب از حجابها و پردههای هفتگانه آسمانها است.
در اینجا به عمل انسان دستور ماندن میدهند.
پس اگر صاحب این عمل، دارای گناهی باشد، مثلاً غیبتی کرده باشد، فرشته غیبت مانع ورود این عمل به طبقات و حجابهای دیگر آسمان میشود و میگوید که این را خدای سبحان به من امر فرموده است. ممکن است این عمل به آسمان دوم برسد که در آن جا هم ملکی است که اگر صاحب این عمل با عملش قصد دنیوی داشته است، باز مانع بالا رفتن این عمل به طبقه سوم آسمان میشوند، مگر این که این عمل با صدقه و نمازی همراه باشد.
همین طور تا آسمان هفتم، در هر طبقه ملکی است که اگر خدای ناکرده، انسان عجب یا حسد یا بی رحمی و امثال آن را در دنیا داشته باشد، جلوی اعمال گرفته میشود.(1)
بنابراین اگر کسی بر تربت امام حسین(ع) از روی اخلاص و ایمان سجده کند، حجابها و پردههای هفتگانه آسمان را کنار میزند و عمل خود را به آسمان هفتم و مرتبه قبول خدای سبحان میرساند.
توضیح : پینوشتها:
1 - علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج67، کتاب ایمان و کفر، حدیث 20، ص 246 - 248، چاپ بیروت
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : مکتب/ اخلاق و تهذیب نفس/ روایات |
موضوع اصلی : آسمان |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نبا آیه 12 - بررسی اختلاف نور خورشید و ماه در قرآن
خداوند حکیم دراین آیه کریمه نور خورشید و ماه را از هم جدا کرده است: (هو الّذی جعل الشّمس ضیاءً و القمر نوراً )یونس 5 (او ذاتی است که گردانیده خورشید را روشنی و ماه را نور) اولی را به ضیاء یاد کرده است و دومی را به نور، اگر ما در کتب قاموس عصری بنگریم جواب درست را در تفریق این دو لغت و معانی هر کدام نمیابیم که ضیاء اصل روشنی و نور که برگرفته از روشنی دیگری است، اگر معنای ضیاء را بدانیم، همان روشنی که آنرا حواس بینایی انسان درک میکند و اگر به معنای نور ببینیم آن بر گرفته از نار(آتش) است که روشنی می افشاند. اکثر کتب قاموس میان نور وضیاء فرق نمی گذارند و آن دو رادو لغت دریک معنای مترادف میدانند، ولی خداوند خالق این هستی میان ا ین دو فرق گ
ذاشته است، آیا این امر دلیل علمی دارد؟
دراینجا لازم است بدانیم دربعضی آیات دیگر ، که نور خورشید و ماه را بیان میکند، مثلاً دراین دو آیة ذیل: و جعل القمر فیهنّ نوراً و جعل الشّمس سراجاً ( و گردانیده است ماه را که در آن نور است و گردانیده است خورشید را چراغ )( و بنینا فوقکم سبعاً شداداً، و جعلنا سراجاً و هّاجاً) ( و بنا نمودیم بالای شما هفت ـ فلک ـ سخت و گردانیدیم چراغ روش ).
اینجا خداوند یکبار خورشید را به چراغ تشبیه کرده است و بار دیگر به چراغ روشن که با برق روشن میشود، و ماه : خداوند آنرا به به نور یاد کرده است، اگر ما به علم فیزیک دانشگاهی بنگریم می بینیم که منبع نور به دو قسم تقسیم میشود: منبع مستقیم مثل روشنی خورشید، ستاره ها، چراغ، شمس و غیره… و مصادر غیر مستقیم مثل ماه و سیاره ها. این آخری ها نور خود را از منابع دیگر مثل خورشید میگیرند و دوباره منعکس میسازند، خورشید و چراغ در این ویژگی مشترک اند که هر دو خود مستقیم منبع نور اند، ازاین رو خداوند خورشید را به چراغ روشن تشبیه کرده است ولی ماه دراین ویژگی با خورشید و چراغ مشترک نیست، ازاین رو خداوند در هیچ آیه ی ماه را به چراغ تشبیه نکرده است چون ماه روشنی خود را از خورشید میگیرد و دوباره پخش میکند و دانای با حکمت آنرا نور نامیده است
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : http://www.ebnesina15.com/quran/fizik/home.html |
موضوع اصلی : آسمان |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نبا آیه 8 - آفرینش انسان از دو جنس ضامن بقای نسل او است
و خلقناکم أزواجا یعنی ما شما را جفت جفت از نر و ماده آفریدیم، تا سنت ازدواج و تناسل در بینتان جریان یابد، در نتیجه نوع بشر تا روزی که خدا خواسته باشد باقی بماند.
بعضی گفتهاند: مراد از ازواج، اشکال است، یعنی ما شما را شکل هم خلق کردیم.
بعضی دیگر گفتهاند: یعنی ما شما را اصناف مختلف سفید و سیاه و سرخ و زرد خلق کردیم. بعضی دیگر گفتهاند: معنایش این است که خلقت هر یک نفر از شما از دو منی یعنی منی مرد و منی زن بوده.ولی این وجوه ضعیفند.
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : تفسیر المیزان: |
موضوع اصلی : نسل |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نازعات آیه 6 - مطالبی در مورد رجعت ائمه صلوات الله علیهم
روایتی است از سلیمان بن خالد ، قال: قال ابو عبد اللَّه علیه السّلام فی قوله تعالى: یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ قال: الرّاجفة الحسین بن علیّ علیه السّلام و الرّادفة علیّ بن أبى طالب علیه السّلام."از سلیمان بن خالد نقل شده که امام صادق (ع) در باره گفتار خداوند: «روزى که لرزاننده بلرزاند و لرزاننده دیگرى از پى آن درآید» فرمود:لرزاننده، حسین بن على (ع)، و از پى آینده آن امیر المؤمنین (ع) است،
در کتاب حق الیقین مجلسی در بحث رجعت ، روایتی است که در آن به رجعت امام دوم حسن بن علی ع تصریح شده است.
اما آنچه که امروز از روایات به دست ما رسیده است ، فاقد ر صراحتی است که در آن اشاره به رجعت تمام ائمه باشد ، اما از محدثین گذشته ، (یعنی کسانی که به آن دسته از روایات که به ما نرسیده ،دست رسی داشته اند ) کلماتی موجود است که شهادت به رجعت تمام ائمه ع می باشد .مانند :
الف : در بحار الأنوار مرحوم مجلسی در ضمن حدیثی می فرماید که در این روایت اشاره ای است بر حکومت امام حسین ع و دیگر ائمه ع در رجعت» (ج52، ص: 299)همچنین در (ج25ص 108 ) در رفع شبه ای می گویید :« اعلم أن قوما من الجهال ظنوا أن تلک الأخبار منافیة للأخبار الدالة على رجعة النبی و الأئمة صلوات الله علیهم"بدان که گروهی از جهال گمان کرده اند که این روایت منافات دارد با اخباری که دلالت بر رجعت پیامبر و ائمه صلوات الله دارد» این بیان خود شهادتی است از علامه مجلسی که ما روایاتی داریم که در آنها تصریح به رجعت ائمه شده است . ب : شیخ علی یزدی حائری می گوید :
در مورد کسانی که در دوران حکومت جهانی موعود آخرالزمان رجعت خواهند کرد دو دسته روایت نقل شده ، دسته اول به طور کلی از کسانی یاد می کند که یا کافر خالصند و یا مومن خالص " در زمان رجعت همانا بازگشت به دنیا می کنند کسانی که محض ایمان باشند یا محض کفر ازاین رو می توان نام بسیاری را در آن میان جای داد طبق روایات، پیامبران، حضرت اسماعیل و حضرت رسول اکرم(ص) امیرالمومنین (ع) امام حسین(ع) سایر امامان معصوم (ع) و جمعی از اصحاب با وفای پیامبر اسلام چون سلمان، مقداد، جابربن عبدالله انصاری، مالک اشتر، مفضل بن عمرو نیز اصحاب کهف و برخی دیگر رجعت می کنند. (الزام الغاصب، شیخ علی یزدی حائری، ج 2، ص .360 )
از مجموع آنچه گفته شد و دلائل عقلی دیگر ، اثبات می شود که تمام ائمه دارای رجعت هستند .
قالب : روایی |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : (الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى 237 البحار 53/ 106)» (اعتقادات الإمامیة و تصحیح الاعتقاد ج2 /91) |
موضوع اصلی : روایت- حدیث |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.
● سوره نازعات آیه 1 - اقوال مختلف درباره مراد از پنج سوگند آغاز سوره نازعات
((و النازعات غرقا والناشطات نشطا...))
((و النازعات غرقا)) - بعضى گفته اند: مراد از نازعات فرشتگانى هستند که جان مردم را هنگام مردن نزع مى کنند و از اجساد بیرون مى کشند، و کلمه ((غرقا)) مصدرى است که چون زوایدش حذف شده مطلب را بیشتر تاءکید مى کند، و تقدیر آن ((و النازعات اغراقا و تشدیدا فى النزع )) است ، یعنى سوگند مى خورم به فرشتگانى که در کندن جانها از بدنها اغراق مى کنند، و به سختى آن را مى کنند.
بعضى دیگر گفته اند: مراد از آن ، ملائکه اى هستند که ارواح کفار را از بدنهایشان با شدت مى کنند.
بعضى دیگر گفته اند: اصلا منظور از نازعات خود مرگ است ، چون مرگ است که ارواح را از بدنها بطور کامل بیرون مى کشد.
بعضى هم گفته اند: مراد از نازعات ، ستارگان سیارى هستند که از افقى کنده مى شوند و در افقى دیگر طلوع مى کنند، و معنایش این است که سوگند مى خورم به سیارگان که از مطلع خود طلوع نموده ، در مغربهاى خود غروب مى کنند.
و بعضى گفته اند: مراد از آن ، کمان ها است که تیر را با کشیدن زه تا آنجا که جا دارد از جاى خود کنده ، به طرف دشمن پرتاب مى کند. و بنابراین سوگند به تیر و کمان مجاهدین در راه خدا، و یا به خود مجاهدین است .
بعضى دیگر گفته اند: مراد از آن ، وحشى ها هستند که بسوى دشت هاى سبز مى روند.
((و الناشطات نشطا)) - کلمه ((نشط)) به معناى جذب ، و نیز خروج و اخراج به ملایمت و سهولت است ، و نیز به معناى گره گشایى است . بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از ((ناشطات )) ملائکه اى هستند که ارواح را از اجساد بیرون مى کشند. بعضى دیگر گفته اند: مراد ملائکه مخصوص هستند که ماءمور گرفتن جانهاى مؤ منین از اجسادشان به رفق و سهولتند، همچنان که مراد از جمله قبلى ملائکه اى هستند که جانهاى کفار را با شدت از اجساد آنان بیرون مى کشند.
قالب : تفسیری |
گوینده : اعظم زارع بیدکی |
منبع : ترجمه تفسیر المیزان - |
موضوع اصلی : سوره نازعات |
|
امتیاز داوران : |
|
امتیاز کاربران : |
|
نظرات کاربران : |
نظری ثبت نشده است.