حدیث پناهی
با سلام و خسته نباشید
برای اینکه بخواهیم یک پژوهشگر قرانی باشیم و رشته مان هم در مورد زمینه های قرانی نباشد چگونه مطالعه و چه منابعی بخوانیم؟
حسین عالمی (داور) : سلام
آثار استاد مطهری را بخوانید و تفکر کنید
مطهری هنوز شناخته نشده است
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
سمیه حدادی
سلام
لطفا در مورد سند حدیث کسا توضیح دهید.
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
حدیث کساء از احادیث صحیحه است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله)عبای خیبری را بر سر اهل بیت (علیه السلام)انداختند و آیه تطهیر نازل شد. این حدیث صحیح را شیعه و سنی هر دو نقل کرده اند و شکی هم در آن نیست.
نقل های حدیث کسا متنوع است. آنچه به عنوان حدیث کسای معروف است دارای سند زیر است:
شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی در کتاب العوالم سند «حدیث کساء» را تا جابر چنین نقل کرده است:
رأیت بخط الشیخ الجلیل السید هاشم البحرانی عن شیخه الجلیل السید ماجد البحران، عن الشیخ الحسن بن زین الدین الشهید الثانی، عن شیخه المقدس الاردبیلی، عن شیخه علی بن عبدالعالی الکرکی، عن الشیخ علی بن هلال الجزایری، عن الشیخ احمد بن فهد الحلی، عن الشیخ علی بن الخازن الحائری، عن الشیخ ضیاء الدین علی بن الشهید الاول عن ابیه، عن فخر المحققین، عن شیخه و والده العلامة الحلی، عن شیخه المحقق، عن شیخه ابن نما الحلی، عن شیخه محمد بن ادریس الحلی، عن ابن حمزة الطوسی صاحب ثاقب المناقب، عن الشیخ الجلیل محمد بن شهر آشوب، عن الطبرسی صاحب الاحتجاج، عن شیخه الجلیل الحسن بن محمد بن الحسن الطوسی، عن ابیه شیخ الطائفة الحقة، عن شیخه المفید، عن شیخه الکلینی، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه ابراهیم بن هاشم، عن احمد بن ابی نصر البزنطی، عن قاسم بن یحیی الجلاء الکوفی عن ابی بصیر، عن ابان بن تغلب عن جابر بن یزید الجعفی عن جابر بن عبدالله الانصاری رحمة الله علیهم اجمعین.
این حدیث در مصادر اهل سنت نیز ذکر شده است. مانند:
1. أحمد بن حنبل : المسند : 6 / 292 ، طبع بیروت .
2. ابن الأثیر : أسد الغابة : 7 / 343 طبع بیروت .
3. ابن الصباغ المالکی : الفصول المهمة : 21 ، طبع بیروت .
4. ابن المغازلی الشافعی : المناقب : 100 ، طبع بیروت .
5. ابن حجر : الإصابة : 4 / 568 ، طبع بیروت .
6. ابن حجر : الصواعق المحرقة : 143 ، طبع القاهرة .
7. ابن طلحة الشافعی : مطالب السؤول : 8 ، مخطوط .
8. ابن عبد ربه : الاستیعاب : 3 / 1100 ، طبع بیروت .
9. ابن عساکر : التاریخ ، ترجمة علی ( علیه السَّلام ) : 1 / 274 ، طبع بیروت .
10. ابن کثیر : تفسیر القرآن العظیم : 3 / 493 ، طبع بیروت .
11. أبو الطیب صدِّیق بن حسن بن علی الحسین القنوجی البخاری ، المتوفى سنة : 1307 هجریة : فتح البیان : 2 / 256 ، طبعة : بیروت .
12. البدخشانی : نزل الأبرار : 32 ، طبعة : بیروت .
13. البغوی : معالم التنزیل : 3 / 529 ، طبعة : بیروت .
14. لبلاذری : أنساب الأشراف : 2 / 104 ، طبعة : بیروت .
15. البیهقی : الاعتقاد على مذهب السلف : 186 ، طبعة : بیروت .
16. الجصاص : أحکام القرآن : 3 / 360 ، طبعة : دمشق .
17.الحاکم الحسکانی : شواهد التنزیل : 2 / 13 ، طبعة : بیروت .
18.الحاکم النیسابوری : المستدرک : 3 / 146 ، طبعة : بیروت .
19.الخازن : تفسیر القرآن : 5 / 259 ، طبعة : بیروت .
20.الخطیب البغدادی : تاریخ بغداد : 10 / 278 ، طبعة : بیروت .
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
با سلام
چرا کسی که در محیط اسلامی رشد نیافته فقط به واسطه این که مسلمان زاده است مسلمان تلقی می شود و عدم پذیرش دین از جانب وی ارتداد محسوب می شود؟ درحالی که هیچگاه مسلمان نبوده! آیا این اجبار در دین و خلاف آیه "لا اکراه فی الدین" نیست؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
در این باره بین علما سه نظر وجود دارد:
در تعریف مرتد فطرى سه نظر و سه تعریف بیان شده است:
(1) مرتد فطرى کسى است که در هنگام انعقاد نطفهاش پدر و مادرش یا یکى از آن دو مسلمان باشند و در هنگام بلوغ از اسلام خارج شود چه در هنگام بلوغ اظهار اسلام کرده باشد و چه نکرده باشد.
(2) مرتد فطرى کسى را گویند که در هنگام انعقاد نطفهاش پدر و مادرش یا یکىاز آن دو مسلمان باشند و در هنگام بلوغ اظهار اسلام کند و پس از آن از اسلام خارج شود.
(3) مرتد فطرى کسى است که در هنگام تولدش یکى از پدر و مادرش یا هر دوى آنها مسلمان باشند و در هنگام بلوغ اظهار اسلام کند و بعد آن را رها نماید.
بنا به قول دوم و سوم اساساً این اشکال وارد نیست.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
با سلام.من و دختر خانومی می خواهیم سال بعد نامزد شویم و می خواهیم تا وقت نامزدی محرم هم باشیم که با دست دادن مرتکب گناه نشویم. و سن هر دوتامون 23 سال است.راهکار چیست؟
سن هر دوی ما قانونی است.اشکالی ندارد که بدون اجازه ی والدین باشد؟
چون والدین ما به عقد موقت اعتقاد ندارند.
برای عقد موقت به کجا مراجعه کنیم؟
چه مدارکی لازم است؟
با تشکر فراوان
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : دختری که تا حال ازواج نکرده (باکره) باید ازدواجش با اذن پدر باشد.
عقد موقت نیاز به جایی ندارد. پس از رضایت پدر دختر و دختر و پسر و تعیین مدت مشخص عقد (مثلاً 2 ماه یا غیر آن) و تعیین مهریه (مثلاً یک ربع سکه) صیغه عقد موقت را پسر و دختر یا کسی به وکالت از طرف آنها می خواند.
«زَوَّجتُکَ نَفْسی فی المُدَّةِ الْمَعْلوُمَه عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلوُم» (خودم را به تو تزویج کردم برای مدت معین با مهر معین)
بعد مرد میگوید:
«قَبِلْتُ» (قبول کردم)
تبصره: اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند به هر لفظی که صیغه را بخوانند صحیح است. اما باید لفظی را بگویند که معنی «زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ» را بفهماند.
3. عقد موقت طلاق ندارد بلکه جدا شدن زن و مرد بواسطه تمام شدن مدت عقد و یا بخشیدن مدت (مرد باقیمانده زمان عقد را به زن میبخشد) میباشد.
می توانید برای اطلاعات بیشتر به سایت مرجع تقلید خود مراجعه کنید.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
اعظم السادات تقی زاده
سلام
چرا در شرایط فعلی چادر بوشیدن به معنای طرفداری از نظام و حکومت تلقی میشود؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
این مطلب شاید در شهری مانند تهران تا حدودی صادق باشد اما در شهرستان ها این چنین نیست. در هر صورت این حکومت با نام اسلامی شناخته می شود و بسیاری امور اسلامی مانند حجاب نیز به آن نسبت داده می شود.
به بیان مراجع تقلید بهترین نوع حجاب چادر است و به نشانه ملی ماست.
1)
دانشور : بنظر بنده چادر نماد عفت و پاکدامنی است اما کسی که چادر نمیپوشه رو نمیشه بی حجاب خطاب کرد .
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مرضیه صدیقی آخا
سلام علیکم ؛ در مورد آیه 27 سوره نازعات پرسیده بودم که چطور خلقت آسمان از انسان سخت تر است ؟ فرمودید این خطاب مربوط به چشم ظاهربین مشرکان است .
دو مطلب هست اول اینکه : وقتی به مشرکان زمان خودمان نگاه میکنم میبینم در مورد نگاه عمیق علمی چیزی کم ندارند و البته نمیتوانیم برای آیه محدودیت زمانی در نظر بگیریم .
مطلب دیگر اینکه در آیه 12 سوره نبا هم روی شدت خلقت آسمان تاکید شده . اگر آنچه ما از آسمان در نظر داریم منظور بود به نظر میرسد تاکید روی عظمت رساتر بود .
از شما متشکرم که راهی برای درک بهتر آنچه خداوند رحمن برایم تدبیر فرموده باز کرده اید
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : آنچه در آیه 12 سوره مبارکه نبأ آمده با آنچه در سوره نازعات آمده تفاوت دارد. در سوره نازعات به دشوارتر بودن خلقت آسمان ها نسبت به انسان نظر دارد و در آیه 12 سوره مبارکه نبأ به استحکام آن.
بسیاری آیات ناظر به موقعیت خاص بوده اند و در شأن نزول دارند. این به معنای آن نیست که آیه برای امروز حرفی نداشته باشد. هر کسی که این نگاه را داشته باشد تا همیشه تاریخ، این جواب او خواهد بود.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
با سلام.من و دختر خانومی می خواهیم سال بعد نامزد شویم و می خواهیم تا وقت نامزدی محرم هم باشیم که با دست دادن مرتکب گناه نشویم. و سن هر دوتامون 23 سال است.راهکار چیست؟
با تشکر
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
با اطلاع والدین، برای این مدت صیغه محرمیت (عقد موقت) بخوانید.
در زمان عقد موقت دو نفر به یکدیگر محرم می شوند.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
اعظم السادات تقی زاده
گفته شده در برزخ امامان و معصومین حضور ندارند ایا درست است؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : ائمه معصومین عیهم السلام در تمامی عوالم از جمله برزخ حضور دارند. البته همه انسان ها باایشان در ارتباط نیستند.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
اعظم السادات تقی زاده
ایا در برزخ امکان رشد و تعالی وجود دارد؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : بله. بر اساس آنچه انسان در دنیا انجام داده، مسیر رشد انسان در برزخ نیز ادامه می یابد. مثلاًکسی که باقیات الصالحاتی دارد با رسیدن ثواب های آن رشد می کند. البته همه رشدها در امتداد اموری است که در دنیا انجام داده است و رشدی که هیچ ریشه ای در اعمال و اعتقادات دنیایی انسان نداشته باشد وجود ندارد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
اعظم السادات تقی زاده
تقیه به جه معناست؟و در جه شرایطی درست است؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : « تقیّه » به معنای ترسیدن از خطر و اتخاذ رفتاری مناسبت با آن است.
شیخ صدوق در تعریف تقیه میگوید: « کتمان حق و پوشیده داشتن اعتقاد از مخالفان و ترک مبارزه با آنان، به دلیل ضرر دینی یا دنیوی که بیان حق ممکن است سبب شود.»
« تقیه » ریشهی قرآنی دارد و در آیه 28 سوره آل عمران صریحاً به آن اشاره شده است: « لا یتخذ المومنون الکافرون اولیاء من دون المومنین. و من یفعل ذلک فلیس من الله فی شی الا ان تتقوا منهم تقیه و یخودکم الله نفسه و الی الله المصیر »؛ (مومنان نباید به جای مومنان، از کافران دوست بگیرند و هر کس چنین کند از (لطف و ولایت) خداوند بیبهره است، مگر آنکه نسبت به آنان تقیه کنید. و خداوند شما را از خویش برحذر میدارد، و بازگشت به سوی خداست.»
اگر قدرت و دولت حقة مطلقة اسلامیه باشد، طبعاً وظیفة مسلمین تقوای مطلق است، و چنانچه دولت ستمکاران است طبعاً چارهای به جز تقیه نیست، چنانکه در خبر است «التقیة واجبة لا یجوز ترکها إلی أن یخرج القائم»: «تقیه واجب است و نباید ترکش کرد تا قیام حضرت قائم(ع)، و اینکه در بسیاری از اخبار ما را به تقیه امر کردهاند، این خود در انحصار موارد درگیری و ناچاری است که «التقیة دینی و دین آبائی ... لا إیمان لمن لاتقیةله .. وإن تسعة أعشار الدین فی التقیة»: «تقیه دین من و دین پدران من است، ایمان ندارد کسی که هرگز تقیه ندارد، نه دهم دین در تقیه است» اینها همه و همه در حالت درگیری با دشمن یا حفظ مصلحت مهمتر است، وگرنه تقیه موردی ندارد چنانکه در دولت قائم(ع) که در این زمان درخشان حالت امن مطلق است برای مؤمنان، و تنها تقیه در انحصار دیگران خواهد بود که در دولت حقة الهیه چارهای به جز هماهنگی یا مؤمنین ندارد، و در خبر است که «تقیه در دولت قائم برداشته میشود». روی این اصل در همة زمانها و زمینها تقیه به چهرههای گوناگون وجود دارد، که به ناچار بایستی برای حفظ واجب مهمتر و ترک حرام بزرگتر، واجب کوچکترین را ترک کنی و حرام کوچکتری را مرتکب شوی، که این دو در حالت درگیری و ناچاری از وجوب و حرمت هم میافتند، کوچک فدای بزرگ و بزرگ فدای بزرگتر میشود.[۴]
بنابراین تقیه همهاش سکوت و صلح با ظالم و عقبنشینی از معرکه نیست، گاه مقتضای مصلحت چنان است و گهی هم فریاد زدن و با ظالم، درگیری و وارد معرکههای خونین گشتن است.[۵]
{مثلاً صلح حسن به مقتضای تقیه بود و جنگ حسین نیز تقیه بود، سکوت سیزده ساله پیمبر بزرگوار در مکه و قیام مسلحانه ده ساله مدینهاش هر دو تقیه بود، قیام علی در آغاز کار همراه پیمبر و در پنج سال حکومتش تقیه بود. و همچنین سکوتش در این میان که بیست و پنج سال هم طول کشید تقیه بود.
در همه این جنگ و صلحها آنچه اصالت دارد حفظ مهمتر است با از دست دادن مهم، آنجا که درگیری خونین است هدف حفظ اصل اسلام است گرچه با از دست دادن گروهی از مسلمین، حتی شهید شدن حسین و فرزندان و کسانش، که جان اسلام مهمتر است و جان حسین مهم، این بایستی فدای آن شود و همین خود تقیه است. و آنجا هم که صلح و سکوت است سستی و ضعف نیست، بلکه این خود وسیلة دیگری است برای حفظ اسلام.
اگر پیمبر بزرگوار سیزده سال مکه را به سکوت و تحمل برگزار نمیکرد اصولاً محمد و مسلمانهائی نمیماندند تا اسلامی بماند و رفته رفته قوت گیرد، و اگر هم جنگهای دفاعی مدینه نبود با حملههای پیاپی سرد و گرم دشمن به طور کلی سازمان و تشکیلات اسلامی از هم میپاشید، و همچنین صلح و جنگ حضرت علی در سه قسمت زندگیش، و صلح حضرت حسن و جنگ حضرت حسین، که همه و همه فداکاری در راه بزرگداشت اسلام و نگهبانی اساس اسلام بود.
آنان که از دیدگاه مصلحت ریشهای اسلامی حوادث را بازدید میکنند نه تنها این صلح و سکوتها را سستی و خواری نمیدانند، بلکه بسی سختتر و ناگوارتر میدانند، که علی آنچنان شجاع در حادثة اهانت به زهرایش سکوت کند و ربع قرن برای حفظ وحدت و مصلحت اسلامی نه تنها ساکت باشد، بلکه خلفا را هم در خطاهاشان رهنمون باشد. و حسنِ آن چنان دلیر با خون دل صلح کند، و قطعاً اگر حسن در زمینة حسین بود بیکم و کاست همان برخورد خونین را داشت، و حسین هم اگر در زمینة حسن بود همان صلح خونین، هر دو خونین بود ولی آن بر دل حسن و این بر تن حسین. اینجاست که معنی «ایمان ندارد کسی که تقیهای ندارد» را به خوبی میفهمیم، زیرا شخص مؤمن عاقل در این درگیریها نه به کلی واداده است و بیتفاوت، و نه آنکه برای حفظِ کاهی کوهی را از دست میدهد، که این هر دو برخلاف عقل و ایمان است، بلکه لازمة عقل و ایمان در این موارد همیشه نگهبانی واجبات مهمتر و ترک محرمات بزرگتر است که طبعاً برحسب اختلاف شرائط و درگیریها و زمینهها چهرههای گونهگونی به خودی میگیرد، تا جائی که جنگ و صلح اسلامی که صورةً دو چهرة کاملاً متضادند هر دو به مقتضای تقیه خواهند بود. یکی از قواعد عمومی در باب تقیه مقدم داشتن مصالح اجتماعی مسلمین است بر مصالح فردی، و در مصالح فردی هم مقدم داشتن جان است بر چیزهای دیگر، و اصولاً در نوامیس، پنجگانه: 1- دین 2- جان 3- عقل 4- عرض 5- و مال، مصالح اجتماعیشان بر مصالح فردی آنها همیشه مقدم است، مگر آنکه فردی همچون امتی ارزمند و ارجمند باشد. چنانکه خود این پنج ناموس به ترتیب شمارة فوق بر یکدیگر سبقت دارند، و در موارد درگیری هر یک بر دیگری مقدمند و هر اجتماعی بر فردی مانند خود مقدم است، و به طور کلی بایستی از دیدگاه دقیق اسلامی مصلحتها برانداز شود و آنچه مهمتر است همیشه حفظ شود و این خود تقیه است: «حفظ مهمتر با از دست دادن مهم» و همة موارد تقیه هم جبهههای حق و باطل و درگیری جنود الله است با جنوالشیطان، و یا هرگونه برخوردی که آزادی مطلق را از انسان میگیرد. پس تقیه وِل دادن و بیتفاوت بودن و حالت مردگی در معرکههای حق و باطل نیست، که هیس، هرگز قدمی از قدم برمدار، سخنی مگوی، در خانهات بنشین تا صاحب اصلی بیاید و همة کارها را درست کند. نه! بلکه تقیه خود حالت نگهبانی سربازان اسلام است که حتیالمقدور در غیبت پرچمدار اصلی باجست و گریزهای گوناگون ریشة اصلی اسلام را همچنان نگهبانند و همیشه آمادة یورش و جانبازی.}
در نهایت معیار تقیه آن است که مصلحت مهمتری در مقایسه با پوشاندن حق (چه اعتقاد و چه عمل)وجود داشته باشد. این مصلحت مهم تر را دین معلوم می کند. مثلاً در بسیاری موارد اگر جان مومن به خطر بیافتد باید از بیان اعتقادات خودداری کرد.
البته گاه چون اصل اسلام به خطر می افتد باید جان را هم فدا کرد مانند آنچه اباعبدالله علیه السلام انجام دادند. تفصیل آن نیاز به اجتهاد دارد یا باید تقلید کرد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.