احمد علی حامد
با سلام
آیا در متن قرآن مجید و یا تفاسیر اشاره ای در باب سبقت گرفتن مومنان برای انجام دستورات الهی و نزدیکی به خداوند متعال وجود دارد
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
سوره حدید:سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ (21)
به سوی آمرزش خداوند و بهشت او سبقت بجویید.
سوره مومنون (در وصف مومنان): أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ (61)
آنها در خیرات با هم مسابقه می گذارند.
سوره بقره:فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ : در خوبی ها با هم مسابقه دهید
سوره واقعه: السابقون السابقون: برتررین دسته در قایمت آنها هستند که از همه پیشی گرفته اند
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
سه نقطه
با سلام و خسته نباشید
یکی از همکاران از من سوال کرد که: علت اینکه خداوند در قرآن وعده حورعین با آن مشخصات را داده چه چیزی می باشد؟
اگه میشه یه مقدار توضیح بدین در مورد علتش و شرایطش و اینکه در بهشت طریقه رفتار با حورعین چطور می باشد؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
ذکر حور عین در قرآن یکى از شگفتىهاى اسلام است، به این معنا که خداوند متعال از تمام احوال بشر آگاه است و مىداند مردها به چه چیزهایى علاقه دارند و زنها از چه چیز حیاء مىکنند.
خداوند متعال با ذکر حور عین بهشتى، مردها را به ایمان و ترک معصیت تشویق مىفرماید، ولى زنها را به طلا و زیور آلات و لباسهاى قشنگ تشویق مىفرماید.
علت این که خداوند متعال از حور عین و زنهاى بهشتى براى مردهاى مؤمن در قرآن کریم سخن گفته است اما از مردها و شوهرهاى بهشتى براى زنهاى مؤمن چیزى بیان نفرموده است، یکى از این دلیلها مىتواند باشد:
1. به جهت قاعده تغلیب، یعنى حور عین هم براى زنها و هم براى مردان مؤمن خواهد بود، ولى به جهت تغلیب با لفظهاى مذکر بیان شده است؛ لذا هیچ مفسرى مجموع خطابهاى قرآن را اختصاص به مردها نمىداند.
2. روشن است که خداوند متعال هنگام سخن گفتن با زنها با نگاه به ارزشهاى انسانى، رعایت حرمت زنها و این که آنها طبیعتاً شرم و حیاء زیادى دارند به صورت عفیفانه سخن مىگوید و آنها را با چیزى که از آن شرم و حیاء دارند به بهشت تشویق نمىکند.
نمىتوان رعایت ادب و عفت را به معناى باز نگه داشتن نیمى از انسانها دانست زیرا این گونه سخن گفتن بر خاسته از نوعى احترام و ارج نهادن به مقام زنها است همان گونه که این روش در احترام به بزرگان و شخصیتها در میان انسانها چیزى معمول و جا افتاده است.
3. غالباً شدت علاقه زن به مرد مثل شدت علاقه مرد به زن نیست، به همین دلیل خداوند مردها را با ذکر زنهاى بهشتى تشویق مىنماید و در مورد شوهرهاى بهشتى حرفى به میان نمىآورد.
سکوت در مورد چیزى دلیل بر عدم وجود آن چیز نیست، اهل لغت حور را به معناى مطلق خروج از حالت سابق و تبدیل به گونهاى جدید مىدانند.
علامه طباطبایى رحمه الله و برخى دیگر از مفسران معتقدند، از دقت در مورد صفتهایى که در قران کریم براى حور عین بیان شده است چنین استفاده مىشود که این تبدیل براى موجودى با آثار و صفتهاى زنانه است، به همین جهت به نظر مىرسد از حور طائفه مؤنث قصد شده باشد.
پاداش زنهاى مؤمن در بهشت آن گونه که از منابع کلامى و روایى استفاده مىشود اگر شوهر زن مؤمن، اهل بهشت باشد او را اختیار مىکند و اگر اهل جهنم مىبود، مردى از مردهاى بهشتى را بر او انتخاب مىنمایند؛ شاید فلسفه این کار این باشد که زن بر خلاف مرد از نظر طبیعت تعددپذیر نیست. در مقابل بعضى دیگر از مفسران از جمله آیت الله مکارم شیرازى معتقدند، حور عین مىتواند مذکر هم باشد؛ بر اساس این نظریه، اوصافى که در قرآن کریم براى حور عین (با دلالت بر زن بودن) بیان شده است، به جهت سخن گفتن با طایفه مردهاى مؤمن بوده است، لذا اقتضاى چنین صفتهایى دارد و اگر مخاطب زنها بودند شاید اوصاف ذکر شده بر موجود مذکرى دلالت مىکرد.
از مضمون برخى آیههاو روایتها نیز استفاده مىشود که مسأله لذتهاى جنسى در بهشت اختصاص به مردهاى مؤمن ندارد، بلکه زنهاى مؤمن نیز در بهشت مىتوانند براى خود شوهرانى به دلخواه انتخاب نمایند.
اصطلاح حور نیز اختصاصى به زنها ندارد، بلکه حورهاى مذکر نیز در بهشت وجود دارند.
امیر المؤمنین علیه السلام مىفرماید:
در بهشت بازارى است که در آن خرید و فروشى نیست، تنها در آن جا تصویر مردها و زنها وجود دارد؛ هر کس که تمایل به آنها پیدا کند، از همان جا بر او وارد مىشود.
بعضى از صفتهایى که قرآن کریم براى حور عین بیان مىفرماید عبارت است از:
1. نیکو خو، زیبا رو و بلند قامت.
2. پاداش خداوند به مردهاى مؤمن هستند.
3. هیچ جن و انسى با آنها آمیزش نکردهاند و باکره هستند.
4. همانند مروارید پوشیدهاند.
5. مژههایى کوتاه دارند و چشمانى درشت که جز شوهر خود را نمىبینند.
6. در نهایت عفت و نجابت قرار دارند
7. همسر دوست و هم سن و سال هستند.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
محمد صادقی
مقام رست در موردچه آیاتی خوانده می شود ؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : معنای لغوی : رست یا راست به معنی حقیقت و درستی به کار می رود. رست کلمهای تازی است. به معنای مستقیم این مقام در مغرب به اسم «استهلال» شناخته میشود.
2 - گستردگی و پیشینه : این مقام در تمامی بلاد مسلمین کاربرد داشته و دارد عدهای معتقدند که این مقام از دیرباز ماهیت و حقیقت خود را حفظ کرده و تا به امروز پابرجا مانده است. در قرون وسطا این مقام به عنوان اولین و اصلیترین مقامات موسیقی بوده و امروزه اعراب آن را در جایگاه دوم بعد از بیات قرار دادهاند و لقب «اب النغمات یا پدر نغمات» و در پارهای از موارد نام «ملکالنغمات» را به خود گرفته است. عدهای از اساتید لحن، قدمت این مقام را به زمان حضرت آدم (ع) میدانند و میگویند. رست نالهای انسانی است که دست از همه چیز برای بهشت شسته است این مقام پس از بیات از جمله وسیعترین و گستردهترین مقامات است آن چنان که بسیاری از قراء زیربنای قرائت خود را به صورت مبسوط خوانی بر آن استوار نمودهاند. این مقام کلید ورود به سایر مقامات و الحان است. نغمهی رست در موسیقی ایرانی نیز به عنوان یکی از دستگاههای هفتگانه و اصلی مطرح است.
3 - کیفیت آهنگ : این مقام از جمله مقامهای زیبا اصلی و با صلابت عرب است و براساس یکی از امثال عربی «اذا طال لیلک فالرست» یعنی در شب به این مقام سفارش شده است. همچنین حالت وقار متانت و بیانگری در آن مشاهده میگردد و بسیار مناسب قرائات مجلسی است و باز هم مشهور است «اذا جن لیلک فالرست» چون شب فرا رسید با مقام رست قرائت کن. این نغمه از نظر لحنی حالتی ضربی داشته و تحکم و تاکید و القاء امر را متصور میگرداند. به این خاطر غالب آیاتی که دارای تاکید، تحکم، امر، تضرع، درخواست، ادعیه، توبه، انابه» است در آن تلاوت میگردد. این مقام حالتی شبیه به اشاره به نزدیک و ضمیر این دارد.
4 - موضوع آیات : این مقام در آیات «توحید، اسماء و صفات الهی، نشانههای الهی، نبوت عامه، عقاید، احکام و عبادات، مورد استفاده قرار میگیرد.
5 - تاثیرات : از جمله تاثیرات این مقام برانگیخته شدن حس مردانگی و جسارت و حرکت به سوی کشف حقیقت در شنونده است. و زیرشاخههای آن نیز تاثیراتی نظیر آغاز بهار یا حقیقت روایت سرگذشت انسانهای حقیقتجو و ایجاد تصویری زیبا از حقیقت و درستی در ذهن شنونده ایجاد میکند.
6 - جایگاه اجرا : این مقام پس از مقام بیات، نهاوند، عجم و سهگاه ارائه میگردد ولی با توانمندی که دارد در هر موقعیتی از قرائت قابل اجرا میباشد.
7 - گوشهها و نغمههای فرعی : برخی از نغمات فرعی در این مقام عبارتند از «سوزناک، نوروز، دلنشین، اصفهان، ماهور، سازگار، سوز، دارا، نیشابورک و پگاه» را میتوان نام برد.
8 - قاریان برتر : از اساتیدی که در این مقام شهرت بیشتری دارند میتوان راغب مصطفی غلوش، مصطفی اسماعیل، رفعت، حصان، شعشاعی، صیاد و متولی عبدالعال را نام برد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
محمدرضا افشار
سلام خسته نباشید
تشبیه شدن انسان به ملخ در روز قیامت که مانند ملخ از قبر به بیرون می پرند در چند جای قران کریم ذکر شده است؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : برابر عربى پروانه «فَراشه» است. این واژه تنها یک بار به صورت جمع در آیه 4 قارعه/101 براى تشبیه حال مردم در روز رستاخیز به کار رفته و تعبیر«جَرادٌ مُنتَشِر»به معناى ملخهاى پراکنده در آیه7قمر/54 نیز بیانگر همین تشبیه است شاید از همینرو گاه واژه «فَراش» و «جراد» هم معنا تلقى شده است.[1]
مردم در روز رستاخیز* به سان پروانههاى پراکنده و سرگردان درخواهند آمد: «یَومَ یَکونُ النّاسُ کالفَراشِ المَبثوث».(قارعه/101،4) در تفسیر واژه «فَراش» اختلاف است؛ برخى مقصود از آن را پروانههاى گرد چراغ دانستهاند.[8] گروهى نیز معانى دیگرى را چون پشه[9] یا پشههاى ریز و کوچک[10]، ملخهاى کوچک[11] یا ازدحام ملخها[12] براى ن بیان کردهاند. شاید بتوان منظور از فراش را هر حشرهاى که گرد آتش مىگردد و گاه در آن مىافتد ـ اعم از پشه، پروانه، ملخ و... ـ دانست.[13] برخى تفسیر «فَراش» را به پروانه، نادرست و آن را هم معناى فِراش (فرش و گستردنى) دانستهاند که این تعبیر به شدت خفت و خوارى مردم در رستاخیز اشاره دارد.[14]
ا توجه به معانى گوناگون «فَراش» وجوه مختلفى را براى این تشبیه ذکر کردهاند؛ برخى وجه تشبیه را فراوانى، پراکندگى و ضعف و خوارى مردم در آن روز دانستهاند.[15] برخى نیز با بررسى علت اقدام پروانه در به آتش افکندن خویش، سعى کردهاند وجه شبهى میان این حشره و انسانهاى گنهکار در همین جهان تصویر کنند. این عمل پروانه به سبب نادانى و ضعف بینایى است که با مشاهده پرتو درخشان نور، خود را براى رهایى از ظلمت به کانون آن مىافکند. انسان گنهکار نیز با دیدن ظاهر نیکو و لذتبخش گناه و شهوات، خود را در آن کانون آتشین انداخته، به عذابى دراز مدت گرفتار ساخته، عملى بارها احمقانهتر از پروانه مرتکب مىشود.[16] پیامبر در حدیثى با این نگاه به تشبیه گنهکاران به پروانه پرداخته است: شما خود را همانند پروانه پیاپى به آتش مىافکنید، در حالى که من شما را برمىگیرم.[17]
گروه دیگرى از مفسران با توجه به تفسیر «فراش» به ملخ و با استناد به آیه 7 قمر /54 که مردم را هنگام خروج از قبر به ملخهاى پراکنده تشبیه کرده: «یَخرُجونَ مِنَ الاَجداثِ کَاَنَّهُم جَرادٌ مُنتَشِر»وجه شبه را در هر دو آیه حرکت دسته دسته مردم و پراکندگى و سرگردانیشان در جهات مختلف بر اثر فزع رستاخیز دانستهاند.[18] البته گروهى این دو آیه را وصف مردم در دو زمان مختلف دانستهاند: یکى هنگام خروج از قبر که مانند پروانه سرگردان و بىهدف به این سو و آن سو مىروند و دیگر هنگامى که منادى آنان را فرامىخواند که توده مردم همچون ملخهاى پراکنده به سوى صدا مىروند[19] یا اینکه یکى هنگام خروج از قبر که به جهت کثرت، تجمع، اختلاط و تصادم مانند خیل ملخ پراکندهاند و دیگر هنگام توقف براى حسابرسى است که مانند دستهاى پروانه سرگردان و پراکنده سرگشته خود را به هر سو که گمان کنند رهایى مىیابند مىافکنند.[20] در روایتى از پیامبر «فراش مبثوث» وصف مردم هنگام عبور از صراط دانسته شده[21]
هرچند تفسیر «مبثوث» به «هیجان بعد از آرامش و خفا»[22] مؤید ارتباط وصف «فراش مبثوث» با آغاز خروج مردم از گورهاست، در هر صورت این تعبیر به چنان هول و هراسى اشاره دارد که امام سجاد(علیه السلام) از آن روز با وصف مذکور به خدا پناه برده است: «أسئلک الأمان الأمان یا کریم یوم یکون الناس کالفراش المبثوث».[23] این حالت عمومى سرگردانى، اضطراب و وحشت روز رستاخیز در آیات دیگرى نیز بیان شده است. (حجّ/22،2؛ مؤمن /40،18؛ نمل/27،87) عبارت «... یَومَئِذ یَصَّدَّعون»(روم/30،43) نیز ناظر به مفهوم پراکندگى در آیه«کالفَراشِ المَبثوث»دانسته شده است.[24]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
سلام وروزگاربرشماخوش باد
بحثی داشتم بایکی از اساتیدم درمورداینکه شمه ای از تمام علوم درقرآن هست
قصددارم دراین باب تحقیق کنم
دوستی شمارو معرفی کرد
آیامیتونم رو کمک شما حساب کنم؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
در حد توان علمی در خدمتتان هستیم
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
محمدکریمی
سه سوره که بهشتیان می خوانند.
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : نمی دانم
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
هما جنگ از ما
سوره انبیا ایه 48 را کا مل تو ضیح دهید
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : این وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقینَ (48)
ما به موسى و هارون، «فرقان» [ وسیله جدا کردن حق از باطل] و نور، و آنچه مایه یادآورى براى پرهیزگاران است، دادیم. (48)
این آیه به وجهى تفصیل اجمالى است که در آیه ((و ما ارسلنا قبلک الا رجالا نوحى الیهم ...((، گذشت که آنچه را به ایشان وحى فرستاده بیان مى کند که آن عبارت بوده از معارف و شرایع و اینکه با قضاء به قسط خود و هلاک ساختن دشمنان تاءیید شان فرموده است
آیه شاهد بر این است که مراد از ((فرقان (( و ((ضیاء(( و ((ذکر((، تورات است که خداوند آن را به موسى و برادرش هارون که شریک در نبوت وى بود داد، و کلمه فرقان مانند کلمه فرق مصدر است ، چیزى که هست فرقان بلیغ تر از فرق است . راغب مى گوید بعضى گفته اند فرقان اسم است نه مصدر و اگر تورات را فرقان خوانده یا براى این است که تورات فرق گذارنده میان حق و باطل است و یا بدین جهت است که وسیله فرق میان حق و باطل در اعمال و اعتقادات است ، این آیه نظیر آیه ((و اذ آتینا موسى الکتاب و الفرقان لعلکم تهتدون (( است و اگر تورات را ضیاء خوانده بدین جهت است که مسیر بنى اسرائیل را به سوى سعادت و رستگارى دنیا و آخرت روشن مى کرد و اگر ذکر نامیده بدین جهت است که تورات مشتمل بر مطالبى از حکمت ها و موعظه ها و عبرتها است که خداى را به یاد آدمى مى اندازد و شاید به خاطر همین که یکى از اسماى تورات ، فرقان بوده آن را با الف و لام آورده به خلاف ضیاء و ذکر و به وجهى دیگر تورات فرقان براى همه است ولى ضیاء و ذکر براى خصوص متقین است غیر از متقین کسى از نور و ذکر آن بهره مند نمى شوند و به همین جهت ضیاء و ذکر را نکره آورد تا تقییدش به متقین ممکن باشد به خلاف فرقان
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهدی حجازی
سلام. لطفا نکات اخلاقی سوره حجرات را برایم Email کنید
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام
در این سوره مسائل مهمی در ارتباط با شخص پیامبر(ص) و جامعه اسلامی نسبت به یکدیگر مطرح گشته و بسیاری از نکات مهم اخلاقی در آن عنوان شده است.
علامه طباطبایی ذیل آیات این سوره می فرماید: این سوره مشتمل بر مسائلی از احکام دین است. احکامی که با آنها سعادت زندگی فردی انسان تکمیل میشود و نظام صالح و طیّب در(مجتمع) مستقر میگردد. بعضی از آن مسائل ادب جمیلی است که باید بین بنده و خدای سبحان رعایت شود و پارهای از آنها آدابی است که بندگان خدا باید در مورد رسول خدا(ص) رعایت کنند (که در آیات اول سورهی حجرات به تعدادی از این آداب اشاره شده است ).
بعضی دیگر از احکام مربوط به مسائلی است که مردم در برخورد با یکدیگر در زندگی خود باید آن را رعایت کنند. قسمتی دیگر مربوط به برتریهایی است که بعضی از افراد بر بعضی دیگر دارند و تفاضل و برتری افراد از اهم اموری است که جامعهی مدنی با آن منتظم میشود و انسان را به سوی زندگی توأم با سعادت و عیش پاک و گوارا هدایت می کند؛و در آخر به حقیقت ایمان و اسلام اشاره شده است و بدینسان بر بشریت منّت میگذارد که نور ایمان را به او افاضه نموده است.1
بنابراین این سوره مشتمل بر نکات مهمی است که عبارتند از:
1. آداب برخورد با پیامبر اسلام و اصولی را که مسلمانان باید در محضر پیامبر رعایت کنند.
2. یک سلسله اصول اخلاقی و اجتماعی که بکار بردن آنها باعث محبت و صفا و صمیمیت و اتحاد و امنیت در جامعه می گردد و فراموش کردن این نکات باعث بدبینی و نفاق و پراکندگی و ناامنی میشود.
3. دستوراتی که مربوط به چگونگی برخورد با اختلافهایی است که بین مسلمانان روی میدهد.
4. معیار ارزش انسان در پیشگاه خداوند و اهمیت مسألهی تقوا.
5. تأکید روی این مسأله مهم که ایمان تنها به گفتار نیست، بلکه باید علاوه بر اعتقاد قلبی اثر ایمان در اعمال انسان و در جهاد با اموال و نفوس آشکار گردد.
6. و درآخرین آیه از علم خداوند و آگاهی او از همه اسرار نهان عالم هستی و اعمال انسانها سخن گفته است که در حقیقت ضمانت اجرایی همه بخش های سوره است.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مرضیه صدیقی آخا
1- در آیه 27 سوره نازعات ظاهرا به این نکته دقت داده میشویم که خلقت آسمان سخت تر از خلقت انسان است . من متوجه میشوم که آسمان وسیع است ولی نمیفهمم که چطور خلقت آسمان از بشر سخت تر است؟
2- در آیه ی 29 از تاریکی شب سخن گفته شده با توجه به اینکه هنوز دحو زمین صورت نگرفته معنای تاریکی و معنای شب چیست ؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : 1. این خطاب ، خطابى است توبیخى به مشرکین ، که منکر قیامت بوده و آن را مسخره مى کردند، خطابى است هم بر سبیل عتاب ، و هم متضمن جواب استبعاد آنان بر بعث که گفتند: ((ءانا لمردودون فى الحافره ءاذا کنا عظاما نخره ))، مى فرماید خداى تعالى چیرهایى خلق کرده که خیلى بزرگتر از شما است ، پس او مى تواند دوباره شما را در نشاه دیگر زنده کند، و ایجاد نماید.
لذا به نظر می رسد که سخت تر بودن از نگاه مشرکان مد نظر بوده است. یعنی آنها با چشم ظاهر بین خلقت آسمان ها را سخت تر از خلقت انسان می دانستند. خداوند در مقام احتجاج م فرماید که آنچه شما سخت تر می دانید را خدا خلق کرده چه طور شما که از نظر خودتان آسان تر به نظر م رسید نتواند خلق مجدد کند؟!
2- برخی بعد را در این آیه به معنای مع گرفته اند مانند آیه عتل بعد ذالک زنیم. معنای آیه این چنین می شود: همراه با ایجاد شب و روز در آسمان ها،زمین را نیز گسترد.
البته جای بررسی بیشتر وجود دارد. در صورت دستیابی به نکته جدید ارسال خواهم کرد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
پری
باسلام وتشکر
ببخشید کلمه زمین چند بار در قران امده؟وتحولات زمین در پایان دنیا چگونه است؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
کلمه زمین بیش از 400 مرتبه در قرآن به کار رفته است.
یَوْمَ تُبَدَّلُ الاَرْض غَیرَ الاَرْضِ وَ السمَوَت وَ بَرَزُوا للَّهِ الْوَحِدِ الْقَهَّارِ
روزى که زمین ، به زمینى دیگر و آسمانها نیز (به آسمانهاى دیگر) مبدل شود و (مردم ) در پیشگاه خداى یگانه مقتدر حاضر شوند
مفسرین در معناى مبدل شدن زمین و آسمانها اقوال مختلفى دارند:
بعضى گفته اند:آن روز زمین نقره و آسمان طلا مى شود.
چه بسا تعبیر کرده اند که زمین مانند نقره پاک و آسمان مانند طلا درخشان مى شود.
بعضى دیگر گفته اند:زمین جهنم و آسمان بهشت مى شود.
یکى دیگر گفته :زمین یکپارچه نان خوش طعمى مى شود که مردم در طول روز قیامت از آن مى خورند.
دیگرى گفته :زمین براى هر کسى به مقتضاى حال او مبدل مى شود.براى مومنین به صورت نانى در مى آید که در طول روز عرصات از آن مى خورند و براى بعضى دیگر نقره ، و براى کفار آتش مى شود.
عده اى گفته اند:مقصود از تبدیل زمین کم و زیاد شدن آن است .به این معنا که کوهها و تپه ها و گودیها و درختان همه از بین رفته ، زمین مانند سفره ، گسترده تخت مى شود، و دگرگونى آسمانها به این است که آفتاب و ماه و ستارگان از بین مى روند، و خلاصه آنچه در زمین و آسمانست وضعش عوض مى شود.
و منشا این اختلاف در تفسیر تبدیل ، اختلاف روایاتى است که در تفسیر این آیه آمده است .و اختلاف روایات در صورتى که معتبر باشند، خود بهترین شاهد است بر اینکه ظاهر آیه شریفه مقصود نیست ، و این روایات به عنوان مثل آمده است .
دقت کافى در آیاتى که پیرامون تبدیل آسمانها و زمین بحث مى کند این معنا را مى رساند که این مساله در عظمت به مثابه اى نیست که در تصور بگنجد، و هر چه در آن باره فکر کنیم - مثلا تصور کنیم زمین نقره و آسمان طلاشود و یا بلندیها و پستى هاى زمین یکسان گردد و یا کره زمین یک پارچه نان پخته گردد باز آنچه را که هست تصور نکرده ایم .
و این گونه تعبیرها تنها در روایات نیست ، بلکه در آیات کریمه قرآن نیز آمده است ، مانند آیه ((و اشرقت الارض بنور ربها)) و آیه ((و سیرت الجبال فکانت سرابا)) و آیه ((و ترى الجبال تحسبها جامده و هى تمر مرالسحاب )) - البته در صورتى که مربوط به قیامت باشد - و همچنین آیاتى دیگر، که مانند روایات از نظامى خبر مى دهد که ربط و شباهتى به نظام معهود دنیوى ندارد، چون پر واضح است که روشن شدن زمین به نور پروردگارش غیر از روشن شدن به نور آفتاب و ستارگان است .و همچنین سیر و به راه افتادن کوهها در آن روز غیر از سیر در این نشاه است ، زیرا سیر کوه در این نشاه نتیجه اش متلاشى شدن و از بین رفتن آنست ، نه سراب شدن آن ، همچنین بقیه آیات وارده در باب قیامت .
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.