مهسا پناهی
چطور خودمان را دست کم نگیریم و از خط قرمز غرور عبور نکنیم و در عین حال شان و کفویت شخصیتمان در جمع حفظ باشد؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : باید توانمندی های خود و ظرفیت ها و استعدادهای خود را شناخت نه بیشتر و نه کمتر. باید به خودشناسی دست یافت. با خودشناسی انسان پی می برد که کمال او در چیست و چه ظرفیت های واقعی برای کمال دارد. در نتیجه انسان متوجه می شود که برخی از آنچه را که قدرت و توانایی می دانسته در واقع چیزی نیست جز نعمت های الهی برای بهره مندی بهتر در دنیا و می فهمد که چه ظرفیت های عمیقی دارد که خداوند برای رشد معنوی او در اختیارش گذاشته و او آنها را نمی شناخته است. سپس توجه می یابد که همه این قوت ها نعمت های الهی است و هیچ چیز از خود انسان نیست و انسان امانت دار نعمت های خدا است که باید توانایی هایش را در راه خدا استفاده کند و در برابر خدا فقیر است.
چنین انسانی در برابر هیچ انسان دیگری خود را کوچک و حقیر نمی بیند مگر انسانی که در کمالات و درجات قرب الهی و تقوا و علم از او بالاتر باشد که در این صورت از او استفاده خواهد کرد.
در مقابل سایر انسان ها چنین فردی شخصیت محکمی دارد که نه در برابر دیگران احساس تحقیر دارد و نه آنچه را دارد به رخ دیگران می کشد چرا که همه چیز را از خدا می داند.
چنین فردی در نهایت علاقه به دیگران است. چون آنها را بنده و مخلوق خدا می داند. در برابر دیگران هر چه بر دانش و توانایی هایش افزوده می شود متواضع تر می شود.
(کفویت یعنی همسانی به سوال شما ربطی ندارد.)
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
صدیقه کرامت
با سلام من دبیر راهنما هستم و به بعضی مدارس شهر سر میزنم .بعضی مدیران خیلی اصرار می کنند که انجا چای بخورم . بعضی مدارس پول قند و چای از معلمان می گیرند و بعضی جا ها به روشهای دیگری عمل می کنند.نمی دانم شرعا خوردن ان درست است یا خیر . من مقلد اقای مکارم هستم
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
در این گونه موارد باید از صاحب مدرسه یا کسی که پول چای از حساب او پرداخت می شود اذن داشته باشید. اگر روال عرفی این اذن را برای شما احراز می کند (مطمئن می شوید که اذن داری)کافی است. اگر نه سوال نمایید. البته مسأله پیچیده ای نیست.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
صدیقه کرامت
با سلام ایا درست است که حافظان قران اگرآیات را یاد اوری نکنند در قیامت مثل مار به دور آنها می پیچد. چند حدیث موثق در ارتباط با حفظ قران و وظیفه حافظ بنویسید.
التماس دعا
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
چنین روایتی را نیافتم. اما نهی از فراموش کردن قرآنی که حفظ شده آمده است.
در روایاتی که از پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله نقل شده است حفظ قرآن بسیار مورد توجه واقع شده و برای آن ثواب و فضیلت فراوانی ذکر شده است. آن حضرت در روایتی فرموده اند:«عدد و درجه های بهشت، عدد آیه های قرآن است، و کسی که همدم قرآن است چون وارد بهشت شود به او گفته می شود: بالا برو و بخوان، که برای هر آیه ای درجه ای است، و بدین ترتیب بالاتر از درجه حافظ قرآن درجه ای نیست.»
بحارالانوار، ج 92، ص .22
و فرموده اند: قرآن را بخوانید و آن را حفظ کنید که خداوند دلی را که قرآن را حفظ کند عذاب نمی کند.»
بحارالانوار، ج 92، ص .20
و فرموده اند::«کسی که قرآن را حفظ کند و حلالش را حلال و حرامش را حرام بداند، خداوند او را به بهشت می برد و شفاعت او را درباره 10 نفر از خاندانش که آتش دوزخ به آن ها واجب گشته است می پذیرد.»
بحارالانوار، ج 92، ص .20
و فرموده اند: «لایعذب الله قلباً وعی القرآن»
خداوند قلبی را که قرآن را در خود جای داده عذاب نمیکند.
امالی شیخ صدوق ج 1 ص 6.
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «الْحافِظُ لِلْقُرْءانِ الْعامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْکِرامِ الْبَرَرَةِ.»[3] حافظ قرآنی که به آن عمل کند، با فرشتگان پیغامبر و نیک رفتار همنشین خواهد شد.
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «اَشْرافُ اُمَّتی حَمَلَةُ الْقُرْءآنِ وَ أَصْحابُ اللَّیْلِ.»[6] بزرگان امت من، قاریان و حافظان[7] و شب زندهدارند.
رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ فرمود: «مَنْ قَرَءَ الْقَرآنَ عَنْ حِفْظِهِ ثُمَّ ظّنَّ اَنَّ اللهَ تَعالی لایَغْفِرُهُ فَهُوَ مِمَّنِ اسْتَهْزَءَ بِآیاتِ اللهِ.»[12] کسی که قرآن را از حفظ بخواند و گمان کند خدای تعالی او را نمیآمرزد، در شمار کسانی که آیات الاهی را به تمسخر گرفتهاند، جای دارد.
رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ فرمود: «یا سَلمْان... اِنَّ اَکْرَمَ الْعِبادِ اِلَی اللهِ بَعْدَ الْاَنبیاء الْعُلَماءُ ثُمَّ حَمَلَةُ الْقُرْآنِ، یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنیا کَما یَخْرُجُ الْاَنْبیاءُ وَ یَحْشُرُونَمِنْ قُبُورِهِمْ مَعَ الْاَنْبیاءِ وِ یَمُرُّونَ عَلَی الصِّراطِ مَعَ الْاَنْبیاءِ وَیَأْخُذُونَ ثَوابَ الْاَنْبیاءِ.» ای سلمان،... همانا بعد از انبیا بهترین بندگان نزد خداوند عالمانند و سپس قاریان و حافظان قرآن. آنان همانند انبیا از دنیا میروند، همراه آنان از گورها برانگیخته میشوند، در کنار آنان از صراط میگذرند و پاداش آنها را (از خداوند) دریافت میکنند.[17]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
آسیه افشار
امروزه در هر شهر و محله و خیابانی که پا میگذاریم با خانمها و آقایان بد حجاب و بی حجاب زیادی برخورد میکنیم و هنگامی که به آنها تذکر میدهیم با برخورد بد آنها حتی بعضی مواقع با ناسزا مواجهه میشویم ، تکلیف ما در مقابل این چنین اشخاصی چیست؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای همگانی است. حداقل مراتب آن این است که انسان در قلب خودش از گناه و گناهکار بدش بیاید. مرتبه بالتر آن این است که با گناهکار با چهره درهم که نشان دهنده نارضایتی است برخورد شود (نه اینکه گل بگوییم و گل بشنویم!) مرتبه بالاتر آن است که تذکر زبانی داده شود. مرتبه بالاتر آن این است که با قوه قهریه او را از عمل منکر بازداریم.
مرحله عملی در زمان حکومت اسلامی وظیفه حکومت است( (شبیه کاری که نیروی انتظامی انجام می دهد)
اما مرتبه زبانی وظیفه همه افراد است مگر آنکه ابداً هیچ احتمال عقلایی برای تأثیر ندهیم. صرف ناسزا شنیدن دلیلی بر انجام ندادن وظیفه شرعی نیست و در بسیار موارد با تکرار تذکر زبانی تأثیر می کند.
البته باید در هر موردی بررسی کرد که بهترین راه تذکر چیست؟ همچنین بسته به سن و جایگاه برخی افراد بیشتر پذیرش دارند. باید روی آنها بیشتر کار کرد. گاه با تذکر ساده گاه با باز کردن سر بحث در مورد حجاب و... می شود فضا را تلطیف کرد.
به هر حال یک زمانی امر به معروف و نهی از منکر قطع شده که الآن سخت شده. اگر این میزان سختی را انجام ندهیم در آینده با ضرب و شتم هم منکر ترک نخواهد شد و به روایت پیامبر (ص)،فاسدان بر ما حاکم خواهند شد. در باره شرایط امر به معروف و نهی از منکر به کتاب تحریرالوسیله امام خمینی (ره)مراجعه کنید.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
آسیه افشار
ناکثین و قاسطین چه کسانی بودند ؟ اگر ممکن است نام چند نفر از آنها را ذکر کنید؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : ناکثین یعنی کسانی که پیمان شکستند. منظور کسانی است که پیمانی که با امیرالمومنین علیه السلام بستند شکستند و علیه ایشان قیام کردند و جنگ جمل را راه انداختند. سران ناکثین عایشه،طلحه و زبیر بودند.
قاسطین یعنی ظالمان و در اصلاح به گروه معاویه و یارانش گفته منی شود که با امیرالمومنین علیه السلام در جنگ صفین جنگیدند:معاویه و عمر و عاص چهره های شاخص آن هستند.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
آسیه افشار
لطفاً چند مورد از خصوصیات مومن واقعی را بیان کنید؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : این حدیث از امیرالمومنین علیه السلام مفید است:
مومن کسی است که زیرک و با فراست باشد. خوشحالی اش در چهره او است و حزنش در قلب او. نه کینهورز است و نه حسود، نه به روی این و آن میپرد و اطرافیان را رنج میدهد و نه با سخنان ناسزا کسی را میرنجاند. نه عیبجوی مردم است و نه در پشت سر آنان بدگویی میکند. نسبت به درماندگان بسیار مهربان و دلسوز است. در هر مشکلی امید یاری از او هست و در هر سختی آرزوی کمک از او میشود. جز به راست سخن نمیگوید. زندگی و پوشاک او با رعایت اقتصاد و میانهروی است و طرز زندگی و راه رفتنش آمیخته با فروتنی است. در کارهای او مکر دیده نمیشود. نگاه کردن او آمیخته با عبرت گرفتن است و سکوت او آمیخته با فکر کردن است. از برادر خود (برادر دینی و همنوع) دوری و قهر نمیکند و پشت سر او بدگویی نمینماید و درصدد مکر و حقهبازی نیست. بر آنچه از دستش رفته تاسف نمیخورد و خود را ناراحت نمیسازد (بلکه از گذشته برای آینده استفاده میکند) و امید آنچه را نباید آرزو کند ندارد. در سختیها سستی به او دست نمیدهد و در آسایشها خود را فراموش نمیکند و مغرور نمیگردد. دانش و بردباری را با هم به کار میبردو با مردم آمیزش دارد تا دانش او زیاد شود. سکوت اختیار میکند تا از لغزشها سالم بماند و اگر در مقام پرسش برمیآید منظورش فهمیدن است. غرض او از سخن گفتن زورگویی و فخرفروشی و تحمیل به دیگران نیست. بسیار بخشنده است بدون اینکه اسراف (زیادهروی) کند، نه متکبر و خودخواه و خودفروش است و نه حیلهگر و مکار. یاور ضعیفان است، پردهی کسی را نمیدرد و آبروی آو را به خطر نمیاندازد، اسرار کسی را بر ملا نمیسازد و امین اسرار مردم است. اگر از کسی خوبی دید از آن یاد میکند و سپاسگزار است و اگر متوجه بدی کسی شد پردهپوشی میکند. رفتارش ملایم و در وفاداری سخت استوار است. اگر میپرسد مقصودش یاد گرفتن است نه آزار دادن و اگر دوباره مطلبی را بررسی میکند برای بهتر فهمیدن است. نه بخل میورزد و نه شتاب میکند. در سختیهای زندگی از دلتنگی بیتاب نمیشود و در خوشیها خود را فراموش نمیکند، در داوریهای خود. ظلم و جانبداری نمیکند و حق را میگوید. در دوستی خود خالص است، در پیمان خود محکم و پایدار است، در قراردادهای خود وفادار است. از کارهای زیادی و بیاثر تا حد امکان دوری میکند. به زیردستان خود سختگیری نمیکند. در اموری که به او مربوط نیست دخالتهای نامناسب نمیکند. یاری کنندهی دین است، طرفدار اهل ایمان است، پناهدهندهی مسلمین است. آنطور نیست که کسی را نیازمند پند و تذکر ببیند و بیتفاوت باشد (و او را به همان حال عیب و عقبماندگی رها سازد). امانتدار است. عذرپذیر است. به دانشمند یادآوری میکند و به نادان میآموزد. هر تلاشی را از کوشش خود خالصتر میبیند، (سعی میکند خالصانهتر تلاش نماید)، متوجه عیوب خویش است. یار و یاور کسانی است که با او نزدیکاند. نسبت به اطفال بیسرپرست به منزلهی پدر است. او را از کسالت و بیحالی دور میبینی (با نشاط کار میکند). لافزن نیست و دوست ندارد خوبی دیگران را به او نسبت دهند. زندگی را سخت نمیگیرد و خود و دیگران را به رنج نمیاندازد. اگر هم خشمناک شد از راه عدل منحرف نمیشود. حاضر است خود را به زحمت بیاندازد تا دیگران در آسایش باشند. اگر دوری میکند از روی کبر و خودخواهی نیست و اگر نزدیک میشود مقصود او مکر و نیرنگ و جاسوسی نیست. از روش اهل خیر که پیش از او زندگی میکردهاند پیروی میکند و بنابراین قابلیت آن را دارد که پیشوای نیکوکاران بعد از خویش قرار گیرد.
1)
محمدی : واقعا استفاده کردم
ممنون
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
آسیه افشار
چگونه انسانی که ذاتاً خداجو است ، از فطرت الهی دور میشود؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : انسان به دلیل داشتن فطرت، به دنبال کمال بی نهاست است. به دنبال لذات بی انتها است. به دنبال آرامش مطلق است. این خواسه ها تنها در قرب به خداوند حاصل می شود چرا که او منبع کمال بی نهایت، قدرت، علم، حیات، آرامش و لذت بی نهایت است.
اما به دلیل مشغول شدن به مادیات و دنیا و عمل نکردن به دستورات الهی، فریفته دنیا شده و کمالات محدود و پرنقص دنیوی را به جای کمالات اصلی می گیرد و به جای خدا بت نفس را می پرستد و به جای قدرت حقیقی به دنبال کشورگشایی می رود و به جای لذت حقیقی در پی لذات مادی و جسمی و جنسی می رود و...
اگر انسان به دستور فطرت و دین عمل نکند، فطرتش شکوفا نمی شود بلکه پوشیده می ماند و به جای آن طبع حیوانی اش بر او حاکم می شود.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
آسیه افشار
فرق بین عجب و تکبر چیست؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : عجب یعنی خود را از حد تقصیر الهی خارج دانستن.
یعنی آنکه انسان احساس کند که هیچ بدهی به خدا ندارد و هیچ کم کاری انجام نداده است و در نتیجه حالتی که انسان از اعمال خودش خوشش می آید. مثلاً کسی کار خیری انجام می دهد و این کار خیر در نظر او بسیار جلوه می کند و او آن کار را بزرگ می شمارد و نفس خودش را تحویل می گیرد. اعجاب یعنی انسان خودش را بسیار کاردرست و خوب و بی اشکال ببیند و فریفته خودش شود.
تکبر یعنی حالت که انسان در برابر دیگران خود را بزرگ می بیند و دیگران را پست و حقیر می شمارد. انسان متکبر همواره خود را بهتر از دیگران می داند و دوست دارد دیگران نیز او را تحسین کرده و اطاعت کنند و انسان متکبر بنده کسی نیست و زیر بلیت کسی نمی رود (جز شیطان و نفس اماره!).
ممکن است کسی هم عجب داشته باشد و هم متکبر باشد ولی این دو صفت با هم فرق دارد گرچه به هم مربوط هستند.
عجب معمولاً در مواردی به کار می رود که انسان کار خوب یا صفت خوبی دارد اما فریفته آن می شود و آن را از خودش می داند و خدا را از یاد می برد و آن ویژگی و یا عمل خوب او را از بدی هایش باز می دارد.
اما متکبر مکن است هیچ صفت خوبی هم نداشته باشد اما باز هم خود را برتر از دیگران می بیند و دیگران را کوچک می شمارد.
درعجب بیشتر حالت انسان با خودش مد نظر است اما در تکبر حالت انسان در ارتباط با دیگران.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
آسیه افشار
با سلام
چه کنیم تا مال و اموال دنیا پیش چشم ما بی ارزش شود و با کم و زیاد شدن آنهاغمگین و خوشحال نشویم ؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
1. توجه به اینکه مال از چه راهی به دست می آید، حلال بودن راه.
2. اینکه در چه راهی مصرف می شود. در راه حلال.
3. دوری از اسراف و تبذیر
4. پرداخت واجبات مالی مانند خمس و زکات.
5. پرداخت صدقات مستحب در حد امکان و به طور مکرر.
6. شناسایی فقرا و ارتباط مکرر با فقرا به ویژه فقرای فامیل و سپس همسایگان.
7. زیاد به یاد مرگ بودن و آن را نزدیک دانستن.
8. توجه مکرر به اینکه پول را برای چه می خواهیم؟ آیا کسب آخرت می کنیم یا دنیا؟
9. حضور در جلسات درس اخلاق بزرگان و علمای زاهد.
10. کثرت مطالعه قرآن و رویات مربوط به پستی دنیا جز دنیایی که به کار آخرت بیاید به ویژه نهج البلاغه.
11. توجه به کمالات واقعی مانند ایمان و عمل صالح و علم.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
با سلام
میخواستم بدونم ریشه زنجیرزنی و سینه زنی از کجاست؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
در روایات معصومین علیهم السلام بر عزاداری حضرت اباعبدالله علیه السلام تأیکد فراوان شده است. برخی از اشکال عزاداری در روایات به تصریح بیان شده مانند تشکیل مجالس و ذکر مصائب اهل بیت و گریه کردن و گریاندن و یا حتی خود را به حال گریه درآوردن و پوشیدن لباس عزا.
همچنین اشاره شده که حالاتی که برای فرد مصیبت زده به طور ناخودآگاه پیش می آید و از سوز دل و غم حکایت می کند همگی دارای اجر وثواب است مانند آه کشیدن و ضجه زدن و حتی گریبان را چاک زدن.
همچنین اشاره شده که هر قومی به تناسب آداب و رسوم شان برای عزاداری، می توانند آن آداب و رسوم را در عزای حضرت سیدالشهدا نیز به کار ببرند البته اگر با احکام دینی و با شأن مجلس عزای اباعبدلله منافات نداشته باشد.
سینه زنی و زنجیر زنی از آداب و رسومی است که اولاً حکایت از عزا دارد و ثانیاً با احکام و ظواهر شرعی و با شأن مجلس عزا منافات ندارد. لذا فقها فتوا به استحباب آن می دهند.
1)
وطن خواه : با سلام
سینه زنی دلیل علمی و پزشکی دارد
هنگامی که مداحی می کنند و شما اندوهگین میشوید بر فشارخون شما تاثیر میگذارد به همین دلیل است که اگر سینه بزنید تمام انرژی منفی از بدن خارج شده و دیگر بر فشار خون شما اثرمنفی نخواهد داشت
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.