آسیه افشار
با سلام
چرا با اینکه خداوند قدرت آنرا داشته است که در جهت اثبات وجود خود و جهان آخرت دلایل روشنتری (مانند خنثی کردن سوء قصد دشمنان در مسائلی از قبیل بمب گذاری در حرم ائمه علیهم السلام و اثر نکردن بمب در آن و امثال آن) ارائه نماید ولیکن اینچنین نیست؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
همواره کارهای خداوند بر اساس آن است که انسان ها فرصت امتحان شدن داشته باشند. یعنی در کنار نشان دادن راه رشد و گمراهی، بنا نیست که همه جا همه چیز آنقدر بین و روشن باشد که هیچ کس امکان شبهه افکنی یا انکار -علی رغم شناخت- نداشته باشد. البته هر کس بخواهد می تواند راه حق را بشناسد ولی اجباری نیست.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
سعیده اکبری نژاد
سلام و وقت بخیر
1)آیا جایگاه فکر ، عقل است؟و اگر بخواهیم تعریفی جامع از فکر داشته باشیم آن تعریف چه خواهد بود؟
2)جایگاه عقل کجاست؟ آیا این مغز مادی جایگاه عقل است؟و می توان همان نسبت روح (غیر مادی)به جسم(مادی) را برای مغز (مادی)و عقل در نظر گرفت؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
عقل مخلوقی مجرد از ماده است. اما برای اینکه انسان بتواند از عقل استفاده کند غالباً نیازمند تفکر است و ابزار مادی تفکر مغز انسان است. مانند دیدن که عملی است که نفس انسان انجام می دهد اما ابزار آن چشم مادی است.
عقل شأنی از شئون نفس انسان است. نفس انسان دارای مراتبی است که می تواند ادراکات مختلفی داشته باشد. تفکر به معنای استفاده از توانایی فکر کردن است که دارای مراتب است:
در مرحله ابتدایی انسان صورت های جزئی را از طریق قوه وهمیه درک می کند. مانند تصویری که شما از دیدن یک درخت در ذهن می آورید.
در مرحله بعد با یادآوری آن تصویر از حافظه خود (قوه خیال) کمک می گیرید.
در مرحله بعد بر روی آن تصویر می توانید تغییراتی اعمال کنید و آن را با تصاویر دیگر ترکیب کنید (قوه متصرفه)
سپس می توانید از مجموع چندین درخت مفهوم کلی درخت را انتزاع کنید (از طریق عقل).
تفکر می تواند به همه این مراحل اطلاق شود. هر چند که بالاترین مرتبه تفکر، شناخت امور کلی و ارتباط میان آنها است که کار عقل است. همه این امور، کارهای مجرد از ماده است که البته از طریق مغز به عنوان ابزار تفکر صورت می گیرد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهسا پناهی
سلام و خسته نباشید
اقای محمد مهدی شاه ابادی از جوابهای مشاوره شما به اینجانب تشکر کرده و امیدوارم موفق باشید
خشوع چیست؟ در نماز چگونه خاشع باشیم؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم. سلامت باشید
خاشعون) از ماده (خشوع) به معنی حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در انسان پیدا میشود و آثارش در بدن ظاهر میگردد.
ـ کلمه خشوع به معنای تأثر خاصی است که به افراد مقهور دست میدهد، افرادی که در برابر سلطانی قاهر قرار گرفتهاند، به طوری که همه توجّه وی معطوف او گشته، از هر جای دیگر قطع میشود و ظاهراً این حالت، حالتی است درونی، که به نوعی عنایت به اعضاء و جوارح نیز نسبت داده میشود
یا گفتهاند: افتادن پلکها و خفض جناح و تواضع است.
صاحب مجمع البیان میگوید: مؤمنان کسانی هستند که در نماز خود متواضعند و نماز را با فروتنی اداء میکنند و چشم خود را از محل سجده برنمیدارند و به سمت راست و چپ توجّه نمیکنند.
در روایت است که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی میکرد، فرمود: اگر دلش خاشع بود اعضای بدنش نیز خاشع بودند.
از این روایت استفاده میشود که خشوع در نماز هم به قلب است و هم به اعضاء.
خشوع قلب این است که از همه چیز اعراض کند و تنها متوجّه پرستش و نیایش خدا باشد.
خشوع در اعضاء این است که چشم را فرو نهد و توجّه به کسی و چیزی نکند و از کارهای بیهوده خودداری کند.
راههایی برای تحصیل خشوع و حضور قلب:
بسیارند کسانی که اشتیاق فراوان به حضور قلب و خشوع و خضوع در نمازها دارند اما هر چه میکوشند توفیق آن را نمییابند. برای تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز و سایر عبادات، امور ذیل را دقیقاً توصیه میکنیم:
1ـ به دست آوردن آن چنان معرفتی که دنیا را در نظر انسان کوچک و خدا را در نظر انسان بزرگ کند تا هیچ کار دنیوی نتواند به هنگام راز و نیاز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.
2ـ توجه به کارهای پراکنده و مختلف معمولاً مانع تمرکز حواس است و هر قدر انسان، توفیق پیدا کند که مشغلههای مشوش و پراکنده را کم کند به حضور قلب در عبادات خود کمک کرده است.
3ـ انتخاب محل و مکان نماز و سایر عبادات نیز در این امر اثر دارد به همین دلیل نماز خواندن در برابر اشیاء و چیزهایی که ذهن انسان را به خود مشغول میدارد مکروه است و همچنین در برابر درهای باز و محل عبور و مرور مردم در مقابل آیینه و عکس و مانند اینها، به همین دلیل معابد مسلمین هر قدر سادهتر و خالی از زرق و برق تشریفات باشد بهتر است چرا که به حضور قلب کمک میکند.
4ـ پرهیز از گناه نیز عامل مؤثری است زیرا گناه قلب را از خدا دور میسازد و از حضور قلب میکاهد.
5- آشنایی به معنی نماز و فلسفه افعال و اذکار آن عامل مؤثر دیگری است.
6ـ انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن چه در مقدمات و چه در اصل نماز نیز کمک مؤثری به این امر میکند.
7ـ از همه اینها گذشته این کار مانند هر کار دیگر نیاز به مراقبت و تمرین و استمرار و پیگیری دارد بسیار میشود که در آغاز انسان در تمام نماز یک لحظه کوتاه قدرت تمرکز فکر پیدا میکند اما با ادامه این کار و پیگیری و تداوم آن چنان قدرت نفس پیدا میکند که میتواند به هنگام نماز دریچههای فکر خود را بر غیر معبود مطلقاً ببندد.
ـ و یا گفتهاند: سر به زیر انداختن است.
ـ و یا گفتهاند: خشوع آن است که به این سو و آن سو ننگری.
ـ و یا گفتهاند: آن است که مقام طرف را بزرگ بداری و همه اهتمام خود را در بزرگداشت او جمع وجود کنی.
ـ و یا گفتهاند: خشوع عبارت از تذلل است.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهسا پناهی
نگاه دینی داشتن به امور احساس گناه و کمبود اعتماد به نفس را در پی دارد برای ترکیب نگاه دینی و احساس خوب داشتن یک فرمول ارائه دهید؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : نگاه دینی به مسائل اتفاقاً موجب نشاط واقعی می شود. با نگاه دینی انسان به زندگی همواره امیدوار است و سختی ها و ناملایمات زندگی به خاطر توجه به جهانی برتر و قدرتی بی نهایت و اتکای به آن برای انسان آسان تر می شود. این مطلب را حتی انسان ها و جوامع بی دین نیز تصدیق کرده اند.
البته نگاه دینی به زندگی انسان را از خوشی های بی محتوا و زودگذر عبور می دهد و اجازه نمی دهد که روح بزرگ انسان به لذات محدود دلخوش شود. همواره نگاه دینی به انسان می گوید که نباید به دنیا و لذات آن دلخوش بود. خصوصاً درباره لذات حرام، انسان را متوجه می کند که باطن این لذات در دنیا و آخرت برای انسان خسران و پشیمانی در پی خواهد داشت.
با این مکانیزم دوست داشتن لذات و آرامش حقیقی و دوری از لذات زودگذر و دل نبستن به آنها و توجه به جایگاه بلند انسان و مقامی که او پیش خدا دارد و خداوند او را برای خودش می خواهد و قیمت او را بهشت خودش قرار داده و نه دنیا، انسان مومن همواره سعی می کند در دنیا به گونه ای زندگی کند که اعمالش با مسیر کمال او منافات نداشته باشد.
البته مثل هر مسابقه و تلاش جذاب و هیجان انگیز دیگر، اگر انسان در هر مرحله ای سستی کند و پایش بلغزد، قطعاً غمگین می شود اما با وجود مکانیزم «توبه» در این طراحی مسابقه، همواره امکان بازگشت به مسیر مسابقه و جبران مافات وجود دارد.
اتفاقاً میزان خاصی از ناراحتی و پشیمانی از دست دادن فرصت ها برای هر انسانی که در حال تلاش و مسابقه است لازم است و گرنه انسان یا ناامید می شود و یا از تلاش دست کشیده و به دستاودرهای محدود راضی می شود.
این را شما در هر مسابقه جدی و مهمی در زندگی می بینید. البته مراتب آن در مسابقه خداوند برای دستیابی به بهشت غیر قابل قیاس است.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهسا پناهی
حکمت چیست و چگونه در امور به حکمت خدا پی ببریم لطفا توضیح دهید؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
حکمت به معنای علمی است که محکم است و خطا در آن نیست و در اصطلاح قرآنی علم به حقائق عالم است که غالباً برای به دست آوردن آن باید تهذیب و تزکیه نفس نمود
خداوند در قرآن موارد زیادی از امور حکمت آمیز را ذکر کرده است مانند عدم تکبر، خشیت، گذشت و... که حکمت عملی است
حکت نظری نیز پی بردن قلب به وحدانیت خدا, معاد؛ وابستگی همه موجودات به خداوند و... از مصادیق آن است
البته در عرف به دلیل رویدادها نیز حکمت گفته می شود
مانند حکمت عبادات که به معنای برخی از علت ها ناقصه عبادت است. مثلا از جمله حکت های نماز از بین بردن تکبر است
در بسیار امور خداوند برای انسان ها تقدیراتی در نظر می گیرد که پی بردن به علت های آن برای ما دشوار است
ما وظیفه نداریم همه حکمت تقدیرها را بفهمیم بلکه باید نسبت به هر تقدیری وظیفه خود را بدانیم
البته با مطالعه در سنت های الهی که در قرآن و رویات آمده می توان برخی حکمت ها را دید
و البته با تهذیب نفس نیز بسیاری امور آشکار می شود
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهسا پناهی
از چه نشانه هایی دنیایی متوجه شویم که خدا خیلی دوستمان دارد و دوست خاص او هستیم؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : نشانه اصلی اینکه خدا ما را دوست دارد یا نه این است که ما چه میزان خدا را دوست داریم. کسی که خداوند را دوست داشته باشد بسته به میزان محبت اش سعی می کند کاری خلاف خواست محبوب انجام ندهد. لذا مومنین خداوند را از همه بیشتر دوست دارند و بلکه تمامی محبت هایشان در راستای محبت به خدا است. و الذین آمنوا اشد حباً لله
دوستان خاص خدا (اولیاء الله) به تعبیر قرآن کریم تنها و تنها متقین هستند: ان اولیائه الا المتقون: دوستان خدا جز انسان های متقی نیستند.
همچنین در قرآن کریم اشاره شده که قل ان کنتم تحبون الله اتبعونی یحببکم الله: اگر خدا را دوست دارید از من (پیامبر اکرم (ص)) تبعیت کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد.
لذا هر چه انسان مراقبت و توجه اش بیشتر باشد، کم کم فطرت خدا خواه و خدادوست اش آشکار می شود و پرده های غفلت ار روی آن کنار می رود و شوق و محبت به پرودگار در او بیشتر نمایان می شود.
توجه و یاد محبوب همواره در طول شبانه روز با انسان است. از نشانه های دیگر محبت به خداوند آن است که انسان محب، همواره به یاد خدا است.
به بیان روایات انسان محب خدا، شب ها برای مناجات و خلوت با خداوند بیدار می شود.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهسا پناهی
از کجا بفهمیم که امری در زندگی خود جزو سرنوشت ما بوده و اگر بخواهیم تغییرش بدهیم باز به همان نتیجه اولیه برمی گردیم؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : ما مکلف به شناخت این امور نیستیم. انسان باید به دنبال ایفای وظیفه بندگی باشد. تلاش برای تغییر دادن امور باید بر مبنای تکلیف محوری و بندگی خدا باشد. لذا برخی امور هست که انسان باید تلاش کند تا حتماً تغییر کند و برای این کار از هیچ برنامه ریزی و دعا و توسلی فروگذار نکند. به دست آوردن ایمان به خدا، تقوای الهی، محبت اولیای خدا و دشمنی دشمنا خدا، دور شدن و خالی دشن قلب انسان از صفات رذیله مانند کبر، حسد، ریا و پاک شدن اعمال انسان از گناه و زشتی از این جمله است.
پس از این امور، برای تغییر دادن سایرامور انسان باید نگاه کند که اولاً آن کار در محدوده شرعی باشد سپس با توکل به خدا و تدبیر و استفاده از عقل و مشورت آن کار را انجام دهد. همچنین باید از خدا بخواهد که خداوند نتیجه آن کار را خیر او قرار دهد چه بسا کاری به نتیجه نرسیدنش برای انسان خیر است و چه بسا برعکس.
انسان مومن همواره خود را مأمور به تکلیف می داند و نتیجه با خداست. اگر انسان مومن باشد خداود هیچ گاه برا انسان مومن شر نمی خواهد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
حسن افضلی فرد
سلام، 1-با توجه به آیه 1سوره بینه : آیا هر پیامبر جدیدی که می آمده پیروان پیامبر قدیم می بایست از او تبعیت می کردند یا بر آیین خود می ماندند؟ مثلا وقتی حضرت عیسی(ع) آمده آیا پیروان حضرت موسی (ع) می بایست به آیین ایشان در می آمدند؟ ویا فقط این موضوع در خصوص پیامبر اسلام (ص) صادق است ؟
2-با توجه به تحاریفی که در کتب انجیل و تورات صورت گرفه آیا پیروان این ادیان به وظایف خود درست عمل کرده اند یا خیر؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
1. بر اساس ادله قرآنی و تاریخی بنا به نظر علامه طباطبایی دعوت حضرت موسی و عیسی علیهما السلام جهانی بوده است.
2. اگر به تحریف کتب خود واقف شده باشند و باز هم بر آن اعتقاد باقی بمانند مسئول خواهند بود. همچنین اگر دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ایشان رسیده باشد و تبعیت نکنند باز هم مورد مواخذه قرار خواهند گرفت.
1)
خدادوست : پس چرا دین حضرا ابوطالب وعبدالمطلب پیروی از حضرت ابراهیم بوده ونه حضرت عیسی(ع)
ابراهیمی (داور) : دین مسیحیت تحریف شده بود و نیز دین مسیحیت ادامه دین ابراهیمی بوده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
اکرم عطاری
در صحیفه سجادیه ارتباط انسان با خداوند چگونه تصویر شده است؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : صحیفه سجادیه در قالب دعا همان محور اصلی رابطه میان انسان و خدا را به تصویر می کشد. این رابطه رابطه بنده با مولای خود است. بنده ای که هیچ چیزی از خود ندارد و همه اموال، علم، قدرت و جانش در واقع ملک خداوند است و او بنده ای است که در نهایت فقر و احتیاج باید به درگاه مولای خود همواره استغاثه کند و در مقام عمل همیشه در حال ایفای وظایف بندگی خود است.
این بنده برای طلبمغفرت از گناهان دائم به درگاه خدا تضرع دارد، برای شفای بیماری به خدا تکیه دارد و شفا را از او می خواهد، پیوسته در راه خیرخواهی و کمک به دیگران و همسایگان تلاش می کند، مراقب وظایف خود در قابل پدر و مادر است و پیوسته برای آنها دعا می کند، در ایام و روزهای سال به ویژه در ایام خاصی مانند ماه مبارک رمضان و روز عرفه از فرصت عبادت استفاده می کند، سعی می کند عالم را از دریچه توحید ببیند و اسباب و علل را مستقل از خدا نبیند و در یک کلام رابطه بندگی را با مراعات تقوای الهی همواره مستحکم نماید.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
اکرم عطاری
در کدام آیه از قرآن بحث در مورد چادر آمده است؟آیا چادر واجب است؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : ز نظر قرآن شکل خاصی از حجاب و پوشش که تأمین کننده حجاب حداکثری است «جلباب» نام دارد که در آیه زیر بیان شده است:
«یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لاِءَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیِبِهنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللّه ُ غَفُورا رَحیما؛
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب های خود را بر خویش فرو افکنند. این کار برای اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
بسیاری از نگارندگان کتاب های لغت و تفسیر در اینکه جلباب به معنای پوشش فراگیر است اتفاق نظر دارند ولی در باره اندازه دقیق جلباب دیدگاههای متفاوتی دارند. از مجموع کلمات لغویان و مفسران در مورد اندازه جلباب پنج دیدگاه قابل اشاره است:
اوّل: جلباب پوششی فراگیر مثل چادر بوده که از بالای سر تا پا را می پوشانده است. این دیدگاه از کتاب های فراوانی استفاده می گردد.
دوم: جلباب پوششی بزرگ تر از خمار و مقنعه بوده که کمتر از مقدار رداء یعنی تقریبا تا زانوها را می پوشانده است. این دیدگاه از برخی کتاب های لغت استفاده می شود. براساس این قول به نظر می رسد که جلباب روسری های بزرگی بوده که تا روی زانوها را می پوشانده است.
سوم: جلباب همان خمار و مقنعه است، یعنی پوششی که فقط سر و سینه ها را می پوشانده است.
چهارم: جلباب به معنای قمیص و پیراهن بلند و چیره بر انسان است که بدن را می پوشاند.
همانندی سه دیدگاه اوّل این است که جلباب سر را می پوشاند، با این تفاوت که در دیدگاه اوّل، سر و همه بدن پوشانده می شود.
در نگرش دوم، علاوه بر سر، مقدار زیادی از بدن تا روی زانوها پوشانده می شود.
از روایات نیز چنین معنایی استخراج می شود:
اوّل: پوشش حضرت فاطمه(س) در بیرون منزل همان دو پوشش قرآنی مستقل از یکدیگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است. بر این اساس نظر طرفداران دیدگاه سوم که جلباب را به خمار (مقنعه) معنی کرده اند، ردّ می گردد.
دوم: از عبارت «اشتملت بجلبابها» استفاده می شود جلباب پوششی سرتاسری مثل چادر بوده که تمام بدن حضرت را فرا می گرفته است، بنا بر این نظر طرفداران دیدگاه دوم که معتقد بودند جلباب تقریبا تا زانوها را می پوشاند نیز پذیرفته نمی شود.
شاهد چهارم: زمخشری در تفسیر «کشاف» و آلوسی در تفسیر «روح المعانی» از ابن عباس صحابی پیامبر اکرم(ص) و شاگرد امام علی(ع) در تفسیر قرآن نقل کرده اند: «جلباب پوششی است که از بالا تا پایین بدن را می پوشاند.»
معنی لغوی نزدیک ساختن چیزی، پوشانیدن با آن نیست بلکه از مورد، چنین استفاده میشود. وقتی که به زن بگویند جامهات را به خود نزدیک کن مقصود اینست که آن را رها نکن، آنرا جمع و جور کن، آنرا بی اثر و بی خاصیت رها نکن و خود را با آن بپوشان. استفاده زنان از روپوشهای بزرگ که بر سر میافکندهاند دو جور بوده است: یک نوع صرفا جنبه تشریفاتی و اسمی داشته است همچنانکه در عصر حاضر بعضی بانوان چادری را میبینیم که چادر داشتن آنها صرفا جنبه تشریفاتی دارد.
با چادر هیچ جای بدن خود را نمیپوشانند، آنرا رها میکنند. وضع چادر سرکردنشان نشان میدهد که اهل پرهیز از معاشرت با مردان بیگانه نیستند و از اینکه مورد بهرهبرداری چشمها قرار بگیرند ابا و امتناعی ندارند. نوع دیگر برعکس بوده و هست: زن چنان با مراقبت جامههای خود را به خود میگیرد و آنرا رها نمیکند که نشان میدهد اهل عفاف و حفاظ است. خودبخود دورباشی ایجاد میکند و ناپاکدلان را مأیوس میسازد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.