وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ «28»
بعد از آن گزارش حضرت لوط علیه السّلام را با قوم خود بیان مىفرماید:
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ: و بتحقیق فرستادیم لوط را به اهل مؤتفکات، یا یاد کن زمانى را که گفت لوط مر، قوم خود را بر سبیل انکار و تفضیح و تقبیح؛ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ: شما هر آینه بجا مىآورید فعل قبیح و زشت را. به قرائت حفص «انّکم» به طریق اخبار، یعنى بتحقیق که شما مىآئید به فاحشه و کارى به غایت زشت که به سبب شناعت و قباحت و رکاکت آن، ما سَبَقَکُمْ بِها: پیشى نگرفت بر شما به آن فاحشه، مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ: هیچیک از عالمیان جهت آنکه طباع سلیمه از آن متنفّر است و شما به سبب خباثت و قذارت طبع، بر آن اقدام مىنمائید و هیچ شرم و حیا نکنید و عار و ننگ ندارید از چنین عمل قبیحى.
شمهاى از گزارش قوم: حضرت ابراهیم علیه السّلام ساره و هاجر را در قریهاى گذاشت که مردم از آنجا به یمن و شام و اطراف عالم مىرفتند و هر که از آن راه عبور مىکرد او را به اسلام دعوت مىنمود. و خبر نجات او از آتش در عالم شهرت یافته بود و هر که بر او مىگذشت او را ضیافت مىنمود و از آنجا تا شهرهاى معمور که درختان و زراعت و نعمت بسیار داشتند هفت فرسخ فاصله بود و آن شهرها بر سر راه قوافل، و هر که مىگذشت از میوهها و زراعات آنها مىخورد. خواستند چارهاى براى دفع آن بکنند، شیطان به صورت پیرمردى نزد آنها آمده گفت: مىخواهید چارهاى کنم که هیچکس به شهر شما وارد نشود.
آخر الامر به اغواى شیطان مرتکب عمل شنیع لواط شدند، حضرت لوط آنها را منع و زجر مىنمود از آن فعل قبیح.
[ نظرات / امتیازها ]
وَ لُوطاً إِذ قالَ لِقَومِهِ إِنَّکُم لَتَأتُونَ الفاحِشَةَ ما سَبَقَکُم بِها مِن أَحَدٍ مِنَ العالَمِینَ «28»
و فرستادیم لوط را زمانی که فرمود بر قوم خود بدرستی که شما هر آینه مرتکب میشوید یک فاحشهای را که احدی از اهل عالم قبل از شما مرتکب نشده.
وَ لُوطاً عطف به نوحا است مدخول:
وَ لَقَد أَرسَلنا است و نسب لوط و قرابتش با ابراهیم را قبلا متذکر شدهایم.
إِذ قالَ لِقَومِهِ که از طرف ابراهیم مبعوث شده بود برای دعوت قوم خود.
إِنَّکُم لَتَأتُونَ الفاحِشَةَ فاحشه عمل لواط است که رجال مرتکب میشوند. و شرحش در آیه بعد بیان میشود.
ما سَبَقَکُم بِها مِن أَحَدٍ مِنَ العالَمِینَ و گفتند سرّ اینکه اینکه عمل در بین آنها اشاعه شد اینکه مرکز آنها محل مرور قافله بود و اینها ناراحت بودند شیطان بصورت پیر مردی آمد و گفت چون قافله میآید با آنها اینکه عمل شنیع را بجا آورید تا مجبور شوند از راه دیگری روند سپس خودش بصورت جوانی بعنوان مسافر آمد مرور کند او را گرفتند و اینکه معامله را با او انجام دادند دیدند لذت زیادی دارد میانه آنها شایع شد حتی کنار جادهها مقابل چشم دیگران و بکلی قبحش برداشته شد.
[ نظرات / امتیازها ]