مراسم حج و شعائر الهى
در این آیه، در مورد شعائر یا نشانه ها و پرچم هاى دین و آیین خدا مى فرماید:
وَ الْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ
و شتران درشت اندام و چاق و نیز دیگر دام ها، همچون گاو و گوسفند را - که براى قربانى مورد استفاده شما قرار مى گیرند - از نشانه هاى عمل به مقررات دین و مناسک حج قرار دادیم تا با بردن آنها به قربانگاه و قربانى کردن آنها و سیر کردن محرومان و خورانیدن آنها به بینوایان، خدا را بندگى کنید و با پرستش او پاداش کارتان را دریافت دارید.
لَکُمْ فیها خَیْرٌ
در این قربانى ها براى شما خیر و برکت بسیار است.
به باور پاره اى در این قربانى ها براى شما خیر و برکت اخروى است، چرا که در دین باورى و دیندارى مطلوب و محبوب واقعى همان خیر اخروى و رستگارى آن سراى جاودانه است.
فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْها صَوَافَ
آن گاه در حالى که آن دام ها صف زده بر پاى ایستاده اند نام خدا را به هنگام نحر یا قربانى بر آنها ببرید و با پاى بندى به سیره و سنت پیامبر بگویید:
اللّه اکبر، لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر، اللّهم منک و لک
خدا بزرگ تر است؛
خدایى نیست جز خداى یکتا و خدا بزرگ تر و پرشکوه تر است.
بار خدایا! هرچه هست از توست و براى خشنودى توست.
به باور پاره اى منظور این است که یکى از دست هاى شترها را که براى نحر و قربانى به قربانگاه برده اید ببندید و آنها را صف زده به پاى دارید تا برخى بر دیگرى سبقت نگیرند و جابه جا نشوند.
از ششمین امام نور حضرت صادق علیه السلام آورده اند که به هنگام نحر و قربانى، شترها را ایستاده نگاه داشته و دست هاى آنها را به یکدیگر ببندند.
اما در مورد گاو، باید دست ها و پاهایش بسته شود و دم آن آزاد باشد؛ و گوسفند باید سه دست و پاى آن را بست و یکى را آزاد گذاشت.
فَاِذا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْها
پس هنگامى که به پهلو درغلطید و جان داد از گوشت آن بخورید.
وَ اَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ
واژه «قانع» به مفهوم کسى است که به آنچه دارد و یا به او مى دهند قناعت مى ورزد، و «معتر» آن کسى است که تقاضاى کمک مى کند.
به باور برخى «قانع» کسى است که تقاضاى کمک مى کند، و «معتر» کسى است که خود به زبان تقاضا نمى کند، اما خویشتن را در شرایط کمک خواهى و اطعام قرار مى دهد.
از حضرت باقر و صادق علیهما السلام آورده اند که «قانع» کسى است که به هرچه به او دادى بسنده نماید و خشم نگیرد و روى ترش ننماید و چهره در هم نکشد، اما «معتر» کسى است که دست کمک خواهى به سوى دیگران مى گشاید.
«ابن عباس» مى گوید: قانع کسى است که به آنچه به او مى دهند قناعت مى کند، و «معتر» کسى است که به در خانه ها مى رود و تقاضاى کمک مى کند.
در روایت است که یک سوم قربانى را زیبنده است به محرومان بخورانند و یک سوم آن را به «قانع» و «معتر» بدهند و یک سوم دیگر را نیز به دوستان هدیه نمایند.
کَذلِکَ سَخَّرْناها لَکُمْ
ما این گونه دام ها را براى شما رام کردیم تا در برابر خواست شما فرمانبردار باشند و شما آنها را به قربانگاه سوق دهید و یا از آنها سوارى بگیرید و از وجودشان بهره ور شوید، در حالى که درندگان و حیوانات وحشى که برایتان رام نشده اند، شما نمى توانید از آنها بسان اینها بهره ور گردید.
لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
ما چنین کردیم تا شما سپاسگزار این نعمت هاى گوناگون باشید.
[ نظرات / امتیازها ]
قربانى براى چیست ؟
باز در آیات مورد بحث سخن از مراسم حج و شعائر الهى و مساءله قربانى است ، نخست مى گوید: ((شترهاى چاق و فربه را براى شما از شعائر الهى قرار دادیم (و البدن جعلناها لکم من شعائر الله ).
آنها از یکسو به شما تعلق دارند، و از سوى دیگر از شعائر و نشانه هاى خداوند در این عبادت بزرگ هستند، چرا که قربانى حج یکى از مظاهر روشن این عبادت است که به فلسفه آن سابقا اشاره کرده ایم .
((بدن )) (بر وزن قدس ) جمع بدنة (بر وزن عجله ) به معنى شتر بزرگ و چاق و گوشت دار است ، و از آنجا که چنین حیوانى براى مراسم قربانى و اطعام فقرا و نیازمندان مناسبتر است مخصوصا روى آن تکیه شده ، وگرنه مى دانیم چاق بودن حیوان قربانى از شرائط الزامى نیست . همین مقدار کافى است که لاغر نبوده باشد.
سپس اضافه مى کند ((براى شما در چنین حیواناتى خیر و برکت است )) (لکم فیها خیر).
از یکسو از گوشت آنها استفاده مى کنید و دیگران را اطعام مى نمائید و از سوى دیگر به خاطر این ایثار و گذشت و عبادت پروردگار از نتائج معنوى آن بهره مند خواهید شد و به پیشگاه او تقرب مى جوئید.
سپس کیفیت قربانى کردن را در یک جمله کوتاه چنین بیان مى کند: ((نام خدا را به هنگام قربانى کردن آنها در حالى که به صف ایستاده اند ببرید))) (فاذکروا اسم الله علیها صواف ).
بدون شک ذکر نام خدا به هنگام ذبح حیوانات یا نحر کردن شتر کیفیت خاصى ندارد و هرگونه نام خدا را ببرند کافى است چنانکه ظاهر آیه همان است ولى در بعضى از روایات ذکر مخصوصى در اینجا ذکر شده که در واقع بیان فرد کامل است ، مفسران از ابن عباس آن را نقل کرده اند: الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر، اللهم منک و لک .
اما در روایتى از امام صادق (علیه السلام ) جمله هاى رساترى نقل شده است فرمود: ((هنگامى که قربانى را خریدى آن را رو به قبله کن و به هنگام ذبح یا نحر بگو: وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنیفا مسلما و ما انا من المشرکین ان صلوتى و نسکى و محیاى و مماتى لله رب العالمین لا شریک له و بذلک امرت و انا من المسلمین ، اللهم منک و لک بسم الله و بالله و الله اکبر، اللهم تقبل منى .
واژه ((صواف )) جمع ((صافه )) به معنى ((صف کشیده )) است و به طورى که در روایات وارد شده منظور این است که دو دست شتر قربانى را از مچ تا زانو در حالى که ایستاده باشد با هم ببندند تا به هنگام نحر زیاد تکان به خود ندهد و فرار نکند.
طبیعى است هنگامى که مقدارى خون از تن او مى رود دستهایش سست مى شود و به روى زمین مى خوابد، و لذا در ذیل آیه مى فرماید: هنگامى که پهلوى آن آرام گرفت (کنایه از جان دادن است ) از آن بخورید و فقیر قانع وسائل معترض را نیز اطعام کنید (فاذا وجبت جنوبها فکلوا منها و اطعموا القانع و المعتر).
فرق میان ((قانع )) و ((معتر)) این است که قانع به کسى مى گویند که اگر چیزى به او بدهند قناعت مى کند و راضى و خشنود مى شود و اعتراض و ایراد و خشمى ندارد اما معتر کسى است که به سراغ تو مى آید و سؤ ال و تقاضا مى کند و اى بسا به آنچه مى دهى راضى نشود و اعتراض کند.
((قانع )) از ماده ((قناعت )) و ((معتر)) از ماده ((عر)) (بر وزن ((شر)) و بر وزن ((حر))) در اصل به معنى بیمارى جرب است که عارض بر پوست بدن انسان مى شود. سپس به سؤ ال کننده اى که به سراغ انسان مى آید و تقاضاى کمک مى کند (و اى بسا زبان به اعتراض مى گشاید) ((معتر)) گفته شده است . مقدم داشتن ((قانع )) بر ((معتر)) نشانه این است که آن دسته از محرومانى که عفیف النفس و خویشتن دارند باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند.
این نکته نیز قابل توجه است که جمله ((کلوا منها)) (از آن بخورید) ظاهر در این است که واجب است ((حجاج )) چیزى از قربانى خود را نیز بخورند، و شاید این براى رعایت مساوات میان آنها و مستمندان است .
و بالاخره آیه را چنین پایان مى دهد: ((اینگونه ما آنها را مسخر شما ساختیم تا شکر خدا را بجا آورید)) (کذلک سخرناها لکم لعلکم تشکرون ).
و راستى این عجیب است حیوانى با آن بزرگى و قدرت و زور آنچنان تسلیم است که اجازه مى دهد کودکى پاهاى او را محکم ببندد، و او را نحر کند (طریقه نحر کردن این است که کاردى در گودى گردن او فرو مى برند خونریزى شروع مى شود و حیوان به زودى جان مى دهد).
گاهى خداوند براى نشان دادن اهمیت این تسخیر، فرمان اطاعت و تسلیم را از این حیوانات بر مى دارد و دیده ایم یک شتر خشمگین و عصبانى که در حال عادى کودک خردسال مهار او را مى کشید تبدیل به موجود خطرناکى مى شود که چندین انسان نیرومند از عهده او بر نمى آیند.
[ نظرات / امتیازها ]