● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
أَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً (79)
بعد از آن خضر وجه حکمت افعال خود را بیان نماید:
أَمَّا السَّفِینَةُ: اما آن کشتى. فَکانَتْ لِمَساکِینَ: پس بود مر محتاجان را که ده برادر بودند: پنج بیمار و از کار وامانده، و پنج نفر دیگر که به جهت تحصیل معیشت، یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ: کار مىکردند در دریا و روزى بدست مىآوردند. فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها: پس خواستم به حکم خدا آنکه معیوب سازم آن را. وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ: و بود در جلو یا عقب ایشان پادشاهى که او را «جلندى بن کزکز» و یا «منولة بن جلندى ازدى» گویند. یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً: مىگیرد هر کشتى را که مىبیند به غصب، یعنى از کشتیبانان باز مىستاند. من آن کشتى را معیوب نمودم تا آن را غصب نکند و آن محتاجان به کلى محروم نگردند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اطیب البیان
أَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَت لِمَساکِینَ یَعمَلُونَ فِی البَحرِ فَأَرَدتُ أَن أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُم مَلِکٌ یَأخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصباً (79)
اما کشتی پس بود از برای مساکین کار میکردند در دریا پس اراده کردم اینکه معیوب کنم آن را و بود در وراء آنها پادشاهی میگرفت هر گشتی را غصبا و ظلما أَمَّا السَّفِینَةُ یعنی آنچه مشاهده کردی که من تخته آن را پاره کردم برای اینکه بود که اینکه کشتی فَکانَت لِمَساکِینَ یک دسته آدمهای بیبضاعت که ممّر معاش آنها همین کشتی بود که اگر از آنها گرفته میشد امر معاش آنها مختل و بیچاره می شدند یَعمَلُونَ فِی البَحرِ مسافر و بار میبردند و از اجرت آنها امرار معاش میکردند.
فَأَرَدتُ أَن أَعِیبَها نظر به اینکه اینکه عیب بسهولت رفع میشد بیک پارچه تخته که باو کوبیده میشد رفع عیبش میشد وَ کانَ وَراءَهُم مَلِکٌ یَأخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصباً سلطانی بود قشون کشی میکرد از اینکه طرف دریا بآن طرف و کشتیهای روی دریا را بظلم و جور بدون اجرت غصب میکرد چون باین کشتی برخورد کردند عمال سلطان و قشون آن و اینکه عیب را مشاهده کردند از او صرفنظر کردند و برای صاحبانش باقی و برقرار ماند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 79)- اسرار درونی این حوادث! بعد از آن که فراق و جدایی موسی و خضر مسلّم شد، لازم بود این استاد الهی اسرار کارهای خود را که موسی تاب تحمل آن را نداشت بازگو کند، و در واقع بهره موسی از مصاحبت او فهم راز این سه حادثه عجیب بود که میتوانست کلیدی باشد برای مسائل بسیار، و پاسخی برای پرسشهای گوناگون.
نخست از داستان کشتی شروع کرد و گفت: «اما کشتی به گروهی مستمند تعلق داشت که با آن در دریا کار میکردند، من خواستم آن را معیوب کنم زیرا (میدانستم) در پشت سر آنها پادشاهی ستمگر است که هر کشتی سالمی را از روی غصب میگیرد» (أَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً).
و به این ترتیب در پشت چهره ظاهری زننده سوراخ کردن کشتی، هدف مهمی که همان نجات آن از چنگال یک پادشاه غاصب بوده است، وجود داشته، چرا که او هرگز کشتیهای آسیب دیده را مناسب کار خود نمیدید و از آن چشم میپوشید، خلاصه این کار در مسیر حفظ گروهی مستمند بود و باید انجام میشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر احسن الحدیث
أَمَّا اَلسَّفِینَةُ فَکٰانَتْ لِمَسٰاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی اَلْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهٰا وَ کٰانَ وَرٰاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً یعنى: علّت آنکه کشتى را شکافتم آن بود که کشتى مال عده اى از بیچارگان بود، پادشاه ظالمى در آن حوالى بود که کشتیها را غصب و مصادره مى کرد، من کشتى را معیوب کردم تا پادشاه در آن طمعى نکند، و آن بیچاره ها از آن، نان به دست آورند «وراء» به معنى پشت سر است مراد از آن ظاهرا «تعقیب» است یعنى در آنجاها و در تعقیب آنها پادشاهى بود که کشتیهاى سالم را به غصب مى گرفت
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
أَمَّا اَلسَّفِینَةُ فَکٰانَتْ لِمَسٰاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی اَلْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهٰا وَ کٰانَ وَرٰاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً پس از سؤال سوّم بنا بر شرطى که شده بود که موسى(ع)بخضر(ع)گفت اگر مرتبه دیگر سؤال کردم همراهى با من را ترک نما خضر گفت بزودى خبردار مى کنم تو را بتأویل و تفسیر آنچه را که طاقت تحمل آن را نیاوردى امّا کشتى که سوراخ کردم مال فقرایى بود که در دریا عمل مى کردند و از این راه تأمین معاش مى نمودند و جلو راه آنها پادشاه جائرى بود که تمام کشتیها را مى گرفت(وراء)بمعنى(امام)مثل قوله تعالى (وَ مِنْ وَرٰائِهِمْ بَرْزَخٌ ) و (مِنْ وَرٰائِهِمْ جَهَنَّمُ ) در سوره جاثیه آیه 9،و بقولى بمعنى پشت سر است که طریق برگشتن آنها بسوى او است و فعلا آن فقراء از آن خبرى ندارند و خضر بالهام خبر داشت این بود که بامر الهى مأمور گردید که آن کشتى را معیوب گرداند زیراکه آن پادشاه کشتیهاى بى عیب را غصب مى نمود وقتى دید آن کشتى سوراخ است دست از آن برمى دارد و متعرّض آن نمى گردد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
أَمَّا اَلسَّفِینَةُ فَکٰانَتْ لِمَسٰاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی اَلْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهٰا وَ کٰانَ وَرٰاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً شخص خردمند، زیان را تحمل مى کند، تا زیان بزرگ تر را دفع کند، چنان که شاعر مى گوید «مقدارى از بدى را تحمل کردم؛ زیرا از تمام آن بیم داشتم» به همین دلیل است که، فقها اتفاق نظر دارند که زیان بیشتر را با زیان کمتر مى توان دفع کرد و هرگاه دو مفسده با یکدیگر در تعارض باشند، با ارتکاب مفسدۀ کوچک تر از مفسدۀ بزرگ تر خوددارى مى شود فقها با بهره گیرى از این قاعده، احکام فراوانى را استنباط کرده اند که از جملۀ آنها روا بودن قطع عضو فاسد است به منظور جلوگیرى از هلاکت صاحب آن
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.