----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- -----
انتخاب آيه : انتخاب سوره :
تقسیم بندی موضوعی انتخاب متن فارسی :
بقرة
جزء : سوم
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ الَّذينَ کَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ257أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في‏ رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي‏ وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي‏ وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي‏ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي کَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ258أَوْ کَالَّذي مَرَّ عَلي‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلي‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّي يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلي‏ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلي‏ حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَي الْعِظامِ کَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلي‏ کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ259
ترجمه جناب آقاي صفوي
257) خداوند سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند. آنان را از تاریکى ها بیرون مى بَرد و به سوى روشنایى ( شناخت معارف و اطاعت از خدا ) هدایت مى کند. و کسانى که کفر ورزیده اند، سرپرستانشان طاغوت هایند که آنان را از نور ( فطرت خداشناسى ) به در مى برند و به تاریکى هاى شرک و کفر و عصیان مى کشانند. اینان همدم آتشند و در آن جاودانه اند.

258) آیا به داستان کسى که چون خدا به او سلطنت داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش به محاجّه برخاست، نظر نینداخته اى ؟ آن گاه که ابراهیم به او گفت: پروردگار من کسى است که حیات مى بخشد و مى میراند. او گفت: منم که حیات مى بخشم و مى میرانم، پس من پروردگار تو و پروردگار این جهانم. ابراهیم گفت: خداست که خورشید را از مشرق برمى آورَد، تو آن را از مغرب برآور. پس آن کسى که کفر ورزیده بود درمانده و مبهوت شد. و خدا مردم ستمکار را هدایت نمى کند.

259) یا مانند داستان کسى که بر دیارى گذر کرد در حالى که دیوارهاىِ آن بر بام هایش فروریخته و یکسره ویران شده بود. گفت: چگونه خداوند مردم این سرزمین را پس از مرگشان زنده مى کند ؟ پس خداوند او را به مدّت صد سال میراند، آن گاه زنده اش کرد و به او گفت: چه مدت در این جا مانده اى ؟ گفت: یک روز یا پاره اى از روز درنگ کرده ام. فرمود: نه، بلکه صد سال درنگ کرده اى. به خوراک و نوشیدنى خود بنگر که در این مدت دگرگون نشده است، و گمان مکن که چون دگرگون نشده اى، این مدت طولانى بر تو نگذشته است، به الاغ خود بنگر که به استخوان هایى چند تبدیل شده است. ما تو را میراندیم و پس از گذشت صد سال به تو حیات بخشیدیم تا آنچه باید تحقق یابد و تا تو را براى مردم نشانه اى ]بر روز رستاخیز[ قرار دهیم. اکنون به استخوان هاى الاغت بنگر که چگونه آنها را رشد مى دهیم و فراز مى آوریم سپس بر آنها گوشت مى پوشانیم. پس هنگامى که امر زنده شدن مردگان بر او آشکار شد، گفت: مى دانم که خدا بر انجام هر کارى تواناست.

43
43