● منا
بعد از آنکه یوسف (علیه السّلام) خداى را ثنا گفت و احسانهاى او را در نجاتش از بلاها و دشواریها برشمرد، خواست تا نعمتهایى را هم که خداوند بخصوص او ارزانى داشته برشمارد در حالى که پیداست آن چنان محبت الهى در دلش هیجان یافته که بکلى توجهش از غیر خدا قطع شده، در نتیجه یکباره از خطاب و گفتگوى با پدر صرفنظر کرده متوجه پروردگار خود شده و خداى عز اسمه را مخاطب قرار داده مىگوید: «پروردگارا این تو بودى که از سلطنت، سهمى بسزا ارزانیم داشتى، و از تاویل احادیث تعلیمم دادى».
و اینکه گفت: «فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» در حقیقت اعراض از گفته قبلى، و ترقى دادن ثناى خداست، و یوسف (علیه السّلام) در این جمله خواسته است بعد از ذکر پارهاى از مظاهر روشن و برجسته ولایت الهى، از قبیل رها ساختن از زندان، آوردن خاندانش از دشت، دادن ملک و سلطنت، و تعلیم تاویل احادیث، به اصل ولایت الهى برگشته و این معنا را خاطرنشان سازد که: خداوند رب عالم است، هم در کوچک و هم در بزرگ، و ولى است، هم در دنیا و هم در آخرت.
ولایت او یعنى قائم بودن او بر هر چیز، و بر ذات و صفات و افعال هر چیز، خود ناشى است از اینکه او هر چیزى را ایجاد کرده و از نهان عدم به ظهور وجود آورده، پس او فاطر و آفریدگار آسمانها و زمین است، و بهمین جهت دلهاى اولیاى او و مخلصین از بندگانش از راه این اسم، یعنى اسم فاطر (که به معناى وجود لذاته خدا، و ایجاد غیر خود است) متوجه او مىشوند. هم چنان که قرآن کریم فرموده: «قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (ابراهیم/10).
و لذا یوسف هم که یکى از فرستادگان و مخلصین او است در جایى که سخن از ولایت او به میان مىآورد مىگوید: «فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» یعنى من در تحت ولایت تامه توام بدون اینکه خودم در آفرینش خود دخالتى داشته باشم و در ذات و صفات و افعالم استقلالى داشته یا براى خود مالک نفع و ضرر، و یا مرگ و حیات، و یا نشورى باشم.
«تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ»- بعد از آنکه یوسف (علیه السّلام) در قبال رب العزة، مستغرق در مقام ذلت گردید و به ولایت او در دنیا و آخرت شهادت داد، اینک مانند یک برده و مملوک که در تحت ولایت مالک خویش است درخواست مىکند که او را آن چنان قرار دهد که ولایت او بر وى در دنیا و آخرت مقتضى آنست، و آن این است که وى را تسلیم در برابر خود کند، مادامى که در دنیا زنده است، و در آخرت در زمره صالحین قرارش دهد، زیرا کمال بنده مملوک آن است که نسبت به صاحب و ربش تسلیم باشد، و مادامى که زنده است در برابر آنچه وى از او مىخواهد سر تسلیم فرود آورد، و در اعمال اختیاریه خود چیزى که مایه کراهت و نارضایتى او است از خود نشان ندهد و تا آنجا که مىتواند و در اختیار اوست خود را چنان کند که براى قرب مولایش صالح، و براى مواهب بزرگ او لایق باشد، و همین معنا باعث شد که یوسف (علیه السّلام) از پروردگارش بخواهد که او را در دنیا مسلم، و در آخرت در زمره صالحان قرار دهد، هم چنان که جد بزرگوارش ابراهیم را به چنین مواهبى اختصاص داده بود، و قرآن در بارهاش مىفرماید: «وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» (بقره/130 و 131) و این اسلامى که یوسف درخواست کرد بالاترین درجات اسلام، و عالىترین مراتب آنست، و آن عبارتست از تسلیم محض بودن براى خداى سبحان به اینکه بنده براى خود و براى آثار وجودى خود هیچ استقلالى نبیند و در نتیجه هیچ چیز- چه خودش و چه صفات و اعمالش- او را از پروردگارش مشغول نسازد، و این معنا وقتى به خدا نسبت داده شود (و عرض شود که خدایا تو مرا مسلم قرار ده) معنایش این است که خداوند بندهاش را خالص براى خود قرار دهد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : از آنچه گذشت معلوم شد که معناى درخواست (مرا مسلم بمیران) این است که خدایا اخلاص و اسلام مرا مادامى که زندهام برایم باقى بدار. و به عبارت دیگر این است که تا زنده است مسلم زندگى کند، تا در نتیجه دم مرگ هم مسلم بمیرد، و این کنایه است از اینکه خداوند او را تا دم مرگ بر اسلام پایدار بدارد، نه اینکه معنایش این باشد که دم مرگ مسلم باشم، هر چند در زندگى مسلم نبودم، و نه اینکه درخواست مرگ باشد و معنایش این باشد خدا- یا الآن که داراى اسلامم مرا بمیران.
بنا بر این، فساد آن تفسیرى که از عدهاى از قدماى مفسرین (روح المعانى، ج 13، ص 62، ط بیروت) نقل شده بخوبى روشن مىشود، و آن تفسیر این است که گفتهاند: جمله «تَوَفَّنِی مُسْلِماً» دعاى یوسف است که از خداى سبحان طلب مرگ کرده است. و حتى بعضى (مجمع البیان، ج 4، ص 123 ط بیروت) از ایشان اضافه کردهاند که احدى از انبیاء تمنا و درخواست مرگ نکرده مگر یوسف (علیه السّلام).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج11، ص: 340 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت یوسف (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مرگ حضرت یعقوب (علیه السّلام)
در تفسیر عیاشى (ج 2، ص 198، ح 87) از محمد بن مسلم نقل کرده که گفت: خدمت امام ابى جعفر (علیه السّلام) عرض کردم: یعقوب بعد از آنکه خداوند جمعش را جمع کرد و تعبیر خواب یوسف را نشانش داد چند سال در مصر با یوسف زندگى کرد؟ فرمود: دو سال، پرسیدم در این دو سال حجت خدا در روى زمین کى بود، یعقوب، یا یوسف؟ فرمود حجت خدا یعقوب بود، پادشاه یوسف، بعد از آنکه یعقوب از دنیا رفت یوسف استخوانهاى یعقوب را در تابوتى گذاشت و به سرزمین شام برده در بیت المقدس به خاک سپرد، و از آن پس یوسف بن یعقوب حجت خدا گردید.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: روایات در داستان یوسف بسیار زیاد است، و ما از آنها به آن مقدارى اکتفاء کردیم که به آیات کریمه قرآن مساس و ارتباط داشت و ما بقى را متعرض نشدیم، چون علاوه بر اینکه ارتباط زیادى با آیات نداشت بیشتر آنها یا سندش ضعیف بود و یا متنش دچار تشویش و اضطراب بود.
مثلا از جمله روایاتى که گفتم ارتباطى با بحث تفسیر ما ندارد این مطلب است که در بعضى از آنها آمده که: خداى سبحان نبوت را در دودمان یعقوب در پشت «لاوى» قرار داد، و لاوى همان کسى بود که مانع بقیه برادران از کشتن یوسف شد، و گفت «لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ ... »، و همان او بود که در وقتى که یوسف برادرش را به اتهام سرقت بازداشت نمود به برادران گفت: «من از جاى خود تکان نمىخورم و از سرزمین مصر بیرون نمىروم تا آنکه پدرم اجازه دهد و یا خدایم حکم کند، که او خیر الحاکمین است». خداوند (هم) به شکرانه این دو عملش نبوت را در دودمان وى قرار داد.
و نیز از جمله مطالبى که در برخى از آن روایات آمده این است که یوسف (علیه السّلام) با همسر عزیز ازدواج کرد، و این همسر عزیز همان زلیخا بود که سالها عاشق یوسف شده و آن جریانها را پیش آورد، بعد از آنکه عزیز در خلال سالهاى قحطى از دنیا رفت یوسف او را به همسرى خود گرفت. و اگر این حدیث صحیح باشد بعید نیست که خداوند به شکرانه این که او (زلیخا) در نهایت گفتار یوسف را تصدیق کرده بر علیه خود گواهى داده و گفت: «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ» او را به وصال یوسف رسانده باشد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج11، ص: 348 و 349 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : حضرت یعقوب (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● الطاف خداوند به یوسف از زبان خودش -
سيدابراهيم غياث الحسيني
اولیاى خدا وقتى به عزّت و قدرت خود نگاه مىکنند، فوراً به یاد خداوند مىافتند و مىگویند: خدایا هر چه هست از توست. یوسف نیز اینچنین کرد، سخن را از پدر برگرداند و متوجّه خدا شد. خداوند حکومت مصر را به دو نفر داد، یکى فرعون که آن را به خود نسبت داد و گفت: «ألیس لى ملک مصر» و دیگر به یوسف داد که آنرا به خدا نسبت داد و گفت: «آتیتنى من الملک»
تفکّر ابراهیم، در ذریّه و فرزندان او جلوهگرى مىکند؛ ابراهیم گفت: «اَسلمت لربّ العالمین»(143) من تسلیم پروردگار عالمیان هستم، سپس نوه او یعقوب به فرزندانش سفارش مىکند که با ایمان از دنیا بروید. «لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون»(144) در اینجا فرزند یعقوب نیز مرگ در حال تسلیم را از خدا مىخواهد؛ «توفّنى مسلماً»
به هر حال ابراهیمعلیه السلام از صالحین است؛ «انّه فى الآخرة لمن الصّالحین»(145) و یوسفعلیه السلام مىخواهد به او ملحق شود. «الحقنى بالصّالحین»
یوسف که خداوند همواره او را حفظ کرد، به او علم داد، به او حکومت داد و خطر را از او دور کرد، باز نگران عاقبت خود است. واى به حال کسانى که قدرت، مال و علم خود را با حیله به دست آوردهاند، آنان چه عاقبتى خواهند داشت!.
خداوند به حضرت آدم اسمائى را آموخت؛ «و علّم آدم الاسماء»(146)
به حضرت داود علم زره بافى؛ «و علّمناه صنعة لبوس»(147)
به حضرت سلیمان، علم نطق پرندگان؛ «عُلّمنا منطق الطیر»(148)
به حضرت یوسف، علم تعبیر خواب؛ «علّمتنى من تأویل الاحادیث»
و به پیامبر اسلام علوم اوّلین و آخرین. «و علّمک ما لم تکن تعلم»(149)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 143) بقره، 131.
144) بقره، 132.
145) بقره، 130.
146) بقره، 31.
147) انبیاء، 80.
148) نمل، 16.
149) نساء، 113.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت یوسف (علیهالسلام) |
گوینده : سیدابراهیم غیاث الحسینی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نگاه توحیدی حضرت یوسف(علیهالسلام) حتی در حالت دعا -
عبدالله عبداللهي
1 یوسف در میان نعمت هاى الهى که خدا به او داده بود، بر دانش تعبیر خواب تکیه کرد و آن را در کنار حکومت مصر قرار داد، و این نشان دهنده اهمیت دانش در نظر پیامبران الهى است
2 جالب این است که یوسف از خدا نمى خواهد حکومت او استمرار یابد، بلکه از او مى خواهد نیک فرجام بوده و مسلمان بمیرد و با شایستگان باشد و این عاقبت نگرى یوسف را نشان مى دهد
3 البته یوسف از خدا تقاضاى مرگ نکرد، بلکه از خدا خواست حالت او در هنگام مرگ نیکو باشد و با حالت تسلیم به خدا از دنیا برود
4 از این آیه استفاده مى شود که حکومت از شئون ربوبیّت خداست؛ یعنى خدا براى پرورش و تربیت بندگان، حکومت را به بندگان شایسته خود عطا مى کند نمایش متن کامل
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر قرآن مهر |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حضرت یوسف (علیهالسلام) |
گوینده : عبدالله عبداللهی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.