بعد از اثبات اختصاص دعوت حق و استجابت براى خدا، و نفى آن از غیر او، یک صورت را استثناء کرده، و آن صورت نظیر مثلى است که خود قرآن زده و فرموده: «کَباسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْماءِ لِیَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ». توضیح اینکه شخص عطشان وقتى بخواهد آب بیاشامد، ناگزیر باید نزدیک آب شده کف دست را باز کند و آب را برداشته بنوشد، یعنى به لب رسانده رفع عطش کند، این راه حقیقى و صحیح رفع تشنگى است، و اما لب تشنهاى که از آب دور است و مىخواهد سیراب شود، و از آن اسباب و مقدماتى که گفتیم هیچ یک را عملى نمىکند جز همین را که کف دست را باز نموده نزدیک دهان ببرد، که چنین کسى هرگز آبى بدهانش نمىرسد، و از آب نوشیدن تنها صورت آن را نشان داده، و تقلید آن را درآورده است.
و مثل کسى که غیر خدا را مىخواند مثل همین تقلید درآور است که از دعا جز صورت خالى از معنا، و اسم خالى از مسماى آن را نمىآورد. زیرا این بتها و خدایان دروغین در استجابت دعا و قضاى حوائج، همان اثر را دارند که آن آقاى تقلید درآور در رفع عطش خود دارد، یعنى همانطور که دست به دهان بردن این، صورتى از آب خوردن است، دعا و خواندن بتپرستان هم تنها صورتى از دعا کردن است و خاصیت دیگرى ندارد.
توضیح : از اینجا معلوم مىشود که استثناء «إِلَّا کَباسِطِ کَفَّیْهِ ...»، استثنایى نیست که بر خلاف حکم کلى مستثنى منه باشد بلکه تنها صورتى از استثناء است که منظور از آن تقویت حکم در جانب مستثنى منه است، نه اینکه بخواهد فردى را از آن کلى خارج سازد، و خلاصه مفادش این است که مشرکین و آنها که غیر خدا را مىخوانند با خواندنشان به نتیجهاى نمىرسند مگر اینکه به نتیجهاى نرسند، که معنایش تاکید در همان به نتیجه نرسیدن است.
و این خود از لطافتهاى کلام خداى تعالى است که از جهتى نظیر آیه «أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا» است و به بیانى که ان شاء اللَّه خواهد آمد مؤکدتر از آن است.
از آنچه گذشت روشن گردید که:
اولا: مراد از جمله «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ» حق دعا است و آن دعائى مىباشد که مستجاب مىشود و بهیچ وجه رد نمىگردد، پس اینکه بعضى (تفسیر طبرى، ج: 13، ص: 86) در معنایش گفتهاند: مرا از آن، کلمه اخلاص و شهادت به «لا اله الا اللَّه» است. صحیح نیست، چون هیچ دلیل و شاهدى در سیاق آیه ندارد.
و ثانیا: اگر ضمائر در جمله «وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ ...» را اظهار کنیم تقدیر آن چنین مىشود: کسانى که مشرکین آنها را بجاى خدا مىخوانند آن خوانده شدهها دعاى این مشرکین را بهیچ وجه مستجاب نمىکنند.
و ثالثا: استثناء در آیه استثناء از جمله «لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ» است و در کلام، حذف و اختصار بکار رفته و معناى کلام این است که: «لا یستجیبون لهم بشىء و لا ینیلونهم شیئا الا کما یستجاب لباسط کفیه الى الماء لیبلغ فاه ...- اجابت نمىکنند ایشان را به هیچ چیز، و هیچ چیزى به ایشان نمىدهند مگر همانند کسى که از آب دور است و براى رفع عطش خود از روى تقلید دو دست خود را به طرف آب مىبرد تا به دهانش برساند و عطش خود را رفع کند ...».
و اگر در معنایى که کردیم و خواستیم کلمه «نیل» را در معناى استجابت درآوریم، براى این بود که احتمال مىدهیم استجابت متضمن معناى نیل و امثال آن باشد.
[ بستن توضیحات ]