از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(اذ تمشی اختک فتقول هل ادلکم علی من یکفله فرجعناک الی امک کی تقر عینها و لا تحزن و قتلت نفسا فنجیناک من الغم و فتناک فتونا فلبثت سنین فی اهل مدین ثم جئت علی قدر یا موسی ): (آن زمان که خواهرت رفت و گفت : آیا شمارا به کسی راهنمایی کنم که او را تکفل کند؟ و تو را نزد مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غم نخورد و تو یک نفر را کشتی و ما تو را از گرفتاری نجات دادیم وامتحانت کردیم ، امتحانی دقیق و چند سالی در میان اهالی مدین اقامت کردی ، آنگاه ای موسی به موقع آمدی €)، مراد از وحی ، در اینجا، الهام است ، یعنی نوعی احساس ناخودآگاه که در بیداری یا خواب دست می دهد، پس این وحی ، غیر از وحی نبوت است ، به هر جهت به مادر موسی الهام شد که موسی را در صندوقی قرار دهد و او را دردریا بیاندازد، (البته مراد در اینجا رود نیل است )، تا دریا او را به کناره ساحل بیاورد،یعنی خداوند به نحو امر تکوینی به دریا امر کرده که او را به ساحل بیاندازد و این امری محقق است و آنگاه فرعون که دشمن خداست و با ادعای الوهیت با خداوند محاربه نموده و نیز دشمن موسیست ، و با کشتن اطفال ذکور قصد داشت موسی را از بین ببرد،همین فرعون او را از دریا می گیرد و چون فرزندی ندارد، او را به فرزندی خود می پذیردو خداوند این محبت موسی را در قلب فرعون قرار می دهد تا از کشتن او صرف نظرکرده و موسی را چنان دلربا و خواستنی قرار می دهد که هر کس او را می دید، به وی علاقه مند می شد و به این ترتیب موسی در خانه فرعون و تحت نظارت پروردگارش پرورش یافت و فرعون زیر نظر پروردگار به موسی احسان کرد، چون خداوند همراه موسی و مراقب حال او بود و به جهت مزید توجه و محبتی که نسبت به او داشت از امراو غفلت نمی کرد، در واقع می خواهد بفرماید: که ای موسی تو در دست فرعون و تحت سلطه او بودی ، اما به علت توجه و عنایت من هرگز او نمی توانست قصد شر یا ضرری نسبت به تو بنماید. و نیز آن زمانی که خواهرت در جستجوی خبری از تو بود و دید که عمال وکارگزاران فرعون در جستجوی دایه ای هستند که تو را شیر دهد و خواهرت به ایشان گفت : آیا می خواهید شما را به زنی راهنمایی کنم که او را کفیل شود، یعنی هم شیر بدهدو هم حضانت و نگهداری کند؟ و به این ترتیب تو را به مادرت باز گرداندیم تا خوشحال شود و از فقدان تو اندوهگین نباشد و همه این امور بدست ما و منتی از جانب ما بود. و بار دیگر زمانیکه تو یکی از قبطیان را اشتباها با مشتی به قتل رساندی و از بیم گرفتاری از مصر فرار کردی و به مدین رفتی و ما تو را با ابتلاء به خوف و فرار از قصاص و غربت و دوری از خانواده و وطن آزمودیم و این فتنه ها جهت خالص کردن تو بودهمانطور که طلا به وسیله آتش خالص می شود، پس وقوع این فتنه ها منتی از جانب خدابود، به هر حال می فرماید: تو چند سالی در میان اهالی مدین ماندگار شدی و گله گوسفندان شعیب را چوپانی کردی و آنگاه با مقداری علم و تجربه عملی که در آنجاکسب کرده بودی به مصر آمدی منظور از (قدر) یعنی آن مقدار علم و عمل و تجربه ای که موسی از ابتلائات وارده در نجات از غم و خروج از مصر و ماندن در مدین کسب کرده بود، و همه این موارد منت های الهی بر موسی ع است وخداوند این امتنان خود رابه منظور احترام موسی با ندا کردن او خاتمه داد. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عطيه صفاري - سایت تفسیر قرآن
کاخ فرعون بر گوشه‏اى از شط نیل ساخته شده بود، در حالى که فرعون و همسرش در کنار آب به تماشاى امواج مشغول بودند، ناگهان این صندوق مرموز توجه آنها را به خود جلب کرد، به مأموران دستور داد صندوق را از آب بگیرند، هنگامى که در صندوق گشوده شد با کمال تعجب نوزاد زیبایى را در آن دیدند، چیزى که شاید حتى احتمال آن را نمى‏دادند.

فرعون متوجه شد که این نوزاد باید از بنى اسرائیل باشد که از ترس مأموران به چنین سرنوشتى گرفتار شده است و دستور کشتن او را صادر کرد، ولى همسرش که «نازا» بود سخت به کودک دل بست و شعاع مرموزى که از چشم نوزاد جستن نمود در زوایاى قلب آن زن نفوذ کرد، و او را مجذوب و فریفته خود ساخت.

دست به دامن فرعون زد و در حالى که از این کودک به نور چشمان (قُرَّتُ عَیْنٍ) تعبیر مى‏نمود، تقاضا کرد از کشتنش صرف نظر شود. و بالاخره موفق شد سخن خود را به کرسى بنشاند.

اما از سوى دیگر کودک گرسنه شده و شیر مى‏خواهد، گریه مى‏کند اشک مى‏ریزد. ولى هر دایه‏اى آوردند نوزاد، پستان او را نگرفت.

اکنون بقیه داستان را از زبان قرآن مى‏خوانیم:

آرى! اى موسى ما مقدر کرده بودیم که در برابر دیدگان (علم) ما پرورش بیابى «در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکى کاخ فرعون) راه مى‏رفت» (إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ). و به دستور مادر، مراقب اوضاع و سر نوشت تو بود.

او به مأموران فرعون «مى‏گفت: آیا زنى را به شما معرفى بکنم که توانایى برگزیده تفسیر نمونه، ج‏3، ص: 120

سر پرستى این نوزاد را دارد»؟ (فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى‏ مَنْ یَکْفُلُهُ).

و شاید اضافه کرد: این زن شیر پاکى دارد که من مطمئنم نوزاد آن را پذیرا خواهد شد.

مأموران خوشحال شدند به همراه او حرکت کردند.

خواهر موسى که خود را به صورت فردى ناشناس و بیگانه، نشان مى‏داد، مادر را از جریان امر آگاه کرد، مادر نیز بى‏آنکه خونسردى خود را از دست دهد، به دربار فرعون آمد، کودک را به دامن او انداختند کودک بوى مادر را شنید، بویى آشنا، ناگهان پستان او را همچون جان شیرین در بر گرفت و با عشق و علاقه بسیار، مشغول نوشیدن شیر شد، غریو شادى از حاضران برخاست و آثار خشنودى و شوق در چشمان همسر فرعون نمایان شد.

فرعون کودک را به او سپرد، و همسرش تأکید فراوان نسبت به حفظ و حراست او کرد، و دستور داد در فاصله‏اى کوتاه کودک را به نظر او برساند.

اینجاست که قرآن مى‏گوید: «پس ما تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش به تو روشن شود، و غم و اندوهى به خود راه ندهد» (فَرَجَعْناکَ إِلى‏ أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ).

سالها گذشت، و موسى (ع) در میان هاله‏اى از لطف و محبت خداوند و محیطى امن و امان پرورش یافت، کم کم به صورت نوجوانى در آمد.

روزى از راهى عبور مى‏کرد دو نفر را در برابر خود به جنگ و نزاع مشغول دید که یکى از بنى اسرائیل و دیگرى از قبطیان (مصریان و هواخواهان فرعون) بود، موسى به کمک مظلوم که از بنى اسرائیل بود شتافت و براى دفاع از او، مشتى محکم بر پیکر مرد قبطى وارد آورد، اما این دفاع از مظلوم به جاى باریکى رسید، و همان یک مشت کار قبطى را ساخت.

موسى طبق توصیه بعضى از دوستانش، مخفیانه از مصر بیرون آمد و به سوى مدین شتافت و در آنجا محیطى امن و امان در کنار شعیب پیغمبر که شرح آن به خواست خدا در تفسیر سوره قصص خواهد آمد پیدا کرد. برگزیده تفسیر نمونه، ج‏3، ص: 121

اینجاست که قرآن مى‏گوید: «و تو یکى (از فرعونیان) را کشتى (و در اندوه فرو رفتى) اما ما تو را از غم و اندوه رهایى بخشیدیم» (وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ).

و پس از آن «بارها تو را (در کوره‏هاى حوادث) آزمودیم» (وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً).

«پس از آن سالیانى در میان مردم مدین توقف نمودى» (فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ).

و بعد از پیمودن این راه طولانى و آمادگى روحى و جسمى و بیرون آمدن از کوره حوادث با سر افرازى و پیروزى «سپس در زمانى که براى گرفتن فرمان رسالت مقدّر بود به اینجا آمدى اى موسى!» (ثُمَّ جِئْتَ عَلى‏ قَدَرٍ یا مُوسى‏). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : منبع، برگزیده تفسیر نمونه است لطفا منبع را ذکر نمایید.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى‌ مَنْ یَکْفُلُهُ فَرَجَعْناکَ إِلى‌ أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى‌ قَدَرٍ یا مُوسى‌ (40)
نعمت چهارم:
إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ‌: تو را به نظر عاطفت خود بپروردیم وقتى که مى‌رفت خواهر تو نزد آسیه. فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى‌ مَنْ یَکْفُلُهُ‌: پس مى‌گفت به او و اتباع او آیا دلالت کنم شما را بر کسى که تکفل او را نماید در پرورش و شیر دادن.
چون موسى پستان هیچ زنى را قبول ننمود، این خبر در مصر منتشر شد.
خواهر موسى که مریم نام داشت، آمد گفت: من شما را راهنمائى کنم به کسى که او را تکفل کند. و رفت مادر موسى را آورد. چون پستان در دهانش گذارد قبول نمود، پس گفت: من نتوانم اینجا بمانم، زیرا کودکان دارم و خانه‌ام ضایع شود، او را به من دهید تا من چنانکه حق رضاع و تربیت باشد در حق او بجاى آرم. فرعون و آسیه چون دیدند که شیر دیگرى را قبول نکند بالضروره او را به وى دادند و اجرت تربیت تعیین نمودند؛ اینست که مى‌فرماید: فَرَجَعْناکَ إِلى‌ أُمِّکَ‌: پس برگردانیدیم تو را به سوى مادرت به جهت وفا نمودن به وعده‌ (إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ) «1» حاصل آنکه وفاى به وعده خود فرمودیم. کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها: تا روشن شود چشم مادرش به لقاى طفل خود. وَ لا تَحْزَنَ‌: و اندوهناک نگردد به فراق او، یا محزون نشوى تو به فراق مادر و تفقد و اشفاق او.
نعمت پنجم: وَ قَتَلْتَ نَفْساً: و کشتى تو نفسى را که آن قبطى کافر بود، وقتى آن سبطى مؤمن به تو استغاثه نمود، چون فرعونیان خبر دار شدند قصد تو کردند. فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِ‌: پس رهانیدیم تو را از اندوه کشتن، و امر فرمودیم بر هجرت به مدین. در مجمع- از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله مروى است که فرمود: خدا رحمت کند برادرم موسى را؛ کشت مردى را به خطا در سن دوازده سالگى‌
وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً: و امتحان نمودیم تو را امتحان کردنى، یعنى با تو معامله آزمایندگان کردیم تا تو را خالص گردانیدیم براى نبوت. حاصل آنکه تو را در بوته بلاها افکندیم پاک و خالص بیرون آمدى. ابن عباس گفته: معنى آنکه ما تو را در محنتى افکندیم پس از محنتى: 1- تولدش در سالى که کودکان را مى‌کشتند. 2- در رود نیل انداختن. 3- به دست فرعون [افتادن‌]. 4- قصد فرعون به کشتن او. 5- سوختن زبان او به آتش. 6- کشتن قبطى را به خطا، ما تو را به این بلاها امتحان نمودیم و از همه نجات دادیم‌ «1». نزد بعضى معنى آنکه شدید نمودیم محنت تو را در امر معاش.
نعمت ششم: فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ‌: پس درنگ نمودى سالهاى بسیار در میان اهل مدین که ده سال باشد.
بیان: خلاصه واقعه مکث موسى علیه السلام:
چون به مدین رسید، در زیر درختى قرار گرفت. در آنجا چاهى بود، عده بسیارى براى آب‏کشى جمع شدند. ناگاه دو دختر ضعیف با چند گوسفند آمده دور ایستادند. پرسید: براى چه کار آمده‌‏اید؟ گفتند: پدر ما پیر و ما هم قدرت مزاحمت مردمان نداریم، صبر مى‏کنیم تا همه از آب‏کشى فارغ شوند، بعد گوسفندان را آب دهیم. موسى علیه السلام ترحم نموده، دلو آنها را گرفته آب کشید و گوسفندان ایشان را سیراب نمود، پیشتر از مردم برگشتند. موسى علیه السلام هم به زیر درخت آمد، عرض کرد (رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ) «2» شعیب پرسید: چگونه زود برگشتید، واقعه را بیان نمودند. یکى از دختران را به طلب موسى فرستاد. دختر با نهایت حیا آمد و گفت: پدرم تو را مى‌‏خواهد.
موسى گفت: راه به من بنما و از عقب من بیا که ما فرزندان یعقوب هستیم، نظر در عقب زنان نکنیم. چون موسى نزد شعیب آمد، شرح حال گفت، شعیب گفت: مترس که نجات یافتى از ستمکاران، و مى‏‌خواهم یکى از این دو دختر را به نکاح تو درآورم که خود را اجیر من گردانى هشت سال، و اگر ده سال تمام کنى مختارى. موسى ده سال را تمام پس با زوجه خود به طرف بیت المقدس روانه گردید.
نعمت هفتم: ثُمَّ جِئْتَ عَلى‏ قَدَرٍ یا مُوسى‏: پس آمدى بدین وادى بر قدرى که مقدر شده بود اى موسى.
مفسرین را در این کلام چند وجه است به تقدیر محذوفى: 1- سابق قضا و قدر من بود اینکه قرار دهم تو را رسول خود در وقت معین که مقرر فرمودم، پس تو آمدى بر این قدر نه قبل از آن و نه بعد از آن و از همین باب است (إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ) «1». 2- پس آمدى اى موسى بر مقدارى از زمان که انبیاء علیهم السلام را وحى کرده مى‏شود، و آن شروع سال چهلم باشد، چنانچه در تفسیر لوامع از حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله مروى است که فرمود: مبعوث نشد هیچ پیغمبرى مگر به سن چهل سالگى «2». 3- مقاتل گفته: مراد «قدر» موعد باشد، یعنى آمدى بر موعدى که تو را وعده داده بودیم اى موسى. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » اطیب البیانان
إِذ تَمشِی‌ أُختُک‌َ فَتَقُول‌ُ هَل‌ أَدُلُّکُم‌ عَلی‌ مَن‌ یَکفُلُه‌ُ فَرَجَعناک‌َ إِلی‌ أُمِّک‌َ کَی‌ تَقَرَّ عَینُها وَ لا تَحزَن‌َ وَ قَتَلت‌َ نَفساً فَنَجَّیناک‌َ مِن‌َ الغَم‌ِّ وَ فَتَنّاک‌َ فُتُوناً فَلَبِثت‌َ سِنِین‌َ فِی‌ أَهل‌ِ مَدیَن‌َ ثُم‌َّ جِئت‌َ عَلی‌ قَدَرٍ یا مُوسی‌ (40)
زمانی‌ ‌که‌ رفت‌ خواهر تو ‌پس‌ ‌گفت‌ آیا ‌شما‌ ‌را‌ دلالت‌ کنم‌ ‌بر‌ کسی‌ ‌که‌ کفالت‌ کند ‌اینکه‌ طفل‌ ‌را‌ ‌پس‌ برگردانید ترا بسوی‌ مادرت‌ ‌تا‌ چشم‌ ‌او‌ روشن‌ شود و محزون‌ نباشد و کشتی‌ نفسی‌ ‌را‌ ‌پس‌ نجات‌ دادیم‌ ترا ‌از‌ غم‌ و گرفتاری‌ و آزمودیم‌ ترا آزمودنی‌.
(إِذ تَمشِی‌ أُختُک‌َ) چون‌ ‌بعد‌ ‌از‌ گرفتن‌ صندوق‌ موسی‌ ‌در‌ دامن‌ فرعون‌ قرار گرفت‌ ‌اینکه‌ قضیه‌ چون‌ امر عظیمی‌ ‌بود‌ منتشر شد ‌در‌ مصر و خبر رسید بمادر موسی‌ ‌او‌ دانست‌ ‌که‌ موسی‌ ‌در‌ دامن‌ فرعون‌ ‌است‌ بخواهر موسی‌ ‌گفت‌ برو مشاهده‌ کن‌ ‌که‌ کار موسی‌ بکجا می‌کشد ‌که‌ میفرماید (وَ قالَت‌ لِأُختِه‌ِ قُصِّیه‌ِ فَبَصُرَت‌ بِه‌ِ عَن‌ جُنُب‌ٍ) قصص‌ ‌آیه‌ 10 خواهرش‌ آمد و ‌از‌ دور مشاهده‌ میکرد ‌که‌ ‌از‌ اطراف‌ مرضعه‌ میآوردند و موسی‌ اعراض‌ میکرد ‌که‌ مفاد (حَرَّمنا عَلَیه‌ِ المَراضِع‌َ) ‌است‌ پیش‌ رفت‌ و ‌گفت‌ ‌من‌ یک‌ مرضعه‌ ‌در‌ نظر دارم‌ میخواهید ‌او‌ ‌را‌ بیاورم‌ ‌که‌ مفاد.
(هَل‌ أَدُلُّکُم‌ عَلی‌ مَن‌ یَکفُلُه‌ُ) گفتند بیاور رفت‌ مادر موسی‌ ‌را‌ آورد پستان‌ ‌او‌ ‌را‌ گرفت‌ فرعون‌ خشنود شد و ‌با‌ حقوق‌ زیادی‌ موسی‌ ‌را‌ بدست‌ مادرش‌ سپرد.
(فَرَجَعناک‌َ إِلی‌ أُمِّک‌َ) مادرش‌ بسیار خشنود شد.
(کَی‌ تَقَرَّ عَینُها وَ لا تَحزَن‌َ) ‌تا‌ موسی‌ بزرگ‌ شد و ‌در‌ دستگاه‌ فرعون‌ عظمتی‌ پیدا کرد و مورد اهمیّتی‌ شد ‌تا‌ یک‌ روز ‌که‌ مشاهده‌ کرد ‌که‌ یک‌ نفر ‌از‌ بنی‌ اسرائیل‌ ‌با‌ یک‌ نفر ‌از‌ فرعونیان‌ مقاتله‌ میکنند ‌آن‌ بنی‌ اسرائیلی‌ مغلوب‌ شد و فرعونی‌ مسلط شد و ‌در‌ مقام‌ قتل‌ بنی‌ اسرائیلی‌ ‌بر‌ آمد و چون‌ دفع‌ ظلم‌ ‌از‌ مظلوم‌ واجب‌ ‌است‌ و ‌او‌ استغاثه‌ کرد موسی‌ حمله‌ کرد ‌بر‌ فرعونی‌.
(وَ قَتَلت‌َ نَفساً) و ‌او‌ ‌را‌ کشت‌ و ‌در‌ سوره قصص‌ تفصیل‌ ‌اینکه‌ قضیه‌ ‌را‌ بیان‌ میفرماید
جلد 13 - صفحه 32
(وَ دَخَل‌َ المَدِینَةَ عَلی‌ حِین‌ِ غَفلَةٍ مِن‌ أَهلِها فَوَجَدَ فِیها رَجُلَین‌ِ یَقتَتِلان‌ِ هذا مِن‌ شِیعَتِه‌ِ وَ هذا مِن‌ عَدُوِّه‌ِ فَاستَغاثَه‌ُ الَّذِی‌ مِن‌ شِیعَتِه‌ِ عَلَی‌ الَّذِی‌ مِن‌ عَدُوِّه‌ِ فَوَکَزَه‌ُ مُوسی‌ فَقَضی‌ عَلَیه‌ِ) آیه 14 و قصد کشتن‌ ‌او‌ ‌را‌ نداشت‌ یک‌ مشت‌ ‌بر‌ آورد ‌که‌ دفع‌ شر ‌او‌ ‌را‌ بکند بهمان‌ مشت‌ کشته‌ شد خبر رسید بفرعونیان‌ ‌که‌ موسی‌ یکی‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ کشت‌ تصمیم‌ گرفتند ‌که‌ موسی‌ ‌را‌ بکشند موسی‌ فرار کرد و بطرف‌ مدین‌ روانه‌ شد.
(فَنَجَّیناک‌َ مِن‌َ الغَم‌ِّ) ‌از‌ ‌آنها‌ نجات‌ پیدا کرد ‌تا‌ موقعی‌ ‌که‌ نزد شعیب‌ آمد و شرح‌ قصّه ‌خود‌ ‌را‌ بیان‌ نمود و شعیب‌ ‌گفت‌ نجات‌ پیدا کردی‌ (قال‌َ لا تَخَف‌ نَجَوت‌َ مِن‌َ القَوم‌ِ الظّالِمِین‌َ) قصص‌ آیه 25 و ده‌ سال‌ نزد شعیب‌ ‌بود‌.
(وَ فَتَنّاک‌َ فُتُوناً) و ابتلاآتی‌ ‌از‌ ‌او‌ شد ‌که‌ اشاره‌ بآن‌ میشود.
فَلَبِثت‌َ سِنِین‌َ فِی‌ أَهل‌ِ مَدیَن‌َ ثُم‌َّ جِئت‌َ عَلی‌ قَدَرٍ یا مُوسی‌ ‌پس‌ مکث‌ کردی‌ سالهایی‌ ‌در‌ میان‌ اهل‌ مدین‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ آمدی‌ ‌بر‌ قابلیت‌ و استحقاق‌ مقام‌ نبوّت‌ و رسالت‌ و کلیمیّت‌ و نزول‌ الواح‌ توریة اما فتون‌ قبل‌ ‌از‌ لبث‌ ‌در‌ مدین‌ حمل‌ مادرت‌ ‌در‌ سالی‌ ‌که‌ فرعون‌ ذبح‌ اطفال‌ میکرد و القاء ‌در‌ دریا و منع‌ ‌از‌ ارتضاع‌ ‌از‌ ثدی‌ ‌غیر‌ مادرت‌ و گرفتن‌ ریش‌ فرعون‌ و هم‌ّ ‌او‌ ‌بر‌ قتل‌ تو اخذ آتش‌ بجای‌ درّه‌ ‌که‌ موجب‌ انصراف‌ ‌از‌ قتل‌ شد ‌پس‌ قتل‌ قبطی‌ و آمدن‌ رجل‌ شیعه تو و خبر دادن‌ باراده‌ قتل‌ تو و فرار کردن‌ و نجات‌ یافتن‌ ‌از‌ دست‌ ‌آنها‌ و امّا فتون‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آمدن‌ مدین‌ سقایت‌ دختران‌ شعیب‌ و بردن‌ ترا نزد شعیب‌ و ده‌ سال‌ شبانی‌ کردن‌ ‌در‌ دشت‌ و صحرا ‌برای‌ گوسفندان‌ شعیب‌ و سایر ابتلائات‌ و خداوند ‌هم‌ باو عنایت‌ فرمود:
اوّلا بمجرد بلوغ‌ و رشد حکمت‌ و علم‌ ‌را‌ ‌که‌ میفرماید (وَ لَمّا بَلَغ‌َ أَشُدَّه‌ُ وَ استَوی‌ آتَیناه‌ُ حُکماً وَ عِلماً وَ کَذلِک‌َ نَجزِی‌ المُحسِنِین‌َ) قصص‌ آیه 13 ‌تا‌ اینکه‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنکه‌.(فَلَبِثت‌َ سِنِین‌َ فِی‌ أَهل‌ِ مَدیَن‌َ) و تحمّل‌ جمیع‌ ‌اینکه‌ شدائد و مشکلات‌.
(ثُم‌َّ جِئت‌َ عَلی‌ قَدَرٍ یا مُوسی‌) استعداد و لیاقت‌ و قابلیت‌ مقام‌ رسالت‌ و اولی‌ العزمی‌ و اعطاء معجزات‌ محیّر العقول‌ پیدا کردی‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ ‌از‌ صفات‌ حمیده‌ و مقام‌ صبر و تحمّل‌ و اعمال‌ صالحه‌ مورد ‌اینکه‌ موهبت‌ عظمی‌ شدی‌ حال‌ باید بوظایف‌ رسالت‌ ‌خود‌ عمل‌ کنی‌. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » ترجمه تفسیر جوامع الجامع
إِذْ تَمْشِی ؛ متعلّق به «القیت» یا «تصنع» و یا بدل از «اذ اوحینا» است روایت شده که وقتى مادر موسى به خواهرش گفت: در پى موسى (که در صندوق بود) برو، خواهر موسى وى را تعقیب کرد تا ببیند که چه مى شود آمد دید فرعونیان براى موسى شیردهنده اى مى خواهند که پستانش را قبول کند، زیرا موسى پستان هیچ زنى را قبول نمى کرد خواهر موسى به آنها گفت: آیا شما را راهنمایى کنم ؟ (آنها پذیرفتند) او رفت و مادر موسى را آورد، او هم پستان وى را قبول کرد وَ قَتَلْتَ نَفْساً ؛ کسى که موسى او را کشت همان مرد قبطى است که یکى از دوستان موسى او را به یارى علیه او خواست، موسى مشتى سخت بر چانۀ او زد و او را کشت «فَنَجَّیْنٰاکَ » پس ما تو را از قصاص و شرّ فرعون نجات دادیم وَ فَتَنّٰاکَ فُتُوناً ؛ «فتونا» جایز است که مصدر متعدّى باشد بر وزن فعول مثل «شکور و ثبور» و ممکن است که جمع «فتن» یا فتنه باشد مثل «بدور» که جمع «بدره» است، یعنى به انواع آزمایش تو را آزمودیم چون موسى در سالى به دنیا آمد که نوزادان کشته مى شدند، و مادرش او را به دریا افکند، و فرعون تصمیم قتل او را گرفت و موسى علیه السّلام قبطى را کشت، و خود ده سال (پیش شعیب) اجیر شد منظور از فتنه رنج و هر چیزى است که براى یک انسان باعث مشقّت و سختى باشد «مدین» شهرى است که در هشت منزلى مصر قرار دارد «عَلىٰ قَدَرٍ» مراد موقعیت و زمانى است که در آن زمان بر پیامبران وحى مى شود و آن اوّل چهل سالگى است بعضى گفته اند معنایش آن است که در قضا و قدر من چنین قرار بود که در وقت معینى با تو سخن بگویم، پس تو هم در این وقت آمدى [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر احسن الحدیث
إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلىٰ مَنْ یَکْفُلُهُ فَرَجَعْنٰاکَ إِلىٰ أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهٰا وَ لاٰ تَحْزَنَ این قسمت از آیه راجع به آن است که: فرعون تصمیم گرفت موسى را براى خود نگاه دارد ولى هر دایه اى که مى آوردند موسى پستان او را نمى گرفت خواهر موسى که در آنجا بود، مادر خود را که همان مادر موسى بود پیشنهاد کرد، موسى پستان او را گرفت، تا مشکل حل گردید در سورۀ قصص به تفصیل خواهد آمد وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْنٰاکَ مِنَ اَلْغَمِّ وَ فَتَنّٰاکَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلىٰ قَدَرٍ یٰا مُوسىٰ این منّت و عنایت سوم خدا به موسى است در سورۀ قصص مى خوانیم که موسى یک نفر قبطى را کشت فرعونیان جلسه کردند تا موسى را بکشند، موسى از شنیدن آن به «مدین» فرار کرد و در آنجا دختر شعیب را به زنى گرفت و از غم تعقیب فرعون نجات یافت و شعیب به او گفت: لاٰ تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ جملۀ وَ فَتَنّٰاکَ فُتُوناً حاکى از آنست که در ضمن قتل قبطى و امامت در مدین ما تو را به طرز مخصوص آزمودیم و براى نبوت آماده کردیم، اقامت تو ده سال در اهل مدین در خانه و چوپانى شعیب از آن جمله بود، ظاهرا منظور از این آزمون تکامل و آمادگى موسى براى حمل بار سنگین نبوّت بوده است مراد از «على قدر» شاید اندازۀ امتحان و آنچه از امتحان اندوخته بود، باشد یعنى: سپس بر آن مقدار لیاقت و آمادگى که از امتحان اندوخته بودى پیش ما آمدى یا مراد آنست که: آمدى در وقتى که خدا مقدر کرده است آیه، با «یا موسى» تمام شده براى تشریف موسى چنان که در المیزان فرموده است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
و اینکه بوسیله خواهرش او را بسوى مادرش برگردانیدیم تا اینکه چشم مادرش روشن گردد و محزون نباشد و اینکه پس از آن موسى(ع)از قبطیان کسى را کشت و فرعونیان قصد کشتن او را کردند و خداوند او را نجات داد و از مصر فرار نمود و چند سال در مدین اجیر شعیب(ع)گردید و با دختر شعیب ازدواج نمود تا آنجا که فرموده ثُمَّ جِئْتَ عَلىٰ قَدَرٍ یٰا مُوسىٰ ، وَ اِصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی اى موسى این قدر به تو انعام و اکرام نمودم تا اینکه لایق مقام رسالت گردیدى و تو را براى پیمبرى خودم انتخاب نموده و برگزیدم چون تمام اینها واضح است این بود که از توضیح و تفسیر آیات خوددارى نمودیم [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.