مگر فراموش کرده اید برادرم موسى ، مرا جانشین خود ساخته و اطاعتم را بر شما فرض کرده است چرا پیمان شکنى مى کنید؟ چرا خود را به دره نیستى سقوط مى دهید؟
ولى بنى اسرائیل چنان لجوجانه به این گوساله چسبیده بودند که منطق نیرومند و دلائل روشن این مرد خدا و رهبر دلسوز در آنها مؤ ثر نیفتاد، با صراحت اعلام مخالفت با هارون کردند و ((گفتند ما همچنان به پرستش این گوساله ادامه مى دهیم تا موسى به سوى ما بازگردد)) (قالوا لن نبرح علیه عاکفین حتى یرجع الینا موسى ).
خلاصه دو پا را در یک کفش کردند، و گفتند: مطلب همین است و غیر
این نیست ، باید برنامه گوساله پرستى همچنان ادامه یابد تا موسى برگردد، و از او داورى بطلبیم : اى بسا خود او هم همراه ما در برابر گوساله سجده کند!! بنابراین خودت را زیاد خسته مکن و دست از سر ما بردار!
و به این ترتیب هم فرمان مسلم عقل را از زیر پا گذاشتند، و هم فرمان جانشین رهبرشان را.
ولى بطورى که مفسران نوشته اند - و قاعده نیز چنین اقتضا مى کند - هنگامى که هارون رسالت خود را در این مبارزه انجام داد و اکثریت پذیرا نشدند، به اتفاق اقلیتى که تابع او بودند، از آنها جدا شد و دورى گزید، مبادا اختلاط آنها با یکدیگر دلیلى بر امضاى برنامه هاى انحرافیشان گردد.
عجیب اینکه : بعضى از مفسران نقل کرده اند که این دگرگونیهاى انحرافى در بنى اسرائیل تنها در چند روز کوتاه واقع شد، هنگامى که 35 روز از رفتن موسى به میعادگاه گذشت ، سامرى دست به کار شد و از بنى اسرائیل خواست تا تمام زیورآلاتى را که از فرعونیان به عاریت گرفته بودند و بعد از داستان غرق آنها با خود داشتند جمع کنند، در روز سى و ششم و سى و هفتم و سى و هشتم همه آنها را در بوته ریخت و آب کرد و مجسمه گوساله را ساخت ، و در روز سى و نهم آنها را به پرستش آن دعوت کرد و گروه عظیمى (طبق پاره اى از روایات ششصد هزار نفر!) آن را پذیرا گشتند و یک روز بعد، یعنى با پایان گرفتن چهل روز موسى بازگشت .
ولى به هر حال ، هارون با اقلیتى در حدود دوازده هزار نفر از مؤ منان ثابت قدم از جمعیت جدا شدند در حالى که اکثریت جاهل و لجوج نزدیک بود او را به قتل برسانند .
[ نظرات / امتیازها ]