● عده ای مسلمین که از خداوند طلب جنگ کردند
امام صادق(ع) در ذیل آیه «وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ ...» فرمود: وقتى خداى تعالى (به وسیله وحى) به مؤمنین خبر داد که با کشته شدگان آنان در جنگ بدر چه رفتارى کرد و ایشان را در چه منازلى از بهشت جاى داد، مؤمنین مشتاق شهادت شدند و عرضه داشتند: خداوندا جنگ برایمان پیش بیاور تا در آن به شهادت برسیم، خداى تعالى جنگ احد را برایشان پیش آورد و جز آن تعدادى که خدا مىخواست ایستادگى نکردند، اینجا است که خداى تعالى مىفرماید: «وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ ...».
علامه طباطبایی: و این معنا در الدر المنثور(ج 2 ص 80) نیز از ابن عباس و مجاهد و قتاده و حسن و سدى نقل شده.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج4، ص: 103 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : جنگ- غزوه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● برای رسیدن به بهشت باید امتحانی باشد
جمله «وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ ...» تثبیت مىکند که این ظنشان فاسد است، براى اینکه ما دام که جنگى پیش نیامده بود، پیوسته آرزوى کشته شدن مىکردند، اما آن گاه که جنگ پیش آمد، و آن را با چشم خود دیدند، قدمى پیش ننهادند، و در صدد تحصیل آرزوى قبلى خود بر نیامدند، بلکه سست شدند و از جنگ و قتال اعراض کردند، آیا این سخن معقول و قابل قبول است که به صرف آرزو و بدون اینکه امتحان شوند و خالص و ناخالصشان جدا گردد، داخل بهشت شوند؟ و آیا واجب نیست که از ناحیه خداى تعالى (که صاحب جزا است) مورد آزمایش قرار گیرند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : با این بیان روشن مىشود که چیزى در کلام مقدر است و از آن حذف شده، و معنایش این است که "فقد رایتموه، و انتم تنظرون فلم تقدموا علیه" ممکن هم هست جمله «وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» کنایه باشد از اقدام نکردن، و معنایش این باشد که به صرف تماشا کردن اکتفاء نمودید، بدون اینکه اقدامى بکنید، و این خود عتاب و توبیخ است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج4، ص: 45و46 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : امتحان الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● هم هدایت عام مختص خداوند است و هم هدایت خاص
قرآن کریم امر هدایت را مختص به ذات بارى تعالى مىداند، چیزى که هست هدایت در قرآن منحصر به هدایت اختیارى به سوى سعادت آخرت و یا دنیا نیست، بلکه در آیاتى هدایت تکوینى را نیز به خداى سبحان نسبت داده است،...و این هدایت غیر از هدایت خصوصى است، که در مقابل آن اضلال قرار مىگیرد، چون خداى سبحان هدایت خصوصى را از بعضى طوائف نفى کرده، و به جایش ضلالت را اثبات فرموده، و هدایت عمومى از هیچ یک از مخلوقات او نفى نمىشود... و نیز این معنا روشن مىشود که هدایت نامبرده غیر از هدایت به معناى راه نشان دادن است، چون هدایت به این معنا نیز خصوصى نیست، بلکه شامل مؤمن و کافر مىشود، و خداى سبحان راه را، هم به مؤمن نشان مىدهد و هم به کافر... و به هر حال هدایت عمومى عبارت است از اینکه خداى تعالى هر چیزى را به سوى کمال وجودش راهنمایى کرده و آن را به هدف از خلقتش رسانده، و این هدایت همان است که به وسیله آن هر چیزى به وسیله آن چه قوام ذاتش اقتضاى آن را دارد کنده مىشود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در این معنا هیچ تردیدى نیست که قرآن کریم امر هدایت را مختص به ذات بارى تعالى مىداند، چیزى که هست هدایت در قرآن منحصر به هدایت اختیارى به سوى سعادت آخرت و یا دنیا نیست، بلکه در آیاتى هدایت تکوینى را نیز به خداى سبحان نسبت داده است، از آن جمله مىفرماید: «الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه/50) و هدایت را به تمام موجودات تعمیم داده است، چه با شعورش و چه بىشعورش، و در آیه زیر از جهت نتیجه هم اطلاق داده، و فرموده: «الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى»(الأعلی/2و3)، که تسویه و هدایت را نتیجه مطلق خلقت دانسته و در تقدیر گرفته است، در نتیجه این آیه نیز از نظر عمومیت و اطلاق نظیر آیه قبل است.
و از اینجا روشن مىشود که این هدایت غیر از هدایت خصوصى است، که در مقابل آن اضلال قرار مىگیرد، چون خداى سبحان هدایت خصوصى را از بعضى طوائف نفى کرده، و به جایش ضلالت را اثبات فرموده، و هدایت عمومى از هیچ یک از مخلوقات او نفى نمىشود، پس اگر در امثال آیه: «وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»(الجمعه/5) و آیه: «وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ»(الصف/5) مىفرماید: خدا مردم ستمکار را هدایت نمىکند، و خدا مردم فاسق را هدایت نمىکند، و از این قبیل آیات بسیار دیگر بطور قطع استثنا از آن هدایت عمومى و غیر اختیارى نیست، بلکه راجع به هدایت خصوصى است.
و نیز این معنا روشن مىشود که هدایت نامبرده غیر از هدایت به معناى راه نشان دادن است، چون هدایت به این معنا نیز خصوصى نیست، بلکه شامل مؤمن و کافر مىشود، و خداى سبحان راه را، هم به مؤمن نشان مىدهد و هم به کافر، هم چنان که خودش فرمود: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ، إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»(الدهر/3) و نیز فرموده: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى»(فصلت/17) و این مسلم است که هدایت در این دو آیه و در آیات نظایر آن شامل غیر صاحبان شعور و عقل نمىشود، قبلا هم توجه فرمودید که هدایت در جمله: «ثُمَّ هَدى»(طه/50) در سوره طه و جمله: «وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى»(الأعلی/3) در سوره اعلى، هدایت عام بود، عام از نظر مورد، و عام از نظر نتیجه، علاوه بر اینکه در سوره اعلى هدایت را نتیجه تقدیر گرفته، و این خود شاهد بر آن است که منظور از آن هدایت عمومى و تکوینى است، چون هدایت تشریعى و خصوصى بشر با تقدیر نمىسازد، زیرا تقدیر عبارت است از تهیه اسباب و علل، تا آن اسباب و علل، موجود را به سوى غایت هدف و خلقتش سوق دهد، هر چند که این هدایت (هدایت خاص بشرى) هم از جهت نظام کلى عالم داخل در حیطه تقدیر است، و لیکن این نظر غیر آن نظر است (دقت بفرمائید).
و به هر حال هدایت عمومى عبارت است از اینکه خداى تعالى هر چیزى را به سوى کمال وجودش راهنمایى کرده و آن را به هدف از خلقتش رسانده، و این هدایت همان است که به وسیله آن هر چیزى به وسیله آن چه قوام ذاتش اقتضاى آن را دارد (از قبیل نشو و نما و استکمال و افعال و حرکات و غیر ذلک) کنده مىشود، و چون این رشته سر دراز دارد، بحث و شرح بیشترش را اگر خداى تعالى یارى کند و توفیق دهد، ان شاء اللَّه العزیز بعدا ایراد خواهیم کرد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج4، ص: 46 و 47 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : هدایت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کمال نوع بشر در گرو یک سلسله افعال اختیارى و ارادى است
آرى از میان همه انواع موجودات نوع بشر نوعى از وجود است که امرش تمام نمىشود و به کمال نمىرسد مگر با یک سلسله افعال اختیارى و ارادى که آن نیز سر نمىزند مگر از اعتقاداتى نظرى و عملى، در نتیجه خصوص این نوع باید در تحت قوانین زندگى کند، حال چه قوانین حق و چه باطل، چه خوب و چه بد، پس خدایى هم که عالم تکوین را راه انداخته باید براى او از طرفى یک سلسله اوامر و نواهى که جامع آن را شریعت مىنامیم تشریع کند، و از سوى دیگر حوادث اجتماعى و فردى پدید بیاورد، تا انسان در برخورد با این دو آنچه در قوه و استعداد دارد را فعلیت دهد، و در آخر یا سعادتمند شود، و یا شقى و بدبخت گردد، و آنچه در باطن و کمون وجودش هست به ظهور برسد، اینجا است که نام محنت و بلا و امتحان و امثال آن هم بر این حوادث منطبق مىشود، و هم بر این تشریع.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : توضیح این معنا اینکه هر کس دعوت خدا را پیروى نکند، و در نتیجه خود را مستوجب شقاوت و بدبختى سازد، کلمه عذاب بر او حتمى مىشود (البته در صورتى که به همان حال باقى بماند) و از آن به بعد هر حادثهاى که مورد امر و یا نهى الهى باشد پیش بیاید.
و او با ترک دستور خدا و مخالفت با آن فعلیت جدیدى از شقاوت پیدا مىکند، هر چند که به وضع موجودش راضى و بلکه مغرور هم باشد، پس این جز مکر خداوند چیز دیگرى نیست و همان مکر الهى است (چون فرق بین مکر خلق و مکر خالق همین است که خلق وقتى با کسى دشمنى مىکند، دشمنیش را با عملى انجام مىدهد که طرف مقابل ناراحت شود، و به همین جهت هر انسانى از مکر دشمن خود حذر مىکند"مترجم: موسوی همدانی")، ولى خداى تعالى وقتى مکر مىکند به همان چیزهایى مىکند که دشمن خدا آن را سعادت خود مىداند، و در نتیجه آنچه تلاش مىکند براى رسیدن به هدفى است که آن را رستگارى خود مىداند، ولى عین بدبختى او است و خودش نمىفهمد، در این بابت آیات زیر را مورد دقت قرار دهید.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج4، ص: 48 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : امتحان الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مکر خداوند به همان چیزهایى است که دشمن خدا آن را سعادت خود مىداند
خداى تعالى وقتى مکر مىکند به همان چیزهایى مىکند که دشمن خدا آن را سعادت خود مىداند، و در نتیجه آنچه تلاش مىکند براى رسیدن به هدفى است که آن را رستگارى خود مىداند، ولى عین بدبختى او است و خودش نمىفهمد... پس اینکه مغرور و جاهل به امر خدا پز مىدهد که من خواسته خود را بر خواسته خدا غلبه دادم، و از امر او مخالفت و تمرد کردم، عین این غرورش و این تلاشى که او به این منظور مىکند خدا را در به کرسى نشاندن ارادهاش کمک کرده پس همه نیرنگها و مخالفتها و ظلمها و تعدیاتى که از این طبقه نسبت به وظایف دینى سر مىزند،...همهاش مکر الهى و املا و استدراج او است… و این امور وقتى به شیطان نسبت داده شود نامش کفر و معصیت و اغواى شیطان مىشود، و شوق به آن را دعوت شیطان و وسوسه او و نزعه و وحى و اضلال او نامیده مىشود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : توضیح این معنا اینکه هر کس دعوت خدا را پیروى نکند، و در نتیجه خود را مستوجب شقاوت و بدبختى سازد، کلمه عذاب بر او حتمى مىشود (البته در صورتى که به همان حال باقى بماند) و از آن به بعد هر حادثهاى که مورد امر و یا نهى الهى باشد پیش بیاید.
و او با ترک دستور خدا و مخالفت با آن فعلیت جدیدى از شقاوت پیدا مىکند، هر چند که به وضع موجودش راضى و بلکه مغرور هم باشد، پس این جز مکر خداوند چیز دیگرى نیست و همان مکر الهى است (چون فرق بین مکر خلق و مکر خالق همین است که خلق وقتى با کسى دشمنى مىکند، دشمنیش را با عملى انجام مىدهد که طرف مقابل ناراحت شود، و به همین جهت هر انسانى از مکر دشمن خود حذر مىکند" مترجم: موسوی همدانی")، ولى خداى تعالى وقتى مکر مىکند به همان چیزهایى مىکند که دشمن خدا آن را سعادت خود مىداند، و در نتیجه آنچه تلاش مىکند براى رسیدن به هدفى است که آن را رستگارى خود مىداند، ولى عین بدبختى او است و خودش نمىفهمد، در این بابت آیات زیر را مورد دقت قرار دهید.
«وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ»(آل عمران/54).
«وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ»(فاطر/43).
«لِیَمْکُرُوا فِیها وَ ما یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ»(الأنعام/123).
«سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ، وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ»(الأعراف/182و183) پس اینکه مغرور و جاهل به امر خدا پز مىدهد که من خواسته خود را بر خواسته خدا غلبه دادم، و از امر او مخالفت و تمرد کردم، عین این غرورش و این تلاشى که او به این منظور مىکند خدا را در به کرسى نشاندن ارادهاش کمک کرده، هم چنان که در آیه زیر فرموده: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ»(العنکبوت/4) و این آیه از عجیبترین آیات در این باب است، پس چه خوب فرموده که: «فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً»(الرعد/42).
پس همه نیرنگها و مخالفتها و ظلمها و تعدیاتى که از این طبقه نسبت به وظایف دینى سر مىزند، و تمامى حوادثى که در زندگیشان پیش مىآید، و در آن حوادث هواهاى نفسانى خود را پیروى نموده تا در آخر کفر و فسق و نفاق باطنیشان بیرون بریزد، همهاش مکر الهى و املا و استدراج او است، چون حقى که آنان و همه بندگان بر خدا دارند، این است که هر یک را به سوى عاقبت امرش هدایت کند، که کرده است (حال عاقبت امر هر کس هر چه باشد به اختیار خودش بستگى دارد).
«وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ»(یوسف/22). و این امور وقتى به شیطان نسبت داده شود نامش کفر و معصیت و اغواى شیطان مىشود، و شوق به آن را دعوت شیطان و وسوسه او و نزعه و وحى و اضلال او نامیده مىشود، و آن حوادثى که گفتیم هواهاى نفسانى را برمىانگیزد، و همچنین آن چه جارى مجراى آن حوادث است، زینت شیطان و وسائل و حبائل و شبکهها یعنى دامهاى او نامیده مىشود، که ان شاء اللَّه بیان آن به زودى در سوره اعراف مىآید.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج4، ص: 48 و 49 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : افعال خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اطاعات و موفقیت مومن در امتحانات الهی توفیق و ولایت خداوند است
اما مؤمنى که ایمان در دلش رسوخ کرده، آن چه از اطاعتها و عبادتها که مىکند، و نیز آنچه از حوادثى که برایش پیش مىآید و در آن حوادث ایمان نهفته در باطنش به ظهور مىرسد وقتى به خداى سبحان نسبت داده شود نامش توفیق و ولایت الهیه و هدایت به معناى اخص است، چون به نوعى با آن وضع انطباق دارد... و اگر همین جریان به ملائکه نسبت داده شود تایید و استوار آنان نامیده مىشود، هم چنان که این تعبیر را در آیه زیر آورده و فرموده: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»(المجادله/22).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و اما مؤمنى که ایمان در دلش رسوخ کرده، آن چه از اطاعتها و عبادتها که مىکند، و نیز آنچه از حوادثى که برایش پیش مىآید و در آن حوادث ایمان نهفته در باطنش به ظهور مىرسد وقتى به خداى سبحان نسبت داده شود نامش توفیق و ولایت الهیه و هدایت به معناى اخص است، چون به نوعى با آن وضع انطباق دارد، و خداى تعالى در این باره فرموده:« وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ»(آل عمران/13).
« وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ»(آل عمران/68).
« اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(البقره/257).
« یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ»(یونس/9).
« أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ»(الأنعام/122).
و اگر همین جریان به ملائکه نسبت داده شود تایید و استوار آنان نامیده مىشود، هم چنان که این تعبیر را در آیه زیر آورده و فرموده:« أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»(المجادله/22).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج4، ص: 50 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : توفیق الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سه قوه اصلى که در قرآن کریم در باره موجودات اثبات شده است
پس اشیا همه در احاطه قواى الهیه قرار دارند قوهاى از پشت سر آنها را به سوى نقطه نهایىشان هل مىدهد(که مقدرات الهی نام دارد)، و قوهاى که از جلو آنها را به همان نقطه جذب مىکند(اجل نام دارد)، و قوهاى همراه آن است که تربیتش مىکند(هدایت عامه الهی)، اینها سه قوه اصلى است که قرآن کریم آنها را اثبات مىکند، غیر آن قوایى که حافظ و رقیب و قرین موجودات است نظیر ملائکه و شیاطین و غیر آنها.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مطلب دیگر اینکه همان طور که هدایت عامه الهیه همراه با تمامى کائنات است، و هر موجودى را از بدو وجودش تا آخرین لحظه هستیش ما دام که در طریق رجوع به سوى خداى سبحان است از آن جدا شدنى نیست، همچنین تقدیرات الهى از پشت سر آن را به سوى این هدف میراند، هم چنان که آیه زیر این معنا را روشن کرده و مىرساند:« وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى»(الأعلی/3)، چون مقدراتى که علل و اسباب، محیط به هستى آن موجود است، آن را از حالى به حالى بر مىگرداند نخست حالتى اول به آن مىدهد بعد به حالت دوم و از آن حالت به حالت سوم در مىآورد و همچنین اشیا را از پشت سر به پیش مىراند.
و همانطور که گفتیم مقدرات اشیا را به پیش مىراند، همچنین اجلها نیز دست در این کارند، (اجلها که آخرین مرحله و نقطه نهایى وجود هر چیز است) نیز موجود را از جلو به سوى خود مىکشد، این معنایى است که از آیه زیر به خوبى استفاده مىشود: «ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ»(الأحقاف/3)
چون این آیه بطورى که ملاحظه کردید اشیا را مرتبط و بسته به غایات آن (که همان اجلهاى آنها است) مىداند، و معلوم است که دو چیز وقتى به هم مرتبط باشند و یکى از دیگرى قوىتر باشد، آن قوى طرف ضعیف را به سوى خود مىکشد، و چون اجلها امورى ثابت و لایتغیرند، پس هر موجودى را از جلو به سوى خود مىکشند چون گفتیم ثابت هستند و در نتیجه قوىترند.
پس اشیا همه را در احاطه قواى الهیه قرار دارند قوهاى از پشت سر آنها را به سوى نقطه نهایىشان هل مىدهد، و قوهاى که از جلو آنها را به همان نقطه جذب مىکند، و قوهاى همراه آن است که تربیتش مىکند، اینها سه قوه اصلى است که قرآن کریم آنها را اثبات مىکند، غیر آن قوایى که حافظ و رقیب و قرین موجودات است نظیر ملائکه و شیاطین و غیر آنها.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج4، ص: 50 و 51 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : هدایت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تصرفات و شرایع خداوند امتحان الهی نامیده میشود
مطلب دیگر اینکه ما بعضى از تصرفات در موجود را که هدفى در آن دنبال مىشود ولى خود آن موجود آن هدف را تشخیص نمىدهد و نمىفهمد (که آیا صلاحیت این تصرف را دارد یا ندارد؟) امتحان مىنامیم، چون خود ما هم این گونه تصرفات را در اشیاى دیگر مىکنیم، وقتى حال چیزى برایمان مجهول است، و نمىدانیم آیا صلاحیت فلان امر را دارد یا ندارد، و یا از باطن امرش خبر داریم لیکن مىخواهیم این باطن را ظاهر سازیم، کارهایى با آن چیز مىکنیم که این منظور ما را دست مىدهد، و مىفهمیم آیا توانایى قبول این گونه تصرفات را دارد یا ندارد، و آن را از خود دفع مىکند، و این عمل خود را" امتحان" یا" اختیار" و یا" استعلام" مىنامیم، و یا مىگوئیم این جنس استاندارد شده است. و این معنا به خودى خود با تصرفات الهى در مورد بندگانش منطبق است، آزمایشگر و متصرف خدا و جنسى که مىخواهد آزمایشش کند انسان، و تصرفات آزمایشى او شرایع و حوادث است که با این شرایع و حوادث حال انسانها را بالنسبه به آن مقصدى که دعوت دینى او را به سوى آن هدف مىخواند روشن مىسازد، پس این شرایع و حوادث امتحانى است الهى.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج4، ص: 50 و 51 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : امتحان الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● امتحان الهی قابل نسخ نیست
مساله امتحان چیزى نیست که قابل نسخ باشد، براى اینکه نسخ شدنش عین فساد تکوین است، که امرى است محال، و آیاتى که خلقت را بر اساس حق مىداند، و نیز آیاتى که مساله بعث را حق مىداند بر این معنا نیز دلالت و حد اقل اشاره دارد (مانند آیاتی که در توضیحات آمده است) که از همه آنها استفاده مىشود خلقت بر اساس حق بوده و باطل و بریده از حق نبوده است، و وقتى براى هر موجودى هدفى و غرضى در پیش و أجلى حق و آمدنى است و نیز وقتى در وراى هر موجودى مقدراتى تقدیر شده و حقى است، و باز وقتى با هر موجودى هدایتى حقه هست، پس دیگر جاى گریزى از اصطکاک و تصادم عمومى بین آنها وجود ندارد، و مخصوصا بین موجودات مکلف از قبیل انسان که هیچ گریزى از مبتلا شدنشان به امورى که مایه امتحان آنان باشد نیست، حتما باید با اتصال به آن امور آنچه در قوه دارند به فعلیت برسد، حال چه اینکه کمال باشد و چه نقص، چه اینکه سعادت باشد و چه شقاوت، و این معنا در انسان مکلف به تکالیف دینى و ابتلا است، (دقت بفرمائید).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مانند آیه: «ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى»(الأحقاف/3).
و آیه: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ»(المومنون/115).
و آیه: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ»(الدخان/38و39).
و آیه: «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ»(العنکبوت/5) و ...
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج4، ص: 54 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : امتحان الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ظهور معنای دو کلمه «محق» و «تمحیص» توسط امتحان الهی
با آنچه که تا اینجا گفته شد معناى دو کلمه «محق» و «تمحیص» نیز روشن مىشود، چون وقتى امتحان براى مؤمن پیش مىآید، و باعث مىشود فضائل درونى و نهفتهاش از رذائل جدا و متمایز گردد، و یا وقتى این امتحان براى قومى و جماعتى پیش مىآید، و مؤمنین آنان از منافقین و بیماردلان جدا مىشوند، عنوان «تمحیص» یعنى متمایز کردن صادق مىآید.
و همچنین وقتى امتحانات الهیه یکى پس از دیگرى بر کافر و منافق واقعى وارد مىشوند، و کافر و منافقى که در ظاهر صفات و احوال خوبى دارند، و حتى آن قدر احوالشان خوب است که مورد رشگ مؤمنین قرار مىگیرند، این امتحانات پى در پى باعث مىشود که خباثتهاى باطنى به تدریج رو بیاید و ظاهر شود و هر رذیلهاى که رو مىآید فضیلت مورد رشکى از آنان زائل گردد، در این هنگام کلمه «محق» مصداق پیدا مىکند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : چون محق را معنا کردیم که یعنى: از بین بردن چیزى به تدریج، و امتحانهاى پى در پى کفار و منافقین واقعى ایمان و فضائل ظاهرى و فریبنده آنها را از بین مىبرد، هم چنان که دیدیم در آیات گذشته که ترجمهاش هم گذشت فرمود: «وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ، وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ، وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ»(آل عمران/140و141).
البته کافران محقى دیگر هم دارند، و آن این است که به تدریج نسلشان برچیده مىشود چون خداى تعالى خبر داده که عالم کون به سوى صلاح بشر، و نیز به سوى خلوص دین براى خدا سوق داده مىشود، و در این باب فرموده: «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى»(طه/132).
نیز فرمود: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ"(الأنبیاء/105).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج4، ص: 54 و 55 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : امتحان الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تفاوتی که بین امتحان الهی و امتحانهای بشری وجود دارد
تنها فرقى که بین امتحان الهى و امتحانهاى معمول نزد ما انسانها هست این است که غالبا ما نسبت به باطن حال اشیا جاهلیم، و مىخواهیم با امتحان آن حالت از آن موجود را که براى ما مجهول است روشن و ظاهر سازیم، ولى از آنجا که جهل در خداوند سبحان متصور نیست، چون مفاتیح غیب نزد او است، لذا امتحان او از بندگان براى کشف مجهول نیست، بلکه تربیت عامه الهیه است، نسبت به انسانها که او را به سوى حسن عاقبت و سعادت همیشگى دعوت مىکند، از این نظر امتحان است که با چنین تربیتى حال هر انسانى را براى خودش معین مىکند، تا بداند از اهل کدام خانه است، اهل دار ثواب است و یا دار عقاب؟.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و به همین جهت خداى سبحان این تصرف الهى از ناحیه خود را و همچنین توجیه حوادث را بلا، ابتلا، فتنه و امتحان خوانده، و به صورت کلى و عمومى فرموده: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»(الکهف/7).
و نیز فرموده «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ، فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً»(الإنسان/2).
و نیز فرموده: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً»(الأنبیاء/35)، و گویا منظورش اجمال همان تفصیلى است که در آیه زیر آورده، مىفرماید: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ، وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ، فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ»(الفجر/14و16).
و نیز مىفرماید: «أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»(الأنفال/28).
و نیز مىفرماید: «وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ»(محمد/4).
«کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ»(الأعراف/163). «وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً»(الأنفال/17). «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ، وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ، فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا، وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ»(العنکبوت/2و3).
(حتى انبیا را هم از این سنت خود مستثنا ندانسته) و در باره مثل ابراهیم پیامبرى مىفرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ»(البقره/124) و در داستان ذبح پسرش اسماعیل مىفرماید:
«إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ»(الصافات/106) و همچنین در باره موسى(ع) مىفرماید: «وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً»(طه/40) و آیاتى دیگر از این قبیل.
و این آیات به طورى که ملاحظه مىکنید آزمایش را شامل تمامى جهات انسان مىداند، چه اصل وجودش (نبتلیه)، و چه اجزاى وجودش (و جعلناه سمیعا بصیرا)، و چه جهات خارج از وجودش و به نحوى مرتبط به وجودش نظیر اولاد، ازواج و عشیره، اصدقا، مال، جاه، و تمامى، چیزهایى که به نحوى مورد استفادهاش قرار مىگیرد، و همچنین چیزهایى که در مقابل این امور قرار دارند از قبیل: مرگ، کورى، کرى، مرگ اولاد، ازواج، عشیره، دوستان، فقر، نداشتن و یا از دست دادن مقام، شکستن و سوختن وسایل مورد حاجت، و امثال آن از مصائبى که متوجه او مىشود، و سخن کوتاه اینکه این آیات تمامى آنچه از اجزاى عالم و احوال آن ارتباطى با انسان دارد فتنه انسان دانسته همه را وسیلهاى مىداند که از ناحیه خدا و براى امتحان او درست شده است.در آیات فوق تعمیمى هم از نظر افراد هست، چون دیدیم که تمامى افراد را مشمول این امتحان قرار داد، چه مؤمن و چه کافر، چه صالح و چه طالح و حتى دیدیم که پیغمبران را هم استثنا نکرد، پس معلوم مىشود مساله امتحان سنتى است جارى، که احدى از آن مستثنا نیست.و این سنت الهیه سنیت است عملى و متکى بر یک سنتى دیگر که آن سنتى است تکوینى و عبارت است از سنت هدایت عامه الهیه، از آن جهت که با موجودات مکلف نظیر انسان ارتباط دارد، و نیز مقدمات و مؤخرات آن یعنى قضا و قدر که بیانش گذشت.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج4: ص: 52 تا 54 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : امتحان الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انسان علاوه بر هدایت تکوینی از هدایت تشریعی هم برخوردار است
اشیا به وسیله هدایت عمومى الهى به سوى هدف و اجلهاى خود سوق داده مىشوند و هیچ موجودى از تحت این قانون کلى خارج نیست، و خداى تعالى این هدایت را براى هر موجودى حقى بر عهده خود دانسته و او خلف وعده نمىکند، هم چنان که خودش فرمود: «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى»(الیل/13)، و این آیه به طورى که ملاحظه مىکنید با اطلاقش، هم شامل هدایت اجتماعى جماعتها مىشود و هم هدایت فردى افراد، و با ضمیمه شدنش با دو آیه قبلى، هم شامل هدایت عمومى و تکوینى مىشود، و هم هدایت خصوصى و تشریعى انسان و روشن مىسازد که حق اشیا بر خداى تعالى یکى این است که آنها را تکوینا به سوى کمالى که بر ایشان مقدر کرده هدایت فرماید، و خصوص انسان را به سوى کمالش هدایتى تشریعى فرماید، و شما خوانندگان عزیز در سابق در مباحث نبوت توجه کردید که چگونه تشریع داخل در تکوین میشود و چگونه قضا و قدر بدان احاطه مىیابد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج4، ص: 47 و 48 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : هدایت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● امتحان الهى سنتى است که تمامى افراد انسان را شامل مىشود
این آیات تمامى آنچه از اجزاى عالم و احوال آن ارتباطى با انسان دارد(نظیر اولاد، ازواج و عشیره، اصدقا، مال، جاه، و تمامى چیزهایى که به نحوى مورد استفادهاش قرار مىگیرد) فتنه انسان دانسته همه را وسیلهاى مىداند که از ناحیه خدا و براى امتحان او درست شده است. در آیات فوق تعمیمى هم از نظر افراد هست، چون دیدیم که تمامى افراد را مشمول این امتحان قرار داد، چه مؤمن و چه کافر، چه صالح و چه طالح و حتى دیدیم که پیغمبران را هم استثنا نکرد، پس معلوم مىشود مساله امتحان سنتى است جارى، که احدى از آن مستثنا نیست. و این سنت الهیه سنیت است عملى و متکى بر یک سنتى دیگر که آن سنتى است تکوینى و عبارت است از سنت هدایت عامه الهیه، از آن جهت که با موجودات مکلف نظیر انسان ارتباط دارد، و نیز مقدمات و مؤخرات آن یعنى قضا و قدر که بیانش گذشت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج4، ص: 53 و 54 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : امتحان الهی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● از ادعا تا عمل -
علي موحدي
در شأن نزول این آیه آوردهاند: پس از جنگ بدر که مسلمانان پیروز شدند و عدّهاى نیز به شهادت رسیدند، برخى از افراد مىگفتند: اى کاش ما نیز در جنگ بدر در راه خدا به شهادت مىرسیدیم. ولى همانها در سال بعد در جنگ اُحد پا به فرار گذاشتند که در این آیه مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفتهاند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : جهاد |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شهادت -
مسعود ورزيده
در شاءن نزول این آیه آورده اند: پس از جنگ بدر که مسلمانان پیروز شدند و عدّه اى نیز به شهادت رسیدند، برخى از افراد مى گفتند: اى کاش ما نیز در جنگ بدر در راه خدا به شهادت مى رسیدیم . ولى همانها در سال بعد در جنگ اُحد پا به فرار گذاشتند که در این آیه مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفته اند.
در زیارت شهداى کربلا مى گوییم : اى کاش ما با شما بودیم و به شهادت مى رسیدیم . هیچ فکر کرده ایم که در مقام عمل ، ما چه مى کنیم ؟!
خوش بودگرمِحَک تجربه آیدبه میان
تاسیه روى شودهرکه در او غش باشد
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اى کاش ما با شما بودیم و به شهادت مى رسیدیم . هیچ فکر کرده ایم که در مقام عمل ، ما چه مى کنیم
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : شهادت |
گوینده : مسعود ورزیده |
1)
علمدار : پناه به خدا می بریم . عبارتی که در خصوص زیارت عاشورا مرقوم فرموده اید بسیار جای تعمق دارد .در صحنه های انتخاب حق وباطل نمیتوان از خودمان مطمئن باشیم که راه حق را انتخاب خواهیم کرد . براستی که قدم گذاشتن در مسیر حق کار آسانی نیست و انشاء ا... خداوند خودش به ما رحم کند و ما را مشمول لطف خود کند.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.