از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  محمد رجب زاده - قاموس قرآن
ذُرِّیَّه : فرزند. نسل
 توضيح : . در مجمع ذیل آیه 124 بقره مى‏گوید: ذّرّیه و نسل و ولد نظیر هم‏اند و در اصل آن چهار مذهب است ذرء، ذرو، ذرى. در ا قرب الموارد مى‏گوید: ذریّه که بضم و فتح و کسر ذال خوانده مى‏شود به معنى نسل است و اصل آن ذرّیئه بوده همزه را بیاء قلب و در هم ادغام کرده‏اند جمع آن ذّرّیات و ذرارى است. [غافر:8]. در صحاح مى‏گویند: ذرء به معنى آفریدن است و بنسل جن و انس از همین جهت ذریّه گفته‏اند. قاموس نیز آنرا نسل گفته اعم از نسل انس یا جن. به عقیده راغب ذریّه در واحد و جمع بکار مى‏رود و اصل آن جمع است. در اینصورت باید گفت:ذرّیّات و ذرارى جمع بجمع‏اند. ولى از اقراب نقل شده که ذریّه مفرد است. [آل عمران:38] پروردگارا از جانب خودت براى من نسل و فرزند پاکى عطا فرما. [بقره:266] از ذرّیه در اینجا جنس اراده شده لذا وصفش جمع آمده است همچنین در آیه [یونس:83] و در آیات دیگر نیز چنین است. در اینجا لازم است چند آیه را بررسى کنیم: 1- [انعام:83-85]. ضمیر «ذّرِیَّتِهِ» در ظاهر به ابراهیم عاید است زیرا جمله «وَ نُوحاً هَدَیْنا مِن قَبْلُ» معترضه مى‏باشد و اگر کسى اصرار کند که به نوح عاید است باز به آنچه خواهیم گفت ضرورى ندارد. در این آیات عیسى فرزند ابراهیم خوانده شده است باآنکه پدر نداشت و از جانب مادر به ابراهیم متصل است نتیجه آنکه فرزند دختر ذریه شخص است و فرزند حضرت زهرا «علیهم السلام» فرزندان رسول خدا «صلى اللّه علیه و آله»اند. بنى امیّه و بنى عباس از اینکه به حسنین و سایر ائمه «علیهم السلام» ابن رسول اللّه گفته شود ناراحت بودند و اصرار داشتند چنین خطابى به آنان «علیه السلام» نشود بلکه ابن على گفته شود. نقل است که حجاج بن یوسف لعنه اللّه یحیى بن معمّر را خواست و گفت شنیده‏ام مى‏گویى حسن و حسین از ذریّه پیغبراند و این مطلب را در قرآن پیدا مى‏کنى من کتاب خدا را از اوّل تا آخر خواندم همچو چیزى نیافتم؟! یحیى گفت: آیا سوره انعام را نمى‏خوانى؟ «وَ مِنْ ذُرِّیَتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ» تا رسید به «یَحْیى وَ عیسى» گفت آیا عیسى از فرزندان ابراهیم نیست با آنکه پدر نداشت؟ حجّاج گفت: راست گفتى. (تفسیر عیاشى ذیل آیه فوق). معاویه روزى به غلام خودش ذکوان گفت: اگر بحسن و حسین نامه نوشتى ابن رسول اللّه ننویس زیرا آنها پسران على هستند. ذکوان اظهار اطاعت کرد. روزى معاویه باو دستور داد نام فرزندان او را نوشته و پیش وى بیاورد، ذکوان نامهاى پسران و دختران وپسر زادگان معاویه را نوشت و حاضر کرد ولى از نواده‏هاى دخترى او نامى نبورد. معاویه گفت: چرا عده‏اى از فرزندان مرا ننوشته‏اى؟ ذکوان گفت: مرا غیر از اینها فرزندان دیگرى دارى؟ گفت مگر دختر زادگانم فرزندان من نیستند؟ ذکوان فرست را مغتنم شمرده گفت: چگونه پسران دختر پیغمبر پسران او نیستند ولى فرزندان دختر تو فرزند تواند؟ معاویه در پاسخ وا ماند و گفت: در جاى دیگر اظهار نکن (کشف الغّمه ص 164). از این دو مطلب روشن مى‏شودکه بنى امیّه از این جریان بسیار ناراحت بوده‏اند. حسن بن شعبه رحمه اللّه در تحف العقول ضمن گفتگوى هدف موسى بن جعفر «علیه السلام» با هارون عباسى نقل مى‏کند که هارون به آن حضرت گفت: چرا به على نسبت داده نمى‏شوید با آن که پدر شماست و به رسول خدا نسبت داده مى‏شوید با آنکه جدّ شماست؟ حضرت فرمود: خدا عیسى بن مریم را به خلیل خود ابراهیم نسبت داده به وسیله مادرش مریم که بشرى به او دست نزد و آنگاه آیات فوق را قرائت فرمودند...) نگارنده این مطلب را بطور مشروح در کتاب شخصیت حضرت مجتبى «علیه السلام» ص 156 - 162 نوشته‏ام طالبین به آن جا رجوع کنند و علّامه امینى رحمه اللّه در الغدیر ج 7 ص 121 - 129 ط2 آنرا بطور مفّصل عنوان نموده است. 2 - [کهف:50] از این آیه روشن مى‏شود که ابلیس هم نسل و فرزندان دارد ولى کیفیت این زاد و ولد براى ما مجهول است. 3 - [صافات:75-82] در این آیه ذّریّه به اصحاب نوح نیز شامل است زیرا در سوره شعراءِ آمده [شعراء:120-119 ]تفصیل این مطلب در (اهل) گذشت. 4 - [اعراف:172-173]. ظاهر آن است که «ذُرِّیَّتَهُمْ» مفعول «اَ خَذَ» است. یعنى یاد کن زمانى را که پروردگارت نسل آدمیان را از بنى آدم یعنى از پشت آنها گرفت و آنها رابرخودشان نشان داد و گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند بلى گواهى دادیم این عمل براى آن بود که روز قیامت نگویند ما از این غافل بودیم و یا بگویند پدران ما مشرک بودند و ما نسل آنها بودیم و به پیروى از آنها مشرک شدیم چرا ما را بکار آنها هلاک مى‏گردانى؟ فکر مى‏کنم مراد از این دو آیه آن است که خداوند بشر از این حین گرفته شدن از صلب پدر طورى آفریده که توحید را فطرى او کرده است و آن گواه بودن شخص بر خویش و اقرار ذاتى بر توحید است و اشهاد و الست بربّکم و گواهى آنها همه بر سبیل فطرت و تکوین است نه ظاهرى و عادى. و ظرف اشهاد این دنیا است از وقت جدا شدن از صلب پدر تا وقت مردن. و در نتیجه شخص روز قیامت نمى‏تواند بگوید من توحیدد را درک نکردم و نمى‏تواند بگوید، در شرک از پدران پیروى نمودم. زیرا فطرت او راهنماى اوست. [روم:30]. در این صورت آیه شریفه راجع به عالم ذّر نقل شده شاید مراد از آنها عالم سلّولهاست که در پشت پدران‏اند و خدا در حین اخذ آنها در حین وارد کردن به رحم مادر از آنها گواهى گرفت. و اگر این حقیقت ثابت شود که خداوند تمام بنى آدم را بصورت ذرات ریز از وجود آدم اولى بیرون آورد و از آنها توحید گواهى خواست و آنها گواهى دادن، این مطلب از ظاهر آیه فهمیده نمى‏شود. سید مرتضى علم‏الهدى (ره) در امالى خود مجلس 3 بر کسانى که آیه را حمل بر ذّر کرده‏اند سخت حمله کرده و مى‏گوید: بعضى بى بصیرت و نافرزانه پینداشته که تأویل آیه آن است: خداوند همه اولاد آدم «علیه السلام» را از پشت او خارج کرد و آنها بصورت ذرّات بودند معرفت خود را بر آنها مقرر فرمود و آنها را بر نفس خویش گواه گرفت. این تأویل را عقل باطل و محال مى‏داند ظاهر قرآن نیز بر خلاف آن شهادت مى‏دهد زیراخدا فرمود «مِنْ بَنى آدَمَ» نه فرمود از آدم و فرمود «مِنْ ظُهُورِ هِم» از پشت آنها نه از پشت آدم و فرمود «ذَرِّیَّتَهُمْ» فرزندان آنها را نه فرزندان آدم را بعد فرمود: تا روز قیامت نگویید غافل بودیم و نگویید پدران ما مشرک بودند و ما از آنها پیروى کردیم این دلیل است که آیه شامل فرزندان صلبى آدم «علیه السلام» نیست بلکه شامل کسانى است که پدران مشرک داشته‏اند. المیزان پس از نقل اقوال و اجوبه بسیار عقیده دارد که نشأه فعلى انسان مسبوق است به نشأه انسانى دیگر که عیناً نظیر این نشأه است ولى در آن افراد انسان از خداى خود پوشیده نیستند و با مشاهده خویش وحدانیّت خدا را در ربوبیتش مى‏بینند از طریق استدلال بلکه از این حیث که از ربوبیت خدا قطع نیستند و آنرا مفقود نمى‏کنند به ربوبیت و حق دیگر اقرار مى‏نمایند نا پاکى شرک و آلودگى‏هاى گناهان از احکام آن نشأه... آن وقت فرموده ایرادهائى که بر قول مثبتین عالم ذرّ وارد شده بر این قول وارد نیست. ولى اثبات این مطلب مشکل است مخصوصاً با ملاحظه آیه بعدى که غرض از اشهاد را بیان مى‏کند. نا گفته نماند روایات عالم ذرّ که در کتب شیعه و اهل سنّت نقل شده نوبت خود زیاد است و خدا بحقیقت امر داناست. 5- [یس:41-43]. در تفسیر المیزان مى‏گوید علت نسبت حمل بر ذرّیّة بر انگیختن شفقت و رحمت است طبرسى ذریّة را در آیه بر معناى فاعلى و پدران و اجداد گرفته زیرا ذرء به معنى خلق است و اولاد از پدران خلق مى‏شوند و فلک مشحون را کشتى نوح فرموده است ولى آیه سوم با آن جور در نمى‏آید و در آن صورت مى‏فرمود «لَوْ نَشاءُ لَاَغْرَقناهُم» یعنى اگر مى‏خواستیم آنها را در کشتى نوح غرق مى‏کردیم. صاحب کتاب تجسم عمل آقاى محمد امین رضوى احتمال داده‏اند که مراد از فلک مشحون رحم مادر و از ذریه فرزندان است که در آن حمل مى‏شوند در این صورت باید گفت: لام الفلک براى عهد است و اشاره برحم، که فلک بخصوصى است. ناگفته نماند اگر فلک در آیه شریفه نکره مى‏آمد احتمال ایشان قوى‏تر مى‏شد زیرا که رحم کشتى مخصوصى است ولى اطلاق الفلک برحم در استعمال عرب ظاهراً یافته نیست. ز مخشرى مى‏گوید ذریّه مردم را که حملشان بر آنها اهمیت داشت در کشتى حمل کردیم این سخن از اقوال دیگر قوى بنظر مى‏رسد. 6- [طور :21]. مراد از ذریّه ظاهراً کودکان نیستند زیرا اتبّاع با ایمان در صورتى است که عاقل و مکلّف و بزرگ باشند در این صورت ذریّه لاحق شده به پدران، خودشان نیز ذَریّه و نسل خواهند داشت ظاهراً مراد از الحاق ذرّیّه الحاق در مغفرت و در بهشت رفتن است و ظاهر آن است که ذّریّة از لحاظ مقام و عمل از پدران کمتراند و در درجه دوم قرار گرفته‏اند ولى خداوند بالطف خود آنها را به مقام پدران مى‏رساند آیات زیر مطلب را روشن مى‏کند که ملائکه درباره مؤمنان واقعى به خدا مى‏گویند: [مؤمنون:7-8]، این که اول به مؤمنان دعا شده و سپس آباء و ازواج و ذرّیات آمده است که آنها در رتبه اول نیستند. 7- [ابراهیم:40]، در این آیه ذریه بطور تغلیب بر زن نیز شامل است زیرا حضرت ابراهیم «علیه السلام» فرزندش اسماعیل و زنش هاجر را در بیابان مکه اسکان داد. و این دعا را خواند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.