کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ (59)
کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ: اینچنین طبع و مهر مىنهد خدا، عَلى قُلُوبِ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ: بر دلهاى آنانکه نمىدانند، یعنى طلب دانش نمىکنند و در طلب دانستن معارف حقه نیستند، و با وجود الطاف حق از نصب حجج باهره و نزولآیات ظاهره مصرّند بر اعتقادات فاسده و عادات خبیثه، حق تعالى تخلیه ایشان مىفرماید و در وادى خذلان به سوء اختیارشان وامىگذارد و طریق لطف خاصه از ایشان مسدود مىسازد بر وجهى که گوئیا مهر بر دلهاى آنها نهاده و شبههاى نیست در آنکه جهل مرکب، مانع است از ادراک حق، و موجب تکذیب خواهد بود. و طریق لطف خاصه به کسى منظور مىفرماید که ارسال رسل و انزال کتب او را فایده دهد و به حسن اختیار از وادى ضلالت به شاهراه هدایت قدم گذارد.
اما کسانى که در عناد و انکار بر وجهى باشند که اصلا نظر التفات به جانب دلایل هادیه و براهین واضحه نکنند با وجود وضوح آن بر طریق حق، خداوند سبحان ایشان را به حال خود فرو گذارد؛ اینست معنى طبع قلب که به خدا نسبت داده شود مجازا و کنایتا.
تبصره: این مطلب در علم کلام ثابت گردیده که بنابر مذهب حق و امامیه، حق تعالى فاعل شر نخواهد بود، زیرا صدور شر مستلزم قبح، و خداوند سبحان از قبیح و نقص و عیب منزه مىباشد. بنابراین اسناد ختم و طبع و اغفال و اقساء به حق تعالى، بر سبیل تجوز باشد به جهت مبالغه و تأکید؛ و معنى این آیه مأوّل باشد به یکى از چند وجه:
اول- آنکه اعراض از حق چون متمکن و راسخ شده در قلوب کفار به جهت فرط عناد و انکار، پس گوئیا آن طبیعى و از صفات خلقى ایشان گردیده.
دوم- چون اعراض کفار راسخ و مستحکم شده در کفر بر وجهى که طریقى باقى نمانده است به تحصیل ایمان ایشان غیر از الجاء و اجبار که حکمت مقتضى آن نیست به جهت ابقاء غرض تکلیف، پس تعبیر شده از ترک اجبار و الجاء به طبع، چه آن سدّ و منع ایمان ایشان نموده؛ بنابراین تأویل آیه شریفه اشعار است بر ترامى امر کفار در غوایت و تناهى انهماک ایشان در ضلالت.
سوم- آنکه حق تعالى به این کلام ذم کفار فرمود به ضیق نظر و تفکر و استدلال در امر حق، و بدین جهت ایمان آنها منشرح نشده در قلوب آنان؛ پس این آیه در مقابل آیه «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» «1» باشد.
بنابراین جایز است وصف معرضین از قبول ایمان بعد از اقامه حجت و برهان به آنکه مطبوع است قلوب آنان.
[ نظرات / امتیازها ]
کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی قُلُوبِ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ (59)
همین نحو مهر زده خداوند، بر دلهایی که جاهل هستند و نمیدانند. «طبع قلب سیاهی دل و قساوت و عناد و عصبیت است».
کذلک یعنی همین نحوی که کفار و مشرکین در امم سابقه و در اینکه امت قلوب آنها مهر شده که ابدا حرف حق و نصیحت و موعظه بآنها تأثیر نمیکند همین نحو خداوند:
یَطبَعُ اللّهُ عَلی قُلُوبِ الَّذِینَ لا یَعلَمُونَ جهال و فساق و ظلمه و طاغیان و عاصیان و مخالفان و معاندان در اثر کثرت معاصی قلب آنها سیاه و قسی شده ابدا هدایت و ارشاد در آنها تأثیر ندارد و نمیگذارد.
[ نظرات / امتیازها ]