غرض این سوره تهدید و انذار کسانى است که هر آیتى را تکذیب نموده و همواره با حق عناد مىورزند. مىخواهد اینگونه کفار را به عذابى که براى روز قیامتشان آماده کرده بیم دهد و به همین منظور با سوگندهایى غلیظ، از وقوع چنین عذابى و تحقق آن در قیامت خبر مىدهد و مىفرماید: عذاب آن روز، ایشان را رها نخواهد کرد تا بر آنان واقع شود، و هیچ گریزى از آن ندارند.
سپس پارهاى از صفات آن عذاب و آن ویل را که عذابى است عمومى و جدا ناشدنى بیان مىکند، و در مقابل، قسمتى از نعمتهاى اهل نعیم آن روز را که همان متقین هستند شرح مىدهد، همانهایى که در دنیا در میان اهل خود به شفقت رفتار مىکردند، و خدا را به ایمان مىخواندند، و به یکتایى مىستودند. آن گاه شروع مىکند به توبیخ مکذبین، که نسبتهاى ناروایى به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و به قرآن و دین حقى که بر آن جناب نازل شده مىدادند. و در پایان، سوره را با تکرار همان تهدیدها ختم نموده، رسول گرامى خود را دستور مىدهد به اینکه پروردگار خود را تسبیح گوید.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
ای موسی اینک نعلین از خود دور کن تو اینک در وادی مقدس گام نهاده ای...
ای موسی تمام دنیا در پشت در های این حرم ایستاده است ...نزدیک تر بیا ...نزدیک تر...جامه ترس از خود برکن و گام هایت را محکم کن اینجا منزلگاه من است و هر جا که قلب تو به نگاهی گرم شود من آنجا هستم در کنارت و از رگ گردنت به تو نزدیک تر ...ای موسی نزدیک تر..نزدیک تر...
نظاره کن اینجا وادی مقدس است.می بینم که نقاش روزگار روی صورتت گرد پاشیده است، دستان مقدسی باید تا گرد از صورت موسی برگیرد.به عطر نارنج آمدی یا با عطر شکوفه های بادام که در یک صبح دل انگیز تمام روح تو را نفس می کنند؟از پستی های زمین فاصله بگیر و بر بلندای کوه طور بایست اینک تو پادشاهی، پادشاه قلمرو خویشتن خویش...اینجا که ایستاده ای خورشید گرم می بوسد تو را و جهان باید دیدگانش را تنگ کند ،تا تمام وجود تو را در چشمهایش به زنجیر بکشد...اما موسی را چه به زنجیر؟چه به اسارت؟نسیم را کی می توان در مشت کوچکی زندان کرد؟آن نسیمی که کوی به کوی می رود رود به رود می گذرد و هیچ سنگی را یارای آن نیست که به ایستایی فرمانش دهد.
موسی تو اینک در وادی مقدسی گام نهاده ای.دست در حلقه گیسوی این ضریح ببر و گونه بر گونه سرد ضریحی بگذار که آتش جانت را گرم می کند ..شعله می کشد... همان آتشی که دست بردی سوی آن و فرعون به هراس افتاد که مبادا تو همان کودکی باشی که تاج شاهی اش را سرنگون خواهی ساخت.به خاطر می آوری؟تدبیر و مهر آسیه آتش را بر تو گلستان کرد...
[ نظرات / امتیازها ]