سید حسین اخوان بهابادی
ارسال نظر وبررسی توسط داوران
[ همه پیام ها ] پیام های سيد حسين اخوان بهابادي (54 مورد)
  سوره قمر آیه 6 - اعراض ،فایده ها
در مسایل مختلف گاهی اعراض لازم است در این مواقع اعراض بیش از بیان دلایل و هشدارها می تواند سودمند باشد شاید برای برخی همین که در معرض توجه اند و با آن ها بحث می شود و آنها هم مشغول گفتگو و بحث هستند لذت بخش و یا سرگرم کننده است لذا به نظر می رسد مثلاً بعد از این که فرد به این نتیجه رسید که این صحبت ها سود نمی بخشد اعراض انجام شود در این مواقع شاید فرد را به فکر فرو برد که چه شد که حرف و گفتگو ها تمام شد شاید این شخص به این نتیجه رسیده است که  صحبت کردن با او هیچ ارزشی ندارد و  منطق او قابل دفاع نیست و این که فرد موضوعی را در یک جمع مطرح می کند و هیچ گونه عکس العملی نسبت به او صورت نمی گیرد شاید این اعراض، این مسئله را بیان می کند که از چنین بحثی در جمع هیچ گونه ترسی نداریم چراکه انسان هایی با فطرت سالم این دلایل را اصلا نمی پسندند اما از فواید دیگر اعراض موضوعی است که شیخ اجل سعدی آن را به خوبی بیان می کند:
ﺯﻣﻴﻦ ﺷﻮﺭﻩ ﺳﻨﺒﻞ ﺑﺮ ﻧﻴﺎﺭﺩ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺨﻢ ﻋﻤﻞ ﺿﺎﻳﻊ ﻣﮕﺮﺩﺍﻥ
وقتی انسان به این نتیجه رسید که هشدارها و نصایح فایده ای ندارد چرا باید وقت با ارزش خود را صرف چنین شخص یا اشخاصی کند گاهی در بحثهای سیاسی وقت زیادی از انسان گرفته می‌شود در صورتی که می داند هیچ فایده ای هم در آن وجود ندارد این وقت طلایی می توانست به خواندن قرآن همراه با تدبر و یا کارهای خوب دیگر اختصاص داده شود باید وقت و انرژی در راستای سودمندی خرج شود اما در باب اعراض باید گفت که در این زمینه باید تحقیق بیشتر صورت گیرد بطور مثال اعراض  چه معانی دارد و در قرآن در چه مواردی بکار رفته است چه مراتبی دارد، چراکه مثلاً دانش آموزی درس نمی خواند و هر چه گفته می‌شود فایده ای ندارد پدر و مادر یا معلم با اعراض، او را به حال خود رها می کنند شاید به خود آید یا با اعراض، حداقل ناراحتی‌ها را از خود و حتی از دانش آموز کم کنند یا فرض کنید فرزندی که با تمام نصایح و هشدارها ترک صلاه کرده و یا حجاب را کنار گذاشته و به هیچ وجه زیر بار نمی رود آیا در این موارد که پدر و مادر از اصلاح او نامید شدند آیا باید به همین صورت هشدار ها را ادامه دهند تا اثر کند یا گاهی اعراضی چون قهر کردن می تواند بهتر اثر بگذارد جالب است که گاهی والدین می گویند کارشناسان به ما گفتند در مقابل فرزندان ناخلف فقط خوبی کنید و ما با او رفتار خوب کردیم اما ذره ای در او تاثیر مثبتی ندیدیم آیا در این موارد اعراض نمی تواند اثر بهتری بگذارد؟!
  سوره بقرة آیه 58 - تواضع سپس استغفار
گویا دستور این است که اول خشوع و تواضع سپس ذکر استغفار و گویی بالاترین حالت خشوع و تواضع در سجده صورت می گیرد یحتمل استغفار در سجده که بخاطر خشوع و تواضع صورت گیرد باعث می شود تا گناهان رفع شود(نغفر لکم خطایاکم :می آمرزیم گناهان شما را) و این استغفار برای نیکوکاران هم موثر است چراکه می فرماید: (و سنزید المحسنین: و نیکو کاران را فزونی دهیم ) یعنی به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد. اما این خشوع و تواضع همراه با ذکر استغفار و طلب عفو وقتی در هنگام ورود به مکان مقدسی صورت گیرد نتیجه‌ی بهتری خواهد داشت چراکه در تفاسیر مراد از قریه را شهر بیت المقدس معرفی کرده و عده‌ای هم (و ادخلوا الباب: واز این در داخل شوید) را مراد باب یا درب مسجد بیت المقدس دانسته‌اند درب می تواند اشاره به درب دروازه یا درب مسجد داشته باشد که اگر مسجد یا معبد در آن زمان وجود داشته ، به نظر می رسد این عمل در انتهای کار و هنگام ورود به مسجد صورت گرفته است چراکه مسجد هم محل سجود است و این حالت سجده کردن احتمالا در محل سجود انجام گرفته است.درضمن احتمالا باب به محل ورود به جایی گفته می شود و الزاما نیاز به درب ندارد.
  سوره سبا آیه 10 - عطایاى ویژه‏ خداوند به بندگان برگزیده‏ ى خود
سوال
آیا کندن درب قلعه ی خیبر توسط حضرت علی علیه السلام عقلایی است آیا از قرآن می توان در امکان چنین کاری تایید گرفت؟
پاسخ
خداوند، به بندگان برگزیده‏ ى خود، عطایاى ویژه‏ اى می دهد. «و لقد آتینا داود منّا فضلاً»
وقتی خداوند آهن را برای داود نرم می گرداند می تواند به دیگر بندگان برگزیده ی خود چنین عطایایی عنایت کند.
سوال
آیا سن و عمر امام عصر عجل الله تعالی فرجه قابل توجیه است؟
پاسخ
علاوه بر بحث عمر طولانی حضرت نوح در قرآن ، از همین عطایای ویژه ای که خداوند به بندگان برگزیده خود داشته می توان بهره برد و چنین گفت که عمر با برکت حضرت فضلی است که خداوند به ایشان عطا کرده است.
البته باید گفت که همه‌ی این عطاهای مختلف خداوند بر مبنای حکمت الهی تخصیص گرفته است.
[ همه نکته ها ] نکته های سيد حسين اخوان بهابادي (6 مورد)
  سوره تحریم آیه 12 - فرق بین ابنه و بنت
الف)فرق بین ابنه و بنت از لحاظ کلمه و لفظ:
همانا ة در (ابنة) ت تأنیث است مانند ة در(امرأة) اما ت در (بنت) در واقع به جای لام الفعل آمده و اصل کلمه (بِنْوٌ) است و اگر ت تأنیث بود حرف پیش از ت ساکن نمی شد زیرا نشانه‌ی ت تأنیث آن است که حرف پیش از آن دارای حرکت است مانند فاطمَة، شجرَة، سمکَة مگر قبل از آن الف باشد مانند قناة، فتاة.
ب)فرق بین ابنه و بنت از لحاظ معنی:
از لحاظ معنی فرقی بین آن‌ها نیست.
  سوره قصص آیه 27 - فرق بین ابنه و بنت.
الف)فرق بین ابنه و بنت از لحاظ کلمه و لفظ:
همانا ة در (ابنة) ت تأنیث است مانند ة در(امرأة) اما ت در (بنت) در واقع به جای لام الفعل آمده و اصل کلمه (بِنْوٌ) است و اگر ت تأنیث بود حرف پیش از ت ساکن نمی شد زیرا نشانه‌ی ت تأنیث آن است که حرف پیش از آن دارای حرکت است مانند فاطمَة، شجرَة، سمکَة مگر قبل از آن الف باشد مانند قناة، فتاة.
ب)فرق بین ابنه و بنت از لحاظ معنی:
از لحاظ معنی فرقی بین آن‌ها نیست.
  سوره صافات آیه 14 - یسخرون با یستسخرون متفاوت است.
گویند جمله «یَسْتَسْخِرُون» از مادّه «استسخار» است و به عقیده جمعی از مفسران، به معنای «یسخرون» (مسخره می کنند) آمده، و در میان این دو تعبیر فرقی نیست، در حالی که بعضی دیگر از مفسران، برای این دو، معنای متفاوتی قائلند: «یَسْتَسْخِرُون» را به خاطر مفهومی که در باب استفعال نهفته شده، به معنای دعوت کردن دیگران به سخریه نمودن دانسته اند، اشاره به این که: نه تنها خودشان آیات الهی را به باد استهزاء می گرفتند، بلکه تلاش و کوشش داشتند دیگران نیز این کار را انجام دهند.
که به نظر می رسد با توجه به اینکه در آیه ۱۲ سوره صافات کلمه‌ی «یسخرون» و در آیه ۱۴ همین سوره «یَسْتَسْخِرُون»آمده است بعید است که بگوییم در میان این دو تعبیر فرقی نیست و «یَسْتَسْخِرُون» معنای «یسخرون» (مسخره می کنند) می دهد.حتما کلام وحی بی جهت از دو کلمه استفاده نمی کند و حتماً دلایل خاص خود را دارد.
(بل عجبت و یسخرون ) آیه ۱۲ صافات: (بلکه وقتی تو از گمراهی آنها تعجب می کنی تورا مسخره می کنند)
(و اذا راوا ایه یستسخرون )آیه ۱۴ صافات: (و زمانیکه آیتی را ببینند نه تنها به سخریه و استهزا مى‏پردازند بلکه دیگران را نیز به مسخره کردن وا مى‏دارند! )
شاید بتوان این گونه بیان کرد که مثلاً  فردی قصد دارد شخصی را مسخره کند دوستان یا اطرافیان خود را با گفتار یا با اشاره ندا می دهد  که فلانی را ببینید و شروع به مسخره کردن می کند گویی از آن ها هم دعوت می کند به هر طریق با من همراهی کنید با اظهار کلمه یا عبارت تمسخر آمیز و یا با لبخند و یا با تایید ویا با سکوت که نشانه ی موافقت آنهاست بهرحال شخصی که مورد استهزا قرار گرفته در این حالت از این که اطرافیان مسخره کننده هم هر چند اندک با او همراهی می‌کنند ناراحت خواهد شد. در آیه دوازدهم سوره صافات گویی توصیف یک رابطه‌ی دو طرفه است پیامبر عظیم الشان اسلام وقتی از گمراهی آنها تعجب می کنند آنها در واکنش این تعجب، ایشان را مسخره می کنند اما در آیه چهاردهم گویی توصیف یک رابطه‌ی سه جانبه است که طرف سوم آیت است در این حالت وقتی آیه ای را می بینند شاید برای خنثی کردن آن با همان اشاره و گفتار سعی می کنند که دیگران را در بازی کثیف مسخره وارد کنند.شاید استفاده از آیت برای اثبات حقانیت و استفاده دیگران برای شدت بخشیدن به تمسخر جهت پیروزی در دو جناح صورت می‌گیرد و جالب است که یکی نشانه ودلیل می آورد اما ابزار دیگری تمسخر و استهزا است.
[ همه سوال ها ] سوال های سيد حسين اخوان بهابادي (33 مورد)
  سوره انعام آیه 74 - حکمت آمدن اسم
حکمت آمدن اسم پدر یا عموی حضرت ابراهیم علیه السلام چیست؟
  سوره صافات آیه 36 - تارکو یا تارکوا
با توجه به اینکه تارکوا در اصل تارکون بوده و چون مضاف واقع شده است نون خود را ازدست داده است اما سوال، علت آمدن الف بعد از تارکو چیست؟
  سوره اسراء آیه 62 - معنی کَ در أَرَأَیْتَکَ
آیا کلمه ی أَرَأَیْتَکَ را می‌توان این گونه (آیا دیدی خودت را) معنی کرد؟
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های سيد حسين اخوان بهابادي (4 مورد)
  سوره ص آیه 86 -
(ﺍﻱ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ! ﺑﻪ ﻣﺮﺩم) ﺑﮕﻮ: ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ (ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﺳﺎﻟﺘﻢ) ﻫﻴﭻ مزدی نمی خواهم ﻭ ﻣﻦ از سختگیران ﻧﻴﺴﺘﻢ.
  سوره ص آیه 42 -
( به او گفتیم ) پای خود را ( بر زمین ) بکوب ( و چون کوبید چشمه ای جوشید ، گفتیم ) این، آب شستشوی است سرد و (از نظر پاکی و تمیزی) قابل نوشیدن.
  سوره قیامة آیه 33 - دانشنامه اسلامی
سپس به سوی خانواده‏اش رفت به حالت تکبر. (و از تکذیب حق خودپسندی می‏کرد).
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های سيد حسين اخوان بهابادي (4 مورد)
  سوره مزمل آیه 2 - برگرفته از تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قمّى ره نقل نموده که خداوند پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله را امر فرموده به برخاستن از خواب براى تهجّد و نماز شب و قرائت قرآن و عبادت خدا و مناجات با قاضى الحاجات و امثال آن مگر در مقدار کمى از شب بر حسب آنچه‌ عادت است در میان مردم که شب را بیشتر بخواب می گذرانند و آن نیمى از شب است یا قدرى از نیم کمتر یا قدرى از آن زیادتر که حق دارد بخوابد چنانچه در مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد از قلیل، نصف است که میتواند کم کند از قلیل، قلیل را یا زیاد کند بر قلیل، قلیل را و قمّى ره هم قریب به این معنى را نقل نموده و بنابراین نصف، در (قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا*نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً* أَوْ زِدْ عَلَیْهِ.....) بدل قلیل است نه، بدل لیل که بعضى از مفسّرین گفته‌اند.
  سوره مزمل آیه 1 - برگرفته از تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قمّى ره نقل نموده که خطاب به پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله است که جامه خود را بخود مى‌پیچید و می خوابید و گفته شده این در ابتدا بعثت بوده که هنوز آنحضرت ابلاغ وحى نفرموده بود و بعدا مخاطب به یا ایّها النّبى و الرّسول گردید .
  سوره مزمل آیه 2 - برگرفته از تفسیراطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُم‌ِ اللَّیل‌َ إِلاّ قَلِیلاً
قیام‌ ‌در‌ لیل‌ ‌برای‌ تهجد و نماز شب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ پیغمبر واجب‌ ‌بود‌ چنانچه‌ میفرماید: وَ مِن‌َ اللَّیل‌ِ فَتَهَجَّد بِه‌ِ نافِلَةً لَک‌َ عَسی‌ أَن‌ یَبعَثَک‌َ رَبُّک‌َ مَقاماً مَحمُوداً اسراء آیه 81 و ‌برای‌ مناجات‌ و استغفار ‌که‌ میفرماید: کانُوا قَلِیلًا مِن‌َ اللَّیل‌ِ ما یَهجَعُون‌َ وَ بِالأَسحارِ هُم‌ یَستَغفِرُون‌َ ذاریات‌ آیه 17 و 18. و مراد از إِلّا قَلِیلًا اینکه‌ قلیلی‌ ‌از‌ شب‌ ‌را‌ ‌برای‌ نوم‌ و استراحت‌ قرار بده‌ چنانچه‌ ‌در‌ آیه مذکوره‌ اشاره‌ دارد ‌که‌ خداوند مدح‌ میفرماید متقین‌ ‌را‌ ‌که‌ قلیلی‌ ‌از‌ شب‌ ‌را‌ استراحت‌ می کنند و بخواب‌ می روند ‌که‌ معنای‌ یهجعون‌ ‌است‌.
[ همه لغت ها ] لغت های سيد حسين اخوان بهابادي (109 مورد)
  سوره شوری آیه 16 -
داحضه : باطل
 توضيح : برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت.در این‌جا این عبارت می تواند مفید باشد:
داعش حضیض، داحض است (اگر دقت شود دو حرف اول داعش بزافه دو حرف اول حضیض می‌شود داحض)
داعشِ پست، باطل است.
  سوره مریم آیه 46 - ویکی الکتاب
رَاغِبٌ ... عَنْ : روی گردان از
 توضيح : معنی رَاغِبٌ ... عَنْ: روی گردان از(کلمه رغبت وقتی با لفظ " عن "متعدی شود ، معنای اعراض و نفرت را میدهد ، و چون با لفظ " فی "متعدی شود ، معنای میل و شوق را میدهد )
  سوره اسراء آیه 8 - [ویکی الکتاب]
حَصِیراً : حبس شده و در مضیقه قرار داده شده
 توضيح : «حَصِیر» از مادّه «حصر» به معنای «حبس» است و به هر نقطه ای که راه خروج ندارد، حصیر گفته می شود; و اگر «حصیر» معمولی را هم حصیر می گویند، به خاطر آن است که قسمت های مختلف آن، به هم بافته و محصور شده است.
[ همه اﻋﺮاب ها ] اﻋﺮاب های سيد حسين اخوان بهابادي (9 مورد)
  سوره نمل آیه 25 -
«أَلاّ»فراهم آمده است از «أَنْ» ناصبه(حرف نصب) و «لا» نافیه(حرف نفی)
  سوره نور آیه 27 - پایگاه جامع قرآنی نور
تَسْتَأْنِسُوا:فعل مضارع منصوب بأن مضمرة وجوبا بعد حتى و علامة نصبه حذف النون
 توضيح : فعل مضارع بعد از عوامل نصب، منصوب می‌شود.
عوامل نصب عبارت‌اند از: اَن، لَن، کَی، اِذَن
– اَن: یکی از حروفِ مصدری است که فعل مضارعی که بعد از آن قرار می‌گیرد، به مصدرش تأویل می‌رود (به مصدر بازمی‌گردد).
مانند: «اَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم» صَوْمُکُم خَیرٌ لَکُم
فعل مضارع بعد از یکسری کلمات، به‌وسیله‌ «اَن» مقدره منصوب می‌شود. مانند «حَتّی» : «یا ایها الذین امنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا»(نور، ۲۷)، (حَتّی اَنْ تستانسوا)
حذف نون در کلمه‌ی تستانسون بخاطر «اَن» مقدره یا «اَن» مضمره که در آیه وجود ندارد اما در تقدیرش آمده است و حذف نون، نشانه‌ی نصب است.
در ضمن اِضْمار  در لغت‌ به‌ معنی‌ پوشاندن‌ و پنهان‌ داشتن‌ است‌، اما در اصطلاح، کلمه یا جمله مقدّر را اضمار گویند. البته باید گفت؛ اصل در کلام عدم اضمار (عدم تقدیر) است و تقدیر گرفتن چیزی در کلام بدون قرینه خلاف ظاهر می‌باشد.
مثل: ﴿وَسْئَلِ الْقَرْیَةَ﴾، از شهر سؤال کن»، که کلمه «اهل» در تقدیر است و در اصل این گونه می‌باشد: «و اسئل اهل القریة؛ از اهل شهر سؤال کن»
  سوره توبة آیه 129 - قرآن آی نور
فَإِنْ‌: الفاء حرف عطف ان حرف شرط جازم.
تَوَلَّوْا: فعل مضارع فعل الشرط مجزوم و علامة جزمه حذف النون و الواو ضمیر متصل مبنی على السکون فی محل رفع فاعل و الالف فارقة.
فَقُلْ‌: الفاء واقعة فی جواب الشرط قل فعل أمر مبنی على السکون و الفاعل ضمیر مستتر فیه وجوبا تقدیره أنت و جملة (قل) فی محل جزم جواب الشرط مقترن بالفاء.
حَسْبِیَ‌: مبتدأ مرفوع و علامة رفعه الضمة المقدرة على ما قبل الیاء منع من ظهورها اشتغال المحل بالحرکة المناسبة و الیاء ضمیر متصل مبنی على الکسر فی محل جر مضاف الیه.
اَللّٰهُ‌: لفظ الجلالة خبر مرفوع و علامة رفعه الضمة الظاهرة و جملة حسبی اللّه فی محل نصب مقول القول.
لاٰ: نافیة للجنس.
إِلٰهَ‌: اسم لا مبنی على الفتح فی محل نصب و الخبر محذوف تقدیره موجود.
إِلاّٰ: حرف استثناء ملغى.
هُوَ: ضمیر منفصل مبنی على الفتح فی محل رفع بدل من الضمیر المستکن و جملة (لا إله إلا هو) فی محل نصب حال. فی الخبر (موجود) أو بدل من محل (لا) مع اسمها.
عَلَیْهِ‌: جار و مجرور متعلقان بتوکلت.
تَوَکَّلْتُ‌: فعل ماض مبنی على السکون لاتصاله بتاء الضمیر المتحرک و التاء ضمیر متصل مبنی على الضم فی محل رفع فاعل.
وَ هُوَ: الواو حرف عطف هو ضمیر منفصل مبنی على الفتح فی محل رفع مبتدأ.
رَبُّ‌: خبر مرفوع و علامة رفعه الضمة الظاهرة و هو مضاف.
اَلْعَرْشِ‌: مضاف الیه مجرور و علامة جره الکسرة الظاهرة.
اَلْعَظِیمِ‌: صفة للعرش مجرورة و علامة جرها الکسرة الظاهرة.
[ همه صرف ها ] صرف های سيد حسين اخوان بهابادي (35 مورد)
  سوره فجر آیه 8 -
لَمْ یُخْلَقْ: فعل مضارع مبنی مجهول مجزوم.
 توضيح : یادسپاری آسانتر در امر ساخت مجهول در عربی:
ابتدا قاعده کلی بیان می شود و سپس برای یادسپاری آسانتر به طرح سوالاتی پرداخته می‌شود و در ادامه به پاسخ و ارائه راهکارهایی برای یادسپاری آسانتر می پردازیم.
قاعده کلی:
ماضی :‌عین الفعل را کسره می دهیم -- حروف متحرک ماقبل را مضموم می کنیم .
مضارع : عین الفعل را فتحه می دهیم – فقط حرف مضارعه را مضموم می کنیم.
سوالات و پاسخ ها:
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، عین الفعل را کسره داد و درباره فعل مضارع باید فتحه داد؟
اولا این که، قانون ساخت فعل مجهول به این گونه است دوما این که می توانیم به گونه ای برای خودمان چیزی را در نظر بگیریم تا هرگز قاطی نکنیم و بتوانیم سریع به موضوعی که در ذهن قرار دادیم مراجعه کرده و بفهمیم که در ساخت فعل مجهول باید عین الفعل فعل ماضی را کسره و عین الفعل فعل مضارع را فتحه داد که در یادسپاری آسانتر این قانون هم موثر است خب برای این کار هر کس می‌تواند روش خود را اجرا کند اما این جا دو روش پیشنهاد می شود:
با توجه به اینکه عین الفعل فعل های معلوم ماضی و مضارع ثلاثی مجرد می تواند مفتوح، مکسور و یا مضموم باشد (منظور از فعل ماضی و مضارع، صیغه‌ی اول آنهاست) به سراغ فعل های معلوم ماضی و مضارع ثلاثی مزید می رویم تمام افعال ماضی ثلاثی مزید(در هشت باب آن)، عین الفعل آنها مفتوح است و از هشت فعل مضارع ثلاثی مزید، شش تا آنها عین الفعل آنها حالت کسره دارد  پس می توان اینگونه گفت نماد ماضی این است که عین الفعل آن فتح دارد و نماد مضارع این است که عین الفعل آن کسره دارد حال برای ساخت فعل مجهول حرکت عین الفعل را برعکس می کنیم یعنی عین الفعل ماضی معلوم چون فتحه دارد آن را کسره می دهیم و عین الفعل مضارع معلوم چون کسره دارد آن را فتحه می دهیم بهرحال باید فرقی بین فعل معلوم و مجهول باشد و شاید و شاید دلیل این کار هم همین بوده که من شخصاً بی خبرم اما روش دیگر استفاده از اولین صیغه ی فعل ذَهَبَ است(فعلی که معمولا برای آموزش صرف فعل ماضی در عربی از آن استفاده می شود) چون عین الفعل معلوم آن فتحه دارد پس عین الفعل تمام افعال مجهول ماضی باید مخالف آن یعنی کسره شود و چون کسره برای مجهول ماضی استفاده شد پس حرکت عین الفعل مجهول مضارع باید مخالف آن یعنی فتحه شود.
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در ابتدای فعل ماضی و مضارع از حرکت مضموم  استفاده شود؟(ویژگی مشترک در امر مجهول کردن فعل)
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، حروف متحرک ماقبل از عین الفعل را مضموم  و درباره فعل مضارع باید فقط حرف مضارعه را مضموم کنیم؟
اولا این که، قانون ساخت فعل مجهول به این گونه است دوما این که می توانیم به گونه ای برای خودمان چیزی را در نظر بگیریم تا هرگز قاطی نکنیم و بتوانیم سریع به موضوعی که در ذهن قرار دادیم مراجعه کرده و بفهمیم که در ساخت فعل مجهول باید از چنین قاعده ای پیروی کنیم که در یادسپاری آسانتر این قانون هم موثر است خب برای این کار هر کس می‌تواند روش خود را اجرا کند اما این جا  یک روش پیشنهاد می شود:
این موضوع که از ضمه در ابتدای فعل مجهول استفاده می شود می توان چنین در نظر گرفت که فعل معلوم از آن جایی که همیشه فاعل دارد و إعراب آن مرفوع است بعلت این که در امر مجهول کردن، فاعل حذف می شود و مفعول، نایب فاعل می‌شود جهت احترام قائل شدن برای فاعلی که حذف شده باید دو کار صورت گیرد اول اینکه نایب فاعل یا همان مفعول سابق حق ندارد با حرکت خودش یعنی فتحه بیاید بلکه باید حرکت ضمه بگیرد و دوم اینکه نماد فاعل که ضمه بود باید در ابتدای فعل هم قرار گیرد به عبارتی، اول فعل و آخر نایب فاعل ضمه ای می شود که این نشان از فقدان فاعل است اما بحث سوال دوم که چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، حروف متحرک ماقبل از عین الفعل را مضموم  و درباره فعل مضارع باید فقط حرف مضارعه را مضموم کنیم می توان گفت که قاعده، در اصل اینگونه بوده که فقط حرف ماضیه و حرف مضارعه باید مضموم شوند و از آن جایی که حرف ماضیه نداریم گفتند چکار کنیم، چکار نکنیم، گفتند گور پدر ضرر، هر حرکت متحرک قبل از عین الفعل را در فعل ماضی ضمه دهید و این شد داستان ساخت مجهول.
خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ (از آیه‌ی ۴۴ سوره عنکبوت)ﺧﺪﺍ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ‌ ﺣﻜﻤﺖ ﺁﻓﺮﻳﺪ.
خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفًا (از آیه‌ی ٢٨ سوره نساء) انسان ضعیفﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ است.
الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ (از آیه‌ی ۸ سوره فجر)
ﺑﻨﺎﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﺜﻠﺶ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺩﻳﮕﺮ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
نکته: البته باید بدانیم که در بعضی از افعال اجوف، فعل مجهولی می بینیم که در ابتدای کلمه آن، حرکت ضمه وجود ندارد و در واقع حرکت کسره آمده است که این بخاطر قواعد اینگونه افعال است بطور مثال، فعل قِیل که از فعل قال بوجود آمده است یک فعل مجهول است.
وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (از آیه‌ی ۷۵ سوره زمر)
و گفته می شود: ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺭﺏّ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ.
  سوره نساء آیه 28 -
خُلِقَ: فعل مجهول
 توضيح : یادسپاری آسانتر در امر ساخت مجهول در عربی:
ابتدا قاعده کلی بیان می شود و سپس برای یادسپاری آسانتر به طرح سوالاتی پرداخته می‌شود و در ادامه به پاسخ و ارائه راهکارهایی برای یادسپاری آسانتر می پردازیم.
قاعده کلی:
ماضی :‌عین الفعل را کسره می دهیم -- حروف متحرک ماقبل را مضموم می کنیم .
مضارع : عین الفعل را فتحه می دهیم – فقط حرف مضارعه را مضموم می کنیم.
سوالات و پاسخ ها:
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، عین الفعل را کسره داد و درباره فعل مضارع باید فتحه داد؟
اولا این که، قانون ساخت فعل مجهول به این گونه است دوما این که می توانیم به گونه ای برای خودمان چیزی را در نظر بگیریم تا هرگز قاطی نکنیم و بتوانیم سریع به موضوعی که در ذهن قرار دادیم مراجعه کرده و بفهمیم که در ساخت فعل مجهول باید عین الفعل فعل ماضی را کسره و عین الفعل فعل مضارع را فتحه داد که در یادسپاری آسانتر این قانون هم موثر است خب برای این کار هر کس می‌تواند روش خود را اجرا کند اما این جا دو روش پیشنهاد می شود:
با توجه به اینکه عین الفعل فعل های معلوم ماضی و مضارع ثلاثی مجرد می تواند مفتوح، مکسور و یا مضموم باشد (منظور از فعل ماضی و مضارع، صیغه‌ی اول آنهاست) به سراغ فعل های معلوم ماضی و مضارع ثلاثی مزید می رویم تمام افعال ماضی ثلاثی مزید(در هشت باب آن)، عین الفعل آنها مفتوح است و از هشت فعل مضارع ثلاثی مزید، شش تا آنها عین الفعل آنها حالت کسره دارد  پس می توان اینگونه گفت نماد ماضی این است که عین الفعل آن فتح دارد و نماد مضارع این است که عین الفعل آن کسره دارد حال برای ساخت فعل مجهول حرکت عین الفعل را برعکس می کنیم یعنی عین الفعل ماضی معلوم چون فتحه دارد آن را کسره می دهیم و عین الفعل مضارع معلوم چون کسره دارد آن را فتحه می دهیم بهرحال باید فرقی بین فعل معلوم و مجهول باشد و شاید و شاید دلیل این کار هم همین بوده که من شخصاً بی خبرم اما روش دیگر استفاده از اولین صیغه ی فعل ذَهَبَ است(فعلی که معمولا برای آموزش صرف فعل ماضی در عربی از آن استفاده می شود) چون عین الفعل معلوم آن فتحه دارد پس عین الفعل تمام افعال مجهول ماضی باید مخالف آن یعنی کسره شود و چون کسره برای مجهول ماضی استفاده شد پس حرکت عین الفعل مجهول مضارع باید مخالف آن یعنی فتحه شود.
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در ابتدای فعل ماضی و مضارع از حرکت مضموم  استفاده شود؟(ویژگی مشترک در امر مجهول کردن فعل)
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، حروف متحرک ماقبل از عین الفعل را مضموم  و درباره فعل مضارع باید فقط حرف مضارعه را مضموم کنیم؟
اولا این که، قانون ساخت فعل مجهول به این گونه است دوما این که می توانیم به گونه ای برای خودمان چیزی را در نظر بگیریم تا هرگز قاطی نکنیم و بتوانیم سریع به موضوعی که در ذهن قرار دادیم مراجعه کرده و بفهمیم که در ساخت فعل مجهول باید از چنین قاعده ای پیروی کنیم که در یادسپاری آسانتر این قانون هم موثر است خب برای این کار هر کس می‌تواند روش خود را اجرا کند اما این جا  یک روش پیشنهاد می شود:
این موضوع که از ضمه در ابتدای فعل مجهول استفاده می شود می توان چنین در نظر گرفت که فعل معلوم از آن جایی که همیشه فاعل دارد و إعراب آن مرفوع است بعلت این که در امر مجهول کردن، فاعل حذف می شود و مفعول، نایب فاعل می‌شود جهت احترام قائل شدن برای فاعلی که حذف شده باید دو کار صورت گیرد اول اینکه نایب فاعل یا همان مفعول سابق حق ندارد با حرکت خودش یعنی فتحه بیاید بلکه باید حرکت ضمه بگیرد و دوم اینکه نماد فاعل که ضمه بود باید در ابتدای فعل هم قرار گیرد به عبارتی، اول فعل و آخر نایب فاعل ضمه ای می شود که این نشان از فقدان فاعل است اما بحث سوال دوم که چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، حروف متحرک ماقبل از عین الفعل را مضموم  و درباره فعل مضارع باید فقط حرف مضارعه را مضموم کنیم می توان گفت که قاعده، در اصل اینگونه بوده که فقط حرف ماضیه و حرف مضارعه باید مضموم شوند و از آن جایی که حرف ماضیه نداریم گفتند چکار کنیم، چکار نکنیم، گفتند گور پدر ضرر، هر حرکت متحرک قبل از عین الفعل را در فعل ماضی ضمه دهید و این شد داستان ساخت مجهول.
خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ (از آیه‌ی ۴۴ سوره عنکبوت)ﺧﺪﺍ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ‌ ﺣﻜﻤﺖ ﺁﻓﺮﻳﺪ.
خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفًا (از آیه‌ی ٢٨ سوره نساء) انسان ضعیفﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ است.
الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ (از آیه‌ی ۸ سوره فجر)
ﺑﻨﺎﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﺜﻠﺶ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺩﻳﮕﺮ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
نکته: البته باید بدانیم که در بعضی از افعال اجوف، فعل مجهولی می بینیم که در ابتدای کلمه آن، حرکت ضمه وجود ندارد و در واقع حرکت کسره آمده است که این بخاطر قواعد اینگونه افعال است بطور مثال، فعل قِیل که از فعل قال بوجود آمده است یک فعل مجهول است.
وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (از آیه‌ی ۷۵ سوره زمر)
و گفته می شود: ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺭﺏّ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ.
  سوره قمر آیه 4 -
مُزْدَجَر: مصدر میمی.
 توضيح : هرگاه فاءالفعل "د ، ذ، ز" باشد در باب افتعال "ت" به "دال" بدل می شود.
زجر اِزدَجَر یَزدَجِرُ اِزدِجار
مُزْدَجَر: مصدر میمی.
نکته: مصدر میمی مصدری است که در معنی با مصدر عادی فرقی ندارد و در آغازِ آن حرفِ میم افزوده شده است اما برای ساختن مصدر میمی از غیر ثلاثی مجرد باید گفت از مضارع مجهول با تبدیل حرف مضارعه به "مُ" ساخته می شود یا به عبارتی می توان مصدر میمی از فعل غیر سه حرفی را بر وزن اسم مفعول همان فعل دانست. مانند: مُزْدَجَر.به معنای پند گرفتن(دقت شود که معنای مفعولی "پند داده شده" نمی دهد)