وَ لَوْ أَرٰادُوا اَلْخُرُوجَ ؛ یعنى اگر آنان مى خواستند به همراه پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله به غزوۀ تبوک بروند لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً ؛ هرآینه توشه و لوازم سفر را براى خود آماده مى کردند، و توان آن را نیز داشتند وَ لٰکِنْ کَرِهَ اَللّٰهُ اِنْبِعٰاثَهُمْ ، لکن خداوند بسیج شدن و بیرون رفتن آنها با مؤمنان را خوش نداشت؛ زیرا آنان جز به منظور ایجاد فساد و فتنه بیرون نمى شدند، چنان که در غزوۀ حنین چنین کردند؛ چرا که ابو سفیان و همدستان او با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بیرون رفتند، لکن هنگامى که جنگ شدّت گرفت، آنان گریختند و موجب تزلزل روحى ارتش مسلمانان شدند
فَثَبَّطَهُمْ خداوند به آنان فرمان داد که براى شرکت در جهاد بیرون روند، امّا آنها به منظور ایجاد فساد و دلهره و نگرانى در میان ارتش مسلمانان عازم جنگ گشتند، چنان که خدا در آیه مى گوید: «اگر با شما به جنگ بیرون آمده بودند، جز فسادکارى نمى کردند» ازاین رو، خداوند ارادۀ آنان بر این بیرون رفتن را، که به قصد فساد و فتنه انگیزى صورت مى گرفت، سست گردانید، نه اینکه آنها را از جنگ و جهاد بازداشته باشد چگونه خدا چنین کند، در حالى که آنان را به جهاد امر کرده بود
وَ قِیلَ اُقْعُدُوا مَعَ اَلْقٰاعِدِینَ قاعدین، یعنى با زنان و کودکان و ناتوانان خداوند در اینجا گویندۀ این جمله را بیان نکرده که آیا نفس هاى امّاره شان به آنان چنین گفت، یا زبان حال آنها چنین بوده است و یا برخى به برخى دیگر گفتند؟ خدا بهتر مى داند
پرسش: خداوند در آیۀ 43 به پیامبرش فرمود: «چرا به آنان رخصت دادى ؟» و در این آیه مى گوید: «خداوند بیرون رفتن آنها را دوست نداشت و از جنگ بازشان داشت» چگونه مى توان میان این دو آیه جمع کرد؟
پاسخ: پاسخ این پرسش از سخن ما در تفسیر این آیه : «لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ » به دست مى آید گفتیم که این سرزنش و استفهام، حقیقى نیست، بلکه هدف از آن، بیان دروغگویى منافقان در بهانه تراشى هایشان مى باشد
[ نظرات / امتیازها ]
آنگه حق تعالى گفت:اگر اینان در اوّل بر عزم بیرون آمدن بودندى،ساز او کرده بودندى ساز ناکردن،دلیل آن بوده است که اینان بر عزم خروج نبوده اند و در دل نداشتند که بیرون آیند وَ لٰکِنْ کَرِهَ اَللّٰهُ اِنْبِعٰاثَهُمْ ؛انبعاث،مطاوع بعث باشد،یقال: بعثه فانبعث،و آن انطلاق باشد به سرعت،و لکن خداى نخواست که ایشان از جاى برخیزند اگر گویند از این آیت دلیل آن مى کند که خداى تعالى کاره باشد بعضى چیزها را که فرماید براى آن که ایشان مأمور بودند به انبعاث،و خداى گفت: وَ لٰکِنْ کَرِهَ اَللّٰهُ اِنْبِعٰاثَهُمْ ؛جواب گوییم:خداى تعالى کاره نبود انبعاث ایشان را بر وجه مأمور،و کاره بود آن را بر وجه معلوم،که خداى را معلوم بود که ایشان اگر برون شوند جز فساد و تخلیط و تضریب نکنند میان مسلمانان و القاء شر و فتنه،و هیچ خیرى و راحتى نیاید از ایشان چنان که در آیت دیگر گفت: لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مٰا زٰادُوکُمْ إِلاّٰ خَبٰالاً ، لا جرم چون چنین بود، فَثَبَّطَهُمْ ؛خداى ایشان را مثبّط و گران بکرد
و التّثبیط ،ضدّ الاسراع و الحثّ ،تا آنچه در دل داشتند از خبال و فساد بکنند وَ قِیلَ اُقْعُدُوا مَعَ اَلْقٰاعِدِینَ ؛و گفتند ایشان را که:بنشینى با نشستگان در این دو قول گفتند؛یکى آن که:[این] 6 «2» گویندگان اصحابان ایشان بودند که ایشان را نهى کردند ازآن که با پیغامبر علیه السّلام و الصّلاة برون شوند دگر آن که:گویند این قول رسول باشد علیه السّلام بر وجه تهدید نه بر وجه امر ،و اگر این با خداى نسبت کنند هم بر وجه تهدید و وعید باشد،کما قال الشّاعر: فاقعد فانّک انت الطّاعم الکاسی و این بر سبیل توبیخ و تقریع مى گوید ؛نه آن که امر مى کنند مخاطب را به قعود
مَعَ اَلْقٰاعِدِینَ ؛اى مع النّساء و الصّبیان و الزّمنى و المرضى؛با زنان و کودکان و بیماران و مبتلایان
محمّد بن اسحاق گفت:آنان که این دستورى خواستند،رؤسا و اشراف منافقان بودند،چون:عبد اللّه[بن] ابىّ سلول و جند بن قیس و رفاعة بن التّابوت و اوس بن قبطى،و کذلک ذکره مجاهد
[ نظرات / امتیازها ]