1 - خداوند، هرگز ارتباط خود را با پیامبر(ص) قطع نکرده و به آن حضرت بى اعتنا نبود.
ما ودّعک ربّک
«تودیع» ـ که در بدرقه مسافر و ترک کردن او متعارف شده است - در این آیه به معناى ترک است (مفردات). فعل هاى «ما ودّع» و «ما قلى»، براساس شأن نزول هایى که براى این سوره ذکر کرده اند، به مقطع خاصى از عمر پیامبر(ص) نظر دارد که نزول وحى در آن مقطع متوقف شده بود; ولى به قرینه آیات بعد ـ که از آخرت آن حضرت و نیز دوران خردسالى او سخن گفته است ـ تمام حالات و زمان هاى وجود مبارک پیامبر(ص) مراد است.
2 - خداوند، تدبیرکننده امور پیامبر(ص) و مربّى او است.
ربّک
3 - توجّه پیامبر(ص)، به ربوبیت و عنایت ویژه خداوند به او، مایه اطمینان آن حضرت به قطع نشدن ارتباط الهى با او است.
ما ودّعک ربّک
4 - خداوند، هرگز از پیامبر(ص) ناراحت نشد و بر آن حضرت خشم نکرد.
و ما قلى
«قِلى» (مصدر «قَلى»); یعنى، شدت تنفّر و مبغوض داشتن. (مفردات)
5 - خداوند، پیوند خود را با کسانى که مبغوض او هستند، قطع خواهد کرد.
ما ودّعک ربّک و ما قلى
جمله «ماقلى»، در صدد نفى علت تودیع و به منزله تعلیل براى جمله اول است.
6 - با وجود ربوبیت و عنایت ویژه خداوند به پیامبر(ص)، موردى براى خشم و بى مهرى به آن حضرت وجود نداشت.
ربّک و ما قلى
7 - خداوند، در تأکید بر قطع نشدن ارتباط او با پیامبر(ص) و ناخرسند نبودن از آن حضرت، به نور خورشید و تاریکى شب سوگند یاد کرده است.
و الضحى . و الّیل إذا سجى . ما ودّعک ربّک و ما قلى
این آیه، جواب قسم هایى است که در آغاز سوره آمده بود.
8 - پیدایش وقفه اى کوتاه در نزول وحى بر پیامبر(ص)، جلوه اى از ربوبیت خداوند و در راستاى تدبیر امور رسالت آن حضرت بود.
ربّک
در شأن نزول هاى متعدد و ناهماهنگ درباره این سوره، این نکته مورد اتفاق است که در نزول پیاپى آیات قرآن، درنگى پدید آمد که پیامبر(ص) را غمگین و مورد شماتت دشمن قرار داد و آیات این سوره، براى آن حضرت مایه تسلاى خاطر گردید. تعبیر «ربّک» بیانگر آن است که همین وقفه نیز، جلوه ربوبیت و تدبیر خداوند بوده و آن حضرت را در مسیر دریافت و ابلاغ پیام هاى الهى، تقویت کرده است.
9 - تأخیر وحى در برهه اى از دوران نزول قرآن، پیامبر(ص) را نگران ساخته، در معرض زخم زبان دشمن قرار داد.
ما ودّعک ربّک و ما قلى
لحن آیه شریفه و همراه بودن آن با سوگندهاى خداوند، بیانگر اضطراب و رنجیدگى پیامبر(ص) و در صدد آرامش بخشیدن و تسلاى خاطر دادن به آن حضرت است.
10 - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله «ما ودّعک ربّک و ما قلى» و ذلک أنّ جبرئیل أبْطَأ عن رسول اللّه(ص) ... فقالت خدیجة لعلّ ربّک قد ترکک فلایرسل إلیک فأنزل اللّه تبارک و تعالى، «ما ودّعک ربّک و ما قلى»;(1)
از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند «ما ودّعک ربّک و ما قلى» روایت شده که فرمود: داستان چنین بود که آمدن جبرئیل نزد رسول خدا(ص) چندى به تأخیر افتاد ...خدیجه گفت: شاید پروردگارت تو را ترک کرده که دیگر [فرشته اى] به سویت نمى فرستد. پس خداى تبارک و تعالى این آیه را نازل فرمود: «ما ودّعک ربّک و ما قلى»».
[ نظرات / امتیازها ]
(3)- ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وانگذاشته است تو را پروردگار تو و از تو نبرید وَ ما قَلی و دشمن نگرفت تو را حذف مفعول در قلی بجهت استغناء است بذکر آن در اول و بجهت مراعات فواصل و در بعضی روایات است که جمعی از اهل عناد سنگی بر انگشت مبارک آن حضرت زدند آن حضرت فرمود که:
هل أنت إلّا أصبع رمیت و فی سبیل اللّه ما لقیت
و بجهت اینکه امر شنیع دو شبانه روز یا سه شبانه روز وحی نیامد ام جمیل دختر حرب که زن ابو لهب بود گفت یا محمّد ما اری شیطانک الا قد ترکک ای محمّد نه میبینم شیطان تو را مگر آنکه ترک تو کرد حق سبحانه اینسوره را انزال فرمود از زید بن اسلم روایتست که بعضی از زنان سگ بچه را در سرای رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بردند و بتربیت او مشغول شدند و آن حضرت از اینکه غافل بود بعد از حبس وحی چون جبرئیل آمد پرسید که چرا دیر آمدی گفت یا رسول اللّه ما در سرایی که سگ باشد یا تصویر صورتی باشند نمیرویم، و مرویست که اهل اسلام سبب حبس وحی از او پرسیدند در جواب فرمود که
کیف ینزل الوحی و أنتم لا تنقون براجمکم و لا تقلمون اظفارکم
حاصل معنی آیه اینست که ای محمّد نه چنان است که خدای تو را واگذاشته باشد و دشمن گرفته بلکه تو حبیب و برگزیده اویی و تا زنده باشی او از تو هرگز وحی منقطع نسازد و همیشه ظهیر و معین تو باشد در دنیا.
[ نظرات / امتیازها ]
«ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی- که خدا با تو بدرود نکرد، و از تو بیزار نشد.»
یعنی به وداع آخرین با تو نپرداخت و از تو خشمگین و متنفر نشد و لو به صورت موقتی، و احادیث درباره سبب تأخیر پیدا کردن وحی با یکدیگر اختلاف دارد، و امکان جمع کردن میان آنها هست، و ما پس از اینکه مقداری از آن را برای فایده عامّ آن خواهیم گفت که، علاوه بر اینکه، گوشهای از زندگی پیامبر اسلام را توضیح میدهد و تا اندازهای در بهتر فهمیدن قرآن کمک میکند:
از امام باقر- علیه السلام- در تفسیر اینکه سوره آمده است که: جبریل- علیه السلام- در نزول به رسول اللّه دیر کرد، و آن پس از نزول اقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ بود، پس خدیجه- رضی اللّه عنها- گفت: شاید خدایت ترا ترک کرده و فرستادهای به تو نمیفرستد، پس خدا اینکه آیه را نازل کرد: ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی.«3»
در حدیثی دیگر: مسلمانان به رسول اللّه گفتند: ای رسول خدا؟ چرا وحی بر تو نازل نمیشود! پس گفت: «چگونه میخواهید وحی بر من نازل شود، در صورتی که شما برجستگیهای پشت بندهای انگشتان دستتان را پاک نمیکنید و ناخنهای خود را نمیگیرید»، و چون سوره نازل شد، پیامبر به جبرییل گفت: «آن اندازه نیامدی تا مشتاق تو شدم»، پس جبرییل گفت: «و شوق من نسبت به تو شدیدتر بود، ولی من بندهای مأمورم، و ما جز به فرمان پروردگارت فرود نمیآییم».«4»
از إبن عباس روایت شده است که: وحی مدت پانزده روز از او متوقف شد، پس مشرکان گفتند: محمّد را پروردگارش بدرود گفت و به او خشمگین شد، و اگر امر او از خدا بود، همچون گذشته ادامه میداشت، چنان که با پیامبران پیش از او چنین بود«5» پس اینکه سوره نازل شد.
اینکه سببها با یکدیگر تداخل دارد، و ممکن است که تأخیر وحی بیش از یک سبب میداشته باشد، و هر چه بود، مؤمنان در معرض امتحان قرار گرفتند، و اشتیاق پیامبر به وحی افزایش یافت، و شایعه پراکنیهای مشرکان بر باد رفت، و مردمان دانستند که سخن ایشان باطل است.
[4] به همان گونه که نور خورشید پس از شبی تاریک منفجر میشود، و به همان گونه که وحی پس از بریده شدن و انتظار نازل شد، به همین گونه آخرت که از لحاظ زمانی متأخر بر دنیا است بهتر و پایندهتر است، و بر مؤمن لازم است که برای رسیدن به نتایج شتاب نورزد، چه ممکن است در تأخیر آن مصلحتی بزرگ بوده باشد.
[ نظرات / امتیازها ]