● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر خسروی
4- و بلند ساختیم ذکر تو را (یعنی یاد و نام ترا) (یعنی ذکر ترا مقرون بذکر خودمان فرمودیم تا حدّیکه من ذکر نمیشوم مگر اینکه با من ذکرمیشوی یعنی در اذان و اقامه و تشهد و خطبههائی که بر منابر خوانده میشوند- و خداوند ذکر ترا در دنیا و آخرت بلند ساخت به اینکه که خطیبی و مؤذنی و صلوات فرستندهای نیست مگر اینکه ندا میکند اشهد ان لا اله الّا اللّه و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه.
و در حدیث از أبی سعید الخدری از رسول خداست که در اینکه آیه فرمود جبرئیل بمن گفت که خدای عزّ و جلّ میفرماید اذا ذکرت ذکرت معی یعنی وقتی نام من برده شود نام تو هم با من برده شود و لذاست که حسّان بن ثابت رسول خدا را مدح کرده گوید:
اغرّ علیه للنبوّة خاتم من اللّه مشهود یلوح و یشهد
و ضمّ الاله اسم النبی الی اسمه اذا قال فی الخمس المؤذّن أشهد
و شقّ له من اسمه لیجلّه فذو العرش محمود و هذا محمّد
و بالاخره طاعت او را طاعت خود قرار داد و خود و ملائکه بر او صلوات فرستادند و مؤمنان را هم امر بر صلوات او فرمود.
(ذو النون مصری قدس سرّه فرموده «رفعت ذکر اشاره بآنست که همم انبیاء علیهم السّلام بر حوالی عرش جولان مینمودند و طائر همت آنحضرت علیه السّلام پرواز میکرد».
سیمرغ فهم هیچیک از انبیاء نرفت آنجا که تو ببال کرامت پریدهای
هر یک بقدر خویش بجائی رسیدهاند آنجا که جای نیست بجائی رسیدهای
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - تحمّل سنگینى رسالت، بدون امدادهاى الهى، براى پیامبر(ص) سخت و کمرشکن بود.
الذى أنقض ظهرک
«نَقض» (به فتح «نون») نقطه مقابل ابرام (استحکام) و به معناى از هم گسستن بندهاى ساختمان، یا ریسمان و یا گره ها است. از صدایى که هم زمان با از هم گسیختگى چیزى به وجود مى آید، به «انتقاض» تعبیر مى شود. [ازاین رو] به صداى مفصل ها «نقیض» مى گویند (مفردات). «نِقض» (به کسر «نون») به معناى شترى است که رنج سفر آن را لاغر کرده باشد (العین). جمله «الذى أنقض ظهرک»، یا به این معنا است که پشت تو را سنگین کرد تا آن را «لاغر» ساخت و یا این که آن را سنگین کرد، تا صداى شکستن و از هم گسستن آن به گوش رسید. (قاموس)
2 - پیامبر(ص)، در انجام دادن مسؤولیت هاى سنگین رسالت خویش، حد نهایى طاقت خویش را به کار گرفت.
الذى أنقض ظهرک
3 - تلاش طاقت فرساى پیامبر(ص)، در انجام دادن رسالت هاى الهى، آن حضرت را بى رمق ساخته، توان او را به تحلیل برده بود.
الذى أنقض ظهرک
4 - مهجور ماندن پیامبر(ص) و رسالت هاى او در بین مردم، تاب و توان را از آن حضرت ربوده بود.
الذى أنقض ظهرک
برداشت یاد شده، ناظر به این احتمال است که مراد از «وزر» (در آیه قبل)، نقطه مقابل رفعت ذکر (در آیه بعد) باشد.
5 - آداب و رسوم عصر جاهلى براى پیامبر(ص)، کوبنده، آزاردهنده و کمرشکن بود.
الذى أنقض ظهرک
در آیه قبل، براى «وزر»، مصادیقى احتمالى ذکر شد که از جمله آنها، آداب و رسوم دوران جاهلیت بود. این احتمالات، گرچه شاهدى قوى ندارد; ولى ممکن است هدف از مطلق آوردن کلمه «وزر»، تعمیم آن به تمام مصادیق احتمالى باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
(4)- وَ رَفَعنا لَکَ ذِکرَکَ و برداشتیم برای اظهار قدرت تو ذکر تو را بنبوت و رسالت و خاتمیت یا بآنکه نام تو را قرین نام خود ساختیم در أذان و اقامه و تشهد و خطبه تا مرا یاد نکنند مگر آنکه تو را در عقب آن یاد کنند و گویند (أشهد أن لا إله إلا اللّه و أشهد أن محمدا رسول اللّه) و ابی سعید خدری از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که جبرئیل علیه السّلام در اینکه آیه مرا گفت
قال اللّه عز و جل اذا ذکرت معی ذکرت
حق تعالی فرمود که هر گاه که من مذکور شوم تو با من مذکور شوی و حسان بن ثابت در اینکه معنی گفته:
أغرّ علیه للنّبوّة خاتم من اللّه مشهور یلوح و یشهد
و ضمّ الإله اسم النّبی إلی اسمه إذا قال فی الخمس المؤذّن أشهد
و شقّ له من اسمه لیجلّه فذو العرش محمود و هذا محمّد
یا خود اینکه بر تو صلوات فرستادیم و بندگان را امر کردیم بدرود دادن بر تو یا طاعت و رضای خود را در طاعت و رضای تو گردانیدیم که وَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرضُوهُ. وَ مَن یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ. و أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ یا تو را نبی اللّه و رسول اللّه ملقب گردانیدیم، یا نام رفیع تو را در کتب سابقه مذکور ساختیم یا از جمیع انبیاء و امت اخذ میثاق کردیم تا بتو ایمان آرند و تصدیق نمایند یا در قیامت ترا شافع بندگان گردانیدیم و مقدم و پیشوای خلق اولین و آخرین ساختیم، ذو النون مصری فرموده که رفعت ذکر اشاره بآنست که همه انبیاء بر حوالی عرش جولان مینمودند و طایر همت آن حضرت بر بالای عرش پرواز میکرد، و بدانکه ایراد زیادتی لَکَ بآن که بدون ذکر آن معنی مستقل بود بجهت ابهامست قبل از ایضاح تا مفید مبالغه باشد، آوردهاند که مشرکان تعییر رسول و مؤمنان میکردند بفقر وفاقه و آن حضرت بجهت اینکه متوهم بود که مبادا مسلمانان از اسلام رغبت بگردانند حق سبحانه جلایل نعمت خود را که بر او عطا فرموده بود تذکیر
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
و در سومین موهبت مى فرماید: ((ما آوازه تو را بلند کردیم )) (و رفعنا لک ذکرک ). <5>
نام تو همراه اسلام و نام قرآن همه جا پیچید، و از آن بهتر اینکه نام تو در کنار نام الله هر صبح و شام بر فراز ماذنه ها و هنگام اذان برده مى شود، و شهادت به رسالت تو، در کنار شهادت به توحید و یگانگى خداوند نشان اسلام ، و دلیل پذیرش این آئین پاک است .
چه افتخارى از این برتر، و رفعت مقامى از این بالاتر تصور مى شود؟!
در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در تفسیر این آیه مى خوانیم که فرمود: جبرئیل به من گفت : خداوند متعال مى گوید: هنگامى که نام من برده مى شود نام تو نیز همراه من ذکر مى شود (و در عظمت مقام تو همین بس ).
تعبیر به ((لک )) (براى تو) تاءکیدى است بر اینکه نام و آوازه پیامبر را علیرغم تمام آن کارشکنیها و دشمنیها بلند ساخت .
در اینجا سؤ الى مطرح است که این سوره در مکه نازل شده در حالى که گسترش اسلام ، و حل مشکلات رسالت ، و برداشتن بارهاى سنگین از دوش پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و بلند شدن آوازه او در اقطار جهان ، در مدینه واقع شد.
در پاسخ این سؤ ال بعضى گفته اند: منظور این است که بشارت آن قبلا به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داده شد، و همان بود که بار اندوه و غم را از دل او برداشت ، و گاه گفته اند: فعل ماضى در اینجا معنى مستقبل را مى بخشد، و نویدى است نسبت به آینده .
ولى حق این است که قسمتى از این امور در مکه مخصوصا در اواخر دوران سیزده ساله اى که پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مکه مشغول به دعوت مردم بود تحقق یافت ، ایمان در قلوب عده زیادى نفوذ کرد، و مشکلات نسبة کمتر شد اسم و آوازه پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )، همه جا پیچید، و زمینه براى پیروزیهاى بزرگ آینده فراهم گشت .
جالب اینکه ((حسان بن ثابت )) شاعر معروف پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مدح آن حضرت به مضمون همین آیه در شکل زیبائى اشاره کرده ، مى گوید:
و ضم الاله اسم النبى الى اسمه اذا
قال فى الخمس المؤ ذن اشهد
و شق له من اسمه لیجله
فذو العرش محمود و هذا محمد
خداوند اسم پیامبر را به اسم خود ضمیمه کرد در آن هنگام که مؤ ذن در پنج نوبت اشهد… مى گوید.
و از نام خود نامى براى او انتخاب کرد تا احترامش کند لذا خداوند صاحب عرش محمود است و او محمد است !
سیمرغ فهم هیچکس از انبیا نرفت
آنجا که تو به بال کرامت پریده اى
هر یک بقدر خویش بجائى رسیده اند
آنجا که جاى نیست بجائى رسیده اى
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
4- وَ رَفَعنا لَکَ ذِکرَکَ- از جمله معانی اینکه آیه که ترجمه شد اینکه است که خدای مهربان نام مقدس پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله را در شهادتین که اساس دین خدا هستند قرین نام خود قرار داده است، و بر هر مسلمانی همه روزه لازم است که نام مبارک حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله را در نمازهای واجب خود با نام پروردگارش ذکر کند (یعنی در هنگام گفتن اذان و اقامه و خواندن تشهد نماز)
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
«وَ رَفَعنا لَکَ ذِکرَکَ- و یاد و نام تو را بلند گردانیدیم.»
و یاد رسول در دنیا به تأیید خدا از دینش که از همه دینها برتر است، بلند
مرتبه شده، و نیز به پذیرفتن شفاعتش در آخرت که خدا به آن رضا داده است، و اکنون پس از گذشتن چهارده قرن از فرود آمدن قرآن کریم نام محمّد- صلی اللّه علیه و آله- را مشهورترین نام در عالم، و شخصیت بزرگوار او را بزرگترین دوست میلیونها شخصیت دیگر در جهان مییابیم، و اگر بنا باشد از بزرگترین شخصیت در تاریخ یاد کنند، او، حتی در نزد غیر مسلمانان، اولین است.
[5] از بودن به صورت یتیمی فقیر که دشمنان او را احاطه کرده بودند، به سروری قوم خود رسید، و سپس مؤسس یک امت و آن گاه بالا برنده بنیان بشریت شد، آیا آن کس که همه اینها را برای او صورت داد خدا نبود! پس چرا از وحی او نومید شویم، و با اندک آزاری که در راه او میبینیم باز گردیم!
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
وَ رَفَعنا لَکَ ذِکرَکَ:
مبنی بر منت دیگری است که آن نیز اختصاص برسول صلّی اللّه علیه و آله دارد که شهادت برسالت رسول صادع اسلام را جزء شهادت توحید معرفی فرموده بالاخره قوام شهادت بتوحید و یگانگی ساحت کبریائی بجزء دیگر بشهادت رسالت رسول خواهد بود و شهادت دیگر بمعاد و عالم قیامت میباشد و چنانچه اهل ایمان بیکی از سه جزء معتقد نباشد و یا معتقد بوده و از اظهار آن امتناع نماید اسلام و ایمان او پذیرفته نخواهد بود و رفعت مقام برای احدی از رسولان زیاده بر اینکه تصور نمیرود که تصدیق رسالت او عقیده و شهادت توحید معرفی شود.
و بر حسب آیه (قالَ رَبِّ اشرَح لِی صَدرِی وَ یَسِّر لِی أَمرِی وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِی یَفقَهُوا قَولِی) که شرح آن گذشته است مبنی به اینکه که از ساحت کبریائی درخواست نمود و شرح صدر و شایستگی خود را برای قیام برسالت و دعوت فرعون پادشاه قبط و چند درخواست دیگر از ساحت کبریائی نموده که پذیرفته شد.
و آیه (أَ لَم نَشرَح لَکَ صَدرَکَ) مبنی بر منت اعلام موهبت شرح صدر رسول صلّی اللّه علیه و آله است و نیز انجام آن به اینکه که رسول صلّی اللّه علیه و آله بدعوت جهان بشریت بتوحید خالص بناگذاری مکتب قرآن قیام نمود هم چنانکه اشاره شد مفاد آیه (وَ وَضَعنا عَنکَ وِزرَکَ) بشارت تصدیق بقیام بدعوت بتوحید و قرائت آیات قرآنی و اعلام بجامعه بشر است که وزر و مسئولیت آن رفع شده از نظر اینکه قیام باداء وظیفه نموده و دعوت جامعه بشر را بمکتب قرآن انجام داده است.
با توجه به اینکه که قیام بدعوت بتوحید خالص از طریق قرائت آیات قرآنی و نیز مبارزه با کفار قریش سبب نقض ظهر و کمرشکن بوده ولی وظیفه رسول به اینکه که کمر شکن بود بدان قیام نمود انجام داده است و قیام موسی کلیم علیه السلام بدعوت فرعون پادشاه قبط و قبطیان هرگز سبب نقض ظهر موسی و کمرشکن وی نبود و مستند به عصا و ید بیضاء بوده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نيره تقي زاده فايند -
مجمع البیان
و یاد و نامت را بلند آوازه ساختیم.
به باور گروهى از جمله «حسن» منظور این است که: و یاد و نام تو را در کنار یاد و نام خود قرار دادیم، به گونهاى که در اذان، اقامه، تشّهد نماز و خطبههاى منبرها و تریبونها هماره نام تو پس از نام خدا به عظمت برده خواهد شد.
و به باور «قتاده» خدا نام پیامبرش را در دنیا و آخرت بلندآوازه ساخت، به گونهاى که هیچ گوینده و شهادت دهنده به یکتایى خدا و هیچ نمازگزارى نداى یکتایى و عظمت خدا را طنینافکن نمىسازد، جز این که به رسالت پیامبر نیز گواهى مىدهد.
از پیامبر آوردهاند که فرشته وحى به من گفت: خداى فرزانه فرمود هرگاه نام من برده شود، نام تو برده مىشود.
«حسان» شاعر نامدار عصر رسالت در ستایش پیامبر با اشاره به این نکته از جمله مىگوید:
و ضم الاله اسم النبى الى اسمه
اذا قال فى الخمس المؤذن اشهد...
خداى یکتا نام گرامى پیامبرش را در کنار نام بلند خود نهاد، آنگاه که دستور داد در نمازهاى شبانهروزى گواهى به رسالت محمد(ص)، پس از گواهى به یکتایى خدا طنین افکن گردد.
و براى آن حضرت نامى از دل نام خویش بیرون کشید، تا او را گرامى دارد و بزرگ کند؛ از این رو است که خداوند عرش، «محمود» است و پیامبر «محمد».
در آیه بعد خداى آگاه نوید آسانى پس از سختى و آسایش پس از گرفتارى را به پیامبرش مىدهد، چراکه آن حضرت در مکّه به همراه یارانش سخت زیر فشار استبداد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مسعود ورزيده -
تدبرقران
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ (۴)و ذکر تو را ارتقاء دادیم.
در مورد «ذکر» دو معنا به کار رفته است: اولی این که بگوییم که «ذکر» مصدری است که اضافه شده بر مفعولش. که در آن صورت این طور میشود: «مذکور بودن تو را بالا بردیم»، یعنی بالا بردن آوازه و نام پیامبر است، که غالباً به این معنا گرفتهاند و دومی این که «ذکر» را مصدری بگیریم که به فاعلش اضافه شده است که در آن صورت معنایش این میشود «ذاکر بودن تو را بالا بردیم».
هر دو احتمال جا دارد، اگر بگوییم که مذکور بودنت را بالا بردیم، یعنی پیرو یاریی که متوجه تو شد، و شرح صدر آمد و «وضع وزر» اتفاق افتاد، نام و یاد و آوازهات را بلند کردیم، در حالی که همه میخواستند که بلند نشود.
در حالت دوم میگوییم که وقتی ذکر در قرآن به معنای مطلق میآید یعنی ذکر خدا، «رفعنا لک ذکرک الله»: «بلند کردیم به نفع تو یاد خدا را در وجود تو». یعنی وقتی ایستادی «وضع وزر» اتفاق افتاد «رفع ذکر» هم اتفاق افتاد.
این از لوازم شرح صدر است یعنی شرح صدر به تناسب ذکر است به تناسب توجه انسان به خداست. هر چه قدر ذکر بالا میرود «وزر» کاهش پیدا میکند.
انسان در زندگی خود هم با این مسأله روبرو است، هر چه قدر توجه او در موقعی که دچار مشکل شده، بالا باشد به همان اندازه هم احساس مشکل کمتری میکند، تا جایی که بعضی وقتها وقتی درجۀ توکل بالا میرود، همان مشکل دیروزی را اصلاً مشکل به حساب نمیآورد و آن بار و آن فشار در دید انسان کوچک میشود.
با این که بیشتر تفاسیر «ذکر» را اضافه به مفعولش گرفتهاند، یعنی مذکور بودن پیامبر، اما ما تناسب اضافه شدن «ذکر» به فاعلش را از آن بیشتر میدانیم به خصوص که اگر «الذی» هم داشت وجه اول پذیرفتهتر بود. و الان که نیست باید ما «الذی» را اضافه کنیم تا آن وجه توجیه شود.
ولی حال که نیاورده است وجه دوم تناسب بیشتری دارد. یعنی «وزر»ت را برداشتیم، تا «ذکرت» را بالا ببریم. که این دو باهم شرح صدر میشوند. شرح صدر به معنای برداشتن بار سنگین است ولی به معنای سلب مسئولیت نیست، بحث روی «وزر» بودن است که با «رفع ذکر» پیامبر، قابل تحمل شد، و دیگر «وزر» و کمرشکن نیست که این دو باهم شرح صدر است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرالمیزان
و رفعنا لک ذکرک رفع ذکر به معنای بلند آوازه کردن کسی است ، به طوری که نامش و گفتگویش از همه نامها و همه خاطرهها بلندتر باشد ، و خدای تعالی نام آن حضرت را چنین کرد ( همه جا سخن از آن حضرت بود ) ، و یکی از مصادیق رفع ذکر آن جناب این است که خدای تعالی نام او را قرین نام خود کرد ، و در نتیجه در مساله شهادتینکه اساس دین خدا است نام او قرین نام پروردگارش قرار گرفت ، و بر هر مسلمانی واجب کرد که در هر روز در نمازهای پنجگانه واجب نام آن جناب را با نام خدای تعالی به زبان جاری سازد ، و لطفی که در آیه مورد بحث بکار رفته از نظر خواننده دور نماند ، و آن این است که : بعد از کلمه وضع در آیه سابق کلمه رفع را که درست مقابل آن است آورد .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.