حامد یوسفی
[ همه پیام ها ] پیام های حامد يوسفي (1 مورد)
  سوره بقرة آیه 197 - احرام
وقت احرام براى حج و مناسک آن ماه شوال و ذو القعده و ذو الحجه است و کسى حق ندارد در غیر این سه ماه حج نماید و کسیکه محرم شود در غیر ماههاى حج عمل او باطلست و در چند روایت این مضمون از امام باقر و صادق علیهما- السلام نقل شده است و مراد آنستکه باید اعمال خارج از این سه ماه نباشد و منافات ندارد که بعضى از ارکان مانند وقوف بعرفات و مشعر و غیرها وقت خاصى داشته باشد و کسیکه واجب نماید در این سه ماه بر خود حج را بشروع در اعمال آن که تلبیه است یعنى چهار مرتبه لبیک گفتن باین نحو لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک پس باید از رفث که جماع است و فسوق که دشنام و دروغ است و جدال که گفتن نه بخدا و بلى بخدا است اجتناب نماید چنانچه در کافى و عیاشى از حضرت صادق (ع) روایت نموده است و آنکه فرض حج بیکى از سه امر که آن تلبیه و اشعار و تقلید است حاصل میشود و ظاهرا این تخییر در حج قران است.

توضیح : تلبیه= لبیک گفتن

[ همه نکته ها ] نکته های حامد يوسفي (2 مورد)
  سوره بقرة آیه 103 - ایمان عملی
در این آیه ایمان و تقوا کنار هم ذکر شده و این نشان میدهد که اعتقاد به چیزی درصورتی که به عرصه عمل نرسد و به کار گرفته نشوود چندان تفاوتی با کفر به آن ندارد.
  سوره بقرة آیه 102 - سحر و جادوگری
سحر گناهی بزرگ:
سحر نوعی از کارهای خارق العاده است که گاهی آثاری از خود در وجود انسانها بجا میگذارد.
گاهی نوعی چشم بندی و طرح دستی است و گاهی تاثیر آن فقط جنبه روانی و خیالی دارد. طبق نظر تمام فقهای اسلام، یادگرفتن و انجام اعمال جادوگری *حرام* است. در روایتی از امام علی علیه السلام درباره این مطلب آمده است:«کسی که کم یا زیاد سحر بیاموزد کافر شده است و رابطه او با خداوند قطع شده است».
البته اگر یادگرفتن جادو به منظور باطل کردن سحر ساحران باشد اشکالی ندارد بلکه گاهی واجب کفایی است که عده ای سحر را بیاموزند تا اگر مدعی دروغگویی خواست مردم را از این راه اغفال و گمراه کند، سحر و جادوی او را باطل و دروغ مدعی را فاش کنند.
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های حامد يوسفي (1 مورد)
  سوره بقرة آیه 197 - ترجمه المیزان
حج در چند ماه معین انجام مى‏شود پس اگر کسى در این ماهها به احرام حج درآمد دیگر با زنان نیامیزد و مرتکب دروغ و جدال نشود که اینگونه کارها در حج نیست و آنچه از خیر انجام دهید خدا اطلاع دارد و توشه بردارید که بهترین توشه تقوا است و از من پروا کنید اى صاحبان خرد
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های حامد يوسفي (7 مورد)
  سوره حمد آیه 7 - پرتوی از قرآن
نعمت بمعناى آسایش، وسیله زندگى است، براى آدمى که موجودى اندیشنده رونده است جز هدایت براه مستقیم که پس از تشخیص مقصد و مطلوب است آسایشى نیست.
  سوره حمد آیه 6 - پرتوی از قرآن
هدایت، راهنمایى *با مهر و محبت و صلاح* است، و درباره مقصود خیر گفته مى‏شود.
  سوره حمد آیه 5 - پرتویی از قرآن
عبادت، چنان که بعضى تفسیر کرده‏اند، تنها خضوع نیست، معناى فارسى عبادت بندگى است- یعنى خود را در بند نهادن و این بند را پیوسته بر گردن خود استوار داشتن، تسلیم شدن براى هر چه در برابر هر که همان بندگى آنست، خواه از جهت احتیاج یا رغبت و محبت یا بزرگى و عظمت باشد، لازم این چنین تسلیم خضوع است، پس نخست بنده کمال و عظمتى را در محبوب احساس مینماید تا آنجا که خود را تسلیم بدون شرط میگرداند و در برابرش سربندگى فرود میآورد چون باین حد رسید محبوب معبود میگردد.
[ همه لغت ها ] لغت های حامد يوسفي (1 مورد)
  سوره بقرة آیه 197 - کشف الاسرار
الْحَجُّ- أَشْهُرٌ- مَعْلُوماتٌ - فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ - فَلا رَفَثَ : ساختن حج را و بر خود فریضه کردن را -ماههایست - شناخته و دانسته - هر که در آن ماهها باحرام گرفتن بر خویشتن حج فریضه کرد - مباشرت نکرد
 توضيح : الْحَجُّ- ساختن حج را و بر خود فریضه کردن را أَشْهُرٌ ماههایست مَعْلُوماتٌ شناخته و دانسته، فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ هر که در آن ماهها باحرام گرفتن بر خویشتن حج فریضه کرد فَلا رَفَثَ نه مباشرت کرد
[ همه اﻋﺮاب ها ] اﻋﺮاب های حامد يوسفي (2 مورد)
  سوره بقرة آیه 197 - التبیان فی اعراب القرآن
الْحَجُ‏
: مبتدأ، و «أَشْهُرٌ»:
الخبر، و التقدیر: الحجّ حجّ أشهر.
و قیل: جعل الأشهر الحج على السعة.
و یجوز أن یکون التقدیر: أشهر الحجّ أشهر.
و على کلا الوجهین لا بدّ من حذف مضاف.
فَمَنْ فَرَضَ: من مبتدأ و یجوز أن تکون شرطا، و أن تکون بمعنى الذی. و الخبر: فلا رفث و ما بعده، و العائد محذوف تقدیره: فلا رفث منه.
و یقرأ: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ- بالفتح فیهنّ على أنّ الجمیع اسم «لا» الأولى، و «لا» مکررة للتوکید فی المعنى، و الخبر فِی الْحَجِّ. و یجوز أن تکون لا المکررة مستأنفة، فیکون فی الحج خبر لا جدال و خبر «لا» الأولى و الثانیة محذوف أی فلا رفث فی الحج، و لا فسوق فی الحج، و استغنی عن ذلک بخبر الأخیرة.
و نظیر ذلک قولهم: زید و عمرو و بشر قائم، فقائم خبر بشر و خبر الأولین محذوف، و هذا فی الظرف أحسن.
و تقرأ بالرفع فیهنّ على أن تکون «لا» غیر عاملة، و یکون ما بعدها مبتدأ و خبرا.
و یجوز أن تکون «لا» عاملة عمل لیس فیکون فی الحج فی موضع نصب.
و قرئ برفع الأولین و تنوینهما و فتح الأخیر و إنما فرّق بینهما لأنّ معنى فلا رفث و لا فسوق: لا ترفثوا و لا تفسقوا، و معنى و لا جدال أی لا شکّ فی فرض الحجّ.
و قیل: لا جدال أی لا تجادلوا و أنتم محرمون.
و الفتح فی الجمیع أقوى لما فیه من نفى العموم.
وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ: من خیر فیه أوجه، قد ذکرنا ذلک فی قوله: «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ».
و نزید هاهنا وجها آخر و هو أن یکون «من خیر» فی موضع نصب نعتا لمصدر محذوف، تقدیره، و ما تفعلوا فعلا من خیر
  سوره بقرة آیه 197 - الجدول فی إعراب القرآن، ج‏2، ص: 408
الإعراب:
(الحجّ) مبتدأ مرفوع «1»، (أشهر) خبر مرفوع «2»، (معلومات) نعت لأشهر مرفوع مثله (الفاء) عاطفة (من) اسم شرط جازم فی محلّ رفع مبتدأ (فرض) فعل ماض، و الفاعل ضمیر مستتر تقدیره هو أی فرض على نفسه (فی) حرف جرّ و (هنّ) ضمیر متّصل فی محلّ جرّ متعلّق ب (فرض)، (الحجّ) مفعول به منصوب (الفاء) رابطة لجواب الشرط (لا) نافیة للجنس (رفث) اسم لا مبنیّ على الفتح فی محلّ نصب (الواو) عاطفة (لا فسوق) مثل لا رفث، و کذلک (لا جدال)، (فی الحجّ) جارّ و مجرور متعلّق بمحذوف خبر لا جدال «3»، (الواو) عاطفة (ما) اسم شرط جازم مبنیّ فی محلّ نصب مفعول به عامله (تفعلوا) و هو مضارع مجزوم فعل الشرط و علامة الجزم حذف النون .. و الواو فاعل (من خیر) جارّ و مجرور متعلّق بمحذوف حال من ما و (من) هنا بیانیّة «4»، (یعلم) مضارع مجزوم جواب الشرط و (الهاء) ضمیر مفعول به (اللّه) لفظ الجلالة فاعل مرفوع. (الواو) استئنافیّة (تزوّدوا) فعل أمر مبنیّ على حذف النون .. و الواو فاعل، و المفعول به محذوف تقدیره: ما یبلّغکم لسفرکم (الفاء) تعلیلیّة (إنّ) حرف مشبّه بالفعل (خیر) اسم إنّ منصوب (الزاد) مضاف إلیه مجرور (التقوى) خبر إنّ مرفوع و علامة الرفع الضمّة المقدّرة على الألف
[ همه صرف ها ] صرف های حامد يوسفي (1 مورد)
  سوره بقرة آیه 197 - الجدول فی إعراب القرآن، ج‏2، ص: 410
(معلومات)، جمع معلومة مؤنّث معلوم، اسم مفعول من علم یعلم باب فرح، وزنه مفعول.
(فسوق)، مصدر سماعیّ لفعل فسق یفسق باب نصر و باب ضرب و باب کرم، وزنه فعول بضمّ الفاء.
(1) یجوز أن یکون الخبر جملتی الشرط و الجواب معا.
(2) و الجملتان: لا فسوق فی الحجّ، و لا جدال فی الحجّ معطوفتان على جملة الجواب.
(جدال)، مصدر سماعی لفعل جادل الرباعیّ، وزنه فعال بکسر الفاء، أمّا القیاسیّ فهو المجادلة.
(الزاد)، مصدر بمعنى التزوّد، أو هو اسم مصدر لفعل تزوّد الخماسی، وزنه فعل بفتح فسکون و هو أیضا اسم لطعام السفر.
(التقوى)، هو اسم مصدر من فعل اتّقى، و فیه إبدال فاء الکلمة تاء لمجیئها قبل تاء الافتعال فی الفعل اتّقى، أصله أو تقى، و بقی القلب فی التقوى و أصله الوقیا ثمّ قلبت الیاء واوا فی الاسم للفرق بینه و بین الصفة و هی التقیّ.
(أولی)، الواو زائدة تکتب و لا تلفظ، و هو ملحق بجمع المذکّر السالم