فرزانه بیات
فاصله ی ما با امام زمان(عج) به اندازه ی گناهانمان است...
[ همه نکته ها ] نکته های فرزانه بيات (18 مورد)
  سوره یونس آیه 6 - نکته های این آیه
-در آیات فوق آمد و شد شب و روز یکى از نشانه هاى خدا شمرده شده است ، و این به خاطر آن است که اگر نور آفتاب یکنواخت و به طور مداوم بر زمین مى تابید مسلما درجه حرارت در زمین به قدرى بالا مى رفت که قابل زندگى نبود (مانند حرارت سوزان ماه در روزهایش که به اندازه 15 شبانه روز زمین طولانى است ) و همچنین اگر شب به طور مستمر ادامه مى یافت همه چیز از شدت سرما مى خشکید (همانند شبهاى طولانى ماه ) ولى خداوند این دو را پشت سر یکدیگر قرار داده تا بستر حیات و زندگى را در کره زمین آماده و مهیا سازد.
نقش عدد و حساب و تاریخ و سال و ماه در نظام زندگى بشر و پیوندهاى اجتماعى و کسب و کار بر همه کس روشن و آشکار است .
- مساءله عدد و حساب که در آیات فوق به آن اشاره شده در واقع یکى از مهمترین مسائل زندگى بشر در تمام زمینه ها است .
مى دانیم اهمیت یک موهبت هنگامى آشکار مى شود که زندگى را بدون آن مورد مطالعه و بررسى قرار بدهیم ، روى این حساب ، فکر کنید اگر یک روز تاریخ (امتیاز روزها، ماهها و سالها) از زندگى بشر برداشته شود و مثلا نه روزهاى هفته روشن باشد و نه روزهاى ماه و نه شماره ماهها و سالها، در این موقع تمام مسائل تجارى ، اقتصادى ، سیاسى و هر گونه قرار داد و برنامه زمان بندى شده به هم مى ریزد، و هیچ کارى نظم و انضباطى به خود نخواهد گرفت ، حتى وضع کشاورزى ، دامدارى و صنایع تولیدى نیز دچار هرج و مرج مى شود.
اما از آنجا که خداوند، انسان را براى یک زندگى سعادتبخش ، و تواءم
با نظام ، آفریده ، وسائل آنرا نیز در اختیارش گذاشته است .
درست است که انسان با یک تاریخ قرار دادى مى تواند کارهاى خود را تا حدودى منظم سازد، ولى اگر بر پایه یک میزان طبیعى استوار نباشد نه عمومیت پیدا مى کند و نه چندان قابل اعتماد است .
گردش ماه و خورشید (یا صحیحتر زمین به دور خورشید) و منزلگاههائى که دارند یک تقویم طبیعى را پى ریزى مى کند که همه جا و براى همه کس روشن و قابل اعتماد است .
همانطور که مقدار شبانه روز که یک واحد کوچک تاریخى است ، بر اثر یک عامل طبیعى یعنى حرکت زمین به دور خود به وجود مى آید، ماه و سال نیز باید متکى به یک گردش طبیعى باشد، و به این ترتیب حرکت ماه به دور کره زمین یک واحد بزرگتر (ماه که تقریبا مساوى 30 روز است ) و حرکت زمین به دور آفتاب واحد عظیمترى یعنى سال را تشکیل مى دهد.
گفتیم تقویم اسلامى بر اساس تقویم قمرى و گردش ماه است ، درست است که گردش خورشید در برج هاى دوازده گانه نیز وسیله خوبى براى تعیین ماه هاى شمسى است ، ولى این تقویم با اینک طبیعى است به درد همه نمى خورد، و تنها دانشمندان نجوم از طریق رصدهاى نجومى مى توانند، بودن خورشید را در فلان برج تشخیص دهند، به همین دلیل دیگران مجبورند به تقویم هائى که بوسیله همان منجمان تنظیم شده مراجعه کنند.
ولى گردش منظم ماه به دور زمین ، تقویم روشنى به دست مى دهد که حتى افراد بى سواد و بیابان گرد نیز قادر به خواندن خطوط و نقوش آن هستند.
توضیح اینکه قیافه ماه هر شب در آسمان به گونه خاصى غیر از شب قبل و بعد است به طورى که در شب در تمام ماه وضع و قیافه ماه در آسمان یکسان نیست ، و اگر کمى در وضع ماه هر شب دقت کنیم کم کم عادت خواهیم کرد که با دقت
تعیین کنیم آن شب ، چندمین شب ماه هست .
ممکن است بعضى تصور کنند از نیمه دوم ماه به بعد منظره هاى نیمه اول ماه عینا تکرار مى شود، و مثلا چهره ماه در شب بیست و یکم درست مانند شب هفتم است ، ولى این یک اشتباه بزرگ است ، زیرا قسمت ناقص ماه در نیمه اول طرف بالا است در حالى که قسمت ناقص در نیمه دوم طرف پائین است و به تعبیر دیگر نوکهاى هلال در آغاز ماه به سمت شرق است ، در حالى که نوکهاى ماه در اواخر ماه به سمت غرب مى باشد، به علاوه ماه در اوائل ماه در سمت غرب دیده مى شود، ولى در اواخر بیشتر در سمت شرق و بسیار دیرتر طلوع مى کند.
به این ترتیب مى توان از شکل ماه با تغییرات تدریجى اش به عنوان یک روز شمار استفاده کرد، و با دقت روزهاى ماه را از شکل ماه بدست آورد.
به هر حال ما در این موهبت که نامش را (نظام تاریخى ) مى نامیم ، مدیون این آفرینش الهى هستیم ، و اگر حرکات ماه و خورشید (زمین ) نبود، چنان هرج و مرج و ناراحتى در زندگى براى ما پدید مى آمد که حسابى براى آن متصور نبود.
زندانیانى که در سلولهاى انفرادى و تاریک گرفتار شده اند و زمان را گم کرده اند این سرگردانى و بلاتکلیفى را کاملا احساس ‍ کرده اند.
یکى از زندانیانى که در عصر ما حدود یکماه در سلول تاریک انفرادى عمال استبداد گرفتار شده بود نقل مى کرد که من براى تشخیص وقت نماز هیچ وسیله اى نداشتم جز اینکه به هنگامى که نهار مى آوردند نماز ظهر و عصر مى خواندم و به هنگامى که شام مى آوردند، نماز مغرب و عشا و نماز صبح را نیز معمولا همراه آوردن صبحانه مى خواندم ! براى اینکه روزها را بشمرم حساب وعده هاى غذا را در نظر مى گرفتم ، هر سه وعده غذا را یک روز حساب مى کردم ! اما نمى دانم چه شد هنگامى که از زندان بیرون آمدم حساب من با حساب مردم
در خارج تفاوت پیدا کرده بود!.
  سوره یونس آیه 5 - نکته های این آیه
- در اینکه میان (ضیاء) و (نور) چه تفاوتى است مفسران گفتگوى فراوان دارند بعضى هر دو را مترادف و به یک معنى دانسته اند، و بعضى گفته اند (ضیاء) که در مورد، نور خورشید در آیه فوق به کار رفته همان نور قوى است ، اما کلمه نور که درباره ماه به کار رفته نور ضعیفتر است .
سومین نظر در این باره این است که (ضیاء) به معنى نور ذاتى است ولى (نور) مفهوم اعمى دارد، که ذاتى و عرضى را هر دو شامل مى شود، بنابراین تفاوت تعبیر در آیه فوق اشاره به این نکته است که خداوند خورشید را منبع جوشش نور قرار داد در حالى که نور ماه جنبه اکتسابى دارد و از خورشید سرچشمه مى گیرد.
این تفاوت با توجه به پاره اى از آیات قرآن صحیحتر به نظر مى رسد زیرا در آیه 16 سوره نوح مى خوانیم : (و جعل القمر فیهن نورا و جعل الشمس سراجا) و در آیه 61 سوره فرقان مى خوانیم : (و جعل فیها سراجا و قمرا منیرا) با توجه به اینکه (سراج ) (چراغ ) نور از خودش پخش مى کند و منبع و سرچشمه نور است و خورشید در دو آیه فوق تشبیه به سراج شده است روشن مى شود که در آیات مورد بحث نیز این تفاوت بسیار متناسب است .
- در اینکه آیا (ضیاء) جمع است یا مفرد در میان اهل ادب و نویسندگان لغت اختلاف است . بعضى مانند نویسنده کتاب (قاموس ) آن را مفرد دانسته اند، ولى بعضى دیگر مانند (زجاج ) (ضیاء) را جمع (ضوء) مى دانند، نویسنده تفسیر (المنار) و تفسیر (قرطبى ) نیز این معنى را پذیرفته اند و مخصوصا (المنار) بر اساس آن استفاده خاصى از آیه کرده است و مى گوید: ذکر ضیاء به صورت جمع در قرآن در مورد نور آفتاب اشاره به چیزى است که علم امروز پس از قرنها آن را اثبات کرده است و آن اینکه نور آفتاب مرکب از هفت نور
و یا به تعبیر دیگر هفت رنگ است ، همان رنگهائى که در رنگین کمان ، و به هنگام عبور نور از منشورهاى بلورین دیده مى شود.
ولى جاى این سؤ ال باقى مى ماند که مگر نور ماه - هر چند ضعیفتر است - مرکب از رنگهاى مختلف نیست ؟.
- در اینکه مرجع ضمیر (قدره منازل ) (براى آن منزلگاه هائى قرار داد) تنها ماه است و یا ماه و خورشید هر دو را شامل مى شود باز در میان مفسران گفتگو است بعضى معتقدند که این ضمیر گرچه مفرد است اما به هر دو باز مى گردد و نظیر آن در ادبیات عرب کم نیست .
انتخاب این نظر به خاطر آن است که نه تنها ماه بلکه خورشید هم منزلگاه هائى دارد و هر وقت در برج مخصوصى است و همین اختلاف برجها مبداء پیدایش تاریخ و ماه هاى شمسى است .
ولى انصاف این است که ظاهر آیه نشان مى دهد که این ضمیر مفرد تنها به (قمر) که نزدیک آن است باز مى گردد و این خود نکته اى دارد، زیرا:
اولا - ماههائى که در اسلام و قرآن به رسمیت شناخته شده ماههاى قمرى است .
و ثانیا - ماه کره اى است متحرک و منزلگاههائى دارد و اما خورشید در وسط منظومه شمسى قرار گرفته و حرکتى در مجموع این منظومه ندارد، و این اختلاف برجها و سیر خورشید در صور فلکى دوازده گانه که از (حمل ) شروع مى شود و به (حوت ) ختم مى گردد به خاطر حرکت خورشید نیست بلکه به خاطر حرکت زمین به دور خورشید است و این گردش زمین سبب مى شود که خورشید را هر ماه روبروى یکى از صور فلکى دوازده گانه ببینیم ، بنابراین خورشید منزلگاههاى مختلف ندارد بلکه تنها ماه داراى منزلگاهها است . (دقت کنید).
آیه فوق در حقیقت اشاره به یکى از مسائل علمى مربوط به کرات آسمانى
مى کند، که در آن زمان از نظر علم و دانش بشر پوشیده بود و آن اینکه ماه داراى حرکت است و اما خورشید حرکتى ندارد.
  سوره یونس آیه 4 - نکته های این آیه
- با اینکه خداوند مکان و محلى ندارد و مخصوصا با توجه به اینکه در این جهان نیز همه جا هست و از ما به ما نزدیکتر است موجب شده که مفسران در تفسیر الیه مرجعکم جمیعا در آیه فوق و آیات دیگر قرآن تفسیرهاى گوناگون کنند.
گاهى گفته مى شود منظور این است به سوى پاداش و جزاى خدا باز مى گردید.
و شاید بعضى از جاهلان این تعبیر را دلیلى بر تجسم خداوند در قیامت بدانند که بطلان این عقیده واضحتر از آن است که نیاز به بیان داشته باشد.
اما آنچه با دقت در آیات قرآن به دست مى آید این است که عالم حیات و زندگى همچون کاروانى است که از جهان عدم به حرکت در آمده ، و در مسیر بى انتهاى خود به سوى بى نهایت که ذات پاک خدا است پیش مى رود، هر چند مخلوقات محدودند و محدود هرگز بى نهایت نخواهد شد ولى سیر او به سوى تکامل نیز متوقف نمى گردد، حتى پس از قیام قیامت باز این سیر تکاملى ادامه مى یابد (چنانکه در بحث معاد شرح داده ایم ).
قرآن مى گوید یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا: (اى انسان تو با تلاش و کوشش به سوى پروردگارت پیش مى روى ).
و نیز مى گوید (یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک ): (اى روحى که در پرتو ایمان و عمل صالح به سر حد آرامش و اطمینان رسیده اى به سوى پروردگارت باز گرد).
و از آنجا که آغاز این حرکت از ناحیه آفریدگار شروع شده و نخستین جرقه حیات از او پدید آمده و این حرکت تکاملى نیز به سوى او است تعبیر به
(رجوع ) و بازگشت شده است .
کوتاه سخن اینکه این گونه تعبیرها علاوه بر اینکه اشاره به آغاز حرکت عمومى موجودات از ناحیه خدا است هدف و مقصد این حرکت را که ذات پاک او است نیز مشخص مى کند.
و با توجه به اینکه تقدیم کلمه (الیه ) دلیل انحصار است روشن مى شود که هیچ وجودى جز ذات پاک او نمى تواند مقصد حرکت تکاملى انسان باشد نه بتها و نه هیچ مخلوق دیگر، زیرا همه اینها محدودند و مسیر انسان یک مسیر نامحدود است .
- (قسط) در لغت به معنى پرداختن سهم دیگرى است و لذا مفهوم دادگرى در آن نهفته است ، جالب اینکه در آیه فوق این کلمه تنها در مورد کسانى که عمل صالح دارند و پاداش نیک دریافت مى کنند گفته شده ، ولى در مورد کیفر بدکاران عنوان نشده است ، این به خاطر آن است که مجازات و کیفر شکل در آمد و سهمیه ندارد، و به تعبیر دیگر کلمه قسط تنها متناسب پاداش نیک است نه مجازات .
[ همه سوال ها ] سوال های فرزانه بيات (6 مورد)
  سوره توبة آیه 125 - سوال تاکیدی برای تدبر
آیا سوره ها و آیات قرآن اثر خود را از دست داده اند؟ و یا آلودگى افکار و بیمارى دلها و وجود حجابها که از اعمال سوء ما ناشى مى شود چنین حالت بى تفاوتى و نفوذناپذیرى را به قلبهاى ما داده است ، باید از این حال به خدا پناه ببریم و از درگاه پاکش بخواهیم که قلبى همچون قلب مسلمانان نخستین به ما ببخشد.
  سوره توبة آیه 118 - جنگ تبوک
چرا از جنگ تبوک به ساعة العسرة تعبیر شده است ؟!
  سوره توبة آیه 118 - توبه
منظور از توبه خدا بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چیست ؟
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های فرزانه بيات (19 مورد)
  سوره توبة آیه 129 - استاد محسن قراءتی
اگر آنها روى (از حق ) بگردانند (نگران مباش ) بگو خداوند مرا کفایت مى کند هیچ معبودى جز او نیست ، بر او توکل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است .
  سوره توبة آیه 128 - استاد محسن قراءتی
رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است ، و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤ منان رئوف و مهربان است .
  سوره توبة آیه 127 - استاد محسن قراءتی
و هنگامى که سوره اى نازل مى شود بعضى از آنها (منافقان ) به یکدیگر نگاه مى کنند و مى گویند آیا کسى شما را مى بیند (و اگر از حضور پیامبر بیرون رویم متوجه ما نمى شوند) سپس منصرف مى شوند (بیرون مى روند) خداوند دلهایشان را (از حق ) منصرف ساخته چرا که آنها گروهى هستند که نمى فهمند (و بى دانشند).
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های فرزانه بيات (46 مورد)
  سوره یونس آیه 1 - تفسیر نمونه
رسالت پیامبر
در این سوره بار دیگر با حروف مقطعه قرآن روبرو مى شویم که به صورت الف و لام و راء ذکر شده است ، و ما در آغاز سوره بقره و سوره آل عمران و اعراف به اندازه کافى در تفسیر این گونه حروف سخن گفته ایم و به خواست خدا در آینده نیز در موارد مناسب بحث خواهیم کرد و نیز مطالب تازه اى بر آن خواهیم افزود.
به دنبال آن نخست اشاره به عظمت آیات قرآن کرده ، مى گوید: (آنها آیات کتاب حکیم است ) (تلک آیات الکتاب الحکیم ).
تعبیر به (آنها) (اسم اشاره بعید) به جاى هذه (اینها) (اسم اشاره به نزدیک ) که نظیر آن در آغاز سوره بقره نیز آمده است ، از تعبیرات لطیف قرآن محسوب مى شود، و کنایه از عظمت و والا بودن مفاهیم قرآن است .
زیرا مطالب پیش پا افتاده و ساده را غالبا با اسم اشاره نزدیک مى آورند، اما مطالب مهمى که در سطح بالا و گوئى بر فراز آسمانها در یک افق عالى قرار گرفته ، با اسم اشاره دور بیان مى کنند، و اتفاقا در تعبیرات روزمره ، ما نیز از این تعبیر استفاده مى کنیم ، و براى عظمت اشخاص هر چند در حضورشان بوده باشیم (آن جناب ) یا (آن حضرت ) مى گوئیم ، نه این جناب و این حضرت ، ولى به هنگام تواضع کلمه (اینجانب ) را به کار مى بریم .
توصیف کتاب آسمانى یعنى قرآن به (حکیم ) اشاره به این است که آیات قرآن داراى آنچنان استحکام و نظم و حسابى است که هر گونه باطل و خرافه و هزل را از خود دور مى سازد، جز حق نمى گوید و جز به راه حق دعوت نمى کند.
  سوره یونس آیه 2 - تفسیر نمونه
یکى از ایرادات مشرکان را نسبت به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بیان مى کند، همان اشکالى که به طور مکرر در قرآن مجید آمده و تکرارش نشان مى دهد از ایرادات مکرر مشرکان بوده است و آن اینکه چرا وحى آسمانى از ناحیه خدا بر انسانى نازل شده ، چرا فرشته اى ماءموریت این رسالت بزرگ را به عهده نگرفته است ؟! قرآن در پاسخ اینگونه سؤ الات مى گوید: (آیا تعجبى براى مردم دارد که ما وحى به مردى از آنان فرستادیم ) (اکان للناس عجبا ان اوحینا الى رجل منهم )
در واقع جواب ایراد آنها با کلمه (منهم ) (از جنس آنان ) داده شده است
یعنى اگر رهبر و راهنما، همجنس پیروانش باشد و دردهاى آنها را بداند و از نیازهایشان آگاه گردد جاى تعجب نیست ، تعجب در این است که از غیر جنس آنها باشد که بر اثر نا آگاهى از وضعشان نتواند آنها را رهبرى کند.
سپس به محتواى این وحى آسمانى اشاره کرده ، آنرا در دو چیز خلاصه مى کند:
نخست اینکه به او وحى فرستادیم که (مردم را انذار کند و از عواقب کفر و گناه بترساند) (ان انذر الناس ).
دیگر اینکه (به افراد با ایمان بشارت ده که براى آنان در پیشگاه خدا قدم صدق است ) (و بشر الذین آمنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم ).
در اینکه منظور از قدم صدق چیست ؟ در میان مفسران بحث است ، اما روى هم رفته یکى از سه تفسیر (یا هر سه با هم ) براى آن قابل قبول است .
نخست اینکه اشاره به آن است که ایمان (سابقه فطرى ) دارد و در حقیقت مؤ منان با ابراز ایمان ، مقتضاى فطرت خود را تصدیق و تاءکید کرده اند (زیرا یکى از معانى قدم ، سابقه است ) چنانکه مى گویند لفلان قدم فى الاسلام - او قدم فى الحرب (یعنى : فلانکس در اسلام یا در جنگ و مبارزه ، سابقه دارد).
دوم اینکه اشاره به مساءله معاد و نعمتهاى آخرت باشد، زیرا یکى از معانى قدم ، مقام و منزلة است (به تناسب اینکه انسان با پاى خود به منزلگاهش وارد مى شود) یعنى براى افراد با ایمان مقام و منزله ثابت و مسلمى در پیشگاه خدا است که هیچ چیز نمى تواند آنرا تغییر دهد و دگرگون سازد.
سوم اینکه قدم به معنى پیشوا و رهبر است ، یعنى براى مؤ منان پیشوا و رهبرى صادق فرستاده شده است .
روایات متعددى که در تفاسیر شیعه و اهل تسنن در ذیل این آیه وارد شده و قدم صدق را به شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یا ولایت على (علیهالسلام ) تفسیر کرده است ، مؤ ید
همین معنى است .
و همانگونه که گفتیم ممکن است بشارت به همه این امور، هدف از تعبیر فوق بوده باشد.
باز در پایان آیه به یکى از اتهاماتى که مشرکان کرارا براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ذکر مى کردند اشاره کرده ، مى گوید: (کافران گفتند این مرد ساحر آشکارى است ) (قال الکافرون ان هذا لساحر مبین ).
کلمه (ان ) و (لام تاءکید) و صفت (مبین )، همه نشانه تاءکیدى است که آنها روى این تهمت داشتند و تعبیر به (هذا) (اسم اشاره به نزدیک ) براى این بوده که مقام پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را تحقیر کنند.
اما اینکه چرا نسبت سحر به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى دادند روشن است ، زیرا در برابر سخنان اعجازآمیز و برنامه هاى و قوانین درخشان و سایر معجزاتش پاسخ قانع کننده اى نداشتند، جز اینکه فوق العادگى آنرا با سحر تفسیر کنند، و به این صورت ، پرده جهل و بى خبرى ، براى ساده لوحان ، روى آن بیفکنند.
اینگونه تعبیرها که از ناحیه دشمنان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) صادر مى شد خود دلیل روشنى است بر اینکه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کارهاى خارق العاده اى داشته که افکار و دلها را به سوى خود جذب مى کرده است ، مخصوصا تکیه کردن روى سحر در مورد قرآن مجید خود گواه زنده اى بر جاذبه فوق العاده این کتاب آسمانى است که آنها براى اغفال مردم آنرا زیر پرده سحر مى پوشاندند.
  سوره یونس آیه 3 - تفسیر نمونه
خداشناسى و معاد
قرآن پس از اشاره به مسئله وحى و نبوت در نخستین آیات این سوره ، به
سراغ دو اصل اساسى تعلیمات همه انبیاء یعنى (مبداء) و (معاد) مى رود، و در دو آیه فوق این دو اصل مهم را در ضمن عباراتى کوتاه و گویا بیان .
نخست مى گوید: (پروردگار شما همان خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید) (ان ربکم الله الذى خلق السموات و الارض فى ستة ایام ).
همانگونه که سابقا هم اشاره کرده ایم کلمه (یوم ) در لغت عرب و (روز) در فارسى و معادل آن در سایر لغات در بسیارى مواقع به معنى دوران استعمال مى شود چنانکه مى گوئیم : روزى در کشور ما استبداد حکومت مى کرد، ولى اکنون در پرتو انقلاب روز آزادى است ، یعنى دورانى استبداد بود و پس از پایان استبداد دوران رهائى مردم رسیده است .
بنابراین مفهوم جمله فوق این مى شود که پروردگار آسمان و زمین را در شش دوران آفریده است و چون درباره این دورانهاى ششگانه سابقا سخن گفته ایم از تکرار آن خوددارى مى کنیم .
سپس اضافه مى کند: (خداوند پس از آفرینش جهان زمام امور آنها را در دست گرفت ) (ثم استوى على العرش ).
(همه کارهاى جهان به فرمان او است ، و همه چیز در قبضه تدبیرش ) (یدبر الامر).
کلمه (عرش ) گاهى به معنى (سقف )، و گاهى به معنى چیزى که داراى سقف است ، و زمانى به معنى تخته اى بلند پایه مى آید، این معنى اصلى آن است اما معنى کنائى آن همان قدرت است ، چنان که میگوئیم فلان شخص بر تخت نشست ، و یا پایه هاى تختش ‍ فرو ریخت ، و یا او را از تخت به زیر آوردند، همه اینها کنایه از قدرت یافتن و یا از دست دادن قدرت است در حالى که ممکن است اصلا تختى
در کار نبوده باشد، به همین دلیل (استوى على العرش ) به معنى این است که خداوند زمام امور جهان را بر دست گرفت .
(تدبر) از ماده (تدبیر) در اصل از (دبر) (بر وزن ابر) به معنى پشت سر و عاقبت چیزى است بنابراین تدبیر به معنى بررسى کردن عواقب کارها، و مصالح را سنجیدن و بر طبق آن عمل نمودن است . پس از آنکه روشن شد خالق و آفریدگار (الله ) است و زمام اداره جهان هستى به دست او است و تدبیر همه امور به فرمان او مى باشد معلوم است که بتها این موجودات بى جان و عاجز و ناتوان هیچگونه نقشى در سرنوشت انسانها نمى توانند داشته باشند لذا در جمله بعد مى فرماید: (هیچ شفاعت کننده اى جز به اذن و فرمان او وجود ندارد) (ما من شفیع الا من بعد اذنه ).
آرى (این چنین است (الله ) پروردگار شما، او را باید پرستش کنید نه غیر او) (ذلکم الله ربکم فاعبدوه ).
(آیا با این دلیل روشن متذکر نمى شوید؟) (افلا تذکرون ).