[ همه نکته ها ]
نکته های فرزانه بيات (18 مورد)
● سوره یونس آیه 6 - نکته های این آیه
-در آیات فوق آمد و شد شب و روز یکى از نشانه هاى خدا شمرده شده است ، و این به خاطر آن است که اگر نور آفتاب یکنواخت و به طور مداوم بر زمین مى تابید مسلما درجه حرارت در زمین به قدرى بالا مى رفت که قابل زندگى نبود (مانند حرارت سوزان ماه در روزهایش که به اندازه 15 شبانه روز زمین طولانى است ) و همچنین اگر شب به طور مستمر ادامه مى یافت همه چیز از شدت سرما مى خشکید (همانند شبهاى طولانى ماه ) ولى خداوند این دو را پشت سر یکدیگر قرار داده تا بستر حیات و زندگى را در کره زمین آماده و مهیا سازد.
نقش عدد و حساب و تاریخ و سال و ماه در نظام زندگى بشر و پیوندهاى اجتماعى و کسب و کار بر همه کس روشن و آشکار است .
- مساءله عدد و حساب که در آیات فوق به آن اشاره شده در واقع یکى از مهمترین مسائل زندگى بشر در تمام زمینه ها است .
مى دانیم اهمیت یک موهبت هنگامى آشکار مى شود که زندگى را بدون آن مورد مطالعه و بررسى قرار بدهیم ، روى این حساب ، فکر کنید اگر یک روز تاریخ (امتیاز روزها، ماهها و سالها) از زندگى بشر برداشته شود و مثلا نه روزهاى هفته روشن باشد و نه روزهاى ماه و نه شماره ماهها و سالها، در این موقع تمام مسائل تجارى ، اقتصادى ، سیاسى و هر گونه قرار داد و برنامه زمان بندى شده به هم مى ریزد، و هیچ کارى نظم و انضباطى به خود نخواهد گرفت ، حتى وضع کشاورزى ، دامدارى و صنایع تولیدى نیز دچار هرج و مرج مى شود.
اما از آنجا که خداوند، انسان را براى یک زندگى سعادتبخش ، و تواءم
با نظام ، آفریده ، وسائل آنرا نیز در اختیارش گذاشته است .
درست است که انسان با یک تاریخ قرار دادى مى تواند کارهاى خود را تا حدودى منظم سازد، ولى اگر بر پایه یک میزان طبیعى استوار نباشد نه عمومیت پیدا مى کند و نه چندان قابل اعتماد است .
گردش ماه و خورشید (یا صحیحتر زمین به دور خورشید) و منزلگاههائى که دارند یک تقویم طبیعى را پى ریزى مى کند که همه جا و براى همه کس روشن و قابل اعتماد است .
همانطور که مقدار شبانه روز که یک واحد کوچک تاریخى است ، بر اثر یک عامل طبیعى یعنى حرکت زمین به دور خود به وجود مى آید، ماه و سال نیز باید متکى به یک گردش طبیعى باشد، و به این ترتیب حرکت ماه به دور کره زمین یک واحد بزرگتر (ماه که تقریبا مساوى 30 روز است ) و حرکت زمین به دور آفتاب واحد عظیمترى یعنى سال را تشکیل مى دهد.
گفتیم تقویم اسلامى بر اساس تقویم قمرى و گردش ماه است ، درست است که گردش خورشید در برج هاى دوازده گانه نیز وسیله خوبى براى تعیین ماه هاى شمسى است ، ولى این تقویم با اینک طبیعى است به درد همه نمى خورد، و تنها دانشمندان نجوم از طریق رصدهاى نجومى مى توانند، بودن خورشید را در فلان برج تشخیص دهند، به همین دلیل دیگران مجبورند به تقویم هائى که بوسیله همان منجمان تنظیم شده مراجعه کنند.
ولى گردش منظم ماه به دور زمین ، تقویم روشنى به دست مى دهد که حتى افراد بى سواد و بیابان گرد نیز قادر به خواندن خطوط و نقوش آن هستند.
توضیح اینکه قیافه ماه هر شب در آسمان به گونه خاصى غیر از شب قبل و بعد است به طورى که در شب در تمام ماه وضع و قیافه ماه در آسمان یکسان نیست ، و اگر کمى در وضع ماه هر شب دقت کنیم کم کم عادت خواهیم کرد که با دقت
تعیین کنیم آن شب ، چندمین شب ماه هست .
ممکن است بعضى تصور کنند از نیمه دوم ماه به بعد منظره هاى نیمه اول ماه عینا تکرار مى شود، و مثلا چهره ماه در شب بیست و یکم درست مانند شب هفتم است ، ولى این یک اشتباه بزرگ است ، زیرا قسمت ناقص ماه در نیمه اول طرف بالا است در حالى که قسمت ناقص در نیمه دوم طرف پائین است و به تعبیر دیگر نوکهاى هلال در آغاز ماه به سمت شرق است ، در حالى که نوکهاى ماه در اواخر ماه به سمت غرب مى باشد، به علاوه ماه در اوائل ماه در سمت غرب دیده مى شود، ولى در اواخر بیشتر در سمت شرق و بسیار دیرتر طلوع مى کند.
به این ترتیب مى توان از شکل ماه با تغییرات تدریجى اش به عنوان یک روز شمار استفاده کرد، و با دقت روزهاى ماه را از شکل ماه بدست آورد.
به هر حال ما در این موهبت که نامش را (نظام تاریخى ) مى نامیم ، مدیون این آفرینش الهى هستیم ، و اگر حرکات ماه و خورشید (زمین ) نبود، چنان هرج و مرج و ناراحتى در زندگى براى ما پدید مى آمد که حسابى براى آن متصور نبود.
زندانیانى که در سلولهاى انفرادى و تاریک گرفتار شده اند و زمان را گم کرده اند این سرگردانى و بلاتکلیفى را کاملا احساس کرده اند.
یکى از زندانیانى که در عصر ما حدود یکماه در سلول تاریک انفرادى عمال استبداد گرفتار شده بود نقل مى کرد که من براى تشخیص وقت نماز هیچ وسیله اى نداشتم جز اینکه به هنگامى که نهار مى آوردند نماز ظهر و عصر مى خواندم و به هنگامى که شام مى آوردند، نماز مغرب و عشا و نماز صبح را نیز معمولا همراه آوردن صبحانه مى خواندم ! براى اینکه روزها را بشمرم حساب وعده هاى غذا را در نظر مى گرفتم ، هر سه وعده غذا را یک روز حساب مى کردم ! اما نمى دانم چه شد هنگامى که از زندان بیرون آمدم حساب من با حساب مردم
در خارج تفاوت پیدا کرده بود!.
● سوره یونس آیه 5 - نکته های این آیه
- در اینکه میان (ضیاء) و (نور) چه تفاوتى است مفسران گفتگوى فراوان دارند بعضى هر دو را مترادف و به یک معنى دانسته اند، و بعضى گفته اند (ضیاء) که در مورد، نور خورشید در آیه فوق به کار رفته همان نور قوى است ، اما کلمه نور که درباره ماه به کار رفته نور ضعیفتر است .
سومین نظر در این باره این است که (ضیاء) به معنى نور ذاتى است ولى (نور) مفهوم اعمى دارد، که ذاتى و عرضى را هر دو شامل مى شود، بنابراین تفاوت تعبیر در آیه فوق اشاره به این نکته است که خداوند خورشید را منبع جوشش نور قرار داد در حالى که نور ماه جنبه اکتسابى دارد و از خورشید سرچشمه مى گیرد.
این تفاوت با توجه به پاره اى از آیات قرآن صحیحتر به نظر مى رسد زیرا در آیه 16 سوره نوح مى خوانیم : (و جعل القمر فیهن نورا و جعل الشمس سراجا) و در آیه 61 سوره فرقان مى خوانیم : (و جعل فیها سراجا و قمرا منیرا) با توجه به اینکه (سراج ) (چراغ ) نور از خودش پخش مى کند و منبع و سرچشمه نور است و خورشید در دو آیه فوق تشبیه به سراج شده است روشن مى شود که در آیات مورد بحث نیز این تفاوت بسیار متناسب است .
- در اینکه آیا (ضیاء) جمع است یا مفرد در میان اهل ادب و نویسندگان لغت اختلاف است . بعضى مانند نویسنده کتاب (قاموس ) آن را مفرد دانسته اند، ولى بعضى دیگر مانند (زجاج ) (ضیاء) را جمع (ضوء) مى دانند، نویسنده تفسیر (المنار) و تفسیر (قرطبى ) نیز این معنى را پذیرفته اند و مخصوصا (المنار) بر اساس آن استفاده خاصى از آیه کرده است و مى گوید: ذکر ضیاء به صورت جمع در قرآن در مورد نور آفتاب اشاره به چیزى است که علم امروز پس از قرنها آن را اثبات کرده است و آن اینکه نور آفتاب مرکب از هفت نور
و یا به تعبیر دیگر هفت رنگ است ، همان رنگهائى که در رنگین کمان ، و به هنگام عبور نور از منشورهاى بلورین دیده مى شود.
ولى جاى این سؤ ال باقى مى ماند که مگر نور ماه - هر چند ضعیفتر است - مرکب از رنگهاى مختلف نیست ؟.
- در اینکه مرجع ضمیر (قدره منازل ) (براى آن منزلگاه هائى قرار داد) تنها ماه است و یا ماه و خورشید هر دو را شامل مى شود باز در میان مفسران گفتگو است بعضى معتقدند که این ضمیر گرچه مفرد است اما به هر دو باز مى گردد و نظیر آن در ادبیات عرب کم نیست .
انتخاب این نظر به خاطر آن است که نه تنها ماه بلکه خورشید هم منزلگاه هائى دارد و هر وقت در برج مخصوصى است و همین اختلاف برجها مبداء پیدایش تاریخ و ماه هاى شمسى است .
ولى انصاف این است که ظاهر آیه نشان مى دهد که این ضمیر مفرد تنها به (قمر) که نزدیک آن است باز مى گردد و این خود نکته اى دارد، زیرا:
اولا - ماههائى که در اسلام و قرآن به رسمیت شناخته شده ماههاى قمرى است .
و ثانیا - ماه کره اى است متحرک و منزلگاههائى دارد و اما خورشید در وسط منظومه شمسى قرار گرفته و حرکتى در مجموع این منظومه ندارد، و این اختلاف برجها و سیر خورشید در صور فلکى دوازده گانه که از (حمل ) شروع مى شود و به (حوت ) ختم مى گردد به خاطر حرکت خورشید نیست بلکه به خاطر حرکت زمین به دور خورشید است و این گردش زمین سبب مى شود که خورشید را هر ماه روبروى یکى از صور فلکى دوازده گانه ببینیم ، بنابراین خورشید منزلگاههاى مختلف ندارد بلکه تنها ماه داراى منزلگاهها است . (دقت کنید).
آیه فوق در حقیقت اشاره به یکى از مسائل علمى مربوط به کرات آسمانى
مى کند، که در آن زمان از نظر علم و دانش بشر پوشیده بود و آن اینکه ماه داراى حرکت است و اما خورشید حرکتى ندارد.
● سوره یونس آیه 4 - نکته های این آیه
- با اینکه خداوند مکان و محلى ندارد و مخصوصا با توجه به اینکه در این جهان نیز همه جا هست و از ما به ما نزدیکتر است موجب شده که مفسران در تفسیر الیه مرجعکم جمیعا در آیه فوق و آیات دیگر قرآن تفسیرهاى گوناگون کنند.
گاهى گفته مى شود منظور این است به سوى پاداش و جزاى خدا باز مى گردید.
و شاید بعضى از جاهلان این تعبیر را دلیلى بر تجسم خداوند در قیامت بدانند که بطلان این عقیده واضحتر از آن است که نیاز به بیان داشته باشد.
اما آنچه با دقت در آیات قرآن به دست مى آید این است که عالم حیات و زندگى همچون کاروانى است که از جهان عدم به حرکت در آمده ، و در مسیر بى انتهاى خود به سوى بى نهایت که ذات پاک خدا است پیش مى رود، هر چند مخلوقات محدودند و محدود هرگز بى نهایت نخواهد شد ولى سیر او به سوى تکامل نیز متوقف نمى گردد، حتى پس از قیام قیامت باز این سیر تکاملى ادامه مى یابد (چنانکه در بحث معاد شرح داده ایم ).
قرآن مى گوید یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا: (اى انسان تو با تلاش و کوشش به سوى پروردگارت پیش مى روى ).
و نیز مى گوید (یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک ): (اى روحى که در پرتو ایمان و عمل صالح به سر حد آرامش و اطمینان رسیده اى به سوى پروردگارت باز گرد).
و از آنجا که آغاز این حرکت از ناحیه آفریدگار شروع شده و نخستین جرقه حیات از او پدید آمده و این حرکت تکاملى نیز به سوى او است تعبیر به
(رجوع ) و بازگشت شده است .
کوتاه سخن اینکه این گونه تعبیرها علاوه بر اینکه اشاره به آغاز حرکت عمومى موجودات از ناحیه خدا است هدف و مقصد این حرکت را که ذات پاک او است نیز مشخص مى کند.
و با توجه به اینکه تقدیم کلمه (الیه ) دلیل انحصار است روشن مى شود که هیچ وجودى جز ذات پاک او نمى تواند مقصد حرکت تکاملى انسان باشد نه بتها و نه هیچ مخلوق دیگر، زیرا همه اینها محدودند و مسیر انسان یک مسیر نامحدود است .
- (قسط) در لغت به معنى پرداختن سهم دیگرى است و لذا مفهوم دادگرى در آن نهفته است ، جالب اینکه در آیه فوق این کلمه تنها در مورد کسانى که عمل صالح دارند و پاداش نیک دریافت مى کنند گفته شده ، ولى در مورد کیفر بدکاران عنوان نشده است ، این به خاطر آن است که مجازات و کیفر شکل در آمد و سهمیه ندارد، و به تعبیر دیگر کلمه قسط تنها متناسب پاداش نیک است نه مجازات .