[ همه تفسیر ها ]
تفسیر های سيده منصوره خادم (17 مورد)
● سوره مائدة آیه 16 - تفسیر نمونه
منظور از نور در آیه، قرآن است .البته در روایات متعددى میخوانیم که نور بشخص امیر مؤمنان على ع یا همه ائمه تفسیر شده است، ولى روشن است که این تفسیر از قبیل ذکر" بطون" آیات است، چون میدانیم قرآن علاوه بر معنى ظاهر معانى باطنى دارد که از آن به" بطون قرآن" تعبیر میشود، اینکه گفتیم روشن است که این تفسیرها مربوط به بطون قرآن است دلیلش این است که در آن زمان ائمه وجود نداشتند که اهل کتاب دعوت به ایمان به آنها شده باشند. کسانى که در راه تحصیل رضاى خدا گام برمیدارند نوید میدهد که در پرتو قرآن سه نعمت بزرگ به آنها داده مىشود. نخست : هدایت بجادههاى سلامت، سلامت فرد، سلامت اجتماع، سلامت روح و جان، سلامت خانواده، و سلامت اخلاق مىباشد (و اینها همه جنبه عملى دارد) دوم: خارج ساختن از ظلمتهاى کفر و بىدینى بسوى نور ایمان که جنبه اعتقادى دارد. سوم: کوتاهترین و نزدیکترین راه که" صراط مستقیم" است ولى همه این نعمتها نصیب کسانى مىشود که از در تسلیم و حقجویى در آیند و مصداق مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ باشند و اما منافقان و افراد لجوج و آنها که با حق دشمنى دارند، هیچگونه بهرهاى نخواهند برد همانطور که سایر آیات قرآن گواهى میدهند. و نیز همه این آثار از اراده حتمى خداوند سرچشمه میگیرد که با کلمه" باذنه" بان اشاره شده است.
● سوره حمد آیه 1 - تفسیر رهنما
به نام خداوند گسترده رحمت و مهربان،
1- «اللَّهِ» نام خدا در زبان عرب
بِسْمِ اللَّهِ
2- قرآن، مظهر نام خدا (الله) است.
بِسْمِ اللَّهِ
«بِسْمِ اللَّهِ» در آغاز قرآن را به دو گونه مىتوان لحاظ کرد:
1- سخنى باشد که خداوند آن را براى تعلیم به مردم بیان کرده است. در این لحاظ «بِسْمِ اللَّهِ» دستورى به مردم است که چگونه کارهاى خویش را آغاز کنند. 2- اخبارى باشد درباره خود قرآن، در این صورت «بِسْمِ اللَّهِ» در آغاز قرآن اشاره به آن است که خداوند، قرآن را با اسم «اللَّهِ» تحقق بخشیده و به ظهور رسانده است؛ یعنى، قرآن مظهر اسم «اللَّهِ» است.
3- قرآن، کتابى آغاز شده با نام خدا و همراه با اعلام رحمت به بندگان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
4- لزوم آغاز کردن کارها با نام خدا و گفتن «بِسْمِ اللَّهِ ...»
بِسْمِ اللَّهِ
از آنجا که قرآن کتاب هدایت است و سخن خویش را با «بِسْمِ اللَّهِ» آغاز کرده این نکته را به مخاطبانش القا مىکند که کارهاى خود را با «بِسْمِ اللَّهِ» شروع کنند.
5- همه موجودات و مخلوقات، بهرهمند از رحمت گسترده الهى هستند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ
کلمه «رحمن» صیغه مبالغه است و دلالت بر شدت رحمت و گستردگى آن دارد.
6- خداوند به بندگان خویش مهربان است.
بِسْمِ اللَّهِ ... الرَّحِیمِ
در این که چرا دو صفت رحمانیت و رحیمیت در پى یکدیگر آمدهاند- در حالى که هر دو حکایت از رحمت الهى دارند- چند نظر ابراز شده است. آنچه از کاربرد آن دو صفت در قرآن به دست مىآید این است که رحمانیت در رابطه با همه مخلوقات است و رحیمیت تنها در ارتباط با انسان و دیگر مکلفان مىباشد. بنابراین رحیمیت خدا به رحمت ویژه الهى به انسانها و سایر مکلفان اشاره دارد.
7- رحمت گسترده خداوند و مهربانى او به بندگان، دلیل لزوم انجام کارها با نام او
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
توصیف «اللَّهِ» به رحمان و رحیم پس از اشاره به لزوم انجام کارها با نام خدا، گویاى حکمت این دستور است؛ یعنى، چون خدا رحمان و رحیم است، کارها را با نام او آغاز کنید.
8- انجام کارها با نام خدا، مایه جلب رحمت اوست.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
توصیه به انجام دادن کارها با نام خدا و تذکر به رحمانیت و رحیمیت او به عنوان حکمت این توصیه، گویاى این است که نام خدا در کارها، موجب جلب رحمت الهى و در نتیجه به کمال رسیدن آن کارهاست.
9- قرآن، جلوه رحمانیت و رحیمیت خداست.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
از آنجا که غالباً گوینده در آغاز سخن به اهداف کلى برنامه خویش اشاره مىکند، مىتوان گفت که از اهداف انتخاب دو صفت رحمانیت و رحیمیت خدا در آغاز قرآن، رساندن این حقیقت است که قرآن جلوه رحمت الهى براى بشر است.
10- «رحمن» و «رحیم» از اسما و صفات خداوند
● سوره نور آیه 22 - تفسیر شریف لاهیجی،
وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبى وَ الْمَساکِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بعضى از مفسرین و لا یأتل را به لا یحلف تفسیر کردهاند و بعضى به لا یقصر، بنا بر اول مأخوذ از الیه است و «الیه» بر وزن فعیله بمعنى سوگندست و بنا بر ثانى مشتق از «الو» بمعنى تقصیرست و در تفسیر اول یؤتوا بتقدیر ان لا یؤتوا است بحذف کلمه لا یعنى و باید که قسم نخورند صاحبان غنى از شما و وسعت مال بر اینکه ندهند نفقه خداوندان قرابت و درویشان را و هجرتکنندگان در راه خداى تعالى را، و در تفسیر ثانى احتیاج بتقدیر کلمه لا نیست و معنى آن چنین است که: و باید که تقصیر نکنند صاحبان غنى و وسعت مال از شما بر اینکه بدهند نفقه مر جماعت مذکوره را مخفى نماند که بعضى از مفسرین را اعتقاد اینست که این آیه در شأن ابو بکر نازل شده در هنگامى که قسم خورده بود که اهل افک را که از جمله آنها مسطح خاله
زاده او بود چیزى بطریق صدقه ندهد و انفاق ایشان ننماید و بعضى دیگر گفتهاند که «نزلت فى جماعة من الصحابة حلفوا أن لا یتصدقوا على من تکلم بشىء من ذلک» و بعد ازین خواهد آمد که حضرت ابى جعفر الباقر علیه السّلام فرمودند که مراد از «اولى القربا» صاحبان قرابت حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه علیه و آلهاند. بهر تقدیر مشکک رازى گفته که مفسرین اجماع کردهاند که این آیه در شأن ابو بکر نازل شده و از اینجا لازم میآید که ابو بکر بعد از رسول اللَّه افضل ناس باشد زیرا که مراد از فضل فضیلت در دین و ثواب اخروى است، پس اگر غیرى مساوى ابو بکر باشد در درجات دین و ثواب اخرى لازم میآید که ابو بکر صاحب فضل نباشد بواسطه آنکه مساوى در فضیلت فاضل نیست. و بدو وجه ثابت کرده که مراد از فضل فضیلت در دین و ثواب اخروى است: یکى آنکه حق تعالى در این آیه در مقام مدح است و جائز نیست که خداى تعالى کسى را مدح بفضیلت دنیوى کند. دیگر آنکه مراد از سعت وسعت در احوال دنیوى است پس اگر مراد از فضل نیز فضیلت در مال باشد تکرار لازم مىآید.
کاتب الحروف، گوید که سخافت این کلمات بر صاحبان شعور ظاهر و هویدا است اما دعوى اجماع قبل از این دانستى که بعضى مفسرین را اعتقاد بر اینست که این آیه در شأن بعضى از صحابه نازل شده نه براى خصوص ابو بکر پس با وجود این قول دعوى اجماع درین مطلب مثل دعوى اجماعیست که در خلافت ابو بکر کردهاند لیس هذا اول قارورة کسرت فى الاسلام و آنچه گفته که اگر غیر مساوى ابو بکر باشد در درجات فضل باید که ابو بکر صاحب فضل نباشد. هر چند ابو بکر صاحب فضل نیست اما تساوى با فاضل دیگر در درجات فضل دینى و ثواب اخروى منافات با افضلیت او دارد نه با صاحب فضل بودن او چه متصورست که فاضل محمول بر دو شخص شود و میتوان گفت که زید و عمر هر دو فضیلت در درجات دین دارند بدون تنافى در اینکلام و اما وجه اول که براى اثبات اینمقدمه آورده که مراد از فضل فضیلت در
دینست از جمله خبطهاى عظیمست زیرا که مسلم نیست که حق تعالى درین آیه در مقام مدح باشد بلکه ظاهر اینست که در مقام عتاب و تأدیب است چنانچه خود قبل ازین استدلال گفته که اعلم «انه تعالى کما ادب اهل الافک و من سمع کلامهم فکذلک ادب ابو بکر فیما حلف انه لا ینفق مسطحا» و بر تقدیر تسلیم که مقام مقام مدحست خود در وجه دوم اعتراف کرده بر اینکه مراد از سعت وسعت در اموال دنیویست تا تکرارى که ادعا کرده لازم نیاید پس بگفته او لازم مىآید که حق تعالى مدح در امور دنیوى کرده باشد و ایضا مدح حق تعالى در امور دنیوى چرا جایز نباشد و حال آنکه در حق یوسف على نبینا و آله و علیه السّلام فرمود وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ و چون مراد از سعت مالیست که زیاده بر حاجت باشد و در فضل اینمعنى معتبر نیست پس تکرار لازم نخواهد آمد و محتملست که «و السعة» عطف تفسیرى «الفضل» باشد و ایراد عطف تفسیرى تنبیه باشد بر اینکه مراد از فضل فضل در دین نیست چنانچه فخر رازى باین حمل کرده بلکه مراد از آن احسانست چنانچه خود نیز از بعضى علماى ادب نقل کرده که «وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ» به این معنى است که:
و لا تقصروا فى ان تحسنوا. و بعد از ادعاء اجماع بر اینکه این آیه در شأن ابو بکر است گفته که «انه سبحانه کنى عن ابى بکر بلفظ الجمع و الواحد اذا کنى عنه بلفظ الجمع دل على علو شأنه» عجب اینست که در آیه کریمه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ «1» که نزد خاصه و کثیرى از عامه در حق حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام نازل شده بیضاوى گفته که «حمل الجمع على الواحد خلاف الظاهر» و قوشچى گفته که «لیس فى حقه للجمع» و مع هذا در باب رواج متاع کاسد خود میگویند که با وجود وحدت ابو بکر ایراد جمع دلالت بر علو شأن او میکند اما این کلام دلالت بر زیادتى تعصب و عناد میکند وَ لْیَعْفُوا و باید که عفو کنند اصحاب پیغمبر صلوات اللَّه علیه و آله گناهان ایشان را وَ لْیَصْفَحُوا و در گذرند از انتقام
کردن ایشان أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ آیا دوست نمیدارید این را که بیامرزد خداى تعالى مر شما را بمکافات عمل نیک شما که آن عفو و صفحست وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ و خداى تعالى آمرزنده و مهربانست. على بن ابراهیم از حضرت امام صادق علیه السّلام روایت کرده که مراد از اولى القربى صاحبان قرابت پیغمبرند صلوات اللَّه علیه و علیهم و چون عفو و صفح گناه از ائمه هدى صاحبان قرابت رسول اللَّه صلوات اللَّه علیه و علیهم صحیح نیست لهذا در معنى «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» فرمود، که باید عفو و صفح کنند بعضى از شما اى مؤمنین از بعضى دیگر. بنا برین حدیث این آیه جمله معترضه خواهد بود.