محمد هادی مؤذن جامی
[ همه پیام ها ] پیام های محمد هادي مؤذن جامي (5 مورد)
  سوره قلم آیه 4 - اخلاق اجتماعی خوب برتر از حسن خلق فردی است
خویی برتر از حسن خلق و خوشخویی فردی چیست؟ اخلاق اجتماعی خوب....یعنی استقامت ها، تحمل شداید، گذشت ها و...

توضیح : پیامبر (ص) بر خویی بسیار سترگ بوده است . خویی برتر از حسن خلق و خوشخویی. آن اخلاقی را که ناشی از عظمت روح باشد اخلاق عظیم می گویند. این آیه بیشتر ناظر به اخلاق اجتماعی پیغمبر است؛ یعنی خدا پیغمبر را در عکس العمل هایی که در مقابل کفار و مشرکین از خود بروز می داد، یعنی استقامت ها، تحمل شداید، گذشت ها و... به خلق عظیم یاد می کند.

  سوره آل عمران آیه 103 - حبل الله قرآن است
کسی که در محضر قرآن است با طنابی کار می کند که اگر تکان بدهد او را به فیض الهی نزدیک می کند و برای اینکه بالابرود باید عربی مبین او به حد اجتهاد برسد و بر مرکب نماز شب سوار شود تا به علی حکیم برسد در این صورت سخنانش بوی آب و خاک نمی دهد، اهل بیت سخنانشان بوی فرشته می‌دهد، ولی ممکن است در سخنان مفسران اهل سنت حرف‌های دقیقی پیدا شود ولی بوی آب و خاک می دهد .

توضیح : خدا قرآن را به عنوان حبل متین به زمین آویخت نه اینکه بیندازد زیرا انزال قرآن از سنخ تگرگ و برف و بارش نیست؛ قرآن را به زمین آویخت و آن را حبل متین قرار داد تا ما بتوانیم به آن اعتصام بکنیم.

اگر طنابی محکم نباشد اعتصام به آن سودی ندارد؛ حبلی اعتصام به آن سود دارد که به جای بلند و مستحکمی متصل باشد، قرآن ناطق و صامت و عترت تار و پود این قرآن هستند بنابراین یک حبل بیشتر نداریم و مابقی تار و پود آن هستند که در حدیث ثقلین بیان شده است و این حبل با آن تار و پود قابل اعتصام است وگرنه حبلی که در گوشه‌ای از زمین افتاده است قابل اعتصام نیست.

یک طرف این طناب به دست انسان و طرف دیگر در دست خداست و اگر کسی به آن معتصم شد می تواند بالا برود بنابراین فرمود بخوانید و بالا بروید. بنابراین کسانی که مقام نامتناهی برای قرآن قایل شوند ولی قائل به انداختن قرآن باشند حرفشان بوی آب و خاک می دهد ولی کسی که قرآن را اعتصام برای ارتقاء می داتند حرفش بوی فرشته می دهد.
کسی که در محضر قرآن است با طنابی کار می کند که اگر تکان بدهد او را به فیض الهی نزدیک می کند و برای اینکه بالابرود باید عربی مبین او به حد اجتهاد برسد و بر مرکب نماز شب سوار شود تا به علی حکیم برسد در این صورت سخنانش بوی آب و خاک نمی دهد، اهل بیت سخنانشان بوی فرشته می‌دهد، ولی ممکن است در سخنان مفسران اهل سنت حرف‌های دقیقی پیدا شود ولی بوی آب و خاک می دهد .

http://www.iqna.ir/fa/print/3461572

  سوره مزمل آیه 5 - قول ثقیل قرآن همبسته نمازشب راه کمال و وصال
منظور از (قول ثقیل ) همین قرآن عظیم است، ..... اگر گفتیم شب زنده دارى کن، و در شب با خواندن نماز متوجه درگاه ما شو، براى این بود که خود را براى کرامت قرب و شرف حضور، و افتخار همکلامى با ما آماده سازى، تا ما قول ثقیلى را بر تو القاء کنیم.

بنابر این، نماز شب راهى است که آن جناب را به چنین موقعى کریم منتهى مى سازد. در جاى دیگر هم خداى سبحان نماز شب را راه به سوى خدا خوانده، مى فرماید: (ان هذه تذکره فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا).

خداى سبحان در آیه دیگر هم فرموده : (و من اللیل فتهجد به نافله لک عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا) .

توضیح : نظور از (قول ثقیل ) همین قرآن عظیم است، به دلیل اینکه این آیات را که در اول بعثت نازل شده براى هر کس بخوانى همین به ذهنش مى رسد، مفسرین هم قول ثقیل را به قرآن تفسیر کرده اند.

این آیه در مقام تعلیل حکمى است که جمله (قم اللیل...) بر آن دلالت دارد، در نتیجه به مقتضاى سیاق - با در نظر گرفتن اینکه خطاب به خصوص رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) است - این معنا را مى رساند که اگر گفتیم شب زنده دارى کن، و در شب با خواندن نماز متوجه درگاه ما شو، براى این بود که خود را براى کرامت قرب و شرف حضور، و افتخار همکلامى با ما آماده سازى، تا ما قول ثقیلى را بر تو القاء کنیم.

بنابر این، نماز شب راهى است که آن جناب را به چنین موقعى کریم منتهى مى سازد. در جاى دیگر هم خداى سبحان نماز شب را راه به سوى خدا خوانده، مى فرماید: (ان هذه تذکره فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا).

خداى سبحان در آیه زیر وعده بیشترى داده، فرموده : (و من اللیل فتهجد به نافله لک عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا) که در تفسیر همین آیه معناى مقام محمود را بیان کردیم.....

وقتى یکى از جهات سنگینى قرآن سنگینى معارف آن، و نیز پذیرفتن شرایع و احکام آن است قهرا بر امت هم ثقیل خواهد بود، همانطور که بر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) سنگین بود، پس معناى آیه این است که : ما به زودى به تو وحى مى کنیم قولى را که هم بر خودت سنگین است و هم بر امتت، اما سنگینى آن بر خود تو از جهت صعوبت تحقق حقائق آن، و از جهت مصائبى است که در طریق ابلاغ آن خواهى دید، و سلب راحت و فراغتى است که از تو خواهد شد، و از جهت مجاهدت نفس و انقطاع به سوى خدا، و زحماتى است که لازمه گرفتن وحى است. و اما سنگینى آن بر امتت از این جهت است که آنها هم در پاره اى از جهات یاد شده با تو شریکند، از آن جمله تحقق دادن به حقائق قرآن در نفس، و نیز پیروى او امر و نواهى خدا و رعایت حدود آن است، که هر طایفه از طوایف امت به قدر وسع و طاقتش باید این رنجها را تحمل کند.....
http://www.aviny.com/quran/almizan/jeld-20/mizan-04.aspx

[ همه نکته ها ] نکته های محمد هادي مؤذن جامي (32 مورد)
  سوره بقرة آیه 242 - نکات تفسیرى
۱ - خداوند، بیان کننده احکام خویش به صورت روشن (کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته)
۲ - تبیین آیات الهى از سوى خداوند، برانگیزاننده تعقّل (کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته لعلّکم تعقلون)
۳ - تعقّل، هدف تبیین آیات و احکام از سوى خداوند (کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته لعلّکم تعقلون)
۴ - توانایى انسانها در شناخت آیات و احکام با بکار بستن اندیشه (یبیّن اللّه لکم ایاته لعلّکم تعقلون) جمله «لعلّکم تعقلون» علاوه بر اینکه فهم و درک آیات الهى را هدف از تبیین آنها قرار داده، ضمناً راه فهمیدن و درک کردن را نیز ارائه فرموده که همان اندیشه و تعقل است.
۵ - احکام الهى، نشانه هاى خداوند براى شناخت او (یبیّن اللّه لکم ایاته) مراد از «آیات» (نشانه ها) احکام الهى است ; چون «کذلک» اشاره به احکام گذشته دارد; بنابراین هر حکم الهى، نشانى از او دارد.
۶ - ارزش و اهمیّت تعقّل در اسلام (لعلّکم تعقلون) با توجّه به اینکه «تعقل»، به عنوان هدف تبیین آیات شمرده شده است.
۷ - شناخت احکام الهى، در گرو وحى و تبیین الهى و نیز تعقل و اندیشه است. (کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته لعلّکم تعقلون)
  سوره بقرة آیه 241 - نکات آیه

۱ - لزوم پرداخت کالاى شایسته و مناسب به زنان مُطلّقه (و للمطلّقات متاع بالمعروف)
۲ - شؤون اجتماعى زن و مرد، تعیین کننده مقدار و خصوصیّات متاعى که باید به زن مُطلّقه پرداخت شود.* (متاع بالمعروف) به نظر مى رسد بدون در نظر داشتن شؤون اجتماعى زن و مرد، نمى توان مقدار و یا خصوصیّات کالاى معروف و شایسته را تعیین کرد.
۳ - عُرف، مرجع تشخیص برخى از موضوعات احکام الهى (متاع بالمعروف)
۴ - پرداخت کالاى مناسب و شایسته به زنان مطلّقه، وظیفه تقواپیشگان و نشانه تقواست. (و للمطلّقات ... حقّاً على المتّقین)
۵ - رعایت حقوق دیگران، وظیفه تقواپیشگان و نشانه تقواست. (و للمطلّقات ... حقّاً على المتّقین)
۶ - تقواپیشگان، رعایت کنندگان حقوق زنان مُطلّقه در میان افراد جامعه (حقّاً على المتّقین) با توجّه به اینکه اصل حکم مربوط به تمام افراد است ; ولى حکم را بر متّقین بار نموده است.
۷ - ارزش والاى توجّه به مسائل حقوقى زنان مطلّقه (حقّاً على المحسنین ... و ان تعفوا اقرب للتقوى ... حقّاً على المتّقین) از مجموع آیات درباره زنان مطلّقه، خاصه اینکه با الفاظ گوناگونى از قبیل «حقّاً على المتّقین»، «حقّاً على المحسنین»، «و ان تعفوا اقرب للتقوى» و ... بیان شده است.
  سوره بقرة آیه 234 - عده وفات و تکلیف بیوه زنان
نکات استخراج شده ازآیه به شرح توضیحات زیر

توضیح : ۱ - عِدّه وفات براى زنان شوهر مرده، چهار ماه و ده شبانه روز است. (و الذین یتوفّون منکم ... یتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً) گفته شده تمیز عدد آنگاه که مذکورنباشد قانون مطابقت و عدم مطابقت لازم نیست; بنابراین مذکر بودن کلمه «عشراً» نه دلالت بر تقدیر خصوص لیل (شب) دارد و نه حاکى از کلمه روز است. بنابراین، تقدیرى که طبرسى در مجمع البیان دارند (شبانه روز) به ذهن نزدیکتر است.

۲ - ازدواج مجدّد زنان شوهر مُرده، مشروط به گذشتن عدّه وفات (چهار ماه و ده شبانه روز) (و الذین یتوفّون منکم ... یتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً)

۳ - مرگ، بازپس گرفته شدن کامل حقیقتِ انسانى، از کالبد جسمانى است ; نه نابودى و فنا (و الّذین یتوفون منکم) کلمه «توفّى» به معنى أخذ کامل است و با در نظر گرفتن استنادش به «کم» به این معناست که شما با مرگ، به صورت کامل و هویّت تمام گرفته مى شوید و لازمه این معنى آن است که روح آدمى، تمام حقیقت و هویت اوست.

۴ - عدّه وفات، مخصوص زنى است که شوهرش مسلمان باشد. (و الذین یتوفّون منکم) مخاطب کلمه «منکم» مسلمانان هستند; بنابراین عده وفات به مدّت ذکر شده ویژه زنانى است که شوهرانشان مسلمانان باشند. امّا نسبت به مطلق زنان، این شرط مطرح نیست.

۵ - حرمت نهادن به مرد مسلمان، از حکمتهاى عدّه وفات* (و الذین یتوفّون منکم) چون عدّه وفات مخصوص زنى است که شوهرش مسلمان باشد، به نظر مى رسد از فلسفه هاى عِدّه، احترام به مرد مسلمان باشد.

۶ - اهمیّت رعایت عدّه وفات، و تأکید خداوند بر آن (و الذین یتوفّون ... یتربّصن) «یتربصن» انشاء است به لفظ خبر و دلالت بر تأکید دارد.

۷ - آغاز عدّه وفات، زمان اطّلاع همسر از مرگ شوهراست.* (یتربّصن بانفسهنّ) «تربّص» به معناى خودنگاهدارى است و تحقّق این معنا زمانى است که همسر از فوت شوهر آگاه شود; چون قبل از آگاهى، خود را شوهردار تصور مى کند و «تربّص» براى او فرض ندارد.

۸ - پس از عدّه وفات، زن در گرفتن هر تصمیم شایسته براى خویش آزاد است. (فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهن بالمعروف)

۹ - عدم لزومِ نظارت بر زنان شوهر مُرده، پس از انقضاى عدّه وفات شوهر (فلا جناح علیکم فیما فعلنَ)

۱۰ - جلوگیرى از حقوق متعارف زنان شوهر مُرده - مانند ازدواج - پس از انقضاى عدّه وفات، جایز نیست. (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف)

۱۱ - پس از عدّه وفات، زن در انتخاب شوهرى شایسته آزاد است. (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ) مراد از «فیما فعلن»، به قرینه جمله «یتربّصن» که ممنوعیت ازدواج در زمان عدّه است، انتخاب شوهر خواهد بود.

۱۲ - مسؤولیّت جامعه در نظارت بر اجراى قوانین (فلا جناح علیکم فیما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف)

۱۳ - آگاهى گسترده و همه جانبه الهى به اعمال انسان (و اللّه بما تعملون خبیر)

۱۴ - خداوند بر کردار زنان در زمان عدّه وفات و پس از آن، و عمل مسلمین در نظارت بر حفظ حدود الهى آگاه است. (و الذین یتوفّون ... و اللّه بما تعملون خبیر)

۱۵ - توجّه به آگاهى خداوند از اعمال انسان، زمینه عمل به احکام اوست. (و الذین یتوفّون ... و اللّه بما تعملون خبیر)

۱۶ - مسؤولیّت جامعه ایمانى در مراقبت از قانون عدّه وفات (فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح علیکم) مفهوم «فاذا بلغن ... » با توجّه به خطاب در کلمه «علیکم» حاکى از مسؤولیّت جامعه ایمانى در مورد جلوگیرى از ازدواج زنان شوهر مُرده در زمان عِدّه است.

[ همه سوال ها ] سوال های محمد هادي مؤذن جامي (24 مورد)
  سوره بروج آیه 8 - معنی اسم "العزیز"
" العزیز" یعنی چه؟

توضیح : براى (( عزیز )) دو معنا هست که به هر دو معنا خداى متعال عزیز است :
یکى عزت در مقابل ذلت و زبونى . هر موجودى غیر از خدا زبون است یعنى اگر از نظرى عزت دارد از نظرى دیگر ذلت دارد . هر عزیزى در عالم آمیخته اى است از عزت و ذلت . هیچ موجودى از خودش استقلال ندارد همه موجودها وابسته به موجود دیگر و اسیر و مقهود موجود دیگر هستند .

حال مثالهاى کوچک راجع به خود انسانها ذکر مى کنیم :
یک انسان اگر همه مردم دنیا را هم ذلیل کرده باشد در مقابل همه مردم دیگر عزیز باشد و یک فرد هم باقى نمانده باشد الا اینکه او عزت خودش را بر وى ثابت کرده است در عین حال همان آدم ذلیل همین هواست اگر دو دقیقه همین هوا به او نرسد کارش ساخته است یا ذلیل یک میکروب کوچک در درون خودش مى شود اما آن عزیزى که در ذات او ذلت و خوارى اصلا نمى تواند وجود داشته باشد چون ما فوق همه موجودات است خداست .

معنى دیگر ((عزیز )) همین است که ما مى گوییم (( گرانبها )) . مى گوییم فلان شىء عزیز است یعنى گرانبهاست . اشیاء بى مانند و نایاب که مثلشان نایاب است براى انسان فوق العاده گرانبهاست ( عزیز الوجود ) . خداى متعال عزیز است یعنى فوق العاده گرانبهاست . عزیز به این معنا ارزش خدا براى بشر را بیان مى کند .

عزیز به معناى اول ارزش فى نفسه است اما این دومى ارزشش براى بشر است :
( خدا ) خیلى گرانبهاست خیلى عزیز است خیلى دوست داشتنى است .

  سوره فیل آیه 1 - کیفیت فعل رب
چرا فرمود " أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ" ؟

توضیح : استفهام از کیفیت فعل رب است نه خود فعل .چرا که کیفیتش دلالت بر قدرت صانع و علم و حکمتش دارد و اینکه طیر، اصحاب فیل را مورد رمی قرار دادند و نه سایرین را و همین اماره کافیه بر صنع الهی است.

  سوره مدثر آیه 39 - اصحاب الیمین در رهن دستاوردشان نیستند
چرا اصحاب یمین در رهن دستاوردشان نیستند؟

توضیح : کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ الا اصحاب الیمین :

" رهینه" از ماده" رهن" به معنى" گروگان" است، و آن وثیقه‏ اى است که معمولا در مقابل" وام" مى‏ دهند، گویى تمام وجود انسان در گرو انجام وظائف و تکالیف او است، هنگامى که آن را انجام مى‏ دهد آزاد مى‏ گردد و گرنه در قید اسارت باقى خواهد ماند.
لذا بلافاصله مى‏ فرماید:" مگر اصحاب الیمین (که از قید این اسارت آزادند)" (إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ).

در اینکه" استثناء" در اینجا" متصل" است یا" منقطع" بعضى مانند مرحوم شیخ طوسى در" تبیان" آن را" منقطع" گرفته ‏اند، و بعضى مانند" روح البیان" آن را متصل مى‏ دانند، این تفاوت مربوط به تفسیرهاى مختلفى است که مورد مفهوم" رهینه" وجود دارد. مطابق تفسیرى که برگزیده ‏ایم استثناء منقطع است، و طبق تفسیر دیگر استثناء متصل خواهد بود (دقت کنید).
تفسیر نمونه، ج‏25، ص: 251
نیز مراجعه کنید به یادداشت ذیل آیه 21 سوره طور که : " کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِین

[ همه ترجمه ها ] ترجمه های محمد هادي مؤذن جامي (340 مورد)
  سوره عنکبوت آیه 5 - تدبر شخصی
هر که به دیدار خدا [و پاداش و مقام قرب او] امید دارد [سزاست در عرصه طاعت و عبادت بکوشد]؛ زیرا سرآمد [ى که از سوی] خدا [تعیین شده و آن روز قیامت است] حتماً آمدنی است؛ و او شنواى داناست.
  سوره کوثر آیه 3 - تدبر و تحقیق شخصی
( و بدان نسل تو منقطع نمی شود و ) به یقین دشمنت [ عاص بن وائل که دشمنی بدخواه و بدگو است و به تو زخم زبان می زند ] خود بی تبار[ و بریده از همه خیرات و برکات و مقطوع النسل و بی دنباله ] است ( و نسل تو تا قیامت به کثرت و برکت و عزت باقی است ) (3)
  سوره کوثر آیه 2 - تدبر و تحقیق شخصی
پس ( به شکرانه این عطای بزرگ) برای پروردگارت نماز بگزار و(شتر) قربانی کن (/ در تکبیر نماز دست ها را تا گلوگاه بالا ببر) (2)
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های محمد هادي مؤذن جامي (13 مورد)
  سوره بقرة آیه 239 - اطیب البیان با ویرایش مختصر
این‌ ‌آیه‌ راجع‌ به صلاة خوف‌ و مطارده‌ ‌است‌ و ‌در‌ اخبار به صلاة مواقفه‌ و مسایفه‌ و مرامحه‌ تعبیر نموده‌اند. و مراد نماز ‌در‌ میدان‌ جنگ‌ ‌با‌ دشمنان‌ ‌است‌ ‌که‌ دو لشگر به هم‌ ریخته‌ و ‌با‌ سیوف‌ و رماح‌ و نحو اینها مقاتله‌ می‌نمایند و یکدیگر ‌را‌ طرد می کنند، و ‌در‌ بعض‌ اخبار خوف‌ ‌از‌ لصوص‌ و قطاع‌ الطریق‌ و سباع‌ ‌را‌ ‌هم‌ به آن‌ ملحق‌ نموده‌اند و ‌در‌ کلمات‌ بعضی‌ اعلام‌ صلوة غریق‌ و حریق‌ و مهدوم‌ ‌علیه‌ نیز به آن‌ الحاق‌ ‌شده‌ ولی‌ ‌در‌ اخبار ذکری‌ ‌از‌ ‌آنها‌ نشده‌ و شمول‌ اطلاق‌ خوف‌ نیز ‌بر‌ ‌آن‌ مشکل‌ ‌است‌ و توضیح‌ ‌این مسئله‌ به نحو اختصار این است‌ ‌که‌ چون‌ ‌در‌ اخبار وارد ‌شده‌ ‌که‌ «الصلاة ‌لا‌ تسقط بحال‌» ‌یعنی‌ نماز ‌در‌ هیچ‌ حالی‌ ساقط نمی شود و ‌در‌ میدان‌ جنگ‌ مجاهدین‌ متمکن‌ ‌از‌ صلوة تامه‌ نیستند و ‌در‌ مقام‌ ضرورت‌ به قدر تمکن‌ باید انجام‌ وظیفه‌ نمود ‌که‌ فرموده‌اند «الضرورات‌ تتقدر بقدرها»، لذا ‌در‌ میدان‌ جنگ‌ و ‌در‌ حال‌ قتال‌ ‌هر‌ مقداری‌ ‌از‌ نماز ‌که‌ انسان‌ متمکن‌ ‌است‌ باید انجام‌ دهد و رکوع‌ و سجود ‌آن‌ ‌را‌ به ایماء و اشاره‌ به جای‌ آورد ولو‌ ‌در‌ حال‌ انحراف‌ ‌از‌ قبله‌ و ‌در‌ حال‌ حرکت‌ و عدم‌ استقرار و متوجه‌ به دشمن‌ ‌باشد.‌ و نماز خوف‌ مانند نماز مسافر قصر ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌از‌ ‌این‌ مقدار ‌هم‌ متمکن‌ نباشد ‌یعنی‌ اعمال‌ نماز ‌را‌ به ایماء و اشاره‌ ‌هم‌ نتواند انجام‌ دهد به واسطه‌ این که‌ ممکن‌ ‌است‌ ذهنش‌ ‌از‌ دشمن‌ منصرف‌ گردد، فقط ذکر ‌بر‌ ‌او‌ واجب‌ ‌است‌، و قدر مسلم‌ ‌از‌ ذکر ‌که‌ به اجماع‌ علماء شیعه‌ کافی‌ ‌است‌ ‌این‌ ‌است‌ ‌که‌ نیت‌ کند و تکبیرة الاحرام‌ بگوید و ‌اگر‌ ممکن‌ ‌است‌ رو به قبله‌ و گرنه‌ به هر طرفی‌ ‌که‌ متوجه‌ ‌است‌ عوض‌ ‌هر‌ رکعت‌ یک‌ مرتبه‌ تسبیحات‌ اربعه‌ «سبحان‌ اللّه‌ و الحمد للّه‌ و ‌لا‌ اله‌ الا اللّه‌ و اللّه‌ اکبر» بگوید. مثلا ‌اگر‌ نماز مغرب‌ ‌است‌ سه‌ مرتبه‌ و ‌اگر‌ سایر نمازها ‌است‌ دو مرتبه‌ بگوید. ولی‌ لزوم‌ ‌این‌ ‌هم‌ معلوم‌ نیست‌؛ زیرا ‌در‌ بعض‌ اخبار به گفتن‌ تکبیر اقتصار ‌شده‌ و ‌در‌ بعضی‌ تکبیر و تحمید و تهلیل‌ و تسبیح‌ و دعاء ذکر ‌شده‌ و مسلما دعاء واجب‌ نیست‌ بلکه‌ مستحب‌ّ ‌است‌، ‌علی‌ ای‌ حال‌ آنچه‌ ذکر شد مطابق‌ فتوای‌ علماء اعلام‌ و موافق‌ ‌با‌ احتیاط ‌است‌.لکن‌ ‌این‌ حدیث‌ ‌در‌ غریق‌ و حریق‌ و امثال‌ ‌آن‌ جاری‌ نمی باشد و تنقیح‌ مناط ‌هم‌ تمام‌ نبوده‌ و قیاس‌ نیز باطل‌ ‌است‌ و ‌این‌ موارد ‌از‌ مورد اخبار خارجند و حکم‌ ‌آنها‌ حکم‌ مریض‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ مقدار ‌از‌ نماز ‌که‌ میسور ‌است‌ باید انجام‌ دهد چه‌ ‌از‌ حیث‌ شرایط و چه‌ ‌از‌ حیث‌ اجزاء «لان‌ المیسور ‌لا‌ یسقط بالمعسور، و ‌ما ‌لا‌ یدرک‌ کله‌ ‌لا‌ یترک‌ کله‌» و اما تفسیر ‌آیه‌ فَإِن‌ خِفتُم‌ فَرِجالًا أَو رُکباناً تفریع‌ ‌بر‌ ‌آیه‌ قبل‌ ‌است‌ ‌که‌ امر به محافظت‌ صلوة فرموده‌ و ‌در‌ اینجا می فرماید ‌اگر‌ خوف‌ ‌برای‌ ‌شما‌ پیدا شد چه‌ ‌در‌ محاربه‌ ‌یا ‌از‌ سباع‌ و لصوص‌ ‌پس‌ نماز بگزارید ‌در‌ حال‌ پیاده‌ ‌یا ‌سواره‌ و رجال‌ جمع‌ راجل‌ ‌یعنی‌ پیاده‌ و رکبان‌ جمع‌ راکب‌ ‌یعنی‌ سواره‌، ‌یعنی‌ ‌در‌ همان‌ حال‌ محاربه‌‌ یا ‌فرار ‌از‌ دزد و درنده‌ به هر وضعی‌ هستید نماز بگذارید. و رجالا و رکبانا حال‌ ‌است‌ ‌برای‌ فعل‌ محذوف‌ ‌یعنی‌ «فصلوا رجالا ‌او‌ رکبانا».
فَإِذا أَمِنتُم‌ فَاذکُرُوا اللّه‌َ ‌: پس‌ ‌هر‌ گاه‌ ایمن‌ شدید ‌به‌ این که‌ جنگ‌ راکد شود ‌یا ‌از‌ سباع‌ و لصوص‌ نجات‌ یابید یاد ‌خدا‌ کنید ‌یعنی‌ نماز ‌با‌ تمام‌ اجزاء و شرایط به جای‌ آورید و اطلاق‌ ذکر ‌بر‌ نماز ‌در‌ بسیاری‌ ‌از‌ آیات‌ ‌شده‌ مانند:
اذکُرُوا اللّه‌َ ذِکراً کَثِیراً ‌. در‌ مجمع‌ البحرین‌ ‌در‌ بیان‌ ‌این‌ ‌آیه‌ ‌در‌ ذیل‌ لغت‌ ذکر می گوید: «یشتمل‌ الصلاة و قراءة القرآن‌ و تدریس‌ الصلاة و مناظرة العلماء» و ظاهرا ‌این‌ مذکورات‌ ‌از‌ باب‌ مثال‌ ‌است‌ و ‌هر‌ چه‌ انسان‌ ‌را‌ متوجه‌ ‌خدا‌ کند و به یاد ‌خدا‌ اندازد اطلاق‌ ذکر ‌بر‌ ‌او‌ صحیح‌ ‌است‌.
کَما عَلَّمَکُم‌ ما لَم‌ تَکُونُوا تَعلَمُون‌َ : ‌آن‌ چنان‌ نماز ‌را‌ به جای‌ آورید ‌که‌ خداوند به شما تعلیم‌ داد و مطابق‌ دستور ‌او‌ و ‌با‌ رعایت‌ شرایط و آداب‌ ‌آن‌، نه‌ ‌از‌ پیش‌ ‌خود‌ و اختراع‌ ‌خود‌، زیرا نماز عبادتی‌ ‌است‌ توقیفی‌ و باید طبق‌ دستور شرع‌ عمل‌ شود. (اطیب البیان، ج٢ ص ٤٨٨-٤٨٩)
  سوره بقرة آیه 234 - اطیب البیان با ویرایش مختصر
وَ الَّذِین‌َ یُتَوَفَّون‌َ مِنکُم‌ وَ یَذَرُون‌َ أَزواجاً: توفی‌ به معنی‌ اخذ به قوّة و ‌از‌ ماده‌ وفاء ‌است‌ و ‌در‌ ‌آیه‌ شریفه‌ خطاب‌ به حضرت‌ عیسی‌ (ع‌) (انی‌ متوفیک‌ و رافعک‌ ‌الی‌) به معنی‌ گرفتن‌ ‌از‌ دست‌ یهود و بردن‌ ‌او‌ به آسمانهاست‌، و موت‌ ‌را‌ وفات‌ و مرده‌ ‌را‌ متوفی‌ گویند به واسطه‌ این که‌ روح‌ ‌او‌ قبض‌ می شود و ملک‌ الموت‌ ‌را‌ ‌از‌ این جهت‌ قابض‌ ارواح‌ می گویند.
و ‌آیه‌ شریفه‌ راجع‌ به عدّه‌ وفات‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ زنی‌ شوهر ‌او‌ بمیرد باید چهار ماه‌ و ده‌ شبانه‌ روز عدّه‌ نگه‌ دارد و درین‌ مدت‌ ‌برای‌ احترام‌ متوفی‌ شوهر نکند و مقتضای‌ اطلاق‌ ‌آیه‌ این است‌ ‌که‌ ‌در‌ نگاه‌ داشتن‌ عده‌ وفات‌ ‌بین‌ مدخوله‌ و ‌غیر‌ مدخوله‌، صغیره‌ و کبیره‌ یائسه‌ و ‌غیر‌ یائسه‌، حرّه‌ و امه‌، حامل‌ و ‌غیر‌ حامل‌ فرق‌ نباشد، بلی‌ ‌در‌ حامل‌ ‌اگر‌ حملش‌ بیشتر ‌از‌ چهار ماه‌ و ده‌ روز طول‌ بکشد باید ‌تا‌ وضع‌ حمل‌ عده‌ نگهدارد ولی‌ ‌اگر‌ قبل‌ ‌از‌ ‌این‌ مدت‌ وضع‌ حمل‌ کند لازم‌ ‌است‌ ‌این مدت‌ ‌را‌ رعایت‌ نماید و به اصطلاح‌ عده‌ وفات‌ ‌بر‌ حامل‌ ابعد الاجلین‌ ‌است‌ و ‌این‌ ‌آیه‌ ناسخ‌ آیه [متاع] ‌است‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ چند ‌آیه‌ دیگر بیان‌ می فرماید: وَ الَّذِین‌َ یُتَوَفَّون‌َ مِنکُم‌ وَ یَذَرُون‌َ أَزواجاً وَصِیَّةً لِأَزواجِهِم‌ مَتاعاً إِلَی‌ الحَول‌ِ غَیرَ إِخراج‌ ٍ؛ ‌که‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ این که‌ عدّه‌ وفات‌ یک‌ سال‌ تمام‌ ‌است‌؛ چنانچه‌ ‌در‌ روایت‌ ابی‌ بصیر ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌علیه‌ السّلام‌ سؤال‌ می کند ‌از‌ قول‌ خداوند ‌که‌ می فرماید:مَتاعاً إِلَی‌ الحَول‌ِ غَیرَ إِخراج‌ٍ، حضرت‌ می فرماید:(منسوخة نسختها یتربصن‌ بانفسهن‌ اربعة اشهر و عشرا و نسختها آیة المیراث‌)
و ‌از‌ ‌این خبر استفاده‌ می شود ‌که‌ ‌آیه‌ مَتاعاً إِلَی‌ الحَول‌ِ غَیرَ إِخراج‌ٍ قبل‌ ‌از‌ ‌این‌ ‌آیه‌ نازل‌ ‌شده‌ و ‌این‌ یکی‌ ‌از‌ ادلّه‌ای است‌ ‌بر‌ این که‌ تنظیم‌ آیات‌ قرآن‌ به ترتیب‌ نزول‌ ‌آن‌ نشده‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ مقدمه‌ متذکر شدیم‌ و ‌از‌ واجبات‌ مهمه‌ ‌بر‌ زنانی‌ ‌که‌ شوهرانشان‌ می میرند و عده‌ وفات‌ نگاه‌ می دارند این است‌ ‌که‌ ‌در‌ ایام‌ عده‌ ترک‌ زینت‌ کنند به اجماع‌ علماء و اخبار مستفیضه‌، ‌به‌ این که‌ لباس‌ زینت‌ نپوشند و عطر نزنند و سرمه‌ نکشند و ابرو نگذارند و صورت‌ ‌را‌ آرایش‌ نکنند و ‌از‌ خانه‌ بیرون‌ نروند مگر ‌برای‌ اداء حقی‌ ‌یا ‌غسل‌ واجبی‌ ‌ یا ‌ حج‌ّ واجب‌ ‌یا ‌اخذ احکام‌ واجبه‌ و امثال‌ اینها، آن هم‌ ‌در‌ شب‌ بروند.
و اما تفسیر ‌آیه‌، ‌یعنی‌ کسانی‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌شما‌ مردان‌ می میرند و زنهایی‌ می‌گذارند چه‌ صغیره‌ و چه‌ کبیره‌ و چه‌ مدخوله‌ و چه‌ ‌غیر‌ مدخوله‌ ‌حتی‌ مطلقه‌ رجعیه‌ ‌که‌ ‌در‌ حکم‌ زوجه‌ ‌است‌، و چه‌ ‌در‌ وطن‌ و نزد زوجه‌ بمیرند و چه‌ ‌در‌ سفر و جدای‌ ‌از‌ ‌او‌، بلکه‌ ‌اگر‌ ‌در‌ سفر بمیرند *مدّت‌ عده‌ وفات‌ ‌از‌ زمانی‌ ‌است‌ ‌که‌ خبر بزن‌ می رسد نه‌ زمان‌ فوت‌ ‌او*‌.
یَتَرَبَّصن‌َ بِأَنفُسِهِن‌َّ أَربَعَةَ أَشهُرٍ وَ عَشراً: باید انتظار بکشند و حبس‌ نفس‌ کنند ‌تا‌ چهار ماه‌ و ده‌ روز، و مراد چهار ماه‌ هلالی‌ تمام‌ ‌است‌ و تعبیر ‌به‌ عشر بدون‌ عشرة به مناسبت‌ این است‌ ‌که‌ مراد شب‌ ‌است‌ و البته‌ روز ‌هم‌ داخل‌ ‌در‌ آن است‌ ‌یعنی‌ ده‌ شبانه‌ روز، و اختلافی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ زوج‌ ‌در‌ اثناء ماه‌ بمیرد آیا بقیه‌ ماه‌ ‌را‌ باید جزو عده‌ حساب‌ نموده‌ و ‌از‌ ماه‌ پنجم‌ کسر گذارد و ‌یا ‌این که‌ ‌در‌ حساب‌ نیاورد و ظاهر و مطابق‌ ‌با‌ احتیاط این است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌آن‌ بقیه‌ ده‌ روز ‌باشد‌ جزو ده‌ روز حساب‌ کنند و چهار ماه‌ تمام‌ دیگر صبر کنند و ‌اگر‌ کمتر ‌از‌ ده‌ روز ‌باشد‌ ‌در‌ حساب‌ منظور ندارند و ‌اگر‌ بیشتر ‌از‌ ده‌ روز ‌باشد‌ زیاده‌ ‌از‌ ده‌ روز ‌را‌ حساب‌ نکنند.
فَإِذا بَلَغن‌َ أَجَلَهُن‌َّ فَلا جُناح‌َ عَلَیکُم‌: ‌پس‌ زمانی‌ ‌که‌ مدت‌ عده‌ تمام‌ شد و به سر رسید مانعی‌ نیست‌ ‌بر‌ مردان‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ خطبه‌ ‌یا ‌ازدواج‌ کنند و ‌بر‌ ‌خود‌ زنها ‌که‌ شوهر ‌یا ‌زینت‌ کنند و خطاب‌ ‌در‌ علیکم‌ به مسلمین‌ ‌است‌ رجالا و نساء ؛
فِیما فَعَلن‌َ فِی‌ أَنفُسِهِن‌َّ بِالمَعرُوف‌ِ : ‌در‌ آنچه‌ درباره‌ ‌خود‌ انجام‌ می دهند ‌از‌ نکاح‌‌ یا ‌زینت‌ ‌یا ‌رغبت‌ ‌در‌ نکاح‌ مادامی‌ ‌که‌ ‌از‌ حد معروف‌ و میزان‌ شرع‌ خارج‌ نشوند و مرتکب‌ اعمال‌ خلاف‌ شرع‌ نگردند.
وَ اللّه‌ُ بِما تَعمَلُون‌َ خَبِیرٌ : خداوند ‌از‌ آنچه‌ ‌شما‌ می‌کنید آگاه‌ ‌است‌ و ‌از‌ جزئیات‌ کارهای‌ ‌شما‌ و اسرار پنهانی‌ ‌شما‌ ‌با‌خبر ‌است‌؛ و خبیر ‌از‌ صفات‌ ذاتیه‌ حق‌ و برگشت‌ ‌آن‌ به علم‌ ‌یعنی‌ عالم‌ به وقایع‌ و اموری‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ عالم‌ تحقق‌ پیدا می‌کند. (اطیب البیان، ج٢ ص ٤٧٧-٤٧٨)
  سوره بقرة آیه 235 - اطیب البیان با ویرایش مختصر
وَ لا جُناح‌َ عَلَیکُم‌ فِیما عَرَّضتُم‌ بِه‌ِ مِن‌ خِطبَةِ النِّساءِ : تعریض‌ مقابل‌ تصریح‌
‌است‌ چنانچه‌ کنایة نیز مقابل‌ تصریح‌ ‌است‌ و فرق‌ کنایه‌ ‌با‌ تعریض‌ این است‌ ‌که‌ ‌در‌ کنایه تشبیه‌ و استعاره‌ بکار برده‌ می شود ولی‌ ‌در‌ تعریض‌ مطلب‌ دیگری‌ گفته‌ می شود ‌که‌ غرض‌ ‌از‌ ‌آن‌ اشاره‌ و تلویح‌ به معنی‌ مورد نظر ‌است‌ مثلا ‌اگر‌ بخواهد کسی‌ ‌را‌ به صفت‌ بخل‌ معرفی‌ کند گاهی‌ می گوید فلان‌ بخیل‌ ‌است‌، ‌این‌ ‌را‌ تصریح‌ گویند و گاهی‌ می‌گوید فلانى‌ گوگرد فرنگی‌ ‌است‌‌ یا ‌نم‌ ‌پس‌ نمی دهد ‌این‌ ‌را‌ کنایه‌ گویند و گاهی‌ می‌گوید الحمدللّه‌ ‌من‌ بخیل‌ نیستم‌ ‌یا‌ واقعا بخل‌ بد صفتی‌ ‌است‌ و غرضش‌ این است‌ ‌که‌ فلان‌ بخیل‌ ‌است‌ ‌این‌ ‌را‌ تعریض‌ گویند. ‌پس‌ تعریض‌ تضمین‌ کلام‌ ‌است‌ به چیزی‌ ‌که‌ دلالت‌ ‌بر‌ مراد کند بدون‌ ذکر مراد، و کنایه‌ ذکر مراد ‌است‌ به عبارتی‌ ‌که‌ معنی‌ ‌آن‌ اصلا مراد نیست‌.
و تعریض‌ به نکاح‌ زنهایی‌ ‌که‌ ‌در‌ عده‌ هستند به این است‌ ‌که‌ سخنانی‌ گفته‌ شود ‌که‌ تلویحا متضمن‌ خواستگاری‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌؛ مثل‌ این که‌ گفته‌ شود ‌من‌ ‌در‌ صدد گرفتن‌ زنی‌ هستم‌ ‌که‌ دارای‌ ‌این‌ صفات‌ ‌باشد‌، و ‌یا ‌بگوید واقعا ‌شما‌ زنی‌ بسیار نیکو و نافعی‌ ‌برای‌ شوهر بودید، و‌ یا ‌بگوید اخلاق‌ و صفات‌ و جمال‌ ‌شما‌ بسیار مورد پسند ‌است‌ و امثال‌ ‌آنها‌ ‌که‌ تلویحا دلالت‌ دارد ‌بر‌ این که‌ ‌من‌ مایلم‌ ‌با‌ ‌شما‌ ازدواج‌ نمایم‌.
‌پس‌ مفاد ‌آیه‌ این است‌ ‌که‌ باکی‌ ‌بر‌ ‌شما‌ مردان‌ نیست‌ ‌که‌ به تعریض‌ و تلویح‌ خواستگار زنانی‌ ‌که‌ ‌در‌ عده‌ هستند بشوید و خطبة به معنی‌ خواستگاری‌ نکاح‌ ‌باشد‌. و مراد ‌از‌ نساء زنانی‌ هستند ‌که‌ ‌در‌ عده‌ باشند.
أَو أَکنَنتُم‌ فِی‌ أَنفُسِکُم‌ : اکنان‌ به معنی‌ اخفاء ‌است‌ ‌یعنی‌ باکی‌ ‌بر‌ ‌شما‌ نیست‌ ‌که‌ مایل‌ به ازدواج‌ زنان‌ معتده‌ باشید ولی‌ ‌در‌ دل‌ پنهان‌ داشته‌ و اظهار ننمایید.
عَلِم‌َ اللّه‌ُ أَنَّکُم‌ سَتَذکُرُونَهُن‌َّ : خداوند می داند ‌که‌ ‌شما‌ رغبت‌ ‌خود‌ ‌را‌ به ازدواج‌ ‌با‌ آنان‌ اظهار خواهید کرد ‌از‌ جهت‌ این که‌ دیگری‌ ‌بر‌ ‌شما‌ سبقت‌ نگیرد ‌یا ‌از‌ جهت‌ این که‌ خاطر زنان‌ شوهر مرده‌ ‌را‌ به وجود کفالت‌ کننده آسوده‌ سازید.
وَ لکِن‌ لا تُواعِدُوهُن‌َّ سِرًّا : سرّ کنایه‌ ‌از‌ جماع‌ ‌است‌ ‌یعنی‌ صریحا ‌با‌ ‌آنها‌ وعده‌ نکاح‌ نکنید ‌که‌ بگویید ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ ‌من‌ ‌شما‌ ‌را‌ به زنی‌ اختیار می‌کنم‌.
إِلّا أَن‌ تَقُولُوا قَولًا مَعرُوفاً : مگر این که‌ گفتار پسندیده‌ موافق‌ حیاء و مطابق‌ شرع‌ گفته‌ شود ‌که‌ همان‌ تعریض‌ و تلویح‌ ‌به‌ خواستگاری‌ ‌باشد‌.
وَ لا تَعزِمُوا عُقدَةَ النِّکاح‌ِ حَتّی‌ یَبلُغ‌َ الکِتاب‌ُ أَجَلَه‌ُ : منع‌ ‌از‌ اجراء عقد نکاح‌ ‌است‌ ‌در‌ ایام‌ عده ‌که‌ مسلما عقد باطل‌ ‌است‌ بلکه‌ ‌اگر‌ دخول‌ نماید ‌بر‌ زوج‌ ثانی‌ ‌آن‌ زن‌ حرام‌ مؤبد ‌است‌ و ‌اگر‌ دخول‌ واقع‌ نشده‌ ‌باشد‌ عقد ‌در‌ عده‌ به منزله‌ خواستگاری‌ ‌است‌ چنانچه‌ مفاد اخبار ‌است‌، و ‌در‌ فقه‌ ‌در‌ کتاب‌ نکاح‌ و طلاق‌ فروع‌ زیادی‌ ‌برای‌ ‌آن‌ متعرض‌ شده‌اند و اجمال‌ ‌آن‌ این است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ دخول‌ ننموده‌ عده‌ اول‌ ‌تا‌ زمان‌ انقضاء ‌آن‌ باقی‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ دخول‌ واقع‌ ‌شده‌، ‌با‌ علم‌ به تحریم‌، دومی‌ عده‌ ندارد چون‌ زناست‌ و ‌اگر‌ ‌از‌ روی‌ جهل‌ به موضوع‌ ‌یا ‌جهل‌ به حکم‌ ‌باشد‌ وطی‌ شبهه‌ ‌است‌ و ‌در‌ این صورت‌ احوط و اقوی‌ این است‌ ‌که‌ دو عده‌ نگاه‌ دارد . یعنی‌ ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ اول‌ یک‌ عده‌ تمام‌ ‌برای‌ ثانی‌ نگاه‌ دارد و تفصیل‌ ‌آن‌ مربوط به فقه‌ ‌است‌.
و تعبیر ‌از‌ عده‌ به کتاب‌ ‌یا ‌ از‌ جهت‌ تشبیه‌ ‌آن‌ به دین‌ مؤجل‌ ‌است‌ ‌که‌ مکتوب‌ می‌گردد و ‌یا ‌به معنی‌ فرض‌ قرآن‌ ‌است؛‌ ‌یعنی‌ ‌آن‌ مدتی‌ ‌که‌ ‌در‌ قرآن‌ ‌برای‌ عده‌ فرض‌ ‌شده‌ به پایان‌ برسد.
وَ اعلَمُوا أَن‌َّ اللّه‌َ یَعلَم‌ُ ما فِی‌ أَنفُسِکُم‌ فَاحذَرُوه‌ُ : تهدید ‌از‌ مخالفت‌ حدود الهی‌ و تجاوز ‌از‌ مرز شریعت‌ ‌است‌ ‌یعنی‌ بدانید ‌که‌ خداوند آنچه‌ ‌در‌ بواطن‌ و ضمائر شماست‌ می داند بنا ‌بر‌ ‌این‌ ‌از‌ نافرمانی‌ ‌او‌ حذر کنید.
وَ اعلَمُوا أَن‌َّ اللّه‌َ غَفُورٌ حَلِیم‌ٌ : و نیز بدانید ‌که‌ ‌اگر‌ توبه‌ کنید و به خدا بازگشت‌ نمایید ‌او‌ آمرزنده‌ ‌است‌ و ‌در‌ عقوبت‌ تعجیل‌ نمی‌نماید.(اطیب البیان، ج٢ص ٤٧٩-٤٨٠)
[ همه لغت ها ] لغت های محمد هادي مؤذن جامي (83 مورد)
  سوره احقاف آیه 4 - تدبر وتفحص شخصی و المیزان
أثارة من العلم : روایتی از علوم منقول /بازمانده ای از علوم موروثی
 توضيح : کلمه" أثارة"- به طورى که راغب گفته- مصدر و به معناى نقل و روایت است.
وقتى مى‏ گوییم" اثرت العلم" معنایش این است که من آن علم را روایت کردم. و مصدر این فعل همان طور که" اثاره" مى‏ آید" اثر" و" اثرة" نیز مى‏آید. و اصل معناى این واژه پیروى و دنبال کردن جاى پاى کسى بوده بنا به گفته وى کلمه" أثارة" هر چند مصدر است، اما مصدر به معناى مفعول- یعنى ماثور- است یعنى: علمى که نقل و روایت شده باشد و ثابت کند که خدایان مشرکین در خلقت قسمتى از آسمانها و زمین شریک خدا هستند. ولى غالب مفسرین کلمه مذکور را به معناى" بقیه" معنا کرده ‏اند. این معنا هم قریب به همان معناى سابق است.
  سوره اسراء آیه 62 - تفسیر علامه جوادی املی
لاحتنکن : به تاکبد آنها را لگام زده و سواری میگیرم و هرجا خواهم میبرم
 توضيح : «إحْتَنَکَ» که باب «افتعال» است، یعنی «حَنَک» و «تحت حَنَک» این اسب را گرفته است. آن سوارکاری را که خیلی مسلّط بر اسب است، دهنهٴ اسب و گردن اسب در اختیار اوست که هر طور و هر جا بخواهد میبرد و میراند، میگویند: «إحْتَنَکَ الفَرس». شیطان گفت من سواری میخواهم! این‌طور نیست که کتمان کرده باشد، گفت همه اینها را به ضلالت میکشانم!
#احتناک
http://javadi.esra.ir/-/%D8%AA%D9%81%D8%B3%D9%8A%D8%B1-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B2%D8%AE%D8%B1%D9%81-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-20-1394-10-28
  سوره فیل آیه 5 - تدبر وتفحص شخصی و المیزان
عصف مأکول : برگهای زراعتی دانه خورده / سرگین
 توضيح : برگهای زراعتی که دانه اش خورده شده و فاقد دانه است کنایه از اجساد فاقد روح پس از جمله دسته های پرندگان است . برخی آن را بمعنی "سرگین" می دانند که قرآن از باب ادب آن را مستقیم ذکر نفرموده است.
[ همه صرف ها ] صرف های محمد هادي مؤذن جامي (1 مورد)
  سوره بلد آیه 17 - http://haghani.hawzahqom.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=106&pageid=35481&siteid=106
معنی مصدر میمی مرحمة :
مرحمت همان رحمت است اما نهایت رحمت و نوعی تاکید است
 توضيح : نحویُّون معتقدند که معنای مصدر میمی شبیه مصدر أصلی است.در این جا سؤالی مطرح می شود که چطور معنای دو مصدر شبیه است ولی صیغه هایشان(وزن) با هم اختلاف دارد؟به علاوه این که مصدر میمی نسبت به مصدر أصلی استعمال کمتری دارد.نحویُّون بیان کرده اند معنای مصدر میمی - علاوه بر حدث - غالباً دلالت بر إنتهاء و نهایت کاری را می کند. مانند:« عَلَیهِ تَوَکَّلتُ و إلَیهِ مَتابِ»1در این مثال «مَتاب» به معنای توبه کامل و نهایت توبه است به طوری که مصدر أصلی آن چنین معنایی را نمی رساند2.
تفاوت دیگری که در معنای آن دو وجود دارد این است که مصدر میمی به خاطر میم زائده ای که بر سر آن آمده دلالت بر قوَّۀ و تأکید معنا می کند در حالی که مصدر أصلی چنین معنایی را نمی دهد3.

نتیجه گیری:
در پایان می توان نتیجه گرفت که: 1- این دو مصدر از جهت لفظی کاملا با هم متفاوتند به این معنی که در ثلاثی مجرد و غیر ثلاثی مجرد اوزان آنها و هم چنین کاربرد این اوزان در صرف تفاوت چشم گیری دارند به گونه ایی که می توان آنها را از یکدیگر تشخیص داد و می توان گفت که اوزان مصدر میمی در ثلاثی مجرد و غیر ثلاثی مجرد قیاسی است در حالی که اوزان مصدرأصلی در ثلاثی مجرد سماعی و در غیر ثلاثی مجرد قیاسی است. 2- از جهت معنوی تفاوت جزئی دارند به این شکل که معنی مصدر میمی شبیه مصدر أصلی است با این وجه که معنی مصدر میمی دلالت بر قوة و تأکید می کند یا در بعضی موارد نهایت کاری را می رساند.

منابع
1- قرآن کریم
2- استر آبادی، رضی الدین، شرح الرضی علی الشافیۀ، دار الکتب العلمیۀ، بیروت، 1395 ق
3- نیشابوری، حسن بن محمد، شرح النظام، مکتبۀ العزیزی، قم، 1428 ق