1-رسول خدا (ص) مسلمین را دستور داد تا براى جهاد در بدر بیرون شوند، چون ابو سفیان اعلام جنگ داده بود، ولى... شیطانهاى انسى به مردم گفتند (زنهار از جاى خود تکان مخورید و حاضر به جنگ مشوید که) ابو سفیان لشکرى جمع کرده که به هر جا وارد شوند مثل شب روى زمین را سیاه مىکنند... ولى در آن ایام ابو سفیان و هوادارانش به بدر نیامدند، و اتفاقا ابن حمام از کنار جمعیت مسلمانان گذشت، پرسید اینها کیانند؟ گفتند: رسول خدا (ص) و اصحاب او است که منتظر ابو سفیان و هواخواهان قریشى اویند، از آنجا نزد قریش آمد و جریان را به اطلاع آنها رسانید، ابو سفیان ترسید و به مکه برگشت، رسول خدا (ص) هم با نعمتى و فضلى از خدا از بدر به مدینه برگشت و این غزوه جزء غزوات شمرده شده، به نام" غزوه جیش سویق" که در شعبان سال سوم هجرت اتفاق افتاد.
علامه طباطبایی:...آنچه در روایات اسباب نزول آمده، اگر نگوئیم همهاش، حد اقل بیشترش نظریه شخصى راویان است...اختلاف مذاهب دینى هم در لحن این روایات تاثیر گذاشته، هر کسى آنها را به طرف مذهب خود سوق داده تا مذهب خویش را با آن توجیه و تایید کند.
علاوه بر اینکه جوهاى سیاسى و انگیزههایى که در هر زمانى حاکم بوده اثرى جدى در حقایق و معارف داشته و نگذاشته که حقایق، آن طور که بوده باقى بماند…(متن کامل در توضیحات آمده است)
توضیح : 1-این روایت را الدر المنثور(ج 2 ص 101) از موسى بن عقبه در کتاب مغازى خود و بیهقى در کتاب دلائلش از ابن شهاب روایت کرده اند.
2-متن کامل روایت: رسول خدا (ص) مسلمین رادستور داد تا براى جهاد در بدر بیرون شوند، چون ابو سفیان اعلام جنگ داده بود، ولى شیطان هواداران انسى خود را وادار کرد در بین مردم بروند و آنان را از ابى سفیان بترسانند، شیطانهاى انسى به مردم گفتند (زنهار از جاى خود تکان مخورید و حاضر به جنگ مشوید که) ابو سفیان لشکرى جمع کرده که به هر جا وارد شوند مثل شب روى زمین را سیاه مىکنند، منتظرند که دستشان به شما برسد و همه شما را از پا در آورده و دار و ندارتان را غارت کنند.
و خداى تعالى مسلمانان را از تهدید آن شیطانها حفظ نموده دعوت خدا و رسولش را پذیرفتند و با هر چه سرمایه که داشتند بیرون شدند، به این فکر که اگر در بدر به ابى سفیان برخوردیم که چه بهتر، چون به همین منظور بیرون مىشویم، و اگر بر نخوردیم با سرمایههاى خود از بازارى که همهساله در بدر تشکیل مىشود جنس مىخریم، چون در آن تاریخ در هر سال یک بار بازارى در بدر تشکیل مىشد و مردم در آن موسم به بدر مىآمدند، و حاجات خود را مىخریدند، و جنس خود را مىفروختند، همین کار را کردند ولى در آن ایام ابو سفیان و هوادارانش به بدر نیامدند، و اتفاقا ابن حمام از کنار جمعیت مسلمانان گذشت، پرسید اینها کیانند؟ گفتند: رسول خدا (ص) و اصحاب او است که منتظر ابو سفیان و هواخواهان قریشى اویند، از آنجا نزد قریش آمد و جریان را به اطلاع آنها رسانید، ابو سفیان ترسید و به مکه برگشت، رسول خدا (ص) هم با نعمتى و فضلى از خدا از بدر به مدینه برگشت و این غزوه جزء غزوات شمرده شده، به نام" غزوه جیش سویق" که در شعبان سال سوم هجرت اتفاق افتاد.
علامه طباطبایی: الدر المنثور این روایت را از غیر این طریق نیز نقل کرده( الدر المنثور ج 2 ص 101)، و صاحب مجمع البیان آن را بطور مفصل در مجمع از امام باقر(ع) آورده، و در نقل او آمده که این آیات در باره غزوه بدر صغرا نازل شده و مراد از جیش سویق، جیش ابى سفیان است که با لشکرى از قریش و بارهایى از سویق (بلغور) بیرون آمدند و در خارج مکه پیاده شدند و همان سویق را آذوقه خود کردند و وقتى از بر خورد با مسلمین در بدر دچار وحشت شدند، به مکه برگشتند، و مسلمانان به عنوان استهزاء، لشکرشان را لشکر سویق نامیدند(مجمع البیان ج 2- 1 ص 540). 3-باز در همان کتاب(الدر المنثور ج 2 ص 101) است که نسایى و ابن ابى حاتم و طبرانى، به سندى صحیح از عکرمه از ابن عباس روایت کردهاند که گفت: وقتى مشرکین از جنگ احد برگشتند به یکدیگر گفتند: دیدید که نه محمد را کشتید و نه دختران دشمن را به اسیرى با خود آوردید، راستى که چه ننگى به بار آوردید، باید برگردید و کار را یک سره کنید سرانجام تصمیم گرفتند و خبرش به مدینه رسید، رسول خدا (ص) وقتى این جریان را شنید به مسلمین دستور داد تا براه بیفتند، مسلمانان (که هنوز خستگى جنگ احد از تنشان در نیامده بود) براه افتادند، تا به حمراء الاسد و یا چاه ابى عتبه رسیدند، (تردید از سفیان است) مشرکین (وقتى خبر دار شدند باز ترسیدند و) گفتند خوب است فعلا برگردیم و سال بعد به جنگ اقدام کنیم، در نتیجه مشرکین به مسلمانان نزدیک نشدند، و رسول خدا (ص) و مسلمانان برگشتند و همین حرکت یکى از غزوات شمرده شد و خداى تعالى این آیه را نازل کرد:« الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ...» قبلا هم ابو سفیان براى رسول خدا (ص) خط نشان کشیده و گفته بود: موعد شما در موسم سال آینده بدر، یعنى همانجا که یاران ما را کشتید، چون موسم بدر فرا رسید، آن طرف که شجاع بود آماده قتال شد، و خود را به بدر رسانید، تا اگر قتالى پیش آید قتال کند و اگر پیش نیاید تجارت نماید، و آن طرف که ترسو بودند حرکت نکردند، در نتیجه دسته اول یعنى مسلمانان به بدر آمدند، و احدى از مشرکین را در آنجا ندیدند بناچار به کار خرید و فروش پرداختند و خداى تعالى در این باره این آیه را نازل کرد:« فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ ...».
علامه طباطبایی: منظور ما از نقل این روایت با اینکه با رعایت اختصار منافات داشت (چون در مباحث روایتى خلاصه گیرى و نقل نمونهاى جامع از هر باب بسیار مؤثر و مفید است، و باعث بصیرت و آشنایى اهل بحث و تدبر مىشود) این بود که اهل بحث متوجه این نکته گردند که آنچه در روایات اسباب نزول آمده، اگر نگوئیم همهاش، حد اقل بیشترش نظریه شخصى راویان است، به این معنا که راویان آن احادیث غالبا حوادث تاریخى را نقل مىکنند، آن گاه یکى از آیات کریمه قرآن را که با آن حادثه مناسبتى دارد ضمیمه نقل خود مىسازند و مردم خیال مىکنند که آیه نامبرده اصلا در باره همان حادثه نازل شده، و چه بسا همین عمل باعث شده که یک آیه قطعه قطعه شود و یا چند آیه که در یک سیاق قرار دارند، تکه تکه گردند، و هر تکهاش را داراى تنزیلى مستقل بپندارند و در باره چند آیهاى که پشت سر هم نازل شده بگویند: آن آیهاش در باره فلان حادثه و آیه دومش در باره آن حادثه دیگر، و سومش در باره آن حادثه دیگر نازل شده است، و در نتیجه نظم چنین آیاتى به هم خورده، سیاقش به کلى از بین برود، و این خود یکى از اسباب سستى و بى اعتبارى اینگونه روایات است.
اضافه کن بر این آنچه را که ما در اول این بحث تذکر دادیم و گفتیم: اختلاف مذاهب دینى هم در لحن این روایات تاثیر گذاشته، هر کسى آنها را به طرف مذهب خود سوق داده تا مذهب خویش را با آن توجیه و تایید کند.
علاوه بر اینکه جوهاى سیاسى و انگیزههایى که در هر زمانى حاکم بوده اثرى جدى در حقایق و معارف داشته و نگذاشته که حقایق، آن طور که بوده باقى بماند، بلکه در هالهاى از ابهام و اخفایش کرده است، بنا بر این کسى که مىخواهد در مسائل تاریخى غور و دقت کند باید این عوامل که گفتیم در ضبط و نقل احادیث تاریخى دخالت داشتهاند را از نظر دور ندارد که سخت در فهم حقایق مؤثر است (و تنها خدا هادى است).
[ بستن توضیحات ]