وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ (39)
وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ: و ماه را تقدیر کردیم و سیر او را مقرر فرمودیم منزلهاى بیست و هشت گانه از برج دوازده گانه، و هر شب در منزلى است از منازل مقرره و از آن تجاوز نکند و قصور نیابد. و زیادى و کمى نور او به حسب قرب و بعد او است به آفتاب، پس در منازل خود هر قدر از آفتاب دورتر مىشود نور او مىافزاید و چون قرب پیدا کند نور او کم و میل به تقویس نماید. حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ: تا گردید در آخر منزل خود که قریب به اجتماع است مانند چوب خوشه خرما که کهنه باشد. وجه شبه نازکى و زردى و کجى است، چه شاخه خرما چون بسیار خشک شود باریک و زرد و کج گردد به شکل هلال مىرسد، و در وقت اجتماع که دو شب آخر و آن را محاق گویند مخفى شود.
اعجاز:
على بن ابراهیم قمى (رحمه اللّه) به اسناد خود نقل فرموده که أبو سعید مکارى خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد و از روى عناد و انکار گفت: مرتبه تو به آن رسیده که دعوى امامت و خود را در مرتبه پدر خود دانى؟ حضرت فرمود:
خدا نور تو را بنشاند و تو را به فقر مبتلا سازد، چه شده که دیده بصیرت تو احول گشته و به کج بینى در من نگاه کنى، نمىدانى که خداى تعالى وحى فرستاد به عمران پیغمبر که من پسرى را به تو مرحمت کنم که اکمه و ابرص را به سازد،بعد مریم را به او داد و عیسى علیه السلام را به مریم کرامت فرمود، پس مریم از عیسى و عیسى از مریم، یعنى هر دو در یک درجه باشند و میان ایشان فرقى نیست.
أبو سعید گفت: مسئلهاى پرسم؟ حضرت فرمود: بپرس اگرچه از من قبول نکنى.
گفت: چه گوئى در حق مردى که در وقت مرگ گوید: (کل مملوک لى قدیم فهو حر لوجه اللّه) یعنى هر مملوک قدیمى از من آزاد است در راه خدا. فرمود: هر مملوکى که مدت شش ماه در خاک او داخل شده باشد آزاد است. گفت: از کجا مىگوئى؟ حضرت فرمود: خدا فرماید: «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ» و شاخه خرما در مدت شش ماه به شکل هلال مىرسد. ابو سعید انکار کرد، چون بیرون رفت کور شد و به فقر مبتلا و به در خانهها مىگشت و گدائى مىنمود تا به جهنم واصل شد، و قصه او در میان مردم شهرت یافت. «1»
[ نظرات / امتیازها ]
وَ القَمَرَ قَدَّرناهُ مَنازِلَ حَتّی عادَ کَالعُرجُونِ القَدِیمِ (39)
و ماه را چنین تقدیر کردیم در منازلی سیر میکند تا برگردد مثل شاخه خرمای قبلی یعنی هلالی.
وَ القَمَرَ قَدَّرناهُ مَنازِلَ چون ماه از خود هیچ نور ندارد لکن جسم شفّافست مثل آینه کسب نور از خورشید میکند و در یک ماه دور کره شمس میگردد و همیشه نصف مقابل شمس نورانی است و نصف دیگرش ظلمانی و در دوازده برج سیر دارد در برج اول نصف مقابل گوشه آن بر اهل زمین ظاهر میشود مثل هلال شبیه عرجون خرما آن گوشه که مقابل شمس است و هر برجی یک قسمت آن ظاهر میشود تا در برج ششم و هفتم تمام نصف مقابل مشهود اهل زمین میشود که آن را بدر میگویند سپس رو به نقصان میگذارد تا در طرف مقابل شمس تمام نصف آن رو بشمس در زمین نمایش ندارد که محاق میگویند و در دو نقطه که تعبیر به رأس و ذنب میکنند که در یک نقطه زمین فاصله میشود بین ماه و خورشید و سایه میاندازد ماه میگیرد و آنهم در شب سیزده و چهارده و پانزده واقع میشود خسوفش گویند و در یک نقطه ماه فاصله میشود بین شمس و زمین نور شمس بزمین تابش ندارد خورشید میگیرد کسوفش میگویند در اواخر ماه بیست و هشتم و بیست و نهم و اینکه خسوف و کسوف یا کلّی است که تمام قرص میگیرد و بسا جزئیست یک قسمت آن.
حَتّی عادَ کَالعُرجُونِ القَدِیمِ یعنی اواخر ماه مثل اوائل آن ماه نمایش دارد هلالی عرجون قدیم اوّل ماه است شب اوّل و دوّم و سوّم عود آن اواخر ماه است مثل شب بیست و پنجم و بیست و ششم و بیست و هفتم قبل از محاق.
[ نظرات / امتیازها ]