در این آیه روى سخن به پیامبر است و در حقیقت ترسیمى از یکى از موارد شجره خبیثه در آن به چشم مىخورد.
نخست مىفرماید : آیا ندیدى کسانى را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند ( ا لم تر الى الذین بدلوا نعمت الله کفرا).
و سرانجام قوم خود را به دارالبوار و سرزمین هلاکت و نیستى فرستادند ( و احلوا قومهم دارالبوار).
اینها همان ریشههاى شجره خبیثه و رهبران کفر و انحرافند ، نعمتهائى
همچون وجود پیامبر که نعمتى بالاتر از آن نبوده است در دامانشان قرار گرفت که مىتوانستند با استفاده از آن در مسیر سعادت ، یک شبه ره صد ساله را طى کنند ، اما تعصب کورکورانه و لجاجت و خودخواهى و خودپرستى سبب شد که این بزرگترین نعمت را کنار گذارند ، نه تنها خودشان که قومشان را نیز در این عمل وسوسه کنند و هلاکت و بدبختى را براى آنها به ارمغان آورند .
گرچه مفسران بزرگ به پیروى از روایاتى که در منابع اسلامى وارد شده گاهى این نعمت را به وجود پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) تفسیر کردهاند ، و گاهى به ائمه اهلبیت (علیهمالسلام) و کفران کنندگان این نعمت را گاهى بنى امیه و بنى مغیرة و گاهى همه کفار عصر پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) معرفى نمودهاند ، ولى مسلما مفهوم آیه وسیع است و اختصاص به گروه معینى ندارد و همه کسانى را که نعمتى از نعمتهاى خدا را کفران کنند شامل مىشود .
ضمنا آیه فوق این واقعیت را ثابت مىکند که استفاده از نعمتهاى الهى ، و مخصوصا نعمت رهبرى پیشوایان بزرگ که از مهمترین نعمتها است ، نتیجه و ثمرهاش عائد خود انسان مىشود ، و کفران این نعمتها و پشت کردن به این رهبرى پایانى جز هلاکت و سرنگون شدن به دارالبوار ندارد.
قرآن سپس دارالبوار را چنین تفسیر مىکند : جهنم است که در شعلههاى سوزانش فرو مىروند و بدترین قرارگاهها است ( جهنم یصلونها و بئس القرار ) .
در آیه بعد اشاره به یکى از بدترین انواع کفران نعمت که آنها مرتکب
مىشدند کرده مىگوید : آنها براى خدا شریکهائى قرار دادند تا مردم را به این وسیله از راه او گمراه سازند ( و جعلوا لله اندادا لیضلوا عن سبیله).
و چند روزى در سایه این شرک و کفر و منحرف ساختن افکار مردم از آئین و طریق حق بهرهاى از زندگى مادى و ریاست و حکومت بر مردم مىبرند.
اى پیامبر به آنها بگو : از این زندگى ناپایدار و بىارزش مادى بهره بگیرید اما بدانید سرانجام کار شما آتش است ( قل تمتعوا فان مصیرکم الى النار ) .
با اینکه نه این زندگى شما زندگى است که بدبختى است و نه این ریاست و حکومت شما ارزشى دارد که تبهکارى و دردسر و مصیبت است ، ولى با اینهمه این زندگى در برابر سرانجامى که دارید تمتع محسوب مىشود ، همانگونه که در آیه دیگر مىخوانیم : قل تمتع بکفرک قلیلا انک من اصحاب النار : بگو اندکى از کفر خود بهره گیر که سرانجام از اصحاب آتشى ( زمر - 8).
نکتهها:
1 -در تعبیرات معمولى گفته مىشود فلان شخص نعمت خدا را کفران کرد ، ولى در آیه فوق مىخوانیم آنها نعمت خدا را تبدیل به کفر و کفران کردند این تعبیر خاص ممکن است به خاطر یکى از دو مطلب باشد : الف - منظور تبدیل شکر نعمت به کفران است ، یعنى آنها لازم بود که در برابر نعمتهاى پروردگار شکرگزار باشند ، اما این شکر را تبدیل به کفران کردند ( در حقیقت کلمه شکر در تقدیر است و در تقدیر چنین بوده : الذین بدلوا شکر نعمت الله کفرا ) .
ب - منظور این است که آنها خود نعمت را تبدیل به کفر کردند ،
در حقیقت نعمتهاى الهى وسائلى است که طرز برداشت از آنها بستگى به اراده خود انسان دارد ، همانگونه که ممکن است از نعمتها در مسیر ایمان و خوشبختى و نیکى بهره بردارى کرد ، در مسیر کفر و ظلم و بدى هم مىتوان آنها را به کار گرفت ، این نعمتها همچون مواد اولیه هستند که به کمک آنها همه گونه محصول و فراورده مىتوان تهیه نمود ، ولى در اصل براى خیر و سعادت آفریده شدهاند .
کفران نعمت تنها به این نیست که انسان ناسپاسى خدا گوید ، بلکه هر گونه بهرهگیرى انحرافى و سوء استفاده از نعمت ، کفران نعمت است.
اصولا حقیقت کفران نعمت همین است و ناسپاسگوئى در درجه دوم قرار دارد.
همانگونه که شکران نعمت - چنانکه سابقا هم گفتیم - به معنى صرف نعمت در آن هدفى است که براى آن آفریده شده ، و سپاسگوئى با زبان در درجه بعد است ، اگر هزار بار با زبان الحمد لله بگوئى ولى عملا از نعمت سوء استفاده کنى کفران نعمت کردهاى ! در همین عصرى که ما زندگى مىکنیم بارزترین نمونه این تبدیل نعمت به کفران ، به چشم مىخورد ، نیروهاى مختلف جهان طبیعت در پرتو هوش و ابتکار خدادادى بشر به دست انسان مهار شده ، و در مسیر منافع او به کار افتاده است .
اکتشافات علمى و اختراعات صنعتى چهره این جهان را دگرگون ساخته بارهاى سنگین از روى دوش انسانها برداشته شده و بر دوش چرخهاى کارخانهها قرار گرفته است .
مواهب و نعمتهاى الهى بیش از هر زمان دیگر است ، و وسائل نشر اندیشه و گسترش علم و دانش و آگاهى از همه اخبار جهان در دسترس همگان قرار گرفته و مىبایست در چنین عصر و زمان مردم این جهان از هر نظر انسانهاى خوشبختى
باشند ، هم از نظر مادى و هم از نظر معنوى.
ولى به خاطر تبدیل این نعمتهاى بزرگ الهى به کفر و صرف کردن نیروهاى شگرف طبیعت در راه طغیان و بیدادگرى و به کار گرفتن اختراعات و اکتشافات در طریق هدفهاى مخرب به گونهاى که هر پدیده تازه صنعتى نخست مورد بهره بردارى تخریبى قرار مىگیرد و جنبههاى مثبت آن در درجه بعد است ، خلاصه این ناسپاسى بزرگ که معلول دور افتادن از تعلیمات سازنده پیامبران خدا است ، سبب شده که ، قوم و جمعیت خود را به دار البوار بکشانند .
همان دار البوارى که مجموعهاى است از جنگهاى منطقهاى و جهانى ، با همه آثار تخریبیش ، و همچنین ناامنىها و ظلمها و فسادها و استعمارها و استثمارها که سرانجام دامان بنیانگذارانش را نیز مىگیرد ، چنانکه در گذشته دیدیم و امروز هم با چشم مىبینیم.
وچه جالب قرآن پیش بینى کرده که هر قوم و ملتى کفران نعمتهاى خدا کنند مسیرشان به سوى دار البوار است.
3 -انداد جمع ند به معنى مثل است ، ولى آن گونه که راغب در مفردات و زبیدى در تاج العروس ( از بعضى از اهل لغت ) نقل کردهاند ند به چیزى گفته مىشود که شباهت جوهرى به چیز دیگرى دارد ، ولى مثل به هر گونه شباهت اطلاق مىشود ، بنابر این ند معنى عمیقتر و رساترى از مثل دارد.
طبق این معنى از آیه فوق چنین استفاده مىکنیم که کوشش ائمه کفر بر این بوده که شریکهائى براى خدا بتراشند و آنها را در جوهر ذات شبیه خدا معرفىکنند ، تا نظر خلق خدا را از پرستش او باز دارند و به مقاصد شوم خود برسند.
گاهى سهمى از قربانیها را براى او قرار مىدادند ، گاهى قسمتى از نعمتهاى الهى را ( مانند بعضى از چهار پایان ) مخصوص بتها مىدانستند ، و زمانى با پرستش ، آنها را همردیف خدا مىپنداشتند.
و از همه وقیحتر اینکه در مراسم حج خود در عصر جاهلیت که آئین ابراهیم را با انبوهى از خرافات آمیخته بودند به هنگام گفتن لبیک چنین مىگفتند : لبیک لا شریک لک - الا شریک هو لک - تملکه و ما ملک ! : اجابت دعوت کردم اى خدائى که شریکى براى تو نیست - بجز شریکى که براى تو است ! - هم مالک او هستى و هم مالک ما یملک او ! .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : کفران نعمت تنها به این نیست که انسان ناسپاسى خدا گوید ، بلکه هر گونه بهره گیرى انحرافى و سوء استفاده از نعمت ، کفران نعمت است
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]