● عبدالله عبداللهي -
اثنی عشری
وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاَّ وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ «4»
«1» اصول کافى، جلد 2، کتاب الایمان و الکفر، صفحه 335، حدیث 3.
وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ: و هلاک نکردیم اهل هیچ شهرى را از گذشتگان بر وجه عقوبت و نزول عذاب. إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ: مگر و براى آنان اجلى مکتوب و معلوم بود که ایشان را تا آن وقت مهلت داده و به مقتضاى حکمت الهى پیش از آن هلاک نفرمود و از آن مؤخر نداشت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» اطیب البیان
وَ ما أَهلَکنا مِن قَریَةٍ إِلاّ وَ لَها کِتابٌ مَعلُومٌ «4»
و هلاک نمیکنیم از هر شهرستانی اهلاشرا مگر آنکه برای آن شهرستان کتابی است نوشته شده که معلوم و محقق است چون علم الهی عین ذات است و غیر متناهی است لذا میداند هر فعلی بر طبق حکمت و مصلحت موقع صدورش چه موقعیست که وقوع پیدا کند و چه موقعی از بین برود و از برای کلیه امور دو لوح قرار داده لوح محفوظ راجع باموری که تغییرپذیر نیست و از امور حتمیه است و مصلحت ذاتی دارد لا یتغیر و لا یتبدل مثل فناء اینکه عالم و قیام قیامت و عود ارواح باجساد و ظهور بقیة اللّه و رجعت ائمة علیهم السلام و غیر آنها و لوح محو و اثبات راجع باموریست که مصلحت بوجوه و اعتبارات است ذاتی نیست بر تقدیری مصلحت دارد و بر تقدیری ندارد مثلا زید اگر صله رحم کند مصلحت او در طول عمر او است و اگر قطع رحم کند در قصر عمر او است و اینکه صله میکند یا قطع احدی جز ذات اقدس حق نمیداند، و اما لوح محفوظ را ممکنست انبیاء و ملائکه و اولیاء بلکه بسا مؤمنین هم تا حدّی بدانند و هر دو قسم آنی تقدیم و تاخیر ندارد زیرا آن قبل از مصلحت صدورش صلاح نیست و همچنین آن بعد و البته تابع مصلحت است لذا میفرماید: (وَ ما أَهلَکنامِن قَریَةٍ) ممکن است مراد اجل مرگ باشد که هر ذی روحی انفاس او هم شماره دارد چون بآخر رسید هلاکت است چنانچه میفرماید (کُلُّ مَن عَلَیها فانٍ وَ یَبقی وَجهُ رَبِّکَ ذُو الجَلالِ وَ الإِکرامِ) الرحمن آیه 26.
و ممکنست مراد هلاکت بنزول عذاب باشد (الا و لها) ضمیر بقریه برمیگردد و مراد اهل قریه است (کِتابٌ مَعلُومٌ) تمام امور متوجه بانسان وقت معینی دارد غنی و فقر عزّت و ذلت ریاست و مرءوسیّت صحت و مرض مخصوصا ملک که هر زمانی در یک طائفه است و پس از انقضاء مدت منتقل بطائفه دیگر (سر شب سر تخت و تاراج داشت سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت) و تمام امتحان بندگان است در هر حالتی که هست آیا شکر گذار است یا صابر آیا بوظائف خود عمل میکند یا نمیکند مطیع است یا عاصی و اینکه بر خود او معلوم شود و بر دیگران، و اما نزد خداوند معلوم است فقط حجة بر بنده تمام میشود بلکه بسا جماعتی امتحان میشوند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 4)- در این آیه برای این که گمان نکنند این مهلت و تمتع از لذایذ دنیاپایان ناپذیر است، اضافه میکند: «ما هیچ گروهی را در هیچ شهر و آبادی نابود نکردیم مگر این که آنها، اجل معین و زمان تغییر ناپذیری داشتند» (وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ «4»
و ما اهل هیچ قریهاى را هلاک نکردیم مگر آنکه براى آن (کارنامه و) کتابى معلوم بود.
پیام ها
1- کامیابىهاى دنیاپرستان پایانى دارد. «ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ»
2- اگر بخواهیم مىتوانیم کفّار را فوراً نابود کنیم، امّا برنامه و سنّت ما فرصت دادن و تأخیر است. «لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ»
3- به مهلت دادنهاى الهى مغرور نشویم. «لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ»
4- جامعه و تاریخ نیز قانون و زمانبندى و اصولى دارند. «قریة الا و لها کتاب معلوم»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.