وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً (45)
بعد از آن پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را امر فرماید به بیان مثل براى تزهید از دنیا و ترغیب در آخرت:
وَ اضْرِبْ لَهُمْ: و بیان کن براى مردمان. مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا: مثل زندگى دنیا را در زینت و سرعت زوال آن. کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ: مانند آبى است که نازل فرمائیم آن را از آسمان، یا از ابر، فَاخْتَلَطَ بِهِ: پس بیامیخت به سبب آن باران، نَباتُ الْأَرْضِ: گیاه رسته از زمین، یعنى گیاههاى زمین به جهت سیرابى در هم پیچیده و از غایت زیادى و پرپشتى بر سر یکدیگر افتاده، یا آن گیاه به آب آمیخته شد به این معنى که آب در جمیع اجزاى آن درآمد و آن را با طراوت و نضارت نمود، و بعد از آنکه آن گیاه به سبب باران در هم پیچیده و با طراوت و نضارت گردید. فَأَصْبَحَ هَشِیماً: پس بامداد کرد، یعنى روز دیگر گشت آن گیاه تازه و زیبا خشک گشته و در هم شکسته به مثابهاى که از غایت خشکى و شکستگى، تَذْرُوهُ الرِّیاحُ: پراکنده مىگردانند آن را بادها و از بیخ برکنند و به هر طرفى مىبرند. وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً: و هست خداوند بر همه چیز از ایجاد و افناء، توانا.
بیان تشبیه: حق تعالى در این آیه شریفه تشبیه فرموده زندگانى دنیا را به گیاهى که به سبب باران سبز شود و ببالد و به کمال نموّ رسد، و وقت آن درآید که از آن نفع یابند، ناگاه آب از او منقطع گردد و خشک و بىفایده بماند.
همچنین آدمى در دنیا خوش برآید و با طراوت و عیش و عشرت و جوانى و کامرانى رسد و مال بسیار و فرزندان بىشمار و خدم و حشم بسیار فراهم آورد و مرادها حاصل؛ خواهد که کامیاب شود، ناگهان نعمت او مبدّل به نقمت، و مکنت او به نکبت، و صحّت او به مرض، و جوانى او به پیرى، و عیش او منغّص، و جمیع احوال او منعکس گردد. در این اثناء دوره عمرش به پایان رسیده، مقتضى اجل درآید، و نهال او را باد صرصر مرگ، خشک، و از پاى بدر آرد، و تمام خرمنهاى آرزوى او را به باد نیستى دهد.
امیر المؤمنین علیه السلام در ذیل خطبهاى، این آیه را تلاوت و بعد فرماید:
نباشد مردى از دنیا در سرورى، مگر آنکه در عقب درآید او را بعد از آن خوشى اشک اندوهى. و ملاقات نکند دنیا مردى را از خوشى خود به اقبالى، مگر آنکه عطا کند او را از شدّت و بدى خود به ادبارى. و نبارد در دنیا باران وسعت و سلامتى، مگر آنکه ببارد بر او بلائى. و سزاوار است هر گاه صبح کند دنیا براى شخص در حالى که یاور او باشد، از اینکه شب کند در حالى که دنیا دشمن او باشد. و اگر طرفى از دنیا خوشگوار و شیرین باشد، طرف دیگر آن تلخ سازنده و هلاک آورنده باشد.
عبرت: امالى صدوق (رحمه اللّه) حضرت صادق علیه السلام فرماید که: داود علیه السلام بیرون رفت روزى و «زبور» مىخواند، هر گاه زبور خواندى باقى نماندى کوهى و نه سنگى و نه پرنده و درندهاى مگر آنکه جواب دادى او را.
مىگذشت تا رسید به کوهى، و بر آن پیغمبر عابدى بود حزقیل. چون شنید زمزمه کوه و صداى پرنده و درندگان را، دانست حضرت داود باشد. داود علیه السلام اذن خواست بالا رود، اذن نداد، پس داود علیه السلام گریست، خداوند وحى فرمود اى حزقیل: عیب مکن داود را و از من عافیت خواه.
حزقیل دست داود علیه السلام را گرفته بالا برد. داود علیه السلام پرسید: آیا هرگز قصد گناه نمودى؟ گفت: نه. پرسید: عجب از عبادت پیدا کردى؟گفت: نه. پرسید: آیا اتکال و میل به شهوات و لذات دنیا نمائى؟ گفت: بلى، بسا عارض شود به قلب من. پرسید: چه مىکنى؟ حزقیل گفت: داخل این شعب شوم و عبرت یابم. داود علیه السلام داخل شد دید تختى از آهن، بر آن تخت کلّه کهنه و استخوانهاى پوسیده و لوحى از آهن نوشته: من «اروى بن شلم» هزار سال پادشاهى کردم، و هزار شهر بنا و هزار دختر باکره نکاح نمودم، چون عمرم به آخر رسید، خاک فرش من شد، و سنگ مخدّه من، و کرم و عقربها همسایه من، پس هر که مرا بیند، باید که مغرور نشود به دنیا، پس عاقل نباید به زندگانى دنیا دلبستگى پیدا کند
[ نظرات / امتیازها ]
وَ اضرِب لَهُم مَثَلَ الحَیاةِ الدُّنیا کَماءٍ أَنزَلناهُ مِنَ السَّماءِ فَاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الأَرضِ فَأَصبَحَ هَشِیماً تَذرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ مُقتَدِراً (45)
و بزن از برای اینکه متکبّرین و متموّلین و کفّار و مشرکین مثل حیات دنیوی را مثل آبی است که ما نازل کنیم او را از طرف بالا، پس آمیخته شود بآن گیاه های زمین. پس صبح میکند خشک و در هم شکسته پراکنده میکند آنها را بادها و هست خداوند بر هر چیز مقتدر.
توضیح کلام: اینکه در بیابانها که وسیله آب از نهر و چشمه و چاه نیست و زمین خشک و ساده است موقعی که باران میبارد گیاههای خود روی در آنها میروید و زمین سبز و خرّم میشود، پس از آن باران قطع شود بفاصله کمی زمین خشک میشود و اینکه علفها چون ریشه ثابتی ندارد و آب بآنها نمیرسد خشک میشود و بتوسط بادها پراکنده بیابان میشود خداوند حیات دنیوی را تشبیه باین گیاهها فرمود چهار صباحی تر و تازه و خرّم میشود، سپس رو بنکس میگذارد تا اجل میرسد خشک میشود، پس از آن خاک میشود چون ریشه ثابت ندارد، مثلحیات اخروی نیست که ابد الآبادتر و تازه نه نکس دارد و نه خشک میشود و نه پراکنده لذا میفرماید:
وَ اضرِب لَهُم مرجع ضمیر هم، کسانی هستند که مغرور بدنیا شدند و علاقهمند به مال و جاه و ریاست آن شدند یا من بدنیا اشتغل- قد غرّه طول- الأمل- و الموت یأتی بغتة- و القبر صندوق العمل مَثَلَ الحَیاةِ الدُّنیا که تمام لذائذ و نعم آن مخلوط و مقرون بهزار گونه بلا و مصیبة است
دار بالبلاء محفوفة و بالغدر موصوفة
دار محنة و بلیة کَماءٍ أَنزَلناهُ مِنَ السَّماءِ ماء، آن ماء الحیوة است که آن بآن افاضه میشود مثل باران که قطره قطره نازل میشود فَاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الأَرضِ نبات روح مال و بنون و عشیره و قبیله و ریاست و غلبه است فَأَصبَحَ هَشِیماً که اجل رسید تمام آنچه داشت پراکنده صحرای دنیا شده مالش ریاستش نصیب دیگران شد تَذرُوهُ الرِّیاحُ تمام را باد برد و بهر گوشهای انداخت وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ مُقتَدِراً قدرة توانایی است، اقتدار تسلط و غلبه است، تمام تحت سلطه او هستند، تمام اینها عاریه است، یک روز میدهد و یک روز پس میگیرد.
[ نظرات / امتیازها ]