● داستان سکونت حضرت آدم(علیهالسلام) در بهشت در قرآن
مسئله بهشت آدم، و داستان آن جز در سه جای قرآن نیامده است:
1- همین آیات مورد بحث از سوره بقره.
2- در سوره اعراف که فرموده است: «وَ یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ قالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ قالَ فِیها تَحْیَوْنَ وَ فِیها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ» الخ (اعراف/25- 19).
3- در سوره طه که فرموده است: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبى، فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْرى وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فِیها وَ لا تَضْحى، فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى؟ فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى، ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدى، قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى، قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى؟ وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى» الخ (126- 115).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 194 و 195 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اصل خلقت حضرت آدم(علیهالسلام) برای سکونت در زمین بود
حضرت آدم (علیه السلام) برای این خلق شده بود که در زمین زندگی کند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : سیاق آیات مربوط به سکونت حضرت آدم (ع) در بهشت و مخصوصا آیه (إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً) الخ، این معنا را دست می دهد که آدم در اصل و در آغاز براى این خلق شده بود که در زمین زندگى کند در زمین بمیرد. و نیز از سیاق آیه سوره طه که مى فرماید: «فَقُلْنا یا آدَمُ» الخ و سوره اعراف که مى فرماید: «وَ یا آدَمُ اسْکُنْ» الخ، که داستان بهشت را با داستان سجده ملائکه به صورت یک داستان و متصل به هم آورده است، به خوبى مى رساند که منظور اصلى از خلقت آدم این بود که در زمین سکونت کند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 195 و 196 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت سکونت پیدا کردن حضرت آدم(علیهالسلام) در بهشت
اگر خداى تعالى او را (چند روزى) در بهشت منزل داد براى این بود که امتحان خود را بدهد و در نتیجه آن نافرمانى عورتشان هویدا بگردد تا بعد از آن به زمین هبوط کند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : راه زمینى شدن آدم همین بوده است که نخست در بهشت منزل گیرد و برتریش بر ملائکه و لیاقتش براى خلافت اثبات شود و سپس ملائکه مامور به سجده براى او شوند و آن گاه در بهشت منزلش دهند و از نزدیکى به آن درخت نهیش کنند و او (به تحریک شیطان) از آن بخورد و در نتیجه عورتش و نیز از همسرش ظاهر گردد و در آخر به زمین هبوط کنند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 196 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت خروج حضرت آدم(علیهالسلام) از بهشت
علت بیرون شدن از بهشت و زمینى شدن حضرت آدم (علیه السلام) آن خطیئه نبود بلکه علت این بود که به وسیله آن خطیئه عیب آن دو ظاهر گشت و این به وسیله وسوسه شیطان لعین صورت گرفت.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : عیب نامبرده هم به قرینه اى که فرموده است: «بر آن شدند که از برگ هاى بهشت بر خود بپوشانند» الخ، همان عورت آن دو بود. و معلوم است که این دو عضو مظهر همه تمایلات حیوانى است چون مستلزم غذا خوردن و نمو نیز هستند. پس ابلیس هم جز این همّى و هدفى نداشت که (به هر وسیله شده است) عیب آن دو را ظاهر سازد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 196 و 197 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● قضای حتمی خداوند بر هبوط حضرت آدم(علیهالسلام) به زمین
ظهور عیب در زندگى زمینى برای حضرت آدم (علیه السلام) به وسیله خوردن از آن درخت، یکى از قضاهاى حتمى خداوند بود که باید می شد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : گو اینکه خلقت بشرى و زمینى آدم و همسرش تمام شده بود و بعد از آن خداوند آن دو را داخل بهشت کرد. ولى مدت زیادى در این بین فاصله نشد. خلاصه آن قدر به آن دو مهلت ندادند که در همین زمین متوجه عیب خود شوند و نیز به سایر لوازم حیات دنیوى و احتیاجات آن پى ببرند. بلکه بلا فاصله آن دو را داخل بهشت کردند و وقتى داخل کردند که هنوز روح ملکوتى و ادراکى که از عالم ارواح و فرشتگان داشتند به زندگى دنیا آلوده نشده بود. به دلیل اینکه فرمود: «لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما» و نفرمود: «لیبدى لهما ما کان ورى عنهما». پس معلوم می شود، پوشیدگى عیب هاى آن دو موقتى بود و یک دفعه صورت گرفته است. چون در زندگى زمینى ممکن نیست براى مدتى طولانى این عیب پوشیده بماند. (و جان کلام و آنچه از آیات نامبرده برمی آید این است که وقتى خلقت آدم و حوا در زمین تمام شد. بلا فاصله و قبل از اینکه متوجه شوند، عیب هایشان پوشیده شده و داخل بهشت شدند).
پس ظهور عیب در زندگى زمینى و به وسیله خوردن از آن درخت یکى از قضاهاى حتمى خداوند بوده است که باید می شد و لذا فرمود: «زنهار که ابلیس شما را از بهشت بیرون نکند که بدبخت می شوید» الخ. و نیز فرمود: «آدم و همسرش را از آن وضعى که داشتند بیرون کرد» الخ. و نیز خداى تعالى خطیئه آنان را بعد از آنکه توبه کردند بیامرزید و در عین حال به بهشتشان برنگردانید بلکه به سوى دنیا هبوطشان داد تا در آنجا زندگى کنند.
و اگر محکومیت زندگى کردن در زمین با خوردن از درخت و هویدا گشتن عیب قضایى حتمى نبود و نیز برگشتن به بهشت محال نبود، باید بعد از توبه و نادیده گرفتن خطیئه به بهشت برگردند (براى اینکه توبه آثار خطیئه را از بین مى برد).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 196 و 197 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای عهدی که خداوند از حضرت آدم(علیهالسلام) گرفت
در سوره طه در صدر قصه فرموده است: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (طه/115). عهد در این آیه با عهد به معناى میثاق بر ربوبیت خداوند و عبودیت آدم، مناسب تر است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : احتمالات درباره معنای عهد:
1- فرمان نزدیک نشدن به درخت بود که فرمود: «لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ».
این احتمال صحیح نیست زیرا آیه شریفه «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ، ... وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ» و آیه بعدش «وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ» تصریح دارد بر اینکه آدم در حین خوردن از درخت نه تنها نهى خداوند را فراموش نکرده بود، بلکه کاملا به یاد آن بود. چیزى که هست ابلیس با فلسفه چینى خود نهى خداوند را براى آدم توجیه کرد که منظور این بود که جز فرشتگان و از خالدین در بهشت نشوى. در حالیکه در آیه مورد بحث درباره عهدى که مورد گفتگو است فرموده است: «آدم آن را فراموش کرد».
2- اعلام دشمنى ابلیس با آدم و همسرش بود که فرمود: «إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ».
این احتمال (که بگوئیم منظور از عهد، همان تهدیدى است که خداى تعالى کرد و ایشان را از پیروى ابلیس زنهار داد) هر چند که احتمال بعیدى نیست ولکن ظواهر آیات با آن نمی سازد. چون از ظاهر آیه نامبرده برمى آید که منظور از آن زنهار، تهدید خصوص آدم است. علاوه بر اینکه زنهارى که از شر ابلیس دادند، به هر دوى آنان دادند نه تنها به آدم و اما فراموشى را تنها به آدم نسبت داد. نیز در ذیل آیات نامبرده در سوره طه که مطابق صدر آن هاست، عهد با معناى میثاق کلى مناسبت دارد نه عهد به معناى زنهار از ابلیس. چه خداى تعالى مى فرماید: «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى، وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى» (طه/124).
3- عهد نامبرده به معناى میثاق عمومى است که از همه انسان ها عموما و از انبیا خصوصا و به وجهى مؤکدتر و غلیظ گرفته است.
تطبیق این آیات، با آیات مورد بحث اقتضا مىکند که جمله (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً) در مقابل نسیان عهد در آیات مورد بحث قرار گیرد و معلوم است که اگر با آن تطبیق شود آن وقت با عهد به معناى میثاق بر ربوبیت خداوند و عبودیت آدم مناسب تر است تا آنکه با عهد به معناى تحذیر و زنهار از ابلیس تطبیق گردد.
چون بین اعراض از یاد خداوند و پیروى ابلیس از نظر مفهوم مناسبت زیادى نیست، به خلاف میثاق بر ربوبیت که با آن مناسب تر است. چون میثاق بر ربوبیت به این معنا است که آدمى فراموش نکند که ربى، یعنى مالکى مدبر دارد و یا بگو انسان تا ابد و در هیچ حالى فراموش نکند که مملوک مطلق خداست و خود مالک هیچ چیز براى خود نیست. نه نفعى و نه ضررى نه مرگى و نه حیاتى و نه نشورى. و یا بگو نه ذاتا مالک چیزى است و نه وصفا و نه فعلا. و معلوم است آن خطیئه اى که در مقابل این میثاق قرار مى گیرد، این است که آدمى از مقام پروردگارش غفلت بورزد و با سرگرم شدن به خود و یا هر چیزى که او را به خود سرگرم مى کند، از قبیل زخارف حیات دنیاى فانى و پوسنده، مقام پروردگارش را از یاد برد (دقت بفرمائید).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 197 و 198 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آثار توجه به عهد الهی
آثار توجه به عهد الهی (عهد به معناى میثاق بر ربوبیت خداوند و عبودیت آدم):
1- انسان مى فهمد که هیچ چیزى در عالم مکروه نیست تا از آن بدش آید. هیچ مخوفى نیست تا از آن بترسد. هیچ مهیبى نیست تا از آن به دلهره بیفتد. هیچ محذورى نیست تا از آن بر حذر شود.
2- انسان می فهمد که آنچه هست همه حسن و زیبایى و محبوب است مگر آن چیزهایى که پروردگارش به او دستور داده باشد که مکروه و دشمن بدارد.
3-چنین کسى غیر از پروردگارش دیگر هیچ هم و غمى ندارد و به هیچ چیز دیگر نمى پردازد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اگر آدمى در زندگى دنیا با اختلاف جهات و تشتت اطراف و انحای آن و اینکه این زندگى را تنها به نیکان اختصاص نداده اند، بلکه مؤمن و کافر در آن مشترکند، در نظر بگیریم خواهیم دید که این زندگى به حسب حقیقت و باطن و از نظر علم به خداى تعالى و جهل به او مختلف است. آن کس که عارف به مقام پروردگار خویش است، وقتى خود را با زندگى دنیا که همه رقم کدورت ها و انواع ناملایمات و گرفتاری ها دارد مقایسه کند و در نظر بگیرد که این زندگى آمیخته اى از مرگ و حیات و سلامتى و بیمارى و فقر و توانگرى و راحت و تعب و وجدان و فقدان است و نیز در نظر بگیرد که همه این دنیا چه آن مقدارش که در خود انسان است و چه آن ها که در خارج از ذات آدمى است، مملوک پروردگار اوست، و هیچ موجودى از این دنیا استقلال در خودش و در هیچ چیز ندارد، بلکه همه از آن کسى است که نزد وى به غیر از حسن و بها و جمال و خیر، آن هم به آن معنایى از جمال و خیر که لایق عزت و جلال او باشد وجود ندارد و از ناحیه او به جز جمیل و خیر صادر نمی شود، آن وقت مى فهمد که هیچ چیزى در عالم مکروه نیست تا از آن بدش آید و هیچ مخوفى نیست تا از آن بترسد و هیچ مهیبى نیست تا از آن به دلهره بیفتد و هیچ محذورى نیست تا از آن بر حذر شود.
بلکه با چنین نظر و دیدى مى بیند که آنچه هست همه حسن و زیبایى و محبوب است مگر آن چیزهایى که پروردگارش به او دستور داده باشد که مکروه و دشمن بدارد. تازه همان چیزها را هم باز به خاطر امر خداوند مکروه و دشمن می دارد و یا محبوب قرار مى دهد و از آن لذت برده و به امر آن ابتهاج به خرج می دهد. خلاصه چنین کسى غیر از پروردگارش دیگر هیچ هم و غمى ندارد و به هیچ چیز دیگر نمى پردازد. و همه این ها براى این است که چنین کسى همه عالم را ملک مطلق پروردگار خود مى بیند و براى احدى غیر خداوند بهره و نصیبى از هیچ ناحیه عالم قائل نیست. چنین کسى چه کار دارد به اینکه مالک امر، چه تصرفاتى در ملک خود مى کند؟ چرا زنده مى کند؟ و یا مى میراند؟ و چرا نفع می رساند؟ و یا ضرر؟ و همچنین در هیچ حادثه اى که او ب وجود مى آورد، چون و چرا نمى کند.
این است آن زندگى طیب و پاکى که هیچ شقاوتى در آن نیست. نورى است که آمیخته با ظلمت نیست. سرورى است که غم با آن نیست. وجدانى است که فقدى با آن جمع نمی شود. غنائى است که با هیچ قسم فقرى آمیخته نمى گردد. همه این ها موهبت هایى است که با ایمان به خداى سبحان دست می دهد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 198 و 199 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بیعت- پیمان- عهد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آثار غفلت از عهد الهی
آثار عدم توجه به عهد الهی (عهد به معناى میثاق بر ربوبیت خداوند و عبودیت آدم):
1- چنین فردی در سرتاسر زندگى دارای ترس است از آنچه مى رسد و دارای حذر از آنچه از آن پرهیز مى کند و دارای اندوه از آنچه از دست می دهد و دارای حسرت از آنچه از او کم می شود از مال و جاه و فرزندان و یاران و سایر آنچه محبوب او است و به آن تکیه و اعتماد دارد و در زندگى خود مؤثر می داند.
2- چنین فردی هرگاه با یک ناملایمى خو بگیرد و با تلخى آن عادت کند با ناملایم تازه ترى و سوزنده ترى روبرو می شود تا عذاب را با ذائقه قلبش بچشد و دلش همواره دچار اضطراب و پریشانى باشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : آن زندگى کسى است که به مقام پروردگار خود جاهل است. چون این بى نوا با انقطاع از پروردگار خود چشمش به هیچ چیز از خودش و از خارج خودش نمى افتد مگر آنکه آن را مستقل بالذات و مضر و یا نافع، خیر و یا شر بالذات مى بیند. در نتیجه ر سرتاسر زندگى دارای ترس است از آنچه مى رسد و دارای حذر از آنچه از آن پرهیز مى کند و دارای اندوه از آنچه از دست می دهد و دارای حسرت از آنچه از او کم می شود از مال و جاه و فرزندان و یاران و سایر آنچه محبوب او است و به آن تکیه و اعتماد دارد و در زندگى خود مؤثر می داند.
او مانند دوزخیان که هر وقت پوست بدنشانبسوزد، پوستى دیگر بر تن آنان می کنند؛ هرگاه با یک ناملایمى خو بگیرد و با تلخى آن عادت کند با ناملایم تازه ترى و سوزنده ترى روبرو می شود تا عذاب را با ذائقه قلبش بچشد و دلش همواره دچار اضطراب و پریشانى باشد و جانش همواره چون شمع بسوزد و آب بشود و سینه اش همواره تنگ و بى حوصله باشد، گویى می خواهد به آسمان بالا رود. آرى خداوند اینچنین پلیدى را بر کسانى که ایمان نمى آورند مسلط مى کند «کَذلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ» (انعام/125).
حال که این معنا روشن شد، خواننده عزیز متوجه شد که بازگشت این دو امر، یعنى فراموش کردن میثاق و شقاوت در زندگى دنیا به یک امر است و شقاوت دنیوى از فروغ فراموشى میثاق است. و این همان نکته ای است که خداى سبحان مى فرماید: «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى، وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى» (طه/124) به آن اشاره نموده است. چون خطاب را در آن متوجه عموم بشر و اهل دنیا کرده است. و آن گاه در سوره مورد بحث به جاى آن بیان اینطور فرموده است: «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره/38).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 199 و 200 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بیعت- پیمان- عهد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «رغد»
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 200 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نهی الهی از نخوردن میوه درخت نه خود درخت
نهى در این جمله نهى از خوردن میوه آن درخت بود نه خود درخت. {وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ}
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اگر از آن تعبیر کرد به اینکه (نزدیک آن درخت نشوید) براى این بود که شدت نهى و مبالغه در تاکید را برساند. به شهادت اینکه فرمود: «همین که از آن درخت چشیدند، عیب هایشان بر ملا شد» (اعراف/22) و نفرمود: «همین که از آن خوردند»، وگرنه آیه «فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما» (طه/121) صریح در این است که منظور از نزدیک نشدن به آن خوردن آن است. مخالفتى هم که نتیجه اش بر ملا شدن عیب ها شد همان خوردن بود نه نزدیکى.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 200 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آثار نزدیکی به شجره ممنوعه
شجره نامبرده درختى بوده است که نزدیکى به آن مستلزم تعب و بدبختى در زندگى دنیا بود. آن بدبختی این است که انسان در دنیا پروردگار خود را فراموش کند و از مقام او غفلت بورزد. گویا آدم نمى خواست میانه آن درخت و میثاقى که از او گرفته بودند جمع کند، هم آن را داشته باشد و هم این را، ولى نتوانست و نتیجه اش فراموشى آن میثاق و وقوع در تعب زندگى دنیا شد و در آخر این خسارت را با توبه خود جبران نمود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این معنا را می توان با توجه به مطالبی که درباره آثار توجه و عدم توجه به عهد الهی بیان شد، فهمید.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 200 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «ظالم»
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 200 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ارشادی بودن نهی آدم(علیهالسلام)
نهی در این آیه از نوع نهى تنزیهى و ارشادى و خلاصه خیرخواهانه بوده است نه نهى مولوى که نافرمانیش عذاب داشته باشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : دلایل:
1- باتوجه به معنای ظلم در این آیه می توان این نتیجه را گرفت. زیرا تعبیر ظلم حضرت آدم (علیه السلام) و همسرش در سوره (طه) مبدل به تعبیر شقاوت شده است. در اینجا فرموده است: «فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ» و در آنجا فرموده است: «فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى» و شقا به معناى تعب است، همچنانکه خود قرآن آن را تفسیر نموده و تفصیل داد به اینکه «إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْرى، وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فِیها وَ لا تَضْحى» الخ (طه/119) که ترجمه اش گذشت. از اینجا به خوبى روشن مى گردد که وبال ظلم نامبرده همان واقع شدن در تعب زندگى در دنیا، از گرسنگى و تشنگى و عریانى و خستگى بوده است. بنابراین ظلم حضرت آدم (علیه السلام) و همسرش ظلم به نفس خود بود نه نافرمانى خداوند، چون اصطلاحا وقتى این کلمه گفته می شود معصیت و نافرمانى و ظلم به خداى سبحان به ذهن مى رسد. در نتیجه این نیز روشن مى گردد که پس نهى نامبرده یعنى (نزدیک این درخت نشوید) نهى تنزیهى و ارشادى و خلاصه خیرخواهانه بوده است نه نهى مولوى که تا نافرمانیش عذاب داشته باشد. (مثل اینکه شما به فرزند خود بگویى) پا برهنه راه نرو، چون ممکن است میخ پاى تو را سوراخ کند) و مخالفت چنین نهیى را معصیت نمی گویند. پس حضرت آدم (علیه السلام) و همسرش به نفس خود ظلم کردند و خود را از بهشت محروم ساختند نه اینکه نافرمانى خداوند را کرده و به اصطلاح گناهى مرتکب شده باشند.
2- از این هم که بگذریم اگر نهى خداوند تکلیفى و مولوى بود، باید بعد از آنکه مرتکبش توبه کرد و توبه اش قبول هم شد، کیفرش نیز برداشته شود و ما مى بینیم در مورد حضرت آدم (علیه السلام) این کیفر برداشته نشد. چون توبه کردند و توبه شان هم قبول شد ولى به بهشت برنگشتند و وضعى را که در آنجا داشتند به دست نیاوردند. ولی اگر نهى و تکلیف خداوند ارشادى نبود، باید غیر از اثر وضعى و تکوینى اثر دیگرى شرعى نداشته باشد، چون توبه اثر شرعى گناه را از بین مى برد و باید در مورد حضرت آدم (علیه السلام) و همسرش نیز اثر شرعى گناه را از بین مى برد و دوباره به بهشت برمى گشتند و مقام قرب را به دست مى آوردند، ولى نیاوردند. پس مى فهمیم که نهى خداوند مولوى نبود و تنها ارشاد حضرت آدم (علیه السلام) و خیر خواهى او بوده است.
ان شاء اللَّه بعدا تتمه اى براى این بحث خواهد آمد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 201 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بهشت حضرت آدم(علیهالسلام)
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ از سوال آیا بهشت آدم از بهشت هاى دنیا بود و یا از بهشت هاى آخرت؟ فرمودند: از بهشت هاى دنیا بود. آفتاب و ماه در آن طلوع مى کردند. و اگر از بهشت هاى آخرت بود آدم تا ابد از آن بیرون نمی شد. و نیز فرمودند: خداى تعالى آدم را در بهشت منزل داد و همه چیز را به غیر از یک درخت برایش مباح کرد و چون مخلوقى از خداوند بود که بدون امر و نهى و غذا و لباس و منزل و ازدواج نمی توانست زندگى کند؛ چون جز به توفیق خداوند نفع و ضرر خود را تشخیص نمی داد، لاجرم فریب دستورات و سوگند ابلیس را خورد. ابلیس نزد او و همسرش آمده و گفت: «اگر از این درخت که خداوند شما را نهى کرده است بخورید، فرشته می شوید و براى همیشه در بهشت باقى می مانید. ولى اگر از آن نخورید، خداوند از بهشت بیرونتان خواهد کرد» و سپس سوگند خورد براى آن دو که من خیرخواه شمایم. همچنانکه خداى عزوجل داستان را حکایت کرده است و مى فرماید: «ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ» (اعراف/21- 20). آدم این سخن را از او پذیرفته و از آن درخت خوردند و شد آنچه که خداى تعالى حکایت کرد: «فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما» یعنى لباس هاى بهشتى که خداوند بر تن آنان پوشانده بود بیفتاد و شروع کردند به پوشاندن خود از برگ بهشت «وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ» (اعراف/22). بعد از این عتاب که خدا به آنان کرد گفتند: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» (اعراف/23). پس خداى تعالى به ایشان فرمود: «فرود شوید در حالیکه بعضى دشمن بعضى دیگرتان باشید و شما در زمین قرارگاه و تا مدتى معین زندگى دارید». آن گاه امام فرمودند: یعنى تا روز قیامت در زمین خواهید بود، سپس فرمودند: آدم بر کوه صفا هبوط کرد و همسرش حوا به کوه مروه و به مناسبت اینکه آدم صفى خدا بود صفا را صفا و به مناسبت اینکه حوا مرئه و زن بود کوه مروه را مروه خواندند.
آدم چهل روز به سجده بود و بر بهشتى که از دست داده بود مى گریست تا آنکه جبرئیل بر او نازل شد و گفت: «آیا جز این بود که خدا تو را به دست قدرت خود آفریده و از روح خود در تو دمید؟ و ملائکه را به سجده بر تو وا داشت؟» آدم گفت: «همین طور بود». جبرئیل گفت: «پس چرا وقتى تو را نهى کرد از خوردن آن درخت، نافرمانى کردى؟». آدم گفت: «آخر ابلیس به دروغ برایم سوگند خورد».
علامه طباطبایی: در اینکه بهشت آدم از بهشت هاى دنیا بود، روایاتى دیگر از طرف اهل بیت (علیه السلام) رسیده است هر چند که بعضى از آن ها در اینکه یکى از راویانش ابراهیم بن هاشم است، مشترکند. (بحار الانوار ج 11 ص 143 ح 12 و علل)
و مراد به اینکه گفتیم از بهشت هاى دنیا بود، این است که از بهشت هاى برزخى بوده است که در مقابل بهشت خلد است و در بعضى از قسمت هاى این روایات اشاره به این معنا هست. مثل اینکه در روایت بالا فرمود: «آدم بر صفا و حوا بر مروه هبوط کرد». و نیز مانند این تعبیر که فرمود: «مراد به (مَتاعٌ إِلى حِینٍ) تا روز قیامت است». در نتیجه مکثى که مردگان در برزخ و رسیدن روز قیامت دارند مکث زمینى است. و در همین زمین زندگى مى کنند همچنانکه آیه «(قالَ) کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَسْئَلِ الْعادِّینَ قالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا لَوْ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (مومنون/113) و نیز آیه «وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَةٍ کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (روم/56) نیز این معنا را افاده مى کند (چون در هر دو آیه وقتى سؤال از زندگى برزخ مى کنند، مى پرسند: «چقدر در زمین مکث کردید») پس معلوم می شود زندگى برزخى در همین زمین است. علاوه بر اینکه عده اى از روایات از اهل بیت (علیه السلام) دلالت دارد بر اینکه بهشت آدم در آسمان بود و او با همسرش از آسمان نازل شدند. از این هم که بگذریم کسانى که انس ذهنى به روایات دارند از اینکه بهشت نامبرده در آسمان باشد و آدم از آنجا به زمین هبوط کرده باشد با اینکه در زمین خلق شده و در آن زندگى کرده باشند، هیچ تعجب نمى کند. همچنانکه در روایات در عین اینکه آمده که بهشت در آسمان است در عین حال آمده که سؤال قبر در قبر است و همین قبر یا روضه ای است از ریاض بهشت و یا حفره ای است از حفره هاى دوزخ و از این قبیل تعبیرات. و ما امیدواریم در بحثى که گفتیم به زودى پیرامون معناى آسمان خواهیم کرد این اشکال و اشکال هاى دیگر نظیر آن برطرف شود. ان شاء اللَّه العزیز.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر قمی (ج 1 ص 43) از پدرش که او بدون سند روایت کرده، روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 210 تا 212 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان حقیقت درخت ممنوعه
عبد السلام هروى گفت: «به حضرت رضا (ع) عرضه داشتم: یا بن رسول اللَّه (ص)، از درختى که آدم و حوا از آن خوردند برایم بگو تا بینم چه درختى بود؟ چون مردم درباره آن اختلاف دارند. بعضى روایت مى کنند که گندم بوده است. بعضى دیگر روایت مى کنند که درخت حسد بوده است». حضرت فرمودند: «هر دو درست است» عرضه داشتم: «با اینکه دو معناى متفاوت دارد چطور ممکن است هر دو درست باشد» ایشان فرمودند: «اى ابى صلت، یک درخت بهشت می تواند چند نوع باشد مثلا درخت گندم می تواند انگور هم بدهد. چون درخت بهشت مانند درخت هاى دنیا نیست و آدم بعد از آنکه خداى تعالى به او احترام کرد و ملائکه را واداشت تا براى او سجده کنند و او را داخل بهشت کرد، در دل با خود گفت: «آیا خداوند بشرى گرامى تر از من خلق کرده است؟». خداى عز و جل از آنچه در دل او گذشت خبردار شد. پس او را ندا داد: «سر خود را بلند کن و به ساق عرش بنگر تا چه مى بینى؟» آدم سر به سوى عرش بلند کرد و به ساق عرش نگریست و در آن دید که نوشته شده است لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه و على بن ابى طالب امیر المؤمنین و همسرش فاطمه سیده زنان عالمیان و حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشتند. آدم پرسید: «پروردگارا، اینان چه کسانیند؟» خداى عزوجل فرمود: «اى آدم اینان ذریه هاى تواند و از تو بهترند و از همه خلایق من بهترند و اگر این ها نبودند من تو را و بهشت و دوزخ و آسمان و زمین را خلق نمى کردم. پس زنهار مبادا به چشم حسد بر اینان بنگرى که از جوار من بیرون خواهى شد». پس آدم به چشم حسد بر آنان نظر افکند و آرزوى مقام و منزلت آنان کرد و خداوند شیطان را بر او مسلط ساخت تا سرانجام از آن درخت که نهى شده بود بخورد و بر حوا هم مسلطش کرد. او هم به مقام فاطمه به چشم حسد نگریست تا آنکه از آن درخت بخورد. همچنانکه آدم خورد و در نتیجه خداى تعالى هر دو را از بهشت بیرون کرد و به زمین فرستاد تا در جوار زمین باشند».
علامه طباطبایی: «این معنا در عده اى از روایات آمده است که بعضى از آن ها، از روایات مورد بحث مفصل تر و طولانى تر است و بعضى دیگر مجمل تر و کوتاه تر». و این روایت همانطور که ملاحظه مى فرمائید، این معنا را مسلم گرفته است که درخت نامبرده هم گندم بود و هم حسد. اینکه آن دو از درخت گندم خوردند ولى ثمره اش حسد شد و مقام و منزلت محمد و آل او (علیه السلام) را آرزو کردند.
مقتضاى معناى اول این است که درخت نامبرده پست تر و نالایق تر از آن بوده است که اهل بهشت اشتهاى خوردن از آن را بکنند. مقتضاى معناى دوم این است که درخت نامبرده گرانمایه تر از آن بود که آدم و همسرش از آن استفاده کنند. همچنانکه در روایتى دیگر آمده که آن درخت عبارت بوده از علم محمد و آل او (علیه السلام). و به هر حال هر چند حسد و گندم دو معناى مختلف دارند ولکن با رجوع به بیانى که ما درباره میثاق کردیم، خواهى دید که معنا یکى است و آن این است که آدم (علیه السلام) خواسته است میان تمتع و بهره مندى از بهشت که مقام قرب خداست و میثاق در آنجا واقع شده که جز به خدا توجه نکند و میان استفاده از درخت منهیه که مستلزم تعب تعلق به دنیا است جمع کند. ولى این جمع برایش فراهم نیامد و به زمین هبوط نموده و آن میثاق را فراموش کرد و هر دو امر که همان مقام رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و تمتع از درخت گندم باشد برایش جمع نشد. آن گاه خداوند او را با اجتبا هدایت نمود و با توبه ارتباط و علقه اش به دنیا را برید و به آن میثاق که از یاد برده بود ملحق نمود (دقت بفرمائید).
و منظور از اینکه در روایت فرمود: «پس آدم به چشم حسد بر آنان نظر افکند و آرزوى منزلت ایشان نمود» الخ، بیان این معنا است که مراد به حسد آدم در حقیقت غبطه و به فارسى رشک بوده است نه حسدى که (طغیان این غریزه) و یکى از اخلاق رذیله است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را عیون اخبارالرضا (ج 2391 ح 1) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 216 تا 218 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مدت زمان حضور حضرت آدم (علیهالسلام) و همسرش در بهشت
امام باقر(علیهالسلام) از پدران بزرگوارش از رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) روایت کرده است که فرمودند: مکث آدم و حوا در بهشت، از هنگامى که وارد آن شدند تا ساعتى که بیرون شدند تنها هفت ساعت از ایام دنیا بود و در همان روز که این جریان واقع شد خدا از بهشتش بیرون کرد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 221 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پیغمبر بودن حضرت آدم (علیهالسلام)
ابوذر گفت: «حضور حضرت رسول(صلّیاللهعلیهوآله) عرضه داشتم یا رسول اللَّه، آیا به نظر شما آدم پیغمبر بود یا نه». ایشان در پاسخ فرمودند: «هم نبى بود و هم رسول. چون خداى تعالى قبلا با او صحبت کرده بود و فرموده بود: «یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ» پس معلوم می شود به آنجناب وحى می شد».
علامه طباطبایی: اهل سنت و جماعت قریب به این معنا را به چند طریق روایت کردهاند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را الدر المنثور(51) از طبرانى و از کتاب عظمت ابى الشیخ و ابن مردویه روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 225 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جنت -
سمانه بيات
جنّت" به باغهاى دنیا نیز گفته مى شود، چنانکه در سوره ى قلم آیه 17 آمده است: "انّا بلوناهم کما بلونا اءصحاب الجنّة" ما صاحبان باغ را آزمایش نمودیم. آنچه از آیات دیگر قرآن و روایات استفاده مى شود، باغى که آدم در آن مسکن گزید، بهشت موعود نبوده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : کلمه |
گوینده : محسن قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● روش صحیح تربیتی -
مجيد سرابي
خداوند به حضرت آدم فرمود :
1- در محل امن و آرامی بنام بهشت ساکن شو
2- در آنجا همسری که مایۀ سکینه و آرامش قلبی توست خواهی داشت
3- از مواهب و نعمتهای گوارای بهشتی به فراوانی دراختیارت می گذارم
4- از هرجای این بوستان نعیم که بخواهید می توانید بخورید
5- اما فقط به همین یک درخت نزدیک نشو
آیا ما هم در تربیت اینگونه عمل می کنیم؟ یا اینکه 4 محدودیت ایجاد می کنیم ، و در آخر با منت بسیار ، یک آزادی ناچیز اعطاء می کنیم؟! آیا بهتر نیست برای هر " نباید" حداقل یک آزادی مشروع ارائه دهیم؟
و نکتۀ دیگر اینکه با اینهمه نعمت و رحمت الهی ، آیا انصاف است چشم طمع به آن محدودیت کوچک داشته باشیم و حاضر نباشیم از آنچه "جذاب" ولی "مضر" است چشم بپوشیم؟!!!
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : انسان |
گوینده : مجید مهدی زاده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بهشت آدم کدام بهشت بود؟ -
مسعود ورزيده
در پاسخ این پرسش باید به این نکته توجه داشت که گرچه بعضى آنرا بهشت موعود نیکان و پاکان مى دانند، ولى ظاهر این است که آن بهشت نبود. بلکه یکى از باغهاى پر نعمت و روح افزاى یکى از مناطق سر سبز زمین بوده است .
زیرا اولا بهشت موعود قیامت ، نعمت جاودانى است که در آیات بسیارى از قرآن به این جاودانگى بودنش اشاره شده ، و بیرون رفتن از آن ممکن نیست و ثانیا ابلیس آلوده و بى ایمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود، نه وسوسه هاى شیطانى است و نه نافرمانى خدا.
ثالثا در روایاتى که از طرق اهل بیت (علیهمالسلام ) به ما رسیده این موضوع صریحا آمده است .
یکى از راویان حدیث مى گوید از امام صادق (علیه السلام ) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام (علیه السلام ) در جواب فرمود: باغى از باغهاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مى تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمى شد (جنة من جنات الدنیا یطلع فیها الشمس و القمر و لو کان من جنان الاخرة ما خرج منها ابدا).
و از اینجا روشن مى شود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامى است نه مکانى یعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پائین آمد.
این احتمال نیز داده شده که این بهشت در یکى از کرات آسمانى بوده است هر چند بهشت جاویدان نبوده ، در بعضى از روایات اسلامى نیز اشاره به بودن این بهشت در آسمان شده است ولى ممکن است کلمه سماء (آسمان ) در این گونه روایات اشاره به مقام بالا باشد نه ((مکان بالا)).
ولى بهر حال شواهد فراوانى نشان مى دهد که این بهشت غیر از بهشت سراى دیگر است چرا که آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر او بود، این مقدمه اعمال و برنامه هاى او است و آن نتیجه اعمال و برنامه هایش
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این مقدمه اعمال و برنامه هاى او است و آن نتیجه اعمال و برنامه هایش
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● گناه آدم چه بود ؟ -
مسعود ورزيده
روشن است آدم با آن مقامى که خدا در آیات گذشته براى او بیان کرد مقام والائى از نظر معرفت و تقوا داشت ، او نماینده خدا در زمین بود او معلم فرشتگان بود، او مسجود ملائکه بزرگ خدا گردید، این آدم با این امتیازات مسلما گناه نمى کند، بعلاوه مى دانیم او پیامبر بود و هر پیامبرى معصوم است .
لذا این سؤ ال مطرح مى شود آنچه از آدم سر زد چه بود.
در اینجا سه تفسیر وجود دارد که مکمل یکدیگرند:
1 آنچه آدم مرتکب شد ترک اولى و یا به عبارت دیگر گناه نسبى بود نه گناه مطلق .
گناه مطلق گناهانى است که از هر کس سر زند گناه است و درخور مجازات (مانند شرک و کفر و ظلم و تجاوز) و گناه نسبى آن است که گاه بعضى اعمال مباح و یا حتى مستحب درخور مقام افراد بزرگ نیست ، آنها باید از این اعمال چشم بپوشند، و به کار مهمتر پردازند، در غیر این صورت ترک اولى کرده اند، فى المثل نمازى را که ما مى خوانیم قسمتى از آن با حضور قلب و قسمتى بى حضور قلب مى گذرد درخور شاءن ما است ، این نماز هرگز درخور مقام شخصى همچون پیامبر و على (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) نیست ، او باید سراسر نمازش غرق در حضور در پیشگاه خدا باشد، و اگر غیر این کند حرامى مرتکب نشده اما ترک اولى کرده است .
آدم نیز سزاوار بود از آن درخت نخورد هر چند براى او ممنوع نبود بلکه مکروه بود.
2 نهى خداوند در اینجا نهى ارشادى است ، یعنى همانند دستور طبیب که مى گوید: فلان غذا را نخور که بیمار مى شوى خداوند نیز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخورى از بهشت بیرون خواهى رفت ، و به درد و رنج خواهى افتاد، بنابراین آدم مخالفت فرمان خدا نکرد، بلکه مخالفت نهى ارشادى کرد.
3 اساسا بهشت جاى تکلیف نبود بلکه دورانى بود براى آزمایش و آمادگى آدم براى آمدن در روى زمین و این نهى تنها جنبه آزمایشى داشت .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : او مسجود ملائکه بزرگ خدا گردید، این آدم با این امتیازات مسلما گناه نمى کند
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.