سود پرستى یهود
به دنبال پیمانى که خداوند از یهود گرفته بود، و از جمله آن پیمان ، ایمان به پیامبران الهى و اطاعت فرمانهاى او بود، در سه آیه مورد بحث به نه بخش از دستوراتى که به یهود داده شده اشاره مى کند.
نخست مى فرماید به آیاتى که بر پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) نازل شده ایمان بیاورید، آیاتى که هماهنگ با اوصافى است که در تورات شما آمده است (و آمنوا بما انزلت مصدقا لما معکم ).
قرآن مصدق کتابى است که نزد خود شما است ، یعنى بشاراتى را که تورات و پیامبران پیشین به پیروان خود دادند که بعد از ما پیامبرى با چنین اوصاف ظهور خواهد کرد و کتاب آسمانیش داراى این ویژگیها است اکنون که مى بینید صفات این پیامبر و ویژگیهاى قرآن کاملا منطبق بر بشاراتى است که در کتب شما آمده و هماهنگى همه جانبه با آن دارد چرا به آن ایمان نمى آورید؟!.
سپس مى گوید: شما نخستین کسى نباشید که به این کتاب آسمانى کفر مى ورزید و آن را انکار مى کنید (و لا تکونوا اول کافر به ).
یعنى اگر مشرکان و بت پرستان عرب ، کافر شوند زیاد عجیب نیست عجیب کفر و انکار شما است ، آنهم به عنوان پیشگامان و نخستین مخالفان ، چرا که هم از آنها بااطلاعترید، و اهل کتابید و در کتب آسمانى شما این همه بشارات درباره ظهور چنین پیامبرى داده شده ، و به همین دلیل قبل از ظهورش شما نخستین منادیان او بودید، چه شد که بعد از این ظهور بجاى اینکه نخستین مؤ منان باشید نخستین کافران شدید؟.
آرى بسیار از یهودیان اصولا مردمى لجوجند، و اگر این لجاجت نبود باید آنها خیلى زودتر از دیگران ایمان آورده باشند.
در سومین جمله مى گوید: شما آیات مرا به بهاى اندکى نفروشید و آن را با یک میهمانى سالیانه معاوضه نکنید (ولا تشتروا بایاتى ثمنا قلیلا).
بدون شک آیات خدا را با هیچ بهائى نباید معاوضه کرد، چه کم باشد و چه بسیار، ولى این جمله در حقیقت اشاره به دون همتى این دسته از یهود است که به خاطر منافع اندکى همه چیز را بدست فراموشى مى سپردند، و آنها که تا آن روز از مبشران قیام پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) و کتاب آسمانى او بودند، هنگامى که منافع خویش را در خطر دیدند این بشارتها را انکار کردند و آیات تورات را تحریف نمودند، چرا که در صورت آشنائى مردم به حقیقت ، کاخ ریاست آنها فرو مى ریخت .
اصولا اگر تمام این جهان را به کسى بدهند تا یکى از آیات الهى را انکار کند به راستى بهاى کم و اندکى است ، زیرا این زندگى سرانجام نابود شدنى است و سراى آخرت ابدى و جاودانى است تا چه رسد که انسان بخواهد، این آیات الهى را فداى منافع ناچیزى کند.
و در چهارمین دستور مى گوید: تنها از من بپرهیزید (و ایاى فاتقون ) از این نترسید که روزى شما قطع شود و از این نترسید که جمعى از متعصبان یهود بر ضد شما سران قیام کنند، تنها از من یعنى از مخالفت فرمان من بترسید.
در پنجمین دستور مى فرماید: ((حق را با باطل نیامیزید)) تا مردم به اشتباه بیفتند (و لا تلبسوا الحق بالباطل ).
و در ششمین دستور از کتمان حق نهى کرده مى گوید: ((حق را مکتوم ندارید در حالى که شما مى دانید و آگاهید)) (و تکتموا الحق و انتم تعلمون ).
هم کتمان حق ، جرم و گناه است ، و هم آمیختن حق و باطل که هر دو از
نظر نتیجه ، یکسان مى باشند، حق را بگوئید هر چند به زیان شما باشد، و باطل را با آن نیامیزید هر چند منافع زودگذرتان به خطر بیفتد.
و بالاخره هفتمین و هشتمین و نهمین دستور را به این صورت بازگو مى کند: ((نماز را بپا دارید زکات را ادا کنید، و (عبادت دستجمعى را فراموش ننمائید) با رکوع کنندگان رکوع نمائید (و اقیموا الصلوة و آتوا الزکاة و ارکعوا مع الراکعین ).
با اینکه دستور اخیر اشاره به مساءله نماز جماعت است ، ولى از میان تمام افعال نماز تنها رکوع را بیان کرده و مى گوید: با رکوع کنندگان رکوع کنید این تعبیر شاید به خاطر آن باشد که نماز یهود مطلقا داراى رکوع نبود، این نماز مسلمانان است که یکى از ارکان اصلى آن ، رکوع محسوب مى شود.
جالب اینکه نمى گوید: نماز بخوانید، بلکه مى گوید اقیموا الصلوة (نماز را بپا دارید) یعنى تنها خودتان نماز خوان نباشید بلکه چنان کنید که آئین نماز در جامعه انسانى برپا شود، و مردم با عشق و علاقه به سوى آن بیایند.
بعضى از مفسران گفته اند تعبیر به ((اقیموا)) اشاره به این است که نماز شما تنها اذکار و اوراد نباشد بلکه آن را بطور کامل بپا دارید که مهمترین رکن آن توجه قلبى و حضور دل در پیشگاه خدا و تاءثیر نماز در روح و جان آدمى است .
در حقیقت در این سه دستور اخیر، نخست پیوند فرد با خالق (نماز) بیان شده ، و سپس پیوند با مخلوق (زکات ) و سر انجام پیوند دستجمعى همه مردم با هم در راه خدا!.
[ نظرات / امتیازها ]