از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  ایمان حقیقی ملاک سعادت است
تکرار ایمان در جمله «مَن آمَنَ بِالله...» به ما می ‌فهماند که منظور از ایمانی که در اول آیه ذکر شد ایمان ظاهری است که موجب امن از عذاب الهی نخواهد بود و منظور از ایمان دوم ایمان حقیقی است. ملاک سعادت، حقیقت ایمان به خدا و روز جزا و عمل صالح است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 293 و 294 قالب : تفسیری موضوع اصلی : ایمان گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  علت نامیده شدن مسیحیان به نصاری
امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ به سوال چرا نصارى را نصارى نامیدند؟ فرمودند: چون ایشان از اهل قریه ‏اى بودند به نام ناصره که یکى از قرای شام است که حضرت مریم (علیها سلام) و حضرت عیسى (علیه‌السلام) بعد از مراجعت از مصر در آن قریه منزل کردند.

علامه طباطبایی: در این روایت بحثى است که ان شاء اللَّه تعالى در تفسیر سوره آل عمران در ضمن داستان هاى حضرت عیسى (علیه‌السلام) متعرض آن می شویم.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 294 قالب : روایی موضوع اصلی : مسیحیت گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  علت نامیده شدن یهودیان به یهود
روایت شده است که یهودیان به آن جهت یهود نامیده شدند که از فرزندان یهودا پسر حضرت یعقوب (علیه‌السلام) هستند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 294 قالب : روایی موضوع اصلی : یهودی گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  صابئون چه کسانی اند؟
امام (علیه‌السلام) فرمودند: صابئى ‏ها قومى جداگانه ‏اند، نه مجوسند، و نه یهود، و نه نصارى، و نه مسلمان. آن ها ستارگان و کواکب را مى ‏پرستند.

علامه طباطبایی: این همان وثنیت است. چیزى که هست پرستش وثن و بت، منحصر در ایشان نیست و غیر از صابئین کسانى دیگر نیز بت‏ پرست هستند. تنها چیزى که صابئین به آن اختصاص دارند این است که علاوه بر پرستش بت، آن ها کواکب را نیز مى ‏پرستند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 294 قالب : روایی موضوع اصلی : بت پرستان گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سوال سلمان فارسی در مورد مسیحیان
سلمان فارسى گفت: از رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) از اهل دینى که من از آنان بودم (یعنى مسیحیان) پرسیدم. رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) شمّه ‏اى از نماز و عبادت آنان بگفت و این آیه نازل شد «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا» الخ.

علامه طباطبایی: در روایات دیگرى به چند طریق نیز آمده است که آیه شریفه درباره مردم مسلمان (ایرانیان) نازل شد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 294 قالب : شأن نزول موضوع اصلی : مسیحیت گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  تاریخ صابئین
ابو ریحان بیرونى در کتاب آثار باقیه خود چنین مى ‏نویسد: «اولین کسى که در تاریخ از ایشان یعنى مدعیان نبوت نامشان آمده است، یوذاسف است که بعد از یک سال از سلطنت طهمورث در سرزمین هند ظهور کرد و دستور فارسى نویسى را بیاورد و مردم را به کیش صابئیان دعوت کرد. خلقى بسیار پیرویش کردند. سلاطین پیشدادى و بعضى از کیانی ها که در بلخ توطن کرده بودند دو نیر، یعنى آفتاب و ماه را و کلیات عناصر را تعظیم و تقدیس مى ‏کردند. این بود تا آنکه وقت ظهور زرتشت رسید، یعنى سى سال بعد از تاج ‏گذارى بشتاسب. در آن ایام بقیه آن صابئى مذهب ‏ها در حران بودند و اصلا به نام شهرستان نامیده می شدند. یعنى به ایشان مى‏گفتند حرانی ها. البته بعضى هم گفته ‏اند حرانى منسوب به هادان پسر ترخ، برادر حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) است زیرا او در بین رؤساى حرانی ها متعصب‏ تر به دین خود بود. ولى ابن سنکلاى نصرانى در کتابى که در ردّ صابئى ‏ها نوشته و آن را از دروغ ها و اباطیل پر کرده است حکایت مى ‏کند که حرانی ها مى ‏گفتند: «ابراهیم از میان حرانیان بیرون رفت براى اینکه در غلاف عورتش برص افتاده بود و در مذهب حرانی ها هر کس مبتلا به برص می شد نجس و پلید مى ‏بود و به همین جهت بود که ابراهیم ختنه کرد و غلاف خود را برید و آن گاه به بت خانه رفت و از بتى صدایى شنید که می گفت: «اى ابراهیم براى خاطر تنها یک عیب از میان ما بیرون رفتى و وقتى برگشتى با دو تا عیب آمدى. از میان ما بیرون شو و دیگر حق ندارى به سوى ما برگردى». ابراهیم از گفتار آن بت در خشم شد و او را ریز ریز کرد و از میان حرانیان بیرون شد. ولى چیزى نگذشت که از کرده خود پشیمان شد و خواست تا پسر خود را به عنوان پیشکشى براى ستاره مشترى قربانى کند. چون صابئى ‏ها را عادت همین بود که فرزندان خود را براى معبود خود قربانی مى ‏کردند و چون ستاره مشترى بدانست که ابراهیم از در صدق توبه کرده است به جاى پسرش قوچى فرستاد تا آن را قربانى کند».

عبد المسیح بن اسحاق کندى در جوابى که از کتاب عبد اللَّه بن اسماعیل هاشمى نوشته است حکایت مى ‏کند که حرانیان معروفند به قربانى دادن از جنس بشر، ولکن امروز نمی توانند این عمل را علنا انجام دهند، ولى ما از این طائفه جز این سراغ نداریم که مردمى یکتاپرستند و خداى تعالى را از هر کار زشتى منزه می دارند و او را همواره با سلب وصف مى ‏کنند نه با ایجاب. به این معنا که نمی گویند خدا عالم و قادر، وحى و چه و چه است، بلکه می گویند: «خدا محدود نیست، دیده نمی شود. ظلم نمی کند و اگر اسما حسنایى براى خدا قائلند، به عنوان مجاز قائلند نه حقیقت، چون در نظر آنان صفتى حقیقى وجود ندارد». و نیز تدبیر بعضى نواحى عالم را به فلک و اجرام فلکى نسبت می دهند و درباره فلک قائل به حیات و نطق و شنوایى و بینایى هستند و از جمله عقائد آنان این است که انوار را به طور کلى احترام مى ‏کنند و از جمله آثار باستانى صابئین، گنبد بالاى محرابى است که در مقصوره جامع دمشق قرار دارد، این قبه نمازخانه صابئین بوده است. یونانی ها و رومی ها هم به دین ایشان بوده ‏اند و بعدها این قبه و جامع به دست یهودیان افتاد و آنجا را کنیسه خود کردند و بعد مسیحیان بر یهودیان غالب شده آنجا را کلیساى خود قرار دادند تا آنکه اسلام آمد و مردم دمشق مسلمان شدند و آن بنا را مسجد خود کردند.

صابئى ‏ها، هیکل‏ ها و بت هایى به نام هاى آفتاب داشتند که بنا به گفته ابو معشر بلخى در کتابش که درباره معابد روى زمین نوشته است هر یک از آن بت ها شکل خاصى داشته ‏اند. مانند هیکل بعلبک که بت آفتاب بوده است و هیکل قران که بت ماه بوده است و ساختمانش به شکل طیلسان (نوعى از لباس) کرده ‏اند و در نزدیکی اش دهى است به نام سلمسین که نام قدیمش صنم مسین (بت قمر) بوده است و نیز دهى دیگر است به نام ترع عوز، یعنى دروازه زهره که می گویند کعبه و بت هاى آنجا نیز از آن صابئی ها بوده است. بت‏ پرستان آن ناحیه از صابئین بوده ‏اند. و لات که یکى از بت هاى کعبه است به نام زحل است و عزّى که بتى دیگر بود، به معناى زهره است و صابئین انبیا بسیارى داشته ‏اند که بیشترشان فلاسفه یونان بوده ‏اند. مانند هرمس مصرى و اغثاذیمون و والیس و فیثاغورث و بابا سوار، جد مادرى افلاطون و امثال ایشان.

بعضى دیگر از طوائف صابئى‏ ها، کسانى بوده ‏اند که ماهى را حرام می دانسته‏ اند از ترس اینکه مبادا کف باشد و نیز جوجه را، چون همیشه حالت بت دارد و نیز سیر را حرام می دانستند براى اینکه صداع مى ‏آورد و خون را می سوزاند و یا منى را می سوزاند با اینکه قوام عالم به وجود منى است. باقلا را هم حرام می دانستند براى اینکه به ذهن غلظت داده و فاسدش مى ‏کند. دیگر اینکه اولین باریکه باقلا روئیده شد در جمجمه یک انسان مرده روئیده شد.

صابئین سه تا نماز واجب دارند. اولش هشت رکعت در هنگام طلوع آفتاب و دومش پنج رکعت در هنگام عبور آفتاب از وسط آسمان که همان هنگام ظهر است و در هر رکعت از نمازهاشان سه سجده هست. البته این نماز واجب است وگرنه در ساعت دوم از روز هم نمازى مستحبى دارند و همچنین در ساعت نه از روز. سومش نمازی است که در سه ساعت از شب گذشته می خوانند و صابئى ‏ها نماز را با طهارت و وضو به جا مى ‏آورند و از جنابت غسل مى ‏کنند. ولى ختنه را واجب نمی دانند چون معتقدند که چنین دستورى نرسیده است. بیشتر احکامشان در مسئله ازدواج و حدود مانند احکام مسلمین است و در مسئله مسّ میت و امثال آن، احکامى نظیر احکام تورات دارند.

صابئى ‏ها قربانیانى براى ستارگان و بت ها و هیکل هاى آن ها دارند و ذبیحه آنان را باید کاهنان و فاتنان ایشان سرببرند که از این عمل تفالى دارند و می گویند کاهن به این وسیله می تواند جواب سؤال هاى خود را بگیرد و علم به دستور العمل هایى که ممکن است مقرب خدا باشد دست یابد. بعضى گفته ‏اند: «ادریسى که تورات او را اخنوخ نامیده، همان هرمس است». بعضى گفته ‏اند: «او همان یوذاسف است». بعضى گفته ‏اند: «حرانی ها در حقیقت صابئى نیستند بلکه آن طائفه ‏اند که در کتب به نام حنفا و وثنى ‏ها نامیده شده ‏اند. براى اینکه صابئى ‏ها همان طائفه ‏اى هستند که در میان اسباط و با آنان در ایام کورش در بابل قیام کردند و در آن ایام و ایام ارطحشت به بیت المقدس رفتند و متمایل به کیش مجوس و احکام دینى آنان شدند و به دین بخت نصر درآمدند و مذهبى مرکب از مجوسیت و یهودیگرى براى خود درست کردند، نظیر سامرى‏ هاى شام. در این عصر بیشتر آنان در واسط و سواد عراق در ناحیه جعفر و جامده و دو نهر صله زندگى مى ‏کنند و خود را از دودمان انوش بن شیث و مخالف حرانى ‏ها می دانند و مذهب حرانی ها را عیب گویى مى ‏کنند و با آن ها موافقت ندارند مگر در مختصرى از مسائل. حتى این حنفا در هنگام نماز متوجه به قطب شمالى می شوند و حال آنکه حرانی ها رو به قطب جنوب نماز می خوانند». بعضى از اهل کتاب پنداشته ‏اند که متوشلخ پسر غیر فرشته ‏اى داشته است به نام صابى و صابئین را به این مناسبت صابئى نامیدند و مردم قبل از آنکه ادیان و شرایع در بشر پیدا شود و نیز قبل از خروج یوذاسف در طرف شرقى زمین در محلى به نام شمنان زندگى مى ‏کردند و همه بت ‏پرست بوده ‏اند و هم اکنون بقایایى از آن ها در هند و چین و تغزغز باقى مانده است که اهل خراسان آنان را شمنان می گویند و آثار باستانى آن ها از بهارات و اصنام و فرخاراتشان در مرز خراسان و هند باقى مانده است.

این ها معتقدند به اینکه دهر قدیم است و هر کس بمیرد روحش به کالبد شخصى دیگر منتقل می شود. نیز معتقدند که فلک با همه موجوداتى که در جوف آن است در حال افتادن در فضایى لایتناهى است و چون در حال افتادن و سقوط است حرکت دورانى به خود می گیرد. چون هر چیزى که گرد باشد وقتى از بالا سقوط کند حرکت دورانى به خود مى ‏گیرد. نیز بعضى پنداشته اند که بعضى از ایشان قائل به حدوث عالم است، پنداشته ‏اند که یک ملیون سال از پیدایش عالم مى ‏گذرد».

علاه طباطبایی: اینکه به بعضى از مفسرین نسبت داده اند که صابئیه را به مذهبى مرکب از مجوسیت و یهودیت و مقدارى از حرانیت تفسیر کرده ‏اند، به نظر با آیه مورد بحث سازگارتر است. براى اینکه در آیه شریفه سیاق سیاق شمردن ملت ها و اقوام دین ‏دار است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 294 تا 297 قالب : تاریخی موضوع اصلی : صائبون گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  صابئین - سمانه بيات
در تفسیر قمی آمده که امام فرمودند: صابئین قومی جداگانه اند که نه مجوسی اند ، نه یهودی، نه مسیحس و نه مسلمانف انها ستارگان و کواکب را می پرستیدند.
علامه طباطبایی می نویسد این همان وثنیت استف چیزیکه هست پرستش وثن و بت منحصر در ایشان نیست، و غیر از صابئین کسان دیگری بت پرست هستند تنها چیزی که صابئین به ان اختصاص دارند این است که علاوه بر پرستش بت آنها کواکب را نیز می پرستیدند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر المیزان قالب : تفسیری موضوع اصلی : بت پرستان گوینده : علامه طباطبایی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) شاه آبادی (داور) : در مورد بحث تفصیلی درباره صابئین می‌توان به جلد پنجم تسنیم مراجعه کرد.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  آنها که اهل بیت را ندیده اند - سيد علي بهبهاني
در جامع البیان، نقل شده است: سلمان فارسى به رسول اکرم صلى الله علیه وآله گفت: دوستان من که اهل ایمان و نماز بودند، ولى شما را ندیدند تا به شما ایمان بیاورند، وضع آنها در قیامت چگونه است؟ یکى از حاضرین جواب داد: اهل دوزخند. ولى این آیه نازل شد که هر کدام از پیروان ادیان که در عصر خود بر طبق وظایف و فرمان الهى عمل کرده‏اند مأجورند. البتّه این آیه نمى‏تواند بهانه و دستاویزى براى ماندن در یهودیّت و مسیحیّت باشد. زیرا اوّلاً: قرآن، اهل کتاب را به اسلام دعوت نموده است و ثانیاً: تهدید کرده که اگر آگاهانه به سراغ دینى غیر از اسلام بروند، مورد قبول نیست. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : روایی موضوع اصلی : صالحان گوینده : حجت الاسلام قرائتی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  لسان آیه شریفه - سجاد حسني پازکي
این آیه لسانش این نیست که همه ادیان حیاتبخش هستند و یکسانند و یا لسان آن نیست که شرعاً انسان در انتخاب راه ازاد است بلکه لسانش آن است که نامهای خصوصی نقشی ندارد، چه انسان به نام مسلمان مشهور باشد یا به نام یهودی یا به نام مسیحی یا به نام صائبی هیچکدام از اینها اثری ندارد تنها عامل حیاتبخش داشتن اعتقاد صحیح وعمل صالح است [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  الذین امنوا و من امن به چه کسانی برمی گردد؟ - سجاد حسني پازکي
الذین آمنوا مسلمین هستند و مَنْ آمن کلی است [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) ماجدی (داور) : [ایمان ظاهرى و ایمان واقعى‏]
در این آیه مسئله ایمان تکرار شده، و منظور از ایمان دومى بطورى که از سیاق استفاده میشود، حقیقت ایمان است، و این تکرار مى‏فهماند: که مراد از (الَّذِینَ آمَنُوا)، در ابتداى آیه، کسانى هستند که ایمان ظاهرى دارند، و باین نام و باین سمت شناخته شده‏اند، بنا بر این معناى آیه این میشود: (این نامها و نامگذاریها که دارید، از قبیل مؤمنین، یهودیان، مسیحیان، صابئیان، اینها نزد خدا هیچ ارزشى ندارد، نه شما را مستحق پاداشى مى‏کند، و نه از عذاب او ایمن میسازد).
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  همه امم - سجاد حسني پازکي
خداوند در این آیه هم دربارهٴ بنی‌اسراییل راه امید را باز کرد هم دربارهٴ غیر بنی‌اسراییل راه غرور را بست [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  بحث در قواعد عربی و رفع یک اشکال - سجاد حسني پازکي
«إنّ الذین آمنوا والذین هادوا»* این گروه دوّم *«والنصارىٰ والصابئین»* این گروه سوم و چهارم، هر کسی که دارای این اصول و عمل صالح باشد اهل نجات است قهراً این جمله می‌شود مبتدا و خبر و خود این جمله در محل رفع است تا خبر برای اِنَّ باشد که *«من آمن بالله والیوم آخر و عمل صالحاً فلهم أجرهم عند ربهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون»* نه این‌که این *«مَنْ آمن»* بدل باشد برای این *«والذین هادوا»* به بعد که سیاق بهم بخورد سیاق *«إنّ الذین آمنوا و الذین هادوا والنصارىٰ والصابئین»* یکی است اگر این *«من ٰامن»* بخواهد بدل باشد باید بدل باشد برای همه، برای اسم انّ نه خصوص *«والذین هادوا»* و اگر بدل شد آن اشکالی که قائلین به بدلیّت *«من ٰامن»* را وادار کرد که این *«مَنْ»* را بدل بگیرند حل نمی‌شود اینها فکر می‌کردند که *«إنّ الذین آمنوا»* خب کسی که مؤمن است چرا دیگر تکرار شد که *«مَن آمن بالله»* باید بگوید إنّ الذین آمنوا فلهم أجرهم عند ربّهم دیگر نباید *«مَنْ ٰامن بالله والیوم الآخر و عمل صالحاً»* تکرار بشود ناچار این *«من ٰامن»* را بدل گرفته‌اند برای *«والذین هادوا»* آن وقت این جملهٴ چهار ضلعی را که وحدت سیاق دارد تفکیک کردند گفته‌اند این *«مَنْ آمن»* بدل است برای *«والذین هادوا»* برای این‌که این ناهماهنگی پیش نیاید و این وحدت سیاق محفوظ بماند جمله *«مَنْ آمن بالله والیوم الآخر و عمل صالحاً فلهم أجرهم»* مبتدا و خبر خواهد بود و این جمله در محل رفع است تا خبر برای إنّ باشد آنگاه فرمود به این‌که اگر کسی یهودی شد آن ذلّت و مسکنت برای او ابدی نیست راه بازگشتش باز است و اگر کسی مؤمن شد به صرف این ایمان فریب نخورد قرآن کریم دربارهٴ مؤمنینی که به این ایمان ظاهریشان اکتفا کردند هشدار می‌دهد، چه مؤمنینی که به این ایمان ظاهری اکتفا کردند و واقعاً کافرند مثل منافق چه آنهایی که مؤمن فاسقند یا ضعیف الایمانند به آنها هم هشدار می‌دهد [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  صابئین مشرک نیستند - سجاد حسني پازکي
آیهٔ ١٧ سورهٴ حج این بود که مجوس و صابئین را در برابر مشرکین قرار داد فرمود: *«إنّ الذین آمنوا والذین هادوا والصابئین والنصارىٰ والمجوس والّذین أشرکوا إنّ الله یفصل بینهم یوم القیامة»*(17) صابئین جزو بت‌پرستها نیستند و گرنه جزو مشرکین بودند [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عمل صالح - سجاد حسني پازکي
قرآن کریم، گرچه ما را به عمل صالح دعوت می‌کند امّا نمی‌گوید: عمل صالح چیست؟ ما را به مصادیق عمل صالح راهنمایی می‌کند، چیزی که مأمور به است عمل صالح است، هر چیزی که منهی عنه است آن ترک، عمل صالح است امّا نمی‌فرماید: که نماز عملی است صالح، دربارهٴ سیئات، بعضی از امور و معاصی را بالصّراحة تصریح کرده است که این سیئه است فرمود: *«إنّه کان فاحشةً وساء سبیلاً»فلان آن عمل بد کاری است. راه بدی است، بعضی از گناهان را فرمود اینها سیئه است در سورهٴ مبارکهٴ اسراء بسیاری از گناهان را شمرده فرمود اینها راه بدی است *«کلّ ذلک کان سیّئه عند ربّک مکروهاً»در سورهٔ اسراء از آیهٔ بیست و دوم تا سی و نهم دربارهٴ بسیاری از مسائلی است که خدای سبحان یا امر کرده است یا نهی کرده است آنگاه در آیهٴ ٣٨ بعد از ذکر بسیاری از آن مناهی می‌فرماید: *«کلّ ذلک کان سیّئه عند ربّک مکروهاً»اوّل دعوت به توحید و نفی شرک می‌کند می‌فرماید: *«لاتجعل مع الله إلهاً آخرَ فتقعد مذموماً مخذولاً»باز در پایان هم دعوت به توحید و نفی شرک می‌کند آنگاه می‌فرماید: این مسائلی که ما گفتیم یعنی مسئلهٴ توحید، مسئلهٴ پرهیز از شرک، مسئلهٴ پرهیز از آدم کشی مسئلهٴ پرهیز از بی‌عفتی و مانند آن این‌ها حکمت است *«ذٰلک ممّا أوحىٰ إلیک ربّک من الحکمة ولاتجعل مع الله تلهاً آخَرَ»، که اوّلش توحید و آخرش هم توحید، وسطها بسیاری از مسائل اخلاقی را ذکر می‌کنند آنگاه پس از شمارش بسیاری از معاصی می‌فرماید که: اینها سیئه است و سیئی اینها پیش خدا مکروه است پس اگر سیّئات در قرآن تا حدودی مشخّص شد. عمل صالح هم که مقابل اینهاست مشخص است چون خدای سبحان عمل صالح را مقابل سیّئی می‌داند و عمل سیئی را هم مقابل عمل صالح می‌داند به شهادت آیهٔ سورهٔ توبه در آیهٔ ١٠٢ سورهٔ توبه می‌فرماید: *«وآخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیّئاً»انسانها را به چندین گروه تقسیم می‌کند، می‌فرماید در قیامت اینها به چند دسته تقسیم می‌شوند عدّه‌ای جزء کسانی هستند که عمل صالح را با سیّئی مخلوط کردند گاهی عمل خوب داشتند و گاهی عمل بد *«خلطوا عملاً صالحاً وآخَرَ سیّئاً»*(16) که عمل سیّئی را در مقابل عمل صالح قرار داد پس اگر در سورهٔ اسراء بعضی از معاصی کبیره را شمرد فرمود اینها سیّئه هستند مقابل اینها می‌شود عمل صالح هر چه که خدای سبحان، انسان را به آن امر کرد آن صالح است و هر چه را که عقل سلیم و فطرت دست نخورده تشخیص داد آن عمل صالح است امّا عدّه‌ای که خود را صاحبان عمل صالح می‌دانند و الآن در حجاب غفلت و دنیایند هم عند الاحتضار برای آن‌ها مشخص می‌شود که عملشان صالح نبود هم در قیامت، مثلاً منافقین خود را مصلح می‌پندارند و اعمال خود را صالح می‌دانند و این در حال احتضار و در قیامت برایشان روشن می‌شود در همین سورهٔ مبارکهٴ بقره، آیهٔ ١١ که قبلاً بحث آن گذشت این بود که *«وإذا قیل لهم لاتفسدوا فی الأرض قالوا إنّما نحن مصلحون»کارهای خود را صالح می‌دانند و خود را هم مصالح می‌پندارند، گروهی که کافر و منافقند در حین موت می‌فهمند اعمالشان طالح بود و نه صالح و از خدای سبحان مسئلت بازگشت به دنیا می‌کنند که بلکه عمل صالح انجام بدهند در آیهٔ ١٠٠ سورهٔ مؤمنون این چنین است که فرمود: *«حتی إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعونِ ٭ لعلّی أعمل صالحاً فیما ترکت»در حال احتضار، انسان وضعش را روشن می‌بیند یعنی پرده غفلت که کنار رفت انسان کنه عمل را می‌بیند که سیّئی بود یا صالح، آن چه را که در دنیا صالح می‌پنداشت در حال احتضار فساد او روشن می‌شود. لذا فرمود: اینها در حال احتضار اینچنین می‌گویند *«ربّ ارجعونِ ٭ لعلّی أعمل صالحاً»مرا به دنیا برگردان نه برای این‌که بمانم و لذّت ببرم چون از ماندن در دنیا و لذت بردن چیزی عاید انسان نمی‌شود انسان می‌بیند یک محتضر در حال احتضار نمی‌گوید خدایا مرا برگردان که من به فکر اولادم باشم یا دنیا را آباد کنم می‌گوید من فهمیدم که بیراهه رفته‌ام مرا برگردان که کار خیر انجام بدهم انسان در حال احتضار تمنّى برگشت به دنیا و حیات دنیا ندارد که برگردد پیش اهل و عیال، اینچنین نیست تنها آرزوی انسان محتضر این است که برگردد و کار خیر انجام بدهد *«ربّ ارجعون لعلّی أعمل صالحاً فیما ترکتُ»*(19) آنگاه خدای سبحان می‌فرماید: *«کلاّ إنّها کلمةٌ هو قائلها»این از مواردی است که بالآخره لقب تقریباً مفهوم دارد یعنی این قائلش است فاعلش نیست ما چندین بار در دنیا آزمودیم به او مهلت دادیم مع ذلک او وقتی به حال سلامت برگشت، دست از کار فاسدش برنداشت این یک حرفی است که در حال احتضار می‌زند «کلاّ»رجوع به دنیا ممکن نیست چرا؟ چون اگر هم برگردد همین است «إنها کلمةٌ هوقائلها»یعنی فاعلش نیست فقط این حرفی است که می‌زند *«ومن وراءهم برزخٌ إلی یوم یبعثون»در سورهٴ سجده هم همین معنا را در قیامت از زبان مجرمین نقل می‌کند آیهٔ ١٢ سورهٔ سجده این است که *«ولو ترىٰ إذ المجرمون ناکسوا رؤسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا وسمعنا فارجعنا نعمل صالحاً إنّا موقنون»در آن روز هم عرض می‌کنند خدایا ما را به دنیا برگردان که کار خیر انجام بدهیم معلوم می‌شود آنچه را که در دنیا، کار خیر می‌پنداشتند *«وهم یحسبون أنّهم یحسنون صنعاً»باطنش که فساد است در قیامت بر اینها روشن می‌شود به خدا عرض می‌کنند که ما را به دنیا برگردان که ما کار خیر انجام بدهیم کار صالح انجام بدهیم *«فارجعنا نعمل صالحاً إنّا موقنون» [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : صالحان گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  چرا عمل صالح در کنار ایمان آمده است؟ - سجاد حسني پازکي
مّا این‌که در این آیه در کنار ایمان، عمل صالح را هم ذکر فرمود برای آن است که ایمان به تنهایی مؤثر نیست گرچه حقیقت ایمان، اعتقاد است و اقرار است و عمل، امّا مبادا کسی خیال کند، صرف اقرار به حال انسان سودمند است برای این که این پندار ظهور نکند در نوع موارد، خدای سبحان ایمان را با عمل صالح ذکر می‌کند. حقیقت ایمان همهٴ این مراحل را دارد امّا ذکر عمل صالح بعد از ایمان نه برای آن است که ایمان فقط اعتقاد قلبی است بلکه عمل صالح جزء مظهرات ایمان و متممّات ایمان است و از آن جهت که سهم مهم را عمل صالح به عهده دارد این جزء را هم بعد از آن کل یاد می‌کند، نظیر این‌که خدای سبحان گاهی اسم ملائکه را می‌برد بعد از این اسم ملائکه را برد نام مبارک جبرئیل(سلام الله علیه) را هم علی حده می‌برد این ذکر خاص بعد ازعام یا ذکر بعضی از اجزاء معتبر بعد از کل برای توجّه دادن به آن جزء است نه برای آن است که در حقیقت ایمان، عمل دخیل نیست نمونه‌هایی این که ذکر خاص بعد ازعام یا ذکر جزء بعد از کل برای اهمیت آن مسئله مطرح است یکی‌اش در همین سورهٴ مبارکه الرحمن آیهٔ ٦٨ است که می‌فرماید: *«فیهما فاکهة ونخل ورمّان»در این دو باغ بهش، میوه است بعد می‌فرماید: انار است خوب فاکهه که فرمود رمّان را هم شامل می‌شود این نه برای آن است که رمّان فاکهه نیست بلکه به خاطر همان خصوصیت رمّان بهشتی است که باعث شده است در کنار فاکهه ذکر بشود. این عمل صالح به منزله رمّانی است که بعد از ایمان ذکر شده است ایمان کل است، اعتقاد قلبی و اقرار زبانی و عمل ارکان را در بر دارد و ذکر عمل صالح برای دعوت به آن عمل صالح است چه این که گاهی خود آن عمل جانحی و قلبی را هم در کنار ایمان ذکر می‌کند گاهی می‌فرماید: کسانی که مؤمنند و عمل صالح دارند و قلب آنها خاضع است این اخبات قلب و خضوع قلب، جزء همان درجات ایمان است که فعل قلبی است ولی مع ذلک در کنار ایمان ذکر می‌شود در سورهٴ مبارکهٴ حج وقتی امتحان الهی را ذکر می‌کند می‌فرماید: خدای سبحان در موارد امتحان، عده‌ای را می‌آزماید آنها که از علم برخوردارند و مؤمنند از این امتحان سرفراز بیرون می‌آیند آیهٴ ٥٤ سورهٔ حج این است که *«ولیعلم الّذین أُوتوا العلم أنّه الحقّ من ربّک فیؤمنوا به فتخبت له قلوبهم وإنّ الله لهادِ الّذین آمنوا إلی صراط مستقیم»که بعد از مسئلهٴ ایمان اخبت را ذکر فرمود اخبات آن طمأنینه درونی است آن تواضع درونی است که یک عمل قلبی است ایمان آن را هم در بردارد منتها درجه‌ای از درجات ایمان، اخبات است که خدای سبحان مخبتین را دوست دارد، مخبت یعنی کسی که سر بر نمی‌آورد در برابر خدا، گردن فرازی ندارد او مسلم است و منقاد و مطیع محض، و احیاناً برای اهمیت بعضی از مسائل، گاهی جزئیات اعمال صالح را هم خدای سبحان ذکر می‌کند مثل آیهٔ ٢٧٧ همین سورهٔ مبارکهٴ بقره می‌فرماید: *«إنّ الّذین آمنوا وعملوا الصّالحات وأقاموا الصّلوة وآتَوا الزکوة»خب مسئلهٴ اقامهٴ نماز و ایتاء زکات، یقیناً جزء اعمال صالحه است با این‌که صالحات را به عنوان جمع محلّی به الف و لام ذکر کرد فرمود: آنها که مؤمند و عمل صالح انجام می‌دهند و همه کارهای خیر را انجام می‌دهند و نماز می‌خوانند و زکات می‌دهند، این *«أقاموا الصلاة وآتوا الزکاة»را در کنار *«عملوا الصالحات»ذکر کرده است نه به خاطر آنکه *«عملوا الصّالحات»*، صلات و زکات را در برندارد بلکه به خاطر ذکر خاص بعد از عام است برای دعوت به این خاص و اهمیت این خاصّها است [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم قالب : تفسیری موضوع اصلی : صالحان گوینده : آیت الله جوادی آملی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سرگذشت جالب سلمان فارسى - مسعود ورزيده
بد نیست در اینجا شاءن نزولى را که براى تفسیر آیه فوق آمده است و در تفسیر جامع البیان (طبرى ) جلد اول نقل شده براى تکمیل این بیان بیاوریم ، در این تفسیر چنین مى خوانیم :
((سلمان )) اهل جندى شاپور بود. با پسر حاکم وقت رفاقت و دوستى محکم و ناگسستنى داشت ، روزى با هم براى صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آنها به راهبى افتاد که به خواندن کتابى مشغول بود، از او راجع به کتاب مزبور سؤ الاتى کردند راهب در پاسخ آنها گفت : کتابى است که از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصیت و نافرمانى او کرده است ، در این کتاب از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق نهى شده است ، این همان انجیل است که بر عیسى مسیح نازل شده .
گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقیق بیشتر بدین او گرویدند به آنها دستور داد که گوشت گوسفندانى که مردم این سرزمین ذبح مى کنند حرام است از آن نخورند.
سلمان و فرزند حاکم وقت روزها همچنان از او مطالب مذهبى مى آموختند روز عیدى پیش آمد حاکم ، مجلس میهمانى ترتیب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت کرد، در ضمن از پسرش نیز خواست که در این مهمانى شرکت کند، ولى او نپذیرفت .
در این باره به او زیاد اصرار نمودند، اما پسر اعلام کرد که غذاى آنها بر او حرام است ، پرسیدند این دستور را چه کسى به تو داده ؟ راهب مزبور را معرفى کرد.
حاکم راهب را احضار نموده به او گفت : چون اعدام در نظر ما گران
و کار بسیار بدى است تو را نمى کشیم ولى از محیط ما بیرون برو!
سلمان و دوستش در این موقع راهب را ملاقات کردند، وعده ملاقات در ((دیر موصل )) گذاشته شد، پس از حرکت راهب ، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفایش بود، تا آماده حرکت گردد، او هم همچنان سرگرم تهیه مقدمات سفر بود ولى سلمان بالاخره طاقت نیاورده تنها به راه افتاد.
در دیر موصل سلمان بسیار عبادت مى کرد، راهب مذکور که سرپرست این دیر بود او را از عبادت زیاد بر حذر داشت مبادا از کار بیفتد، ولى سلمان پرسید آیا عبادت فراوان فضیلتش بیشتر است یا کم عبادت کردن ؟ در پاسخ گفت : البته عبادت بیشتر اجر بیشتر دارد.
عالم دیر پس از مدتى به قصد بیت المقدس حرکت کرد و سلمان را با خود به همراه برد در آنجا به سلمان دستور داد که روزها در جلسه درس علماى نصارى که در آن مسجد منعقد مى شد حضور یابد و کسب دانش کند.
روزى سلمان را محزون یافت ، علت را جویا شد، سلمان در پاسخ گفت تمام خوبیها نصیب گذشتگان شده که در خدمت پیامبران خدا بوده اند.
عالم دیر به او بشارت داد که در همین ایام در میان ملت عرب پیامبرى ظهور خواهد کرد که از تمام انبیاء برتر است ، عالم مزبور اضافه کرد من پیر شده ام خیال نمى کنم او را درک نمایم ، ولى تو جوانى امیدوارم او را درک کنى ولى این را نیز بدان که این پیامبر نشانه هائى دارد از جمله نشانه خاصى بر شانه او است ، او صدقه نمى گیرد، اما هدیه را قبول مى کند.
در بازگشت آنها به سوى موصل در اثر جریان ناگوارى که پیش آمد سلمان عالم دیر را در بیابان گم کرد.
دو مرد عرب از قبیله بنى کلب رسیدند، سلمان را اسیر کرده و بر شتر سوار نموده به مدینه آوردند و او را به زنى از قبیله ((جهینه )) فروختند!
سلمان و غلام دیگر آن زن به نوبت روزها گله او را به چرا مى بردند، سلمان در این مدت مبلغى پول جمع آورى کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) را مى کشید.
در یکى از روزها که مشغول چرانیدن گله بود رفیقش رسید و گفت : خبر دارى امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مى کند پیامبر و فرستاده خدا است ؟
سلمان به رفیقش گفت : تو اینجا باش تا من بازگردم ، سلمان وارد شهر شد، در جلسه پیامبر حضور پیدا کرد اطراف پیامبر اسلام مى چرخید و منتظر بود پیراهن پیامبر کنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده کند.
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) متوجه خواسته او شد، لباس را کنار زد، سلمان نشانه مزبور یعنى اولین نشانه را یافت ، سپس به بازار رفت ، گوسفند و مقدارى نان خرید و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود چیست ؟ سلمان پاسخ داد: صدقه است ، پیامبر فرمود: من به آنها احتیاج ندارم به مسلمانان فقیر ده تا مصرف کنند.
سلمان بار دیگر به بازار رفت مقدارى گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم آورد پیامبر پرسید این چیست ؟ سلمان پاسخ داد هدیه است ، پیامبر فرمود: بنشین . پیامبر و تمام حضار از آن هدیه خوردند، مطلب بر سلمان آشکار گشت زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود.
در این میان سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد، و نماز، روزه و ایمان آنها به پیامبر و انتظار کشیدن بعثت وى را شرح داد
کسى از حاضران به سلمان گفت آنها اهل دوزخند! این سخن بر سلمان گران آمد، زیرا او یقین داشت اگر آنها پیامبر را درک مى کردند از او پیروى مى نمودند.
اینجا بود که آیه مورد بحث بر پیامبر نازل گردید و اعلام داشت : آنها که به ادیان حق ایمان حقیقى داشته اند و پیغمبر اسلام را درک نکرده اند داراى اجر و پاداش مؤ منان خواهند بود

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : روایی موضوع اصلی : ایمان گوینده : مسعود ورزیده
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  صابئان کیانند؟ - مسعود ورزيده

دانشمند معروف ((راغب )) در کتاب ((مفردات )) مى نویسد: آنها جمعیتى از پیروان نوح (علیه السلام ) بوده اند، و ذکر این عده در ردیف مؤ منان و یهود و نصارا نیز دلیل آن است که اینان مردمى متدین به یکى از ادیان آسمانى بوده ، و به خداوند و قیامت نیز ایمان داشته اند.
و اینکه بعضى آنها را مشرک و ستاره پرست ، و بعضى دیگر آنها را مجوس مى دانند صحیح نیست ، زیرا آیه 17 سوره حج ، ((مشرکان )) و ((مجوس )) را در کنار ((صابئان )) آورده مى گوید: ((ان الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصارى و المجوس والذین اشرکوا ...
بنابراین صابئان بطور یقین غیر از مشرکان و مجوسند.
اما اینکه آنها چه کسانى هستند؟ بین مفسران و علماى ملل و نحل اقوال گوناگونى وجود دارد و نیز در اینکه ماده اصلى این لغت (صابئین ) چیست ؟ بحث است .
((شهرستانى )) در کتاب ((ملل و نحل )) مى نویسد: ((صابئه )) از ((صبا)) گرفته شده ، چون این طائفه از طریق حق و آئین انبیاء منحرف گشتند لذا آنها را ((صابئه )) مى گویند.
در ((مصباح المنیر)) فیومى آمده : ((صبا)) به معنى کسى است که از دین خارج شده و به دین دیگرى گرویده .
در ((فرهنگ دهخدا)) پس از تاءیید اینکه این کلمه عبرى است مى گوید صابئین جمع صابى و مشتق از ریشه عبرى (ص ب ع ) به معنى فرو رفتن در آب (یعنى تعمیدکنندگان ) مى باشد. که به هنگام تعریب ((ع )) آن ساقط شده و مغتسله که از دیر زمانى نام محل پیروان این آئین در خوزستان بوده و هست ترجمه جامع و صحیح کلمه ((صابى )) است
محققان معاصر و جدید نیز این کلمه را عبرى مى دانند.
((دائرة المعارف )) فرانسه جلد چهارم صفحه 22 این واژه را عبرى دانسته و آنرا به معنى فرو بردن در آب یا تعمید مى داند.
((ژسینوس )) آلمانى مى گوید: این کلمه هر چند عبرى است ولى محتمل است از ریشهاى که به معنى ستاره است مشتق باشد.
نویسنده ((کشاف اصطلاح الفنون )) ((صابئین فرقه اى هستند که ملائکه را مى پرستند، و ((زبور)) مى خوانند، و به قبله توجه مى کنند.
در کتاب ((التنبیه و الاشراف )) به نقل ((امثال و حکم )) صفحه 1666 آمده : ((پیش از آنکه زرتشت آئین مجوس را به گشتاسب عرضه کند و او آن را بپذیرد مردم این ملک بر مذهب ((حنفاء)) بودند و ایشان صابئانند، و آن آئینى هست که ((بوذاسب )) آن را به زمان ((طهمورس )) آورده است .
و اما علت اختلافات و گفتگو درباره این طائفه این است که : در اثر کمى جمعیت آنها و اصرار به نهان داشتن آئین خود، و منع از دعوت و تبلیغ و اعتقاد بر اینکه : آئین آنها، آئین اختصاصى است ، نه عمومى ، و پیغمبرشان فقط براى نجات آنها مبعوث شده است و بس وضع آنها به صورت اسرارآمیزى درآمده ، و جمعیت آنها به سوى انقراض مى رود. این به خاطر همان احکام خاص و اغسال مفصل و تعمیدهاى طولانى است که باید در زمستان و تابستان انجام دهند ازدواج با غیر همکیش خود را حرام مى دانند و حتى الامکان به رهبانیت و ترک معاشرت
بانوان دستور مؤ کد دارند و بسیارى از آنها بر اثر آمیزش فراوان با مسلمانان تغییر آئین مى دهند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : تفسیری موضوع اصلی : ایمان گوینده : مسعود ورزیده
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عقاید صابئان - مسعود ورزيده
آنها معتقدند نخست کتابهاى مقدس آسمانى به آدم ، و پس از وى به نوح ، و بعد از او به سام ، و سپس به رام ، و بعد به ابراهیم خلیل ، سپس به موسى و بعد از او بر یحیى بن زکریا نازل شده است .
کتابهاى مقدسى که از نظر آنان اهمیت کتاب را ((سدره )) یا ((صحف )) آدم نیز مى نامند که از چگونگى خلقت و پیدایش موجودات بحث مى کند.
2 کتاب ((ادرافشادهى )) یا ((سدرادهى )) که درباره زندگى حضرت یحیى و دستورات و تعالیم او سخن مى گوید. آنها معتقدند این کتاب به وسیله جبرئیل به یحیى وحى و الهام شده .
3 کتاب ((قلستا)) درباره مراسم ازدواج و زناشوئى و کتابهاى فراوان دیگرى نیز دارند که به خاطر اختصار از ذکر آنها صرفنظر مى شود.
چنانکه از گفته بالا و از نظر محققان در اثر چگونگى پیروان این آئین به دست مى آید آنان پیروان یحیى بن زکریا مى باشند، و هم اکنون قریب پنج هزار نفر از پیروان این آئین در خوزستان (کنار رود کارون و در اهواز، خرمشهر، آبادان شادگان ) به سر مى برند.
آئین خود را به حضرت یحیى بن زکریا که مسیحیان او را یحیى تعمید دهنده یا ((یوحناى معمد)) مى خوانند منسوب نموده اند.
ولى نویسنده کتاب ((بلوغ الارب )) مى گوید: ((صابئین )) یکى از ملتهاى
بزرگ هستند و اختلاف نظر درباره آنها به نسبت معرفت افراد از آئین آنان است و همانطور که از آیه 62 بقره بر مى آید این جمعیت به دو گروه مؤ من و کافر تقسیم مى شوند، اینان همان قوم ابراهیم خلیلند که ابراهیم ماءمور دعوت آنان بود، آنها در حران سرزمین صابئان زندگى مى کردند، و بر دو قسم بودند: صابئان حنیف و صابئان مشرک .
مشرکان آنها به ستارگان و خورشید و قمر و ... احترام مى گذاشتند و گروهى از آنان نماز و روزه انجام مى دادند، کعبه را محترم مى شمردند و حج را به جا مى آوردند، مردار، خون ، گوشت خوک و ازدواج با محارم را همچون مسلمانان حرام مى دانستند. عده اى از پیروان این مذهب از بزرگان دولت در بغداد بودند که ((هلال بن محسن )) صابئى از آن جمله است .
اینان اساس دین خود را به گمان خویش بر این پایه قرار داده اند که : بایست خوبى هر کدام از ادیان جهان را گرفت و آنچه بد است از آن دورى جست ، اینان را به این جهت صابئین گفتند که از تقید به انجام تمام دستورات یک دین سرپیچیدند ... بنابراین اینها با تمام ادیان از یک نظر موافق و از نظر دیگر مخالف هستند.
جمعیت صابئان حنیف با اسلام هماهنگ شدند و مشرکان آنها با بت پرستان همراه گردیدند.
وى در پایان بحث بار دیگر متذکر مى شود که این گروه دو قسم بودند: صابئان مشرک و صابئان حنیف و بین این دو مناظرات و بحثهاى فراوانى رد و بدل مى شد.
از مجموع بحثهاى فوق بر مى آید که آنها در اصل پیرو یکى از پیامبران الهى بوده اند، اگر چه در تعیین پیامبرى که آنها خود را وابسته به او معرفى مى کنند اختلاف است . همچنین روشن شد که آنها جمعیت بسیار کمى هستند که در حال انقراض مى باشند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : روایی موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیه‌السلام) گوینده : مسعود ورزیده
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.