پس از ساخته شدن کعبه، به ابراهیم ندا رسید که:
وَ اَذِّنْ فِى النّاسِ بِالْحَجِ
و اینک در میان جامعه و امت براى شتافتن به سوى خانه خدا و گزاردن حج بانگ برآور.
در مورد این که روى سخن در آیه شریفه با کیست، دو نظر است:
1 - به باور گروهى از جمله «ابن عباس» و «ابومسلم» روى سخن در آیه شریفه با پدر توحیدگرایان ابراهیم است، به همین جهت او به فرمان خدا در مقام ایستاد و ندا داد که: هان اى مردم! خدا شما را به انجام حج فراخوانده است پس به سوى کعبه بشتابید.
یا ایها النّاس ان اللّه دعاکم الى الحجّ...
و مردم نیز در کران تا کران گیتى نداى او را شنیدند و در پاسخ فراخوان جهان شمول او فریاد شادى سر دادند که:
لبّیک اللّهم لبّیک!
گفتنى است که این دیدگاه از امیر مؤمنان علیه السلام نیز روایت شده است.
2 - اما به باور گروهى دیگر از جمله «حسن»، «جبایى» و ... روى سخن با پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله است و آن حضرت نیز در راه انجام دستور خدا و رساندن پیام او در «حجةالوداع» وجوب برنامه حج را به آگاهى مردم رسانید.
بیشتر مفسران دیدگاه نخست را برگزیده و مى گویند: خداى توانا نداى ابراهیم را به گوش همه کسانى که در آینده حج مى گزارند، رسانید، درست همان گونه که نداى آن مورچه را - با این که در زمین بود و «سلیمان» در میان انبوه لشکریانش بر جایگاه بلندى قرار داشت - رسانید.
«ابن عباس» آورده است که ابراهیم براى انجام فرمان خدا بر بلندترین نقطه کوه «ابوقبیس» رفت و دو انگشت را بر گوش هاى خود نهاد و ندا داد که:
ایها النّاس اجیبوا ربکم!
هاى اى مردم! دعوت همگانى پروردگارتان را براى انجام حج پاسخ گویید.
و مردم در هر کجا بودند، حتى در پشت پدران و شکم مادرانشان به آن فراخوان لبیک گفتند، و نخستین لبیک گویان مردم «یمن» بودند.
یَاْتُوْکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَاْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ
تا مردم پیاده و سوار بر مرکب هاى تکیده و لاغر از هر راه دورى به سوى تو بیایند.
واژه «ضامر» به گونه اى که گذشت به مفهوم شتر تکیده و لاغر است، و «ابن عباس» مى گوید: چه شتر و چه دیگر دام ها هنگامى که بر قلمرو حرم در آیند تکیده مى شوند.
«سعید بن جبیر» مى گوید: «ابن عباس» به فرزندان خویش مى گفت: فرزندان من! از مکه و درون شهر براى انجام آداب حج پیاده حرکت کنید تا پیاده به سوى این شهر باز گردید و از پیادگان به شمار آیید، چرا که من از پیامبر شنیدم که مى فرمود:
للحاج الرّاکب بکل خطوة تخطوها راحلة سبعون حسنة و للحاجّ الماشی بکل خطوة یخطوها سبعمائة حسنة من حسنات الحرم.
کسى که سواره حج گزارد، در برابر هر گامى که مرکب او بر مى دارد، هفتاد حسنه و پاداش دارد، اما کسانى که با پاى پیاده براى حج حرکت مى کنند، به هر گام خود هفتصد حسنه خواهند داشت.
پرسیدند: اى پیامبر خدا، منظور از حسنه و پاداش «حرم» چیست؟
قیل: و ما حسنات الحرم؟
فرمود: پاداش و حسنه اى است که هر کدام با یکصدهزار حسنه برابرى مى کند.
قال: الحسنة بمأة الف حسنة(64)
از پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله آورده اند که فرمود:
انّ اللّه تعالى یباهى باهل عرفات الملائکة، یقول: یا ملائکتى انظروا الى عبادى شعثاً غبرا...(65)
خدا به مردمى که در صحراى عرفات براى شناخت حق و راز و نیاز با او و انجام مراسم و آداب حج گرد مى آیند، بر فرشتگان مباهات نموده و مى فرماید: هان اى فرشتگان من! به بندگان حقجوى من بنگرید که با موهاى ژولیده و سر و چهره غبارگرفته از راه هاى دور به سوى خانه ام شتافته اند.
من شما را به گواهى مى گیرم که خواسته هاى آنان را برآوردم و آنان را به آرزوهاى خودشان رساندم و ناشایستگان آنان را به خاطر شایسته کردارانشان مورد بخشایش قرار دادم و به خوبانشان هرچه خواستند ارزانى داشتم.
[ نظرات / امتیازها ]
بعد از آماده شدن خانه کعبه براى عبادت کنندگان ، خدا به ابراهیم (علیه السلام ) دستور مى دهد: در میان مردم براى حج اعلام کن تا پیاده و سوار بر مرکبهاى لاغر، از هر راه دور قصد خانه خدا کنند (و اذن فى الناس بالحج یاتوک رجالا و على کل ضامر یاتین من کل فج عمیق ).
((اذن )) از ماده اذان به معنى اعلام و ((رجال )) جمع ((راجل )) به معنى ((پیاده ))، و ((ضامر)) به معنى حیوان لاغر، و ((فج )) در اصل به معنى فاصله میان دو کوه و سپس به جاده هاى وسیع اطلاق شده و ((عمیق )) در اینجا به معنى دور است .
در روایتى که در تفسیر ((على بن ابراهیم )) آمده مى خوانیم : ((هنگامى که ابراهیم چنین دستورى را دریافت داشت عرض کرد خداوندا، صداى من به گوش مردم نمى رسد، اما خدا به او فرمود: علیک الاذان و على البلاغ !:((تو اعلام کن و من به گوش آنها مى رسانم ))!
((ابراهیم )) بر محل ((مقام )) بر آمد، و انگشت در گوش گذارد و رو به سوى شرق و غرب کرد و صدا زد و گفت : ایها الناس کتب علیکم الحج الى البیت العتیق فاجیبوا ربکم : ((اى مردم حج خانه کعبه بر شما نوشته شده ، دعوت پروردگارتان را اجابت کنید.
و خداوند صداى او را به گوش همگان حتى کسانى که در پشت پدران و رحم مادران بودند رسانید، و آنها در پاسخ گفتند: لبیک اللهم لبیک !... و تمام کسانى که از آن روز تا روز قیامت در مراسم شرکت مى کنند از کسانى هستند که در آن روز دعوت ابراهیم را اجابت کردند)).
و اگر حجاج پیاده را مقدم بر سواره ذکر کرده به خاطر این است که مقام آنها در پیشگاه خدا افضل است چرا که رنج این سفر را بیشتر تحمل مى کنند، و به همین دلیل در روایتى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : کسى که پیاده حج مى کند در هر گام هفتصد حسنه دارد در حالى که سواره ها در هر گام هفتاد حسنه دارند.
و یا به خاطر این است که اهمیت زیارت خانه خدا را مشخص کند که باید با استفاده از هر گونه امکانات به سوى او آیند و همیشه در انتظار مرکب سوارى ننشینند.
تعبیر به ((ضامر)) (حیوان لاغر) اشاره به این است که این راه ، راهى است که حیوانات را لاغر مى کند چرا که از بیابانهاى سوزان و خشک و بى آب و علف مى گذرد و هشدارى است براى تحمل مشکلات این راه .
و یا اینکه حیواناتى را انتخاب کنند، ورزیده و چابک و پر تحمل ، حیواناتى که در میدان تمرین ، لاغر شده و عضلاتى صفت و محکم دارند که در اینگونه راهها حیوانات پروارى به کار نمى آید (و انسانهاى پرورش یافته در ناز و نعمت نیز مرد این راه نیستند).
تعبیر به ((من کل فج عمیق )) اشاره به این است که نه فقط از راههاى نزدیک بلکه از راههاى دور نیز باید به سوى این مقصد حرکت کنند (کلمه ((کل )) در اینجا به معنى استقراء و فراگیرى نیست بلکه به معنى کثرت است ).
مفسر معروف ((ابوالفتوح رازى )) در ذیل این آیه سرگذشت جالبى را از مردى به نام ابوالقاسم بشر بن محمد نقل مى کند که مى گوید: در حال طواف پیر مردى را دیدم در نهایت ضعف و ناتوانى که آثار رنج سفر در چهره او نمایان بود و عصا به دست گرفته طواف مى کرد، نزدیک او رفتم و از او پرسیدم از کجا مى آئى ؟ گفت : از راهى بسیار دور و پنج سال است که راه سپرده ام تا به اینجا رسیده ام ! از رنج سفر، پیر و ناتوان شده ام ، گفتم به خدا سوگند این مشقتى بزرگ و در عین حال اطاعتى نیکو و محبتى صادقانه در پیشگاه حق است .
از شنیدن این سخن شاد شد و لبخندى بر روى من زد و این دو بیت را قرائت کرد:
زر من هویت و ان شطت بک الدار * و حال من دونه حجب و استار!
لا یمنعنک بعد من زیارته * ان المحب لمن یهواه زوار!
((آنکس را که دل به او بستهاى زیارت کن ، هر چند خانه تو دور افتاده باشد و حجابها و پرده ها میان تو و او جدائى بیفکند.
دورى راه هرگز نباید مانع تو از زیارتش گردد چرا که دوست و عاشق به هر حال باید به زیارت محبوبش رود))! آرى جاذبه خانه خدا آنقدر زیاد است که دلهاى سرشار از ایمان را از تمام نقاط دور و نزدیک به سوى خود جلب و جذب مى کند، پیر و جوان ، کوچک و بزرگ ، از هر نژاد و قبیله از راه دور و نزدیک لبیک گویان ، عاشقانه به سوى او مى آیند تا جلوه هاى ذات پاک خدا را در آن سرزمین مقدس با چشم جان تماشا کنند و رحمت بى دریغش را در روح خود لمس نمایند.
[ نظرات / امتیازها ]