از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(ضربت علیهم الذله این ما ثقفواالا بحبل من الله و حبل من الناس ):(ذلت هر کجا که یافت شوند بر آنان نوشته شده ،مگر اینکه متوسل به خدا یا وسیله ای مردمی شوند...)،(ذلت )یعنی شکستن و رام شدن در برابر دشمن و در معنای مقابل (عزت )یعنی رام نشدن و نپذیرفتن تأثیر از طرف مقابل است واین ذلت که بر آنان واجب شد اگر ذلت تشریعی باشد،معنای آیه چنین می شودکه یهود مقهور مسلمانان هستند و باید به آنان جزیه بدهند،مانند مجوسیان ،مگرآنکه داخل در ذمه اسلام شوند و یا امانی از مردم دیگر غیر یهود آنان راحفظکند.اما اگر ذلت تکوینی باشد آیه می خواهد خبر از مقدرات قوم یهود بدهد،چون اسلام وقتی ظهور کرد که یهود در حال ذلت بودند و بعضی از آنان به مجوس و بعضی از آنان به نصاری جزیه می دادند (ثقفوا)یعنی (وجدوا)یعنی هرجا یافته شوند چنین حکمی دارند.مراد از (حبل )سببی است که با تمسک به آن از مذلت مضروبه بر آنان محفوظبمانند و در مورد خدا( حبل من الله )به معنای قضا و قدر و حکم تکوینی یاتشریعی خداست و در مورد مردم (حبل من الناس )به معنای تمسک عملی می باشد، یعنی برای مصونیت از ذلت یا باید مسلمان شوند یا باید تحت حمایت و امان بعضی از مردم باشند ،(و باؤ بغضب من الله و ضربت علیهم المسکنه ):(ایشان برای خود جایی از غضب خدا گرفتند(گرفتار غضب خداشدند)و خواری و مسکنت بر آنان حتمی شد)(باوؤا)یعنی (اتخذوا)پس آنهاگرفتار غضب خداوند شدند و مسکنت هم شدیدترین درجات فقر است ،(ذلک بانهم کانوا یکفرون بایات الله و یقتلون الانبیاء بغیر حق ذلک بما عصواوکانوا یعتدون ):(و این بدان جهت است که همواره به آیات خدا کفر می ورزیدندو انبیاء را به ناحق می کشتند و منشاء گرفتار شدن آنها به غضب خدا معاصی آنهابود و اینکه مردمی متجاوز بودند)، و این روش ناپسند عادت یهود بود که مفسدبودند و انبیاء را می کشتند و آیات خدا را تحریف می کردند و غضب الهی به سبب گناهان و تجاوزاتی بود که اینها مرتکب می شدند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) طوفانی : سلام
به نظر نمی رسد که در این آیه به هیچ وجهی صحبتی از پرداخت جزیه و امثال آن شده باشد؟! که چنان تفسیری را مرحوم علامه طباطبایی در این جا آورده اند؟!
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
گرچه در آیات فوق تصریحى به نام یهود نشده اما با قرائنى که در آیه و آیات سابق است و همچنین بقرینه آیه 61 سوره بقره وارد شده و مشابه این آیه است و در آن تصریح به نام یهود گردیده ، استفاده مى شود که این جمله در اینجا نیز درباره یهود است .
سپس در ذیل این جمله مى فرماید: تنها در دو صورت است که مى توانند این مهر ذلت را از پیشانى خود پاک کنند نخست : ((بازگشت و پیوند با خدا، و ایمان به آئین راستین او)) (الا بحبل من الله )
((و یا وابستگى به مردم و اتکاء به دیگران )) (و حبل من الناس ).
گرچه درباره این دو تعبیر ((حبل من الله )) و ((حبل من الناس )) مفسران احتمالات متعددى داده اند اما آنچه گفته شد با معنى آیه از همه سازگارتر است زیرا هنگامى که ((حبل من الله )) (ارتباط با خدا) در برابر ((حبل من الناس )) (ارتباط با مردم ) قرار گیرد معلوم مى شود منظور از آنها دو معنى متفاوت است ، نه اینکه یکى از آنها به معنى ایمان آوردن و دومى به معنى امان و ذمه از طرف مسلمین باشد.
بنابراین خلاصه مفهوم آیه چنین مى شود یا باید در برنامه زندگى خود تجدید نظر کنند، و به سوى خدا بازگردند و خاطره اى که از شیطنت و نفاق و کینه توزى ، از خود در افکار دارند بشویند، و یا از طریق وابستگى به این و آن به زندگى نفاق - آلود خود ادامه دهند.
سپس قرآن به ذلتى که یهود بدان گرفتار شده اشاره کرده ، مى گوید: ((و در خشم خدا مسکن گزیده اند، و مهر بیچارگى بر آنها زده شده )) (و باؤ ا بغضب من الله و ضربت علیهم المسکنة )

به این ترتیب جمله فوق مى گوید: یهود بر اثر خلافکاریها نخست از طرف دیگران مطرود شدند و به خشم خداوند گرفتار آمدند و سپس تدریجا این موضوع به صورت یک صفت ذاتى در آمد بطورى که با تمام امکاناتى که دارند باز در خود یک نوع احساس حقارت مى کنند و به همین دلیل در ذیل این جمله در آیه استثنائى دیده نمى شود.
در پایان آیه ، دلیل این سرنوشت شوم یهود بیان شده ، مى فرماید اگر آنها به چنین سرنوشتى گرفتار شدند، نه بخاطر نژاد و یا خصوصیات دیگر آنها است ، بلکه بخاطر اعمالى است که مرتکب مى شدند، زیرا اولا ((آیات خدا را انکار مى کردند)) (ذلک بانهم کانوا یکفرون بایات الله ) و ثانیا اصرار در کشتن رهبران الهى و پیشوایان خلق و نجات دهندگان بشر،
یعنى انبیاى پروردگار داشتند و ((پیامبران را به نا حق مى کشتند)) (و یقتلون الانبیاء بغیر حق )
و ثالثا آلوده انواع گناهان مخصوصا ظلم و ستم و تعدى بحقوق دیگران و تجاوز به منافع سایر مردم بوده اند و اگر چنین ذلیل شدند ((به خاطر آن است که گناه مى کنند و به حقوق دیگران تجاوز مى کنند)) (ذلک بما عصموا و کانوا یعتدون ).
و مسلما هر قوم و ملتى داراى چنین اعمالى باشند سرنوشتى مشابه آنها خواهند داشت .
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) طوفانی : سلام
اگر قرار بود که نام قومی برده شود، خود قرآن آن را تصریح می کرد. لذا وقتی نامی به تصریح در این آیه از قومی نبرده است بلاوجه است که در مقام تفسیر به صراحت یک گروه خاص را مخاطب این آیه ذکر کنیم!
2) : سلام

بر اساس آیات قبل ک مخاطب یهود بود میتوان نتیجه گرفت ک این آیه خطاب ب این قوم است
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - پرتوی از قرآن
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّةُ أَیْنَ مٰا ثُقِفُوا إِلاّٰ بِحَبْلٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ حَبْلٍ مِنَ اَلنّٰاسِ وَ بٰاؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلْمَسْکَنَةُ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّةُ ، استعاره است: زبونى همچون خیمه بالاى سرشان زده شده آنان را فراگرفته است یا همچون نقش بر سکه بر آنان نقش بسته است ضمیر جمع علیهم، مانند ضمائر قبل، راجع به اهل کتاب و ناظر به یهودیان است: وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّةُ وَ اَلْمَسْکَنَةُ وَ بٰاؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّٰهِ بقره 61 اَلذِّلَّةُ (به کسر، از ذلّ به ضم) نوعى زبونى را مى رساند أَیْنَ مٰا ثُقِفُوا ، ظرف مکان تعمیمى یا تقییدى است: زبونى به گونۀ خاصى بر آنان خیمه زده و نقش بسته در هر جا که یافت و نمودار شوند (هر جا ثفافت: اجتماع و تمرکزى، یابند)، إِلاّٰ بِحَبْلٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ استثناء واقعى یا تأکید ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّةُ ، است: مگر پیمانى یا ریسمانى از خدا و مردم آنان را از چنین ذلتى برهاند و بالا برد

در سورۀ بقره این آیه و خبر، از هنگام بیابانگردى بنى اسرائیل در بیابان سیناء آمده است پس از آن بهانه جوییها و گستاخى ها و خستگى از آن زندگى و درخواست از موسى که از خدا بخواهد تا برایشان گیاههاى خوردنى برویاند و خوراکشان را تنوع دهد آن گاه فرمان هبوط با ذلت و مسکنت: اِهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مٰا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّةُ وَ اَلْمَسْکَنَةُ ، در این سوره، پس از موضعگیرى اهل کتاب در برابر امت گزیده، با بسط بیشتر و قید «أَیْنَ مٰا ثُقِفُوا» و استثناء «إِلاّٰ بِحَبْلٍ » و تکرار فعل «ضُرِبَتْ » آمده است و سرنوشت یهودیتى را مى نمایاند که پایه و ریشۀ مسیحیت است و وحدانیت مطلق و رسالت عام پیمبران را در بنى اسرائیل و اندیشه ها و روابط و احکام قومى محدود کرد و سپس در برابر رسالت همگانى و باز مسیح و گرایش روم و اروپاى شرقى به آن، دچار انزوا و ذلت و مسکنت گردید بیش از نیم قرن از ظهور مسیح نگذشته بود که رسالت جهانى و همگانى مسیح نیز با شرک ها و اوهام نژادى روم و یونان ترکیب یافت و مبدأ مطلق عالم از گریبان مسیح سر بر آورد و محدود در اضلاع مثلث آن گردید و سرنوشت خیر و شر و معروف و منکر و دنیا و آخرت و بهشت و دوزخ در انحصار کلیسا که گونه اى از معابد قدیم بود، و در نژاد برتر غربى درآمد پس از ظهور رسالت جهانى اسلام و توحید همگانى و ربط مستقیم خدا با خلق و خروج امت داعى به خیر و آمر به معروف و ناهى از منکر و مؤمن به خداى یگانه، مسیحیت به سوى غرب و نژاد غربى عقب نشست و پایگاههاى دعوتى و اعتقادیش متزلزل گردید تا اینکه در قرن هیجدهم و انقلاب فرانسه یکسره فرو ریخت و درهاى تفکر آزاد و علم باز شد و حاکمیت نامحدود کلیسا با امتیازات و تبعیضاتش از میان رفت با شورش علیه تبعیضات نژادى «در محدودۀ غرب» و حاکمیت دینى، یهودیان پراکنده اى که در نظر نهضت هاى ضد تبعیضات نژادى نمونۀ بارز قومى و نژادى و در نظر مسیحیان قاتلین پیمبران و عاملین شیطان شناخته شده بودند، جذب ملّیتها و فرهنگهاى ملى و محکوم قوانین اجتماع آنان شدند و در برابر سیل خروشان فکرى و اجتماعى غرب چون رسوباتى در لایه ها جوامع و در آرزو و انتظار وعدۀ خداى خود «یهوّه» ماندند

وعدۀ برگشت به سرزمین موعود و تشکیل حکومت جهانى اسرائیل و باز پس گرفتن دنیایى که خدایشان (مطابق نصوص تورات و تلمود و دیگر نوشته هاى یهود) بدانان بخشیده بود این آرزوها و چشم اندازهاى بیش از دو هزار سالۀ اسرائیل و پس از رانده شدن از سرزمین قدس و پراکندگى و سپس جذب و تحلیل آنها در ملتها که مى رفت از خاطره ها محو شود، دوباره در پى فشارها و تبعیضات برخى از کشورهاى غربى چون آلمان بیزمارکى و هیتلرى و نفوذ اقتصادى و سیاسى آنان در کشور نوپاى امریکا و پیدایش اندیشۀ صهیونیزم در مغز نویسندگانى چون «تئودر هرتصل کتاب یک دولت یهود 1896»، تحرک یافت و بسیارى از یهودیان را بسیج کرد، تا با پشتیبانى و نقشۀ آزمندان استعمارگر و وعدۀ بالفور و امپراتورى انگلستان و دستاویزى پیشتازان صهیون به ریسمان تعهدات مالى و نظامى « حَبْلٍ مِنَ اَلنّٰاسِ » آنان و در میان آتش و خون و ویرانى، هستۀ رؤیاى دولت اسرائیل را در سرزمین مغصوب فلسطین کاشتند و وعدۀ خداى خود «یهوه» را که با نیروى الهى پیمبران بزرگ انجام نیافت، امید انجام آن را در چهره و قدرت مسیح هاى موعودى چون «اشکول، دایان، مایر و » یافتند

رؤیایى که در قرنها خفتگى و بى خبرى و پراکندگى و ناشناسى ملتها تعبیر نشد، مى خواهند در قرن بیدارى و هشیارى و شناسایى ملتها به تعبیر رسانند! در میان رؤیاى غرورانگیز صهیون و بادى که استعمارگران در آنها مى دمند و بودى که دیگران به آنان مى دهند، بانگ تکبیر و غرش طیاره ها و تانکهاى مجاهدان اسلامى در صحرا و تپه هاى سینا و جولان مغزهاى بستۀ یهودیان و همریسمانان «همپیمانان» آنها را تکان داد و استحکامات نظامى و روحیشان را فرو ریخت و ریسمانهاى تعهدات آنها را با بسیارى از کشورهاى جهان گسیخت و منجیان و مسیح هاى موعودشان از آسمان احلام سقوط کردند و نداى محکومیت متجاوزان و مظلومیت رانده شدگان از کرسى سازمان ملل برخاست در آن روزها در اجتماع سران اسلامى و افریقایى در جده و اوگاندا به اخراج اسرائیل از سازمان ملل رأى دادند و دوباره شبح و خیمۀ زبونى و عزلت و مسکنت بر سرشان سایه افکنده اگر یکسره آنان را فرا نگرفته براى آنست که مسلمانان هنوز به توحید فکر و عقیده و قدرت کامل خود پى نبرده و باز نگشته اند و شخصیت امت گزیده و مسئولیت در امر به معروف و نهى از منکر را باز نیافته اند و رسوبات استبداد و استعمار و عوامل تفرقه افکن و منحرف کننده از اندیشه ها و اجتماعشان زدوده نگردیده و ریسمان پوسیدۀ تعلیمات دشمنانشان با یهود « حَبْلٍ مِنَ اَلنّٰاسِ » که ضامن نگهدارى آنها در منطقه و در مقابل قدرتهاى معارض است یکسر نگسیخته، همین علل و عوامل و شرائط است که چنین قوم بسته و به خود پیچیده و پراکنده و ساکن را به حرکت در آورده و امید و قدرت و جرأتشان داده که بر حقوق و حدود شناخته و پذیرفته بتازند و به تاخت و تازهاى بیحساب خود بنازند چون برج مراقبت و پایگاه استعمار و گسیخته از پیمانهاى خدا و خلق و گرفتار خشمند، خشمى از خدا که از درون خلق سر مى زند: إِلاّٰ بِحَبْلٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ حَبْلٍ مِنَ اَلنّٰاسِ وَ بٰاؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلْمَسْکَنَةُ

ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کٰانُوا یَکْفُرُونَ بِآیٰاتِ اَللّٰهِ وَ یَقْتُلُونَ اَلْأَنْبِیٰاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ، ذٰلِکَ بِمٰا عَصَوْا وَ کٰانُوا یَعْتَدُونَ

ذلک، اشاره به مفهوم « ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّةُ » است و بِأَنَّهُمْ ، بیان سبب، کٰانُوا ، مشعر به خوى تکوینى و شیوه، افعال مضارع یَکْفُرُونَ ، یَقْتُلُونَ ، یَعْتَدُونَ ، دوام و استمرار را مى رساند و فعل ماضى عَصَوْا ، خبر از گذشته و منشأ این افعال فکرى و عضوى را ذلک دوم، تأکید اول و یا بیان علت یَکْفُرُونَ و یَقْتُلُونَ است: این ذلت زدگى و گرفتارى به خشم الهى و مسکنت بدان سبب است که به شیوۀ خود به آیات خدا کفر مى ورزیدند و پیمبران را به ناحق مى کشتند و به سبب آنست که سرپیچى کردند و شیوۀ آنان تجاوز و ستم بود یا کفر و قتل پیوستۀ آنان به سبب عصیان و ستم پیشگى بود، و همۀ اینها منشأ ذلت زدگى و خشم و مسکنت چون از هر مسئولیت و تسلیم به حق سر باز زدند بِمٰا عَصَوْا و به حقوق و حدود خدا و خلق تجاوز مى کردند و کانوا یعتدون آیات خدا را که از زبان پیمبران و در پدیده هاى آفرینش تبیین گردیده و ایمان و آگاهى و شناخت مى آورد پوشیده مى دارند یَکْفُرُونَ بِآیٰاتِ اَللّٰهِ و پیمبران را که پیام جهانى داشتند و هادیان به حق و دعوت کنندگان به خیر و تکلیف و مهار کنندگان سرکشیها بودند، به ناحق مى کشتند و از سر راه طغیان خود برمى داشتند

اینگونه کفر و کفران و کشتار و طغیان جز از مردمى که خود را برتر از مسئولیت و گزیدۀ خدا «شعب اللّٰه المختار» و مشمول شفاعت بى چون و چرا و نجات یافته از عواقب ستمگرى و گناه مى پندارند سر نمى زند اینان آئین خدا و رسالت پیمبران را در خدمت آرمانهاى قومى و زندگى دنیوى خود مى نگرند و با هر چه مخالف با آنها باشد مى ستیزند با آن همه آیات توحیدى و نجاتبخش موسى، گوسالۀ طلایى را به خدایى گرفتند و مى کوشیدند که قدرت و نبوت موسى را در راه هواهاى خود رام کنند تا آنجا که موسى به جان آمد و نجات خود را از خدا خواست و دعایش به اجابت رسید و از سینا بیرون نیامده اندوهگین جان سپرد

پس از آن در تاریخ یهود آنچه چشمگیر است کشتار از خود و بیگانه و تجاوز و سرکشى است

چون در لاک نژادى و پوست قومى و خود برتر بینى سرفرو بردند، از آیات و سنن و قوانین عمومى جهان و انسان روى گرداندند و آنها را نفى کردند: یَکْفُرُونَ بِآیٰاتِ اَللّٰهِ ، و چون رسالت و هدایت پیمبران معارض با اندیشه ها و طغیانهایشان بود، پیمبران را به ناحق مى کشتند: وَ یَقْتُلُونَ اَلْأَنْبِیٰاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ چنین قوم کفر کیش و سرکش و پیمبر کش و بسته به اندیشه هاى قبیلگى و تحجر یافته، در برابر تحرک آیات و تحول و گسترش روابط باید دچار زبونى و مسکنت باشد و بیش از آنکه زبون دیگران شود در اندیشه ها و خویهاى خود مسکنت دارد، و چون آیات و حقوق انسانها را نفى مى کند خود نفى مى گردد خدایى را مى ستایند که بدون قید و شرط و تعهد متقابل و مسئولیت عهد کرده که آنان را برترى دهد و مالک زمین گرداند! و مردم را متعهد مى دانند که آنان را برتر و ممتاز و گل بوستان هستى بشناسند و جان و مال و سرزمین خود را در اختیارشان گذارند و گر نه طغیانگرند و باید با هر وسیله و دسیسه و زور و تقلب و رباخوارى اموال آن اغیار را بربایند و آنان را زبون و بردۀ خود گردانند هر آیه و رسالتى که این تعهدات و امتیازات آنها را نفى کند از آن سرباز مى زنند و همۀ اینها را از برگزیدگى و برترى خود مى پندارند همان عواملى که قرآن موجب ذلت و مسکنتشان مى شناساند: ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ آن خدایى که در میان همۀ مردم جهان یهود را قبیلۀ ویژۀ خود گردانیده عهده دار است که حاکم و مالک جهانشان گرداند، همان «یهوّه» خداى ساخته و آرایش شدۀ یهود است که به چهره هاى گوناگون در مى آید، گاه خشمگین است و گاه آرام و رحیم، گاه بر بنى اسرائیل خشم مى گیرد و گاه دلجویى و عذرخواهى مى کند، گاه آشکار مى شود، گاه روى نهان مى دارد، گاه در آسمانها صعود مى کند و گاه در گوشه اى از زمین فرود مى آید و با یعقوب «اسرائیل» کشتى مى گیرد و تا صبح بر مى آید یعقوب رهایش نمى کند تا چنین عهدهایى از او مى ستاند، بى آنکه تعهدى از خود و فرزندانش به خدا دهد و رسالتى به عهده گیرد این خداى بنى اسرائیل است، نه آن کمال هستى و قدرت مطلق و حکیم مرید و پدید آورندۀ سنن و قوانین و هدایت کننده بدانها که بر طبق آن سنن و ارادۀ حکیمانه عزت و قدرت و ذلت مى دهد و در حد شایستگى و آگاهى وارث زمین مى گرداند: « أَنَّ اَلْأَرْضَ یَرِثُهٰا عِبٰادِیَ اَلصّٰالِحُونَ » اگر زمانى بنى اسرائیل قدرت و برترى یافت، براى همین بندگى خدا و شایستگى و انجام احکام اصلى تورات و در هنگامى بود که نداى توحید را در میان اقوام و قبائل مشرک در مى دادند و آنان را به بندگى خدا مى خواندند همین وظایف عهد خدا با آنان بود، و چون از این عهد روى گردانیدند و به آیات کافر شدند و پیمبران را که مبیّن احکام و سنن بودند، کشتند و عصیانگر و ستمگر شدند، دچار زبونى و ذلت گشتند و دیگر هیچگونه اجتماع و ثقافت و عزتى نیافتند اگر در گوشه و کنار زمین مانند یمن و ولگا براى چندى حکومتى تشکیل دادند، با قدرت و پشتیبانى بومیان بود نه یهودیان اصلى

چون مسیر حرکت بشرى و تحولات اجتماعى، گسترش روابط و تفاهم ملل و اقوام است، اسلام با پدید آوردن امّتى که رسالت جهانى دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر را دارد، موجب سرعت و جهش در اینجهت گردید و با مسئولیت و تعهد: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّٰاسِ دیوارهاى تبعیضات و فواصل طبقاتى را فرو ریخت و رسالت و دعوت توحیدى و همگانى ابراهیمى و دیگر پیمبران را از میان بستگیها و جمودهاى تعالیم عهد عتیق و دساتیر تلمودى برآورد و در مجراى تکامل تاریخى و اجتماعى به حرکت واداشت پس از آن قومیت ها و ثقافت هاى بسته و پیچیده یا باید باز و هماهنگ با تاریخ شوند و یا منزوى و بر کنار و دچار مسکنت

همین رسالت باز و جهانى و اصول متحول و نافى امتیازات نژادى و بهره کشى و بندگى انسان از انسان بود که امت اسلام جوامع مختلف و به خود پیچیده و دچار مسکنت را رهبرى کرد و به هم پیوست و تفاهم و تحرک بخشید دورۀ مسکنت امت اسلامى آن گاه آغاز شد که بیش از هر عامل اجتماعى و تاریخى، عنصرهاى ملى گوناگون اصول رسالت جهانى اسلام را به گونۀ رنگهاى مذاهب و مسالک تجزیه کرد و به تحلیل برد و چون این عوامل مسکنتزا براى امت اسلامى عارضى است و اصول مسئولیتهاى جهانى و جهاد و اجتهاد براى تحقق آنها نقش ثابت کتاب و سنّت و پایدار و همیشگى است گرفتار آن گونه زبونى و مسکنتى که اقوامى چون یهود دچار شدند، نگشتند و همیشه و در همۀ شرایط و صورتهایى، از مبارزه و تحرک در برابر عوامل فاسد و مفسد داخلى و خارجى باز نایستادند و یکسره تسلیم نشدند
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر اثنی عشری
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّةُ :وضع کرده شده بر یهودان خوارى، که آن هدر بودن نفس و مال و اهل است، به حیثیتى که هرگز از ایشان منفک نگردد یا مراد ضرب جزیه یا علامت مذلت و خوارى است بر ایشان، و قبل از اسلام هم یهود به مجوس جزیه مى دادند پس ذلت لازم آنان باشد أَیْنَمٰا ثُقِفُوا :هرکجا یافت شوند، إِلاّٰ بِحَبْلٍ مِنَ اَللّٰهِ :مگر در حالى که تمسک یابند به ذمه و عهدى از خدا که قبول جزیه است وَ حَبْلٍ مِنَ اَلنّٰاسِ :و ذمه اى از مسلمانان بنابراین در جمیع احوال، ذلت و خوارى نفس، لازم ایشان است از هدر بودن نفس و مال و اهل، مگر آنکه متمسّک شوند به عهد خدا و عهد مسلمانان و تسمیۀ عهد به حبل، به جهت آنست که امان، به آن بسته مى شود، چنانچه چیزى را به ریسمان ببندند

وَ بٰاؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّٰهِ :و بازگشتند یهود به خشمى از خداى تعالى، یعنى سزاوار سخط و غضب الهى شدند، وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلْمَسْکَنَةُ :و لازم شد بر ایشان فقر و احتیاج، یعنى احاطه کرده شد بر ایشان مسکنت، مانند احاطه خیمه بر اهل آن، و لذا یهود غالبا فقیر هستند، و اغنیاء آنها هم خود را فقیر بنمایند براى تخفیف جزیه، و این لزوم ذلت و مسکنت بى جهت نیست، بلکه: ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کٰانُوا یَکْفُرُونَ بِآیٰاتِ اَللّٰهِ :آن مسکنت و فقر، به سبب آنست که از روى عناد و انکار، کافر مى شوند به آیات الهى که حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و قرآن باشد، یا به احکام تورات که مشتمل است بر صفات حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، یا معجزات آن حضرت باشد وَ یَقْتُلُونَ اَلْأَنْبِیٰاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ :و مى کشتند پیغمبران را در حالى که به دین خودشان، کشتن انبیاء، به غیر حق و جایز نبود، و این قبیح تر است از آنکه اعتقاد حقیت در قتل آنان داشته باشند ذٰلِکَ بِمٰا عَصَوْا وَ کٰانُوا یَعْتَدُونَ :این کفر به آیات و کشتن انبیاء، به سبب آن بود که نافرمانى نمودند از فرمان خدا و بودند که تجاوز مى کردند از حدود الهى، زیرا اصرار به گناهان صغیره، موجب گناه کبیره، و استمرار آن مؤدى به کفر خواهد شد

تنبیه: آیۀ شریفه را اشاراتى است: 1 کفر به آیات الهى، موجب سخط و غضب سبحانى و ذلت و خوارى خواهد بود

2 کشتن انبیاء، مورد عقاب شدید حق تعالى، و باعث کفر است و همچنین کشتن اولیاء و اوصیاى به حق بلکه کشتن مؤمنى به جهت ایمانش از روى عمد، سبب خلد در جهنم مى باشد؛ به صریح آیۀ شریفه: وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزٰاؤُهُ جَهَنَّمُ خٰالِداً (الخ)

3 چون یهود راضى به فعل پدران خود بودند یعنى کشتن انبیاء، لذا نسبت قتل به ایشان داده شد بنابراین کسانى که راضى به فعل جماعتى باشند، شریک در آن فعل باشند و احادیث بسیار در آن وارد شده، از جمله حدیث رضوى علیه السّلام: و من غاب عن امر فرضى به کان کمن شهد و اتاه فرمود: و هرکه غائب باشد از امرى، پس راضى باشد به آن، مثل کسى است که حاضر بوده و به جاآورده آن را و حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: الرّاضى بفعل قوم کالدّاخل فیه معهم: راضى شونده به فعل قومى، مثل کسى است که داخل بوده با ایشان

4 اصرار به گناهان صغیره، موجب ارتکاب کبیره؛ و استمرار آن بدون توبه، عاقبتش وخیم بلکه موجب کفر خواهد شد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّةُ » 112 مجمع یعنى: هرگز از خوارى رهائى ندارند، چنانکه کشته شدند، یا اسیر شدند، یا اخراج از خانمان و زندگى شدند، و یا مجبور بپرداخت جزیه شدند

«إِلاّٰ بِحَبْلٍ مِنَ اَللّٰهِ » 112 طبرى: یعنى آنها پیوسته در ذلّت هستند و در همه جا گرفتاریشان با پیمان و عهد خدا و مردم است

ابو الفتوح: این استثنا منقطع است زیرا اعتصام بعهد خدا با خوارى و ذلّت مناسب نیست و معنى جمله چنین است: هرکجا باشد و بهر حال که باشند ذلیل و مهین باشند

تفسیر نیشابورى: همیشه در خوارى کشتار و اسارت و غارت گرفتار هستند در هرکجا باشند مگر در موقعى که عهد خدا و مسلمین را دستاویز خود کنند

فخر: یعنى خلاصى ندارند مگر با پیمانى از جانب خدا و مردم

«وَ حَبْلٍ مِنَ اَلنّٰاسِ » 112 ابو الفتوح: گفته اند مقصود از کلمه ى ناس پیغمبر (ص) است و نایبان او

مجمع: مقصود از حبل من النّاس قرار داد و شرایط ذمّه است و امان خطّ

فخر: بعضى گفته اند: حبل اللّه اسلام است و حبل النّاس قرار داد ذمّت و امان است، و بعضى گفته اند: هر دو بمعنى عهد و امان است چون عهد مسلمین باذن خداوند است پس هر دو از یک مبدأ است

ولى بهتر این معنى است: امان و پیمان با ذمّى یک قسمت گرفتن جزیه است که در دین معیّن شده است آن حبل اللّه است و پیمان خدا، و پیمان مردم همان است که به مقتضاى وقت واگذار براى امام شده است و آنچه مصلحت بداند با آنها تعهّد و پیمان برقرار مى کند

«وَ بٰاؤُ بِغَضَبٍ » 112 این کلمه در قرآن بى مرکز و کرسى همزه باین شکل (باؤا) نوشته شده است، ولى براى اینکه دو حرف همزه و واو جمع نمودار شود با مرکز نوشتیم و در قرآن چاپ ترکیه و مصر و تفسیر عبده جلو واو الف نوشته نشده است و در پاورقى این تفسیر نوشته است: در نسخه امام الف نوشته نبوده است

طبرى: معنى این جمله چنین است: خشم خدا را بر خود هموار کردند و با استحقاق به آن برگشتند

ابو الفتوح نوشته: بازآمدند بخشم خداى، و این عبارت است ازآن که مستحقّ خشم خداى شدند به افعالى که کردند، و غضب از خداى تعالى اراده ى عقاب باشد به مستحقّش

مجمع: گفته اند: یعنى مستحقّ غضب خداوندى شدند

فخر: یعنى: پایندۀ در غضب خداوند هستند

«عَلَیْهِمُ اَلْمَسْکَنَةُ » 112 مجمع: ابو مسلم گفت: چون مسکین ذلیل است، این کلمه کنایت از خوارى است، بعضى گفته اند: مقصود فقر است چون یهود پیوسته خود را فقیر معرّفى مى کنند

نشابورى: مقصود از مسکنت جزیه است و بعضى گفته اند: یعنى در مملکتها با بیچارگى به سرمى برند و از خود حکومت و استقلال ندارند

تفسیر المیزان طباطبائى: ظاهر مسکنت آن است که شخص راهى به خلاصى و آسایش از گرفتاریها نداشته باشد

«وَ یَقْتُلُونَ اَلْأَنْبِیٰاءَ» 112 ابو الفتوح: بااینکه یهود مدینه پیغمبرى نکشته بودند چون راضى بعمل پدران خود بودند به آنها این نسبت داده شده است

«بِغَیْرِ حَقٍّ » 112 نشابورى: کلمه ى حقّ در این آیه نکره و بى الف و لام آورده شده است چون کشتن پیغمبران در هیچ آئین و دینى حقّ نیست پس در دین خودشان هم به ناحقّ انجام مى شده است

نفحة الرّحمن نهاوندىّ : در کافى و عیاشىّ نقل شده است از حضرت امام صادق: که خود نمى کشتند ولى سخن آنها را در همه جا نقل مى کردند و مخالفین آنها را مى کشتند

سخن ما: 1 در آیات پیش حال مردم در عالم دیگر تقسیم شده به سیاه روى و سفید روى که دسته ى دوّم در رحمت خدا هستند، در این آیه ممکن است یادآورى و تشویق باشد که براى شما وسیله ى سپید روئى آماده است پس غفلت نکنید و کیمیاى سعادت خود را گم نکنید

2 شاید کسى گمان کند: پیروان موسى و عیسى با کتاب و آئین که سالیان دراز بر آنها گذشته و ملیونها با این دین و عقیده بوده اند و رفته اند و هستند، چگونه ممکن است یک عدّۀ کم تازه بعرصه رسیده از آنها بهتر باشد؟ از جمله ى: «وَ لَوْ آمَنَ » تا آخر آیت اوّل ممکن است جواب این اندیشه را بفهمیم که: در مرتبه ى اوّل دین اسلام آخرین درجه ى تکامل انسان است و آنها هم اگر این را بپذیرند به سعادت مى رسند، در مرتبه ى دوّم شما که تازه با این دین آشنا شده اید و به درستى دل بسته و سر بفرمان هستید غیر از آنهائى باشید که دوران زیادى را دینشان پشت سر نهاده است و با افکار و عقاید جوربه جور روبه رو شده است و الحاد و تردید و شکّ در دلهاشان پیدا شده است، و در نتیجه عدّه اى با عقیده ى ثابت باقى مانده اند و بقیه از راه فسق و بى باکى در دین خود شاکّ و منحرف شده اند

3 چون مسلمین آن روز محدود بودند و سر بفرمان و هیچ کس از وظیفه ى خود کمترین تخلّفى نمى کرد، شاید آنها از جمله «تَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ» فهمیده اند که باید غیر مسلمین را نهى کنند، و شاید در انجام این وظیفه مجبور به جنگ بشوند آیات دوّم و سوم دلدارى مسلمانان است که هیچ گمان بد نبرید زیرا آنها بقدرى کج اندیش بوده اند و هستند که همان انحراف بر ایشان کافى است و نتیجه اش دامنگیر شان شده و مى شود اینجا افسانه اى بنظر رسید که مناسب است براى تفریح و اطّلاع آیندگان از زندگى گذشتگان: در شهر مشهد قدیم کوچه هاى بیش از دو متر کم بوده است و روى آنها را هرکس به اندازه اى که حقّ داشت اطاق مى ساخت به طورى که گاهى راه خانه و کوچه تبدیل به دالان بسیار دراز و پرپیچ وخم مى شد و از تاریکى چند جا در روز بایستى چراغ باشد تا بآخرین منزل برسند، و گاهى بواسطه ى خرابى سقف دالان ستونى در کنار دیوار مى زدند، روزى دزدى وارد یکى از خانه ها شد و اثاثى برداشت و فرار کرد، فرزند صاحب خانه پدر خود را خبر کرد و وادار کرد که او را دنبال کنند، او جواب داد: بابا ولش کن که دالان او را بس است، دزد با عجله فرار مى کرده است در یکى از پیچهاى دالان که ستونى در کنار دیوار براى حفظ سقف به پا بوده است با دیگرى که بمنزل خود مى رفته است برخورد مى کند و سرش مى شکند و با او مى جنگد و فریادشان بلند مى شود از خانه هاى مجاور چراغ مى آورند دزد با سرشکسته و خونریز با مال دزدیده دستگیر مى شود به صاحب مال خبر مى دهند او به فرزندش مى گوید: نگفتم بابا دالان او را بس است ؟ در آخر آیه جمله ى «ذٰلِکَ بِمٰا عَصَوْا الخ» وضع عقلى و اجتماعى یهود مدینه این طور معرّفى شده است که گناهکارى و تجاوز آنها براى نابودى شان بس است چنانکه از تاریخ رفتار آنها با پیغمبر (ص) معلوم مى شود که از سرسختى و کج اندیشى شان همین نتایج گرفته شد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عرفانی اشراق
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّةُ أَیْنَ مٰا ثُقِفُوا إِلاّٰ بِحَبْلٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ حَبْلٍ مِنَ اَلنّٰاسِ ، وَ بٰاؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّٰهِ ، وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلْمَسْکَنَةُ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کٰانُوا یَکْفُرُونَ بِآیٰاتِ اَللّٰهِ ، وَ یَقْتُلُونَ اَلْأَنْبِیٰاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ، ذٰلِکَ بِمٰا عَصَوْا وَ کٰانُوا یَعْتَدُونَ

به هر کجا که توسّل بجویند، مُهر ذلّت بر آنان خورده شده است مگر آن که به ریسمان خدایى و مردم مسلمان تمسّک جویند پیوسته آنان اسیر ذلّت و خوارى بوده، و مُهر مسکینى بر آنان زده شده، زیرا آنان به آیات خدا کفر ورزیدند، و بناحق پیامبران را کشتند که این عصیان و نافرمانى، کار همیشگى آنان بوده است

انسان کامل که همۀ تعیّنات شخصى در او محو و ناپدید شده، چون خود را ظاهر سازد همه از عشق او مست گردیده، و سپس به حالت صحو که حالتى برتر از هشیارى است صعود مى نمایند بر خلاف نفس پرستان و دنیاطلبان که به خاطر وابستگى به دنیا تا کشتن انبیا و اولیاى خداوند به پیش مى روند، و مُهر شقاوت و بدنامى را بر پیشانى خود مى زنند از طرفى مبتدیان طریق عرفان باید بدانند، که با اندک برخوردارى از تجربه هاى

عارفانه خود را همطراز انسانهاى کامل ندانسته، بلکه خود را همیشه خوشه چین آنان بدانند

دُرِّ چه ؟ دریا نهان در قطره اى آفتابى مخفى اندر ذرّه اى آفتابى خویش را ذرّه نمود واندک اندک روى خود را برگشود جملۀ ذرّات در وى محو شد عالم از وى مست گشت و صَحْوْ شد چون قلم در دست غدّارى بود بى گمان منصور بر دارى بود چون سفیهان راست این کار و کیا لازم آمد «یَقْتُلُونَ اَلْأَنْبِیٰاءَ » انبیا را گفته قومى راه گم از سفه «إِنّٰا تَطَیَّرْنٰا بِکُمْ » جهل ترسا بین امان انگیخته ز آن خداوندى که گشت آویخته

چون به قولِ اوست مصلوبِ جهود پس مر او را، امن کى تاند نمود؟ چون دل آن شاه ز ایشان خون بود عصمت و «أَنْتَ فِیهِمْ » چون بود؟ زرّ خالص را و زرگر را خطر باشد از قلاّب خائن بیشتر یوسفان از رشکِ زشتان مخفیند کز عدو خوبان در آتش مى زیند یوسفان از مکرِ اِخوان در چَه اند کز حسد یوسف به گرگان مى دهند از حسد بر یوسف مصرى چه رفت ؟ این حسد، اندر کمین، گرگى است زفت لاجرم زین گرگ، یعقوبِ حلیم داشت بر یوسف همیشه خوف و بیم گرگ ظاهر گِرد یوسف خود نگشت این حسد، در فعل، از گرگان گذشت رحم کرد این گرگ وز عذر لَبِق آمده که «إِنّٰا ذَهَبْنٰا نَسْتَبِقُ » صد هزاران گرگ را، این مکر نیست عاقبت رسوا شود، این گرگ بیست ز آنکه حشر حاسدان روز گزند بى گمان بر صورت گرگان کنند حشرِ پر حرصِ خسِ مردار خوار صورت خوکى بود روز شمار زانیان را، گندِ اندامِ نهان خمرخواران را، بود گندِ دهان گند مخفى کآن به دلها مى رسید گشت اندر حشر محسوس و پدید بیشه اى آمد وجود آدمى بر حذر شو زین وجود اَرْ زآن دمى در وجود ما هزاران گرگ و خوک صالح و ناصالح و خوب و خشوک حکم آن خو راست کآن غالبتر است چونکه زر بیش از مس آید، آن زر است سیرتى کآن بر وجودت غالب است هم بر آن تصویر، حشرت واجب است ساعتى گرگى در آید در بشر ساعتى یوسف رخى، همچون قمر مى رود از سینه ها در سینه ها از ره پنهان صلاح و کینه ها بلکه خود از آدمى، در گاو و خر مى رود دانایى و علم و هنر اسب سُکسُک مى شود رهوار و رام خرس، بازى مى کند، بز هم سلام رفت اندر سگ ز آدمیان هوس تا شُبان شد یا شکارى یا حَرَس در سگِ اصحاب، خوبى ز آن وفود رفت تا جویاى اللَّه گشته بود هر زمان در سینه نوعى سر کند گاه دیو و گه مَلَک، گه دام و دد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.