پس آیه شریفه در معناى این است که مثلا بگوئیم: هیچ مىدانید این مصائب که از ناحیه کفار بر سر شما آمد...علتش چه بود؟ علتش از ناحیه خود شما بود که رمز موفقیت و سبب فتح را به دست خود تباه کردید، یعنى دستور فرمانده خود را مخالفت نمودید، و فشل و اختلاف کلمه به راه انداختید.بعضى از مفسرین گفتهاند: معناى آیه این است که شما خودتان این مصیبت را براى خود انتخاب کردید، براى اینکه در جنگ بدر امر شما دایر بود بین اینکه اسیران را به قتل برسانید، و یا فدیه بگیرید و با اینکه حکم خدا این بود که به قتلشان برسانید، و اگر بخواهید فدیه بگیرید باید این پیه را بخود بمالید، که در سال آینده یا جنگ آینده همین کفار فدیه دهنده، هفتاد نفر از شما را خواهند کشت و شما آن روز این پیه را بخود مالیدید، و گفتید امروز این فدا به درد ما مىخورد، در آینده اگر هفتاد نفرمان کشته شوند شهید شدهاند و ضرر نکردهاند.مؤید این معنا و بلکه دلیل بر آن جمله ذیل آیه است، که مىفرماید: « إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
توضیح : بعد از آنکه مؤمنین را نهى کرد از اینکه مثل کفار نباشند، و بر کشتگان خود حسرت و اندوه نخورند، به این بیان که مرگ و زندگى تنها به دست خدا است، نه به دست ایشان تا بگویند اگر چنین نمىکردیم چنان نمىشد، و اگر به دشمن نزدیک نمىشدیم، و از شهر بیرون نمىرفتیم، و یا اگر اصلا حاضر به جنگ نمىشدیم اینطور نمىشد، اینک در این آیه همان مطلب را با بیان سبب نزدیکش که به حکم سنت اسباب باعث پدید آمدن شد شرح داده و مىفرماید: سبب آن مصائب، نافرمانى تیراندازان بود، که مراکز خود را خالى کردند و تازه بعد از خالى کردن نیز، از در معصیت پشت به قتال نمودند و خلاصه کلام اینکه سبب آن نافرمانى و سرپیچى از دستور رسول خدا (ص)، که فرمانده این جنگ بود و این نافرمانى باعث فشل و تنازعشان در امر، و در آخر سبب شکستشان گردید و این خود سنتى است طبیعى و عادى.
پس آیه شریفه در معناى این است که مثلا بگوئیم: هیچ مىدانید این مصائب که از ناحیه کفار بر سر شما آمد، هر چند که در جنگ بدر شما دو برابر آن را بر سر کفار آوردید چون در این جنگ شما هفتاد کشته دادید و در بدر از کفار هفتاد کشته و هفتاد اسیر گرفتید از کجا بود؟ و علتش چه بود؟ علتش از ناحیه خود شما بود که رمز موفقیت و سبب فتح را به دست خود تباه کردید، یعنى دستور فرمانده خود را مخالفت نمودید، و فشل و اختلاف کلمه به راه انداختید.
(خواننده عزیز توجه فرمود که) خداى تعالى مصیبت را وصف کرد به اینکه دو برابر آن را شما به دشمن وارد آورده بودید، و این براى آن بود که هم سوزش مصیبت را فرو بنشاند و بفرماید که اگر کشته دادید دو برابر کشته و اسیر گرفتید، و هم اینکه مصیبت را کوچک بشمارد و بفرماید: با اینکه ضربت شما دو برابر بوده دیگر جا ندارد این قدر جزع کنید، و اندوه بخود راه دهید.
بعضى از مفسرین گفتهاند: معناى آیه این است که شما خودتان این مصیبت را براى خود انتخاب کردید، براى اینکه در جنگ بدر امر شما دایر بود بین اینکه اسیران را به قتل برسانید، و یا فدیه بگیرید و با اینکه حکم خدا این بود که به قتلشان برسانید، و اگر بخواهید فدیه بگیرید باید این پیه را بخود بمالید، که در سال آینده یا جنگ آینده همین کفار فدیه دهنده، هفتاد نفر از شما را خواهند کشت و شما آن روز این پیه را بخود مالیدید، و گفتید امروز این فدا به درد ما مىخورد، در آینده اگر هفتاد نفرمان کشته شوند شهید شدهاند و ضرر نکردهاند.
مؤید این معنا و بلکه دلیل بر آن جمله ذیل آیه است، که مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، چون این جمله به هیچ وجه با معناى قبلى نمىسازد، مگر به زور و ضرب، ولى با وجه اخیر به خوبى مىسازد، و حاصل معناى آیه چنین مىشود:" بگو این مصیبت از ناحیه خود شما است که در جنگ بدر به آن ملتزم شدید و گرنه خدا مىتوانست از آمدن این مصیبت جلوگیرى کند، که او بر هر چیزى قادر است".
«وَ ما أَصابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ ...»
و آیه اول مانند جمله «إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، وجه دوم را تایید مىکند، که گفتیم مراد از جمله:« قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ» این است که این مصیبت از ناحیه خود شما پیش آمد، که در جنگ بدر فدیه گرفتید، و شرط کردید با خدا آنچه را که شرط کردید، (یعنى حاضر شدید به جاى هفتاد فدیه که از هفتاد اسیر گرفتید در جنگ دیگرى که پیش مىآید هفتاد کشته بدهید)، و اما وجه اول (که بگوئیم معناى آیه این است که سبب قریب و جزء اخیر علت آمدن این مصیبت مخالفت با عبد اللَّه بن جبیر و خالى کردن مراکز بود)، با ظاهر آیه مورد بحث نمىسازد، براى اینکه در آیه مورد بحث سبب مصیبت را اذن خدا دانسته، و این خود روشن است. پس بنا بر آنچه ما گفتیم توجه دادن به اینکه رسیدن مصیبت مستند به اذن خدا است، خود به منزله بیانى است براى جمله: «هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ ...» و هم توطئه و زمینهساز است براى ضمیمه کردن جمله:« وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ ...»، چون با انضمام آن راه براى پرداختن به حال منافقین و سخنانى که گفتهاند، و جواب به آن و بیان حقیقت این مرگ، یعنى کشته شدن در راه خدا هموار مىشود.
[ بستن توضیحات ]