● ابراهيم محمودي
(آیه 172)- غزوه حمراء الأسد: گفتیم در پایان جنگ احد، لشکر فاتح ابو سفیان، پس از پیروزى به سرعت راه مکه را پیش گرفتند، هنگامى که به سرزمین «روحاء» رسیدند از کار خود سخت پشیمان شدند و تصمیم به مراجعت به مدینه و نابود کردن باقیمانده مسلمانان گرفتند، این خبر به پیامبر رسید، فورا دستور داد لشکر احد خود را براى شرکت در جنگ دیگرى آماده کنند این خبر به لشکر قریش رسید و از این مقاومت عجیب به وحشت افتادند! در این موقع جریان دیگرى روحیه آنها را ضعیفتر ساخت، و آن این که یکى از مشرکان به نام «معبد الخزاعى» مشاهده وضع پیامبر و یارانش او را به سختى تکان داد و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسیار ناگوار است. این سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمین «روحاء» به لشکر ابو سفیان رسید، ابو سفیان از او در باره پیامبر اسلام سؤال کرد، او در جواب گفت: محمد را دیدم با لشکرى انبوه در تعقیب شما هستند! ابو سفیان و یاران او تصمیم به عقب نشینى گرفتند، و از جمعى از قبیله عبد القیس که از آنجا مىگذشتند خواهش کردند که به پیامبر اسلام خبر برسانند که ابو سفیان و بتپرستان قریش با لشکر انبوهى به سوى مدینه مىآیند تا بقیه یاران پیامبر را از پاى در آورند.
هنگامى که این خبر به پیامبر و مسلمانان رسید، گفتند: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ «خدا ما را کافى است و او بهترین مدافع ما است».
اما هر چه انتظار کشیدند خبرى از لشکر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به مدینه بازگشتند. این آیه و دو آیه بعد، اشاره به این ماجرا مىکند، و مىگوید:
«آنها که دعوت خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را اجابت کردند و بعد از آن همه جراحاتى که روز احد پیدا نمودند (آماده شرکت در جنگ دیگرى با دشمن شدند) از میان این افراد براى آنها که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند (یعنى با نیت پاک و اخلاص کامل در میدان شرکت کردند) پاداش بزرگى خواهد بود» (الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ).
[ نظرات / امتیازها ]
1)
رمضانی (داور) : لطفا منبع تفسیر را که برگزیده تفسیر نمونه است وارد نمایید.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
(آیه 172)- غزوه حمراء الأسد: گفتیم در پایان جنگ احد، لشکر فاتح ابو سفیان، پس از پیروزى به سرعت راه مکه را پیش گرفتند، هنگامى که به سرزمین «روحاء» رسیدند از کار خود سخت پشیمان شدند و تصمیم به مراجعت به مدینه و نابود کردن باقیمانده مسلمانان گرفتند، این خبر به پیامبر رسید، فورا دستور داد لشکر احد خود را براى شرکت در جنگ دیگرى آماده کنند این خبر به لشکر قریش رسید و از این مقاومت عجیب به وحشت افتادند! در این موقع جریان دیگرى روحیه آنها را ضعیفتر ساخت، و آن این که یکى از مشرکان به نام «معبد الخزاعى» مشاهده وضع پیامبر و یارانش او را به سختى تکان داد و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسیار ناگوار است. این سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمین «روحاء» به لشکر ابو سفیان رسید، ابو سفیان از او در باره پیامبر اسلام سؤال کرد، او در جواب گفت: محمد را دیدم با لشکرى انبوه در تعقیب شما هستند! ابو سفیان و یاران او تصمیم به عقب نشینى گرفتند، و از جمعى از قبیله عبد القیس که از آنجا مىگذشتند خواهش کردند که به پیامبر اسلام خبر برسانند که ابو سفیان و بتپرستان قریش با لشکر انبوهى به سوى مدینه مىآیند تا بقیه یاران پیامبر را از پاى در آورند.
هنگامى که این خبر به پیامبر و مسلمانان رسید، گفتند: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ «خدا ما را کافى است و او بهترین مدافع ما است».
اما هر چه انتظار کشیدند خبرى از لشکر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به مدینه بازگشتند. این آیه و دو آیه بعد، اشاره به این ماجرا مىکند، و مىگوید:
«آنها که دعوت خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را اجابت کردند و بعد از آن همه جراحاتى که روز احد پیدا نمودند (آماده شرکت در جنگ دیگرى با دشمن شدند) از میان این افراد براى آنها که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند (یعنى با نیت پاک و اخلاص کامل در میدان شرکت کردند) پاداش بزرگى خواهد بود» (الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ).
[ نظرات / امتیازها ]
1)
رمضانی (داور) : لطفا منبع تفسیر را که برگزیده تفسیر نمونه است وارد نمایید.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ابراهيم چراغي -
برگزیده تفسیر نمونه
غزوه حمراء الأسد: گفتیم در پایان جنگ احد، لشکر فاتح ابو سفیان، پس از پیروزى به سرعت راه مکه را پیش گرفتند، هنگامى که به سرزمین «روحاء» رسیدند از کار خود سخت پشیمان شدند و تصمیم به مراجعت به مدینه و نابود کردن باقیمانده مسلمانان گرفتند، این خبر به پیامبر رسید، فورا دستور داد لشکر احد خود را براى شرکت در جنگ دیگرى آماده کنند این خبر به لشکر قریش رسید و از این مقاومت عجیب به وحشت افتادند! در این موقع جریان دیگرى روحیه آنها را ضعیفتر ساخت، و آن این که یکى از مشرکان به نام «معبد الخزاعى» مشاهده وضع پیامبر و یارانش او را به سختى تکان داد و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسیار ناگوار است. این سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمین «روحاء» به لشکر ابو سفیان رسید، ابو سفیان از او در باره پیامبر اسلام سؤال کرد، او در جواب گفت: محمد را دیدم با لشکرى انبوه در تعقیب شما هستند! ابو سفیان و یاران او تصمیم به عقب نشینى گرفتند، و از جمعى از قبیله عبد القیس که از آنجا مىگذشتند خواهش کردند که به پیامبر اسلام خبر برسانند که ابو سفیان و بتپرستان قریش با لشکر انبوهى به سوى مدینه مىآیند تا بقیه یاران پیامبر را از پاى در آورند.
هنگامى که این خبر به پیامبر و مسلمانان رسید، گفتند: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ «خدا ما را کافى است و او بهترین مدافع ما است».
اما هر چه انتظار کشیدند خبرى از لشکر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به مدینه بازگشتند. این آیه و دو آیه بعد، اشاره به این ماجرا مىکند، و مىگوید:
«آنها که دعوت خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را اجابت کردند و بعد از آن همه جراحاتى که روز احد پیدا نمودند (آماده شرکت در جنگ دیگرى با دشمن شدند) از میان این افراد براى آنها که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند (یعنى با نیت پاک و اخلاص کامل در میدان شرکت کردند) پاداش بزرگى خواهد بود» (الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مسعود ورزيده -
تفسیرنمونه
غزوه حمراء الاسد
گفتیم در پایان جنگ احد، لشگر فاتح ابو سفیان ، پس از پیروزى به سرعت راه مکه را پیش گرفتند، هنگامى که به سرزمین ((روحاء)) رسیدند از کار خود سخت پشیمان شدند و تصمیم به مراجعت به مدینه و نابود کردن باقیمانده مسلمانانگرفتند. این خبر به پیامبر صلى اللّه علیه و آله رسید فورا دستور داد که لشکر احد خود را براى شرکت در جنگ دیگرى آماده کنند، مخصوصا فرمان داد که مجروحان جنگ احد به صفوف لشگر بپیوندند، یکى از یاران پیامبر صلى اللّه علیه و آله مى گوید: من از جمله مجروحان بودم ولى زخمهاى برادرم از من سخت تر و شدیدتر بود، تصمیم گرفتیم هر طور که هست خود را به پیامبر صلى اللّه علیه و آله برسانیم ، چون حال من از برادرم کمى بهتر بود هر کجا برادرم باز مى ماند او را به دوش مى کشیدم ، و با زحمت ، خود را به لشکر رسانیدیم و به این ترتیب پیامبر صلى اللّه علیه و آله و ارتش اسلام در محلى بنام ((حمراء الاسد)) که از آنجا به مدینه هشت میل فاصله بود رسیدند و اردو زدند)).
این خبر به لشکر قریش رسید و مخصوصا از این مقاومت عجیب و شرکت مجروحان در میدان نبرد وحشت کردند و شاید فکر مى کردند ارتش تازه نفسى نیز از مدینه به آنها پیوسته است .
در این موقع جریانى پیش آمد که روحیه آنها را ضعیف تر ساخت و مقاومت آنها را در هم کوبید، و آن این که یکى از مشرکان بنام ((معبد الخزاعى )) از مدینه به سوى مکه مى رفت و مشاهده وضع پیامبر صلى اللّه علیه و آله و یارانش او را به سختى تکان داد، عواطف انسانى او تحریک شد و به پیامبر صلى اللّه علیه و آله گفت : مشاهده وضع شما براى ما بسیار ناگوار است ، اگر استراحت مى کردید براى ما بهتر بود، این سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمین ((روحاء)) به لشکر ابوسفیان رسید، ابوسفیان از او درباره پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله سؤ ال کرد، او در جواب گفت : محمد را دیدم با لشکرى انبوه که تا کنون همانند آن را ندیده بودم ، در تعقیب شما هستند و به سرعت پیش مى آیند!
ابوسفیان با نگرانى و اضطراب گفت : چه مى گوئى ؟ ما آنها را کشتیم و مجروح ساختیم و پراکنده نمودیم ، معبد الخزاعى گفت : من نمى دانم شما چه کردید؟ همین مى دانم که لشکرى عظیم و انبوه ، هم اکنون در تعقیب شما است !.
ابوسفیان و یاران او تصمیم قطعى گرفتند که به سرعت ، عقب نشینى کرده وبه مکه بازگردند و براى اینکه مسلمانان آنها را تعقیب نکنند، و آنها فرصت کافى براى عقب نشینى داشته باشند از جمعى از قبیله عبدالقیس که از آنجا مى گذشتند و قصد رفتن به مدینه براى خرید گندم داشتند خواهش کردند که به پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله و مسلمانان این خبر را برسانند که ابوسفیان و بت پرستان قریش با لشکر انبوهى به سرعت به سوى مدینه مى آیند تا بقیه یاران پیامبر صلى اللّه علیه و آله را از پاى در آورند.
هنگامى که این خبر، به پیامبر و مسلمانان رسید، گفتند: ((حسبنا الله و نعم الوکیل ؛ خدا ما را کافى است و او بهترین مدافع ما است )) اما هر چه انتظار کشیدند خبرى از لشکر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف به مدینه بازگشتند آیات فوق ، اشاره به این ماجرا مى کند.
در آیه مى گوید: ((آنها که دعوت خدا و پیامبر صلى اللّه علیه و آله را اجابت کردند و بعد از آن همه جراحاتى که روز احد پیدا نمودند (آماده شرکت در جنگ دیگرى با دشمن شدند) از میان این افراد براى آنها که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند (یعنى با نیت پاک و اخلاص کامل در میدان شرکت کردند) پاداش بزرگى خواهد بود.)) (الذین استجابوا لله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و اتقوا اجر عظیم ).
از اینکه در آیه فوق پاداش عظیم را اختصاص به جمعى داده است ، معلوم مى شود که در میان آنها نیز افرادى یافت مى شدند که خلوص کامل نداشتند، و نیز ممکن است تعبیر ((منهم )) (بعضى از ایشان ) اشاره به این باشد که بعضى از جنگجویان احد، به بهانه اى از شرکت در این میدان ، خوددارى کرده بودند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
پرتوی از قرآن
اَلَّذِینَ اِسْتَجٰابُوا لِلّٰهِ وَ اَلرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مٰا أَصٰابَهُمُ اَلْقَرْحُ ، لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اِتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ
از اوصاف بارز متقیان با ایمان است، مانند همان افراد که به درجۀ عالى شهادت رسیده اند، بنا بر ارجاع ضمیرهاى جمع «أَلاّٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ » به «بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ » ، شاید که اَلَّذِینَ اِسْتَجٰابُوا وصف همانها باشد: همان کسان که با کوشش و کشش خود خداى و رسول را اجابت کردند «استجابوا» به جاى «اجابوا» پس از آنکه به آنان زخم کارى رسیده بود وَ اَلرَّسُولِ بدون لام، عطف به اللّٰه آمده تا وحدت دعوت و اجابت را برساند بیان آیه کلى و منطبق با کسانى است که پس از احد دعوت آن حضرت را براى تعقیب مشرکان اجابت کردند
همانها که پس از آن زخمهاى کارى و زمینگیر کننده، همین که فرمان بسیج را دریافتند به پا خاستند و در پى فرمان به سوى دشمن شتافتند و با تنهاى مجروح تا حمراء الاسد پیش رفتند و چنان رعبى در دل مشرکان افکندند که با همۀ تجهیز و تصمیمشان هراسان از «روحاء» برگشتند در میان الذین استجابوا کسانى بودند که در پیکار احد از فرمان خدا و رسول روى تافتند و شکست جنگى و روحى در پى آوردند و سپس مشمول عفو خدا و رسول (ص) شدند و با اندک فاصله اى این گونه تجدید ایمان و قدرت کردند و فرمانبر و مصمم در پى دشمن روان شدند اَلَّذِینَ اِسْتَجٰابُوا ، تکریم از همه است، همۀ ثابت قدمان مؤمن، و هم افراد سست و عاصى که شکست جنگى و روحى احد را بار آوردند، و خبر آن در آیه نیامده تا پاداش مقدرشان چه باشد؟ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اِتَّقَوْا ، خبر مقدم أَجْرٌ عَظِیمٌ است: از آنان که دعوت خدا و رسول را اجابت، و براى کسانى که احسان کردند و خوددار از عصیان بودند، پاداش بزرگى است پس از اعلام عفو خدا و رسول، این مردان با ثبات و احسان و تقوا، خشم خود را از عاصیان که موجب چنان شکستى شدند، فرو نشاندند و با احسان به آنها و خود دارى از نکوهش و طردشان، آنان را به جمع مسلمانان کشاندند که در زمان کوتاهى همانها که در احد با همۀ تجهیزاتشان عقب نشینى کردند، چنان دگرگون شدند که شتابان با دیگر مجروحان به تعقیب مشرکان سر به بیابان نهادند این است اثر عفو و احسان و جذب و تقوا! داستان پس از احد را چنین نقل کرده اند: همین که ابو سفیان از احد باز گشت و به روحاء رسید، در میان خود به مشورت و نکوهش خود پرداختند که چرا با آنکه پیروز شدیم و گروه اندکى باقى ماندند آنان را از میان برنداشتیم و محمّد (ص) را نکشتیم، و تصمیم بر این شد که باز گردند رسول خدا که مراقب اوضاع بود تا خبر رسید، ندا در داد که در تعقیب آنان مسلّح شوند و جز کسانى که روز گذشته در احد بودند بیرون نیایند و بیشتر آنان دچار جراحت و مشغول مداوا بودند با هفتاد تن از یاران مجروح خود از مدینه بیرون آمدند تا به هشت میلى مدینه در سرزمین حمراء الاسد رسید على (ع) یا دیگرى را در پى آنان فرستاد تا بنگرد که آیا بر اسب سوارند و شتران را یدک مى کشند یا بر شتران سوارند و اسبان را یدک مى کشند، اگر چنان باشند، به مدینه باز مى گردند و اگر چنین باشند به مکه مى روند معلوم شد بر شتران سوارند و اسبان را یدک مى کشند
یکى از اصحاب آن حضرت از بنى عبد الاشهل، گوید: من و برادرم روز احد مجروح شده بودیم و همین که منادى آن حضرت فرمان بسیج در داد با برادرم بیرون رفتیم و مرکبى نداشتیم، من که جراحتم کمتر بود او را که از پى مى آمد مقدارى از راه به پشت مى گرفتم که بعد به پاى خود مى رفت تا به حمراء الاسد رسیدیم
معبد خزاعى که مشرک بود خزاعه مشرک و مسلمانشان جانبدار آن حضرت بودند و خبرى را از وى پوشیده نمى داشتند گفت: اى محمّد! بر ما بس گران آمد آنچه بر تو و قومت رسید سپس از نزد آن حضرت بیرون رفت تا در روحاء به ابو سفیان و همراهانش رسید که آمادۀ برگشت بودند از معبد پرسید از پیمبرت چه خبر؟ معبد گفت! محمد با یارانش با گروهى که مانندش را ندیده ام و کسانى که در آن روز از او واپس ماندند و سپس پشیمان شدند، بیرون آمده همه با سینه هاى پر از کینه و دندانهاى فشرده ابو سفیان گفت: واى بر تو چه مى گویى ؟ گفت گمان مى کنم از این منزل کوچ نکنى مگر آنکه پیشانیهاى اسبان بر تو نمایان شود ابو سفیان گفت: ما خود را آماده کرده ایم که بر آنها دوباره بتازیم تا یکسر آنها را ریشه کن سازیم گفت: من شما را از این کار نهى کردم و شعرهایى در این باره سروده ام کادت تعدّ من الاصوات راحتى اذ سالت الارض بالجرد الأبابیل سپس ابو سفیان عنان برتافت
بعضى آیه را ناظر به داستان بدر صغرى گرفته اند
اَلَّذِینَ اِسْتَجٰابُوا ، چون وصف نمایان المؤمنین باشد، خبرش همان « لاٰ یُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُؤْمِنِینَ » است: خداوند ضایع نمى کند پاداش مؤمنین را، همانها که این چنین ایمان خود را به آزمایش آوردند، اجابت کردند دعوت خدا و رسول را بعد از آنکه زخمهاى کارى بدانان رسیده بود و بیش از این، براى آنان که نیکى کردند، یا هر چه بیشتر عملشان را نیک کردند و پروا گیرى داشتند، پاداش بزرگى است: لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اِتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ چه مى شود که همان پایدارى و ایمان نهایى را کافى پندارند و یا دچار غرور شوند و از طریق احسان و تقوا روى گردانند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عاملی
«اَلَّذِینَ اِسْتَجٰابُوا» 172 طبرى: دنباله ى آیت پیش است یعنى خدا ضایع نمى کند مزد کسانى که اجابت کردند دعوت پیغمبر را و با همه ى زخم و جراحت روانه بسوى حمراء الاسد شدند
ابو الفتوح نوشته است: جابر بن عبد اللّه انصارىّ گوید: پدر مرا کشته بودند و او هفت دختر رها کرده بود من گفتم یا رسول اللّه چه فرمائى مرا دانى که پدر بمن هفت عورت رها کرده است و بر سر ایشان مرد نیست و من نخواهم که تو بجهاد روى و من در خدمت تو نباشم، رسول علیه السّلام گفت: بر ایشان خلیفتى بدار و تو بیا ما همچنین کردیم
«لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ » 172 مفسّرین غیر از شیخ محمّد عبده، بقیّه این جمله را بیان و توضیح جمله ى پیش دانسته اند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
اَلَّذِینَ اِسْتَجٰابُوا لِلّٰهِ وَ اَلرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مٰا أَصٰابَهُمُ اَلْقَرْحُ این آیه در مقام معرفى مؤمنین است که جلو نام برده شده و آنها مجاهدین مى باشند که پس ازآنکه خدا و رسول را اجابت کردند پس ازآنکه جراحتى به آنها اصابت نموده لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اِتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ «لِلَّذِینَ » خبر مقدم و مبتداء مؤخر «أَجْرٌ عَظِیمٌ » است و جمله در محل رفع خبر است براى «اَلَّذِینَ اِسْتَجٰابُوا» و «مِنْ بَعْدِ» «مِنْ » بیانیه است نه«من» تبعیضیه،و ممکن است«من»«تبعیضیه»باشد نه بیانیه و اشاره باشد به آنهائى که از مجاهدین به این دو صفت مى باشند یعنى نیکوکار و باتقوا چنین مقاماتى و اجر عظیم براى آنها مهیّا گردیده نه تمامشان زیراکه چنانچه معلوم است تمام مجاهدین در خلوص و تقوى در یک درجه نمى باشند،در حدیث رسیده که خدمت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم عرض شد بعضى از مجاهدین در جهاد نیّتشان خالص نیست براى کسب غنائم و زنهاى اسیر به جنگ مى روند حضرت فرمود «لکل امرء ما نوى» براى هرکسى است آنچه براى او نیّت نموده یعنى هرکسى آنچه از عمل قصد داشته به آن خواهد رسید
و خلاصه اینکه آیه در مقام بیان مدح شهداء است آنهائى که پس ازآنکه زخم خورده و جراحت به بدنشان رسیده باز مداومت بجهاد مى نمایند و آنان نیکوکار و متقى و پرهیزکارند براى آنان است اجر بزرگ
از بعض عرفاء است که پس از بیان مقام شهداء چنین گفته کسى که حیاتش بنفس باشد مماتش به رفتن روح او است از بدنش و کسى که حیاتش به پروردگارش باشد منفک مى گردد از حیات طبع بسوى حیات اصل و آن زندگانى حقیقیه است و وقتى که کشته شده به شمشیر شریعت حىّ باشد و مرزوق چگونه باشد حال کسى که کشته باشد به شمشیر صدق و حقیقت
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بعشق ثبت است بر جریده رحمت دوام ما کاشانى گفته کشته شدگان در راه خدا دو صنفند مقتول بجهاد الاصغر و بذل نفس براى رضاى خدا چنانچه ظاهر است و مقتول بجهاد اکبر و شکستن نفس و کشتن او بطریق حبّ و شکستن نفس و قمع هوى چنانچه از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت شده که پس از رجوع از بعض غزوات و جنگها فرمود از جهاد اصغر برگشتیم بسوى جهاد اکبر،و فرمود این دو صنف از مجاهدین اینها مردگان نیستند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان بحیات حقیقیه درحالى که مجرد و برهنه گردیده اند از کثافات طبیعت مقربین مى باشند نزد حضرت قدس روزى مى خورند در بهشت معنوى از ارزاق المعنویة یعنى معارف و حقایق و استشراق الانوار و یرزقون در بهشت صوریه همان طورى که زندگان روزى مى خورند از هر دو قسم«هم معنویه و هم صوریه» زیراکه بهشت را مرا نبى است بعضى معنویه و بعضى صوریه و براى هریک از آنها درجاتى است بر حسب معارف و علوم و مکاسب و اعمال
پس معنویه جنة الذات و جنة الصفات است و تفاضل درجات آنها باعتبار درجات معارف آنها است و ترقّى در ملکوت و عالم جبروت و عالم صورت در بهشت افعال و تفاوت درجات آنها باعتبار تفاوت اعمال و تدرج در مراتب عالم ملک من السموات العلى و بهشت جامع تمام اینها است،و آنچه در حدیث نسبت بشهداء احد رسیده پس «طیر الخضر» در حدیث اشاره به اجرام سماویه و قنادیل مقصود کواکب است یعنى ارواح آنها تعلق دارد به نیّرات از اجرام سماویه نظر به نزاهت آنها و انهار بهشت منابع علوم و«مشارعها»یعنى ثمرات آنها از حالات و معارف و انهار و اثمار صوریه بر حسب بهشت معنویه با صوریه آنها زیراکه آنچه در دنیا یافت مى گردد از خوردنیها و آشامیدنیها و سایر لذتها از پوشیدنیها و آنچه از آن لذت برده مى شود تماما در آخرت و در عالم مثال موجود است و در طبقات سماویه لذیذتر و پاکیزه تر موجود است
«یَسْتَبْشِرُونَ » و نیز مسرورند بسبب نجات یافتن از عقاب که لازمه نقص و تقصیرات و نجات یافتن از حزن بر قوت نعمتهاى دنیا زیراکه رسیده اند به چیزى که اشرف و اصفى و الذّ و ابقى است از بهشتهاى افعال و فضلى که زائد است بر جنات صفات که برضوان نامیده شده به بهشت رضوان و بهشت ذات آن اجر ایمان آنها است [پایان] پس لا بد است سالک راه آخرت را از بذل مال و بدن و روح تا آنکه براى وى انواع فتوح حاصل گردد و طمع را از لطف بى نهایت دوست قطع مکن چه لاف عشق زدى سر بباز و چابک باش تفسیر روح البیان
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
اَلَّذِینَ اِسْتَجٰابُوا لِلّٰهِ وَ اَلرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مٰا أَصٰابَهُمُ اَلْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اِتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ در کتاب هاى سیره و تفسیر آمده است: پس ازآن که جنگ احد پایان یافت، مشرکان به مکّه روى آوردند در بین راه دربارۀ آنچه در احد اتفاق افتاده بود، اندیشیدند و پشیمان شدند و یکدیگر را ملامت کردند گروهى گفتند: ما باقى مسلمانان را از بین نبردیم ممکن است آنان به زودى گرد هم آیند و بار دیگر به ما حمله کنند ازاین رو، تصمیم گرفتند به جنگ با محمّد صلّى اللّه علیه و آله و اصحابش بازگردند
وقتى این خبر به پیامبر رسید، بلافاصله به سازمان دهى نیروهاى خود پرداخت و منادى از سوى او ندا درداد: «کسى با ما بیرون نیاید مگر آنان که دیروز با ما بودند» لذا گروهى از مسلمانان، على رغم اینکه مجروح بودند، در اطراف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گرد آمدند و راه افتادند تا اینکه در حمراء الاسد اردو زدند و به انتظار ابو سفیان و مشرکان همراه او نشستند حمراء الاسد حدود هشت مایل از مدینه فاصله دارد این مانور مسلمانان نتیجه داد؛ زیرا وقتى مشرکان از گرد آمدن دوبارۀ مسلمانان آگاه شدند، ترسیدند و به سرعت به سوى مکّه شتافتند و مسلمانان، سرافراز به مدینه بازگشتند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
قمى فرموده که پیغمبر بعد از جنگ احد چون وارد مدینه شد بدستور جبرئیل از جانب خدا به مهاجر و انصار خطاب فرمود که هرکس مجروح شده باید با من از مدینه بیرون بیاید و هرکس سلامت است در مدینه بماند و اصحاب با زحمت و شدت درد و اشتغال به مداوا بیرون آمدند پس چون پیغمبر (ص) به موضع حمراء الاسد رسید و قریش در روحاء منزل نموده بودند عکرمة بن ابى جهل و حارث بن هشام و عمرو بن عاص و خالد بن ولید گفتند برویم مدینه را غارت کنیم ما که بزرگان آنها را کشتیم ناگاه مردى را دیدند که از مدینه حرکت کرده بود از او سؤال نمودند که از پیغمبر و اصحابش چه خبر دارى او جواب داد که آنها را در حمراء الاسد دیدم که جدا در طلب شما بودند پس ابو سفیان گفت این شدت و سختى سزاوار نیست ما تعدى خود را نمودیم دیگر بس است پس از آن نعیم بن مسعود اشجعى را ملاقات نمودند که عازم مدینه بود ابو سفیان از او خواهش نمود که بحمراء الاسد خود را برساند و به پیغمبر اعلام نماید که قریش عساکر خود را جمع آورى نموده و عازم حمله بر مسلمین شده اند و به او وعده جایزه و انعام داد و او هم قبول نمود و فرداى آن روز خود را به پیغمبر رساند و بدستور ابو سفیان عمل کرد و گفت در همین ساعت طلیعه لشکر آنها آشکار خواهد شد و مسلمین گفتند حسبنا اللّه و نعم الوکیل باکى نداریم پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد خداوند قریش را مرعوب نمود و برگشتند به محال خود پس پیغمبر با اصحاب به مدینه مراجعت نمودند و این آیات نازل شد و در منهج کلمه من را در منهم بیانیه گرفته است و مقصود از ذکر احسان و اتقاء را توصیف و تعلیل دانسته نه تقیید و فرموده چون همه آنها که اجابت خدا و پیغمبر را نمودند محسن و متقى بودند و بنظر حقیر این معنى خلاف ظاهر است و تقیید باعتبار اشتراط اجر عظیم به نیت قربت است که اگر بقصد اعانت اسلام و حفظ مسلمین اجابت دعوت خدا و پیغمبر را نموده باشند احسان نموده اند و اگر از ترس عذاب الهى باشد متقى مى باشند و اگر براى اغراض دنیوى خودشان از قبیل انتقام و خونخواهى و عناد و غنیمت و شهرت و امثال اینها اجابت نموده باشند و حاضر براى جهاد و دفاع شده باشند اجرشان همان است که در دنیا به ایشان خواهد رسید بنابراین ظاهر آیه اشکالى ندارد تا محتاج بتوجیه باشد و الذین مبتدا و للذین خبر آنست و محتمل است الذین صفت مؤمنین در آیه قبل باشد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.