بر مؤمنین واجب است متذکر شوند به اینکه آن خدایى که به وى ایمان آورده اند، خدایى است واحد در الوهیت و قائم بر خلقت و تدبیر عالم، آن هم قیامى با حیات؛ پس او هرگز در ملکش مغلوب نمی شود و چیزى بدون مشیت و اذن او واقع نمی شود.
مؤمنین وقتى متذکر این معانى بشوند آن وقت یقین می کنند که او این کتاب را که هادى به سوى حق و فارق و ممیز میان حق و باطل است نازل کرده است؛ نیز می فهمند که خداى تعالى در فرستادن این کتاب و هدایت خلق به سوى حق و جدا سازى حق از باطل همان روشى را جارى ساخته که در عالم اسباب و ظرف اختیار جارى ساخته است. پس هر کس به اختیار خود ایمان آورد به پاداش عمل خود می رسد و هر کس هم کفر بورزد او نیز به کیفر رفتار خود خواهد رسید، براى اینکه خداى سبحان، عزیز و داراى انتقام است.
اما عزیز است براى اینکه او خدایى است که هیچ معبودى و حاکمى جز او نیست تا در این جهات حکمى براند و خدا را در حکمش مقهور خود سازد. اما اینکه داراى انتقام است براى اینکه، اولا امور بندگان بر او پوشیده نیست و ثانیا هیچ مخلوقى نمى تواند در عمل خود و کفرش از تحت اراده و مشیت او خارج شود. {اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ}
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : بحث پیرامون این آیه در تفسیر آیة الکرسى گذشت. حاصل بحث در آنجا این شد که این آیه می خواهد بفهماند که قیام خداى تعالى به ایجاد و تدبیر عالم قیامى اتمّ است. پس نظام موجودات از هر جهت تحت قیمومت خداى تعالى است؛ هم نظامى که در اعیان آن ها است و هم نظامى که در آثار آن ها برقرار است، آن هم نه تنها قیمومت در تاثیر، نظیر قیمومتى که اسباب طبیعى فاقد شعور در مسببات دارند؛ بلکه قیمومتى با حیات که مستلزم علم و قدرت است. پس علم الهى نافذ در همه زوایاى عالم است و هیچ چیز از عالم براى خدا پنهان نیست؛ قدرت او هم بر همه عالم مسلط است؛ در هیچ گوشه عالم چیزى واقع نمی شود مگر آنچه او وقوعش را خواسته و اذن داده باشد. به همین جهت دنبال این جمله بعد از دو آیه فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ ...».
با در نظر گرفتن اینکه شش آیه اول سوره، جنبه دورنما براى این سوره دارد و آنچه در این سوره به تفصیل آمده در این شش آیه به اجمال آمده است- و با در نظر گرفتن غرض سوره که قبلا گفتیم- می فهمیم که آیه مورد بحث، مطالب شش آیه، بلکه سراسر سوره را با بیانى کلى آغاز می کند؛ بیانى که غرض سوره از همان استنتاج می شود همچنانکه از دو آیه اخیر یعنى آیه «إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفى عَلَیْهِ ...» و آیه «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ ...» استنتاج می شود.
بنابراین از این شش آیه، آن قسمتى که دورنماى سوره است دو آیه وسط است که می فرماید: «نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ- تا جمله- عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ».
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
قیومیت خداوند در آیه دوم سوره آل عمران
آیه 2 سوره آل عمران چنین است : «اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ اَلْحَیُّ اَلْقَیُّومُ »
چند نکته در این خصوص قابل تامل است :
1- نکته ادبی :
عبارت (لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ) یک جمله ای است که در موضع نصب قرار دارد و در نقش «حال» است برای «اَلله» که در آغاز آیه آمده است.
2- اعراب :
اَللّٰهُ: مبتدأ مرفوع است وعلامت رفع آن ضمه ظاهر در آخر است.
لاٰ: حرف نفی جنس.
إِلٰهَ: اسم لا النافیة مبنی بر فتح است و اینجا در محل نصب است.
إِلاّٰ: حرف استثناء
هُوَ: ضمیر رفع منفصل مبنی بر فتح بوده و در محل رفع است. بدل از محل لای نفی جنس و اسم آن است.
اَلْحَیُّ: خبر دوم است و لذا مرفوع است و علامت رفع آن ظاهر است.
اَلْقَیُّومُ: خبر سوم است و لذا مرفوع و علامت رفع آن ظاهر است.
3- ترجمه آیه :
الف- خداى یکتا که جز او هیچ معبودى نیست، زنده و قائم به ذات [و مدبّر و برپا دارنده ونگه دارندۀ همه مخلوقات] است ( انصاریان، ص 50)
ب- خداى یکتاست که خدایى جز او نیست،و زنده و پاینده است ( ترجمه ابوالقاسم پاینده ، ص 42)
تفاوت این دو ترجمه در اعراب آیه نهفته است. اگر متناسب با بند 2 اعراب آیه را تعیین کنیم ، ترجمه الف صحیح تر است
مثلا به ترجمه خواجوی ، ص 19 توجه کنید :
خداوندگار یکتاست که جز او خدایى نیست، حى و قیوم است.
این ترجمه شبیه ترجمه پاینده است و «اَلْحَیُّ» ، «اَلْقَیُّومُ» را خبر دوم و سوم نمی داند. بلکه آن را صفت می داند
چنانچه ابوالفتوح رازی در تفسیر خود اعراب آیه را چنین مطرح کرده است :
اللّه مرفوع است به ابتداء، و لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ ، در جاى خبر اوست، و اَلْحَیُّ اَلْقَیُّومُ ، صفت اوست.
در هر حال اگر نگاه ما به اعراب آیه در موارد اختلافی ، فرق کند ، ترجمه هم فرق می کند.
در این آیه «اعراب مقبول و اصح» همان است که در بند دوم گفتیم
5- تفسیر آیه
این آیه بر «قیّومیت خدا» بر همه عالم ایجاد و هستی دلالت دارد. نظام موجودات عالم ، خودشان ، آعیان ِ آنها ، و آثارشان و صفاتشان و عوارض آنها ، همه و همه تحت «قیّومیت خدا» قرار دارد.
«قیّومیت» طبق نگاه علامه طباطبایی بر دو نوع کلی و عمده است
الف- قیّومیت تاثیر :
یعنی یک موجودی بر موجود دیگر در آثارش قیومیت دارد . این را قیوم می گویند چون آثار موجود دومی ، وابسته به آن است. این قیومیت نه تنها در حیوان و انسان هم هست. بلکه در اشیاء طبیعی و فاقد علم و شعور هم هست. مثلا گرمای آب روی ِ آتش تحت قیومیت آتش است
ب- قیّومیت حیات :
این مخصوص خداوند است که «اَلْحَیُّ» ، «اَلْقَیُّومُ» است . «قیومیت حیات » مستلزم «علم» و «قدرت» است.
6- تفسیر روایی :
الف- طبرسی در مجمع البیان:
ابن عباس میگوید: «حى قیوم» اسم اعظم خدا است و او همان اسمى است که آصف بن برخیا رفیق سلیمان براى حمل تخت بلقیس آن را خواند و در یک چشم بهم زدن از شهر «سبا» نزد سلیمان (ع) آمد.
این روایت را صاحب مجمع البیان ذیل همین آیه نقل کرده است. (ترجمه مجمع البیان، ج3 ، ص 226)
ب- بیضاوی در انوار التنزیل :
روی أنه علیه الصلاة و السلام قال : «إن اسم اللّه الأعظم فی ثلاث سور فی البقرة اللّه لا إله إلا هو الحی القیوم، و فی آل عمران اللّه لا إله إلا هو الحی القیوم، و فی طه و عنت الوجوه للحی القیوم» این آیه اشاره به اسم اعظم خدا دارد و فقط در سه سوره آمده است : بقره - آل عمران - طه.
[ نظرات / امتیازها ]