از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم ):(پس هر کس با تو در باره بندگی و رسالت عیسی (ع ) مجادله کرد ،بعد از علمی که در باره این مطلب یافتی ...)(فاء)تفریع در سر آیه دال بر دعوت به مباهله است و فرع بر تعلیم الهی بوده که داستان عیسی را به پیامبر(ص ) تعلیم نمود و در آیات قبل برهانی عقلی و ساطع را بیان فرمود تا اگر شخص محاجه کننده وحیانی بودن آن را نمی پذیرد،به جهت برهان عقلی محکم تسلیم و مجاب شود،(فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم ونساءنا و نساءکم و انفسنا وانفسکم ):(به ایشان بگو،بیایید ما فرزندان خود و شمافرزندان خود را ،ما زنان خود و شما زنان خود را ،ما نفس خود وشما نفس خود را بخوانیم )منظور از فرزندان پیامبر،حسن و حسین (ع ) و منظوراز زنان ،حضرت فاطمه زهرا(س )و منظور از نفس آن حضرت ، حضرت علی (ع )است (در روایات از ائمه اهل بیت و همچنین از عایشه در صحیح مسلم نقل شده که پیامبر (ص )روزی با عبائی از موی سیاه خارج شد و آنگاه به ترتیب حسن (ع )،حسین (ع )،علی (ع )و فاطمه (س )داخل کساء شدند و آنگاه آیه ،(انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)(12)،نازل گردید)آوردن این الفاظ برای اطمینان بخشیدن به طرف مقابل است که بداند دعوی پیامبر(ص )برحق است ، چون انسان وقتی حاضر است فرزند و زن و جان خود را به میدان بیاورد که از صدق دعوی خود مطمئن باشد و منظور از مباهله ملاعنه است ، یعنی به یکدیگر لعنت نمودن و این امر در محاجه بین پیامبر(ص ) و بزرگان نصاری واقع شد و پیامبر برای مباهله احدی به جز علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام را باخود نبرد و این جریان از ابن کثیر هم نقل شده است ، (ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین ):(سپس مباهله کنیم و دوری از رحمت خدا را برای دروغگویان در خواست کنیم )، لذا به این جهت دنباله دشمنان و معاندین واساس باطل منقطع گردید و اصل ابتهال از (بهله )به معنای لعنت است ، سپس درباره مطلق دعا و درخواست ،هنگامی که با اصرار وسماجت صورت بگیرداستعمال شد.اما نصارای نجران وقتی دیدند که پیامبر(ص ) آنقدر به خود مطمئن است که تنها با خانواده اش در مباهله شرکت کرده است ، از مباهله منصرف شدند ودانستند که اگر این افراد دست به دعا بردارند همه آنان نابود خواهند گردید و دراین آیه پیامبر،حضرت علی (ع ) را بانفس خود قرین نموده است و زمخشری می گوید:این آیه دلیل است که هیچ فضیلتی به پایه فضیلت اهل کساءعلیهم السلام نمی رسد. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم محمودي - برگزیده تفسیر نمونه
این آیه به دنبال آیات قبل و استدلالى که در آنها بر نفى خدا بودن مسیح (ع) شده بود، به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد: «هر گاه بعد از علم و دانشى که (در باره مسیح) براى تو آمده (باز) کسانى با تو در آن به محاجّه و ستیز برخاستند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت مى‏کنیم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت مى‏نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود (کسانى که به منزله جان ما هستند) دعوت مى‏کنیم، شما هم از نفوس خود دعوت کنید، سپس مباهله مى‏کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار مى‏دهیم» «1». (فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ).

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه اسدي - نسیم حیات

یعنی اگر باز کسانی پس از این همه برهان ودانشی که از خداوند به تو رسید ، بخواهند درباره الوهیت حضرت مسیح با تو گفت وگو و بحث های بی ثمر کنند، آن ها را به مباهله دعوت کن و بگو : شما نزدیک ترین کسان خود را از فرزندان و زنان و مردان فرا خوانید ، ما نیز نزدیکترین کسان خود را از فرزندان و زنان و خودی ها دعوت می کنیم( فَقُل تَعالَوا اَبناءَنا وَاَبناءَکُم وَ نِساءَنا وَنساءَکُم وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَکُم) و آن گاه حکمیت موضوع را به خدای عالم واگذار می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرا می دهیم(ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللهِ عَلَی الکاذِبینَ).
مباهله چیزی است که اثر خود را عملاً آشکار می کند و دروغگو را گرفتار عذاب می سازد و آخرین حربه را پس از تأثیر نکردن منطق و استدلال است.
ماجرای مباهله
نجران: نام شهری در یمن بود که مرکز مسیحیان به شمار می رفت و معبدی که آن جا داشتند به آن کعبه نجران می گفتند و هیئتی که برای بررسی اسلام به مدینه آمده بودند از علمای هم آن جا بودند.
« مباهله» از ماده « بهل» به معنی رها کردن و قید و بند چیزی را از چیزی برداشتن است و ابتهال در دعا به معنی تضرع و واگذاری کار به خداوند است . در مباهله ، دو طرف مخالف برای اثبات حقّانیّت خود ، داوری را مستقیماً به خدا وا می گذارند. بنابراین وقتی دربارۀ یک مسئله مهم مذهبی گفت وگو به نتیجه نرسید ، در یک جا جمع می شوند و به درگاه خدا تضرّع و زاری می کنند و از خدا می خواهند که درغگو را رسوا سازد . از این رو وقتی دلایل عقلی و نقلی پیامبر(ص) دربارۀ عیسی(ع) که برخاسته از وحی بود، در نصارای نجران تأثیری نکرد ، خدا به پیامبر خود دستور داد که به آن ها پیشنهاد مباهله کندت. مباهله تا آن زمان در میان اعراب سابقه نداشت و راهی بود که صد در صد صدق دعوت پیامبر (ص) را اثبات می کرد و طبیعی است کسی که به ارتباط خویش با خدا یقین نداشته باشد ، جرأت نمی کند که در چنین میدان خطرناکی که مجازاتن آن نقدی است ، وارد شود . به هر حال ، مسیحیان نجران که برای کشف حقانیت نبوت پیامبر موعود به مدینه آمده بودند ، از قبول مباهله به هراس افتادند و آن را نپذیرفتند .آن ها از پیامبر(ص) مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند . نتیجه مشاوره این بود که به نفرات خود گفتند که اگر دیدید محمّد (ص) با سر و صدا و جمعیت و تشریفات به مباهله آمده، با او مباهله کنید و نهراسید؛ زیرا در این صورت حقیقتی در کار نیست.ولی اگر با نفرات بسیار محدودی از خاصان نزدیک و فرزندان خردسالش بر سر قرار آمد ، بدانید او پیامبر خداست و از مباهله با اوبپرهیزید که خطرناک است . فردای آن روز نجرانی ها طبق قرار قبلی در میعادگاه حاضر شدند . ناگاه دیدند که پیامبر(ص) ، فرزند گرامی اش حسین(ع) را درآغوش دارد ودست حسن(ع) را در دست گرفته و علی و فاطمه(ع) همراه او هستند و به آن ها سفارش می کند هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید. نمایندگان نجران وقتی این صحنۀ نورانی و الهی را مشاهده کردند ، سخت به وحشت افتادند. ابو حارثه اُسقف هیئت نجرانی گفت: ای یاران! این چهره های نورانی را که من می بینم ، اگر از خدا بخواهند که کوه از جا کنده شود چنین خواهد شد . با این ها مباهله نکنید که حتماً هلاک می شوید. لذا از مباهله رو گردان شدند و به شرایط ذمّه وجزیه تن دادند و با پیامبر (ص) مصالحه کردند که سالی مقداری لباس که هر یک به قیمت چهل درهم باشد و نیز در مواقع جنگ مقداری تجهیزات جنگی در اختیار مسلمانان بگذارند.
البته مردم زیادی بعد از ایم مباهله ایمان آوردند و پس از مراجعت هیئت نجرانی، دو نفر از علمای آن ها به نام سیّد و عاقب به مدینه برگشتند و هدایایی به رسول اکرم(ص) تقدیم نموده ، اسلام آوردند.به راستی، هم جای تعجب است و هم جای دلسوزی نسبت به برادران اهل سنت که چگونه جناح بندیهای سیاسی وفرقه ای و تحریف در مسائل تاریخی موجب شده است که آن ها از دامن اهل بیت رسول خدا(ص) دور بیفتند و از فروغ این انوار درخشنده بی نصیب بمانند . در حالی که خاص وعام پذیرفته اند که پیامبر(ص) در این مباهله چه کسانی را به عنوان «اَبناءَنا وَنِساءَنا وَاَنفُسنا» به میدان آورد و آن ها را عین جان خود دانست.
شخصیت آسمانی مباهله
در پاره ای تفسیر های ما این آیه دلیل فضیلت علی(ع) و فاطمه وحسنین گرفته اند و به همان بسنده کرده اند و حق اهل مباهله را ضایع نموده اند و آن را فقط دلیل فضیلت آن ها دانسته و غائله را در یک بن بست محدود احساسی ختم نموده اند، که این اشتباه است . بلکه باید بدانیم که آیۀ مباهله چیزی بالاتر از مسئلۀ فضیلت است. این آیه سخن از مشارکت آن ها در حفظ و بقای رسالت است که بی وجود آن ها رسالت از حرکت باز خواهد ایستاد.
این بزرگوران کسانی هستند که به تعیین قرآن و رسول خدا(ص) برگزیده و تأیید شده اند . اشخاصی را که پیامبر (ص) در میدان مباهله به همراه خود آورد ، متولی و شریک موضوع مباهله بودند.آن ها پرده داران حقیقی و نخستین رسالت پیامبر(ص) بودند و پیامبراکرم(ص) به امر خدا گردن نهاده و مصادیقی را به میدان آورد که غیر آن ها نمی توانستند مشمول آیه قرار بگیرند و اگر غیر از این ها کسانی پیدا می شدند که منظور خدا باشند، پیامبر آن ها را به صحنه می آورد.مراد از« اَبناءَنا» منحصراً حسن و حسین(ع) هستند و منظور از« نِساءَنا» با این که به صورت جمع آمده است، تنها فاطمه زهرا(س) است و منظور از « اَنفُسَنا» تنها علی(ع) بود. پیامبر(ص) با نوع انتخاب خود از میان همۀ خانوادهۀ گرامی اش ، کلمات آیۀ کریمه را تأویل و تفسیر نموده است.
حدیث: از پیامبر(ص) روایت شده که به بریدۀ اسلمی فرمود: « علی(ع) را به خشم نیاور ؛ زیرا او از من است ومن از او».
فخررازی در تفسیر خود گفته است:«طبق این آیه ، علی(ع) از سایر اصحاب پیامبر(ص) افضل بوده است؛ زیرا او عین نفس پیامبر تلقی شده و از طرفی پیامبر افضل مردم است. پس علی(ع) بعد از پیامبر(ص) افضل مردم است».آیا همین فضیلت در اولین امام بودن او کافی نبود؟ مصداق این آیه را پیامبر(ص) شخصاً تعیین نموده است وشیعه و سنی در آن اختلاف ندارند . فخر رازی در تفسیر این آیه ، دربارۀ این که مراد از اهل بیت چه کسانی هستند ، روایت کرده است که پیامبر(ص) عبا یا پارچۀ سیاهی بر دوش خود انداخته بود که حسن و حسین و فاطمه و علی(ع) یک یک پیش پیامبر (ص) آمدند و حضرت ، آن ها را زیر پارچه به حضورش فرا خواند و آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا». سپس گفته است که این روایت از مسلمات میان اهل تفسیر و حدیث است.


[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : عالی، سپااس، کامل و جامع 🌹
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
مباهله با مسیحیان نجران
این آیه به دنبال آیات قبل و استدلالى که در آنها بر نفى خدا بودن مسیح (علیه السلام ) شده بود، به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) دستور مى دهد: هر گاه بعد از علم و دانش که (درباره مسیح ) براى تو آمده (باز) کسانى با تو در آن به محاجه و ستیز برخاستند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت میکنیم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت مینماییم ، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود (کسانى که به منزله جان هستند) دعوت میکنیم ، شما هم از نفوس خود دعوت کنید، سپس مباهله میکنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم (فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین ).
ناگفته پیدا است منظور از مباهله این نیست که این افراد جمع شوند و نفرین کنند و سپس پراکنده شوند زیرا چنین عملى به تنهایى هیچ فایدهاى ندارد، بلکه منظور این است که این نفرین مؤ ثر گردد، و با آشکار شدن اثر آن ، دروغگویان به عذاب گرفتار شوند و شناخته گردند.
به تعبیر دیگر، گرچه در این آیه به تاثیر و نتیجه مباهله تصریح نشده اما از آنجا که این کار به عنوان آخرین ((حربه ))، بعد از اثر نکردن منطق و استدلال ، مورد استفاده قرار گرفته دلیل بر این است که منظور ظاهر شدن اثر خارجى این نفرین
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : عالی بود دست مریزاد
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سکينه محمدي - سایت اسلام وب (به نقل از تفسیر البغوی)
التحلیل الموضوعی
( فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم ونساءنا ونساءکم وأنفسنا وأنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین ( 61 ) )

قوله عز وجل : ( فمن حاجک فیه ) أی جادلک فی عیسى أو فی الحق ( من بعد ما جاءک من العلم ) بأن عیسى عبد الله ورسوله ( فقل تعالوا ) وأصله تعالیوا تفاعلوا من العلو فاستثقلت الضمة على الیاء فحذفت ، قال الفراء : بمعنى تعال کأنه یقول : ارتفع قوله ( ندع ) جزم لجواب الأمر وعلامة الجزم سقوط الواو ( أبناءنا وأبناءکم ونساءنا ونساءکم وأنفسنا وأنفسکم ) قیل : أبناءنا أراد الحسن والحسین ، ونساءنا فاطمة . وأنفسنا عنى نفسه وعلیا رضی الله عنه والعرب تسمی ابن عم الرجل نفسه ، کما قال الله تعالى : " ولا تلمزوا أنفسکم " ( 11 - الحجرات ) یرید إخوانکم وقیل هو على العموم الجماعة أهل الدین ( ثم نبتهل ) قال ابن عباس رضی الله عنهما : أی نتضرع فی الدعاء ، وقال الکلبی : نجتهد ونبالغ فی الدعاء ، وقال الکسائی وأبو عبیدة : نلتعن والابتهال الالتعان یقال : علیه بهلة الله أی لعنته : ( فنجعل لعنة الله على الکاذبین ) منا ومنکم فی أمر عیسى ، فلما قرأ رسول الله صلى الله علیه وسلم هذه الآیة على وفد نجران ودعاهم إلى المباهلة قالوا : حتى نرجع وننظر فی أمرنا ثم نأتیک غدا ، فخلا بعضهم ببعض فقالوا للعاقب وکان ذا رأیهم : یا عبد المسیح ما ترى؟ قال : والله لقد عرفتم یا معشر النصارى أن محمدا نبی مرسل ، والله ما لاعن قوم نبیا قط فعاش کبیرهم ولا نبت صغیرهم ، ولئن فعلتم ذلک لنهلکن فإن أبیتم إلا الإقامة على ما أنتم علیه من القول فی صاحبکم فوادعوا الرجل وانصرفوا إلى بلادکم ، فأتوا رسول الله صلى الله علیه وسلم وقد غدا رسول الله صلى الله علیه وسلم محتضنا للحسین آخذا بید الحسن وفاطمة تمشی خلفه وعلی خلفها وهو یقول لهم : " إذا أنا دعوت فأمنوا " فقال أسقف نجران : یا معشر النصارى إنی لأرى وجوها لو سألوا الله أن یزیل جبلا من مکانه لأزاله فلا تبتهلوا فتهلکوا ولا یبقى على وجه الأرض منکم نصرانی إلى یوم القیامة ، فقالوا یا أبا القاسم : قد رأینا أن لا نلاعنک وأن نترکک على دینک ونثبت على دیننا ، فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم : " فإن أبیتم المباهلة فأسلموا یکن لکم ما للمسلمین وعلیکم ما علیهم " فأبوا فقال : " فإنی أنابذکم " فقالوا : ما لنا بحرب العرب طاقة ، ولکنا نصالحک على أن لا تغزونا ولا تخیفنا ولا تردنا عن دیننا على أن نؤدی إلیک کل عام ألفی حلة ، ألفا فی صفر وألفا فی رجب ، فصالحهم رسول الله صلى الله علیه وسلم على ذلک وقال : " والذی نفسی بیده إن العذاب قد تدلى على أهل نجران ولو تلاعنوا لمسخوا قردة وخنازیر ولاضطرم علیهم الوادی نارا ، ولاستأصل الله نجران وأهله حتى الطیر على الشجر ، ولما حال الحول على النصارى کلهم حتى هلکوا " .
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اطیب البیان
پس کسانى که با تو محاجه و مخاصمه میکنند در امر عیسى علیه السّلام بعد از آنى که آمد تو را علم بحقیقة امر او ببیانات آیات متقدمه و از تو قبول نکردند پس بگو بیائید تا دعوت کنیم پسران ما را و پسران شما را و زنهاى ما و زنهاى شما و کسانى که بمنزله نفس ما و نفس شما باشند پس مباهله میکنیم در حق یک دیگر و قرار میدهیم لعنة خدا را بر دروغ گویان

کلام در این آیه در چند مقام وارد میشود: (مقام اول) در شأن نزول این آیه و مقدّمه متذکر میشویم که این آیه در مورد قضیّه شخصیه لسان عموم ندارد که بتوان گفت مورد مخصص نیست چنانچه در اغلب آیات گفته ئیم بلکه تعدّى از مورد معنى ندارد و مسلم تمام مفسرین و مفاد اخبار متواتره بین الفریقین در قضیه نصاراى نجران است که پیغمبر صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم آنها را دعوت فرمود بدین اسلام یا اداء جزیه یا جنگ و آنها یک عدّه از بزرگان خود را فرستادند مدینه براى کشف حقانیت اسلام و میان آنها سه نفر از کشیشان بزرگ آنها بودند بنام عاقب و اهتم و سیّد و پس از مذاکرات با پیغمبر صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم و بیانات آن سرور و اقامه معجزات بر حسب دستور این آیه حضرت آنها را دعوت بمباهله نمود و از براى مباهله با آنها فقط انتخاب فرمود على و فاطمه و حسنین علیهم السلام را و آنها چون در باطن حقانیت آن حضرت را درک کردند از مباهله ترسیدند و خواهش ترک آن را کردند و قبول جزیه نمودند

و در غایة المراد 19 حدیث از طرق عامه و 15 حدیث از طرق خاصه مفصلا نقل فرموده در باب سوم و چهارم از صد باب از اخبار که در فضائل امیر المؤمنین و سایر اهل بیت علیهم السلام رسیده صفحه 300 306، و این مباهله بنا بر بعض اخبار در روز 24 یا 25 ذیقعده واقع شده [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » پرتوی از قرآن
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَکُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْکٰاذِبِینَ

فَمَنْ حَاجَّکَ ، تفرع به « اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ » است و ضمیر فیه راجع به حق یا داستان بیان شدۀ عیسى: « إِنَّ مَثَلَ عِیسىٰ » است، مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ ، شرط مؤکد براى «فَقُلْ تَعٰالَوْا» ، و العلم، اشاره به همان علم به حق و یقین است: بعد از آنکه حق از سوى پروردگارت بیان شده و علم یقین به تو رسیده و آن را دریافته اى، پس هر که با تو محاجّه و لجاج کند و نخواهد به بیان و برهان این آیات تسلیم شود، بگو از محاجّه ها و لجاجها برتر آئیم و پسران و زنان و خودمان را بخوانیم و در معرض ابتهال «دعا و نفرین» آئیم: فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ ثُمَّ نَبْتَهِلْ ندع، به جاى «ندع ابناءنا و تدعوا ابنائکم » و پس از امر «تعالوا» اشعار بدین دارد که خصومت را پشت سرگذاریم و برتر آییم و در ساحت ابتهال با هم و هماهنگ شویم چون مسألۀ توحید و شرک، نخستین اصل رسالت نفى و اثباتى «لا اله الا اللّٰه» و انقلابى پیمبران و سرنوشت انسان است، آنهم شرک و توحید به هم آمیخته و جوش خوردۀ مسیحیت که قرنها بدان دمیده شده است، نه شرک صریح و نه توحید صریح که باید باز و منفک شود و اگر با نیروى برهان باز نشود چاره اى جز تعالى و ابتهال نیست نه تنها و تن به تن، بلکه همۀ عزیزان و خانواده را باید با هم خواند که به میدان آیند چون عقیده به الوهیت مسیح منشئى جز تقلید و تأثیر عوامل محیط و اوهام ندارد و هماهنگ با آفرینش و حق و فطرت اصلى و عقل سلیم نیست، این دعوت را نباید بپذیرند و همین نپذیرفتن تزلزل روحى آنان را مى نمایاند و حربۀ شکست آوریست بر عقاید شرک آمیزشان و حجتى براى پیروانشان و اگر پذیرفتند و به ابتهال روى آوردند، باید خداوند اجابت کند و اعجاز نماید و ضربۀ لعن و رسوایى را بر لجوج دروغپرداز وارد کند: فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْکٰاذِبِینَ چون مورد دعا مقدّسترین حقّ است و دعوت کننده با علم یقینى و اخلاص و انقطاع کامل به خدا رو مى آورد

فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ ، به جاى «ندعو أن یلعنه اللّٰه» دلالت بدین دارد که لعنت واقعیتى است دافع و قابل جعل و رفع، در مقابل رحمت که حقیقتى جاذب است، که دعاء و التجاء به حق، رحمت را جذب و جعل مى کند چنان که طفل گرسنه، با ناله و التجاء شیر مکمون: ساکن را به حرکت مى آورد و جارى مى کند و در کام خود قرار مى دهد

ابتهال در مقابل خصم لجوج و براى احقاق اینگونه حق حیاتى، نیروى مکمون دافعه را برمى انگیزد و به سوى کاذب و مکذب مى کشاند و بر او تثبیت مى کند: فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْکٰاذِبِینَ نه الکافرین چون امکان دارد که کسى به کفرش معتقد و در کفر راستگو باشد اما مدعیان الوهیت مسیح و تثلیث یا خود متحیّرند و یا در عمق و جدان عقلى و فطرى بى عقیده به آن هستند و به هر صورت در ادعاى خود هم به خود دروغ مى گویند و هم به دیگران آنهم دروغى فریبنده و آراسته و اشتباه انگیز دربارۀ مسیح که ولادت و وفات و رفتار و اعمال و کراماتش همه شبهه انگیز بوده است، چون پدر نداشته پس پسر خدا بوده، و چون نمرده، پس به سوى پدر رفته، تا مددکار خدا در ادارۀ عالم باشد در میان پدر و پسر، روح القدس که مثلّث نقش آفرینش و ادارۀ جهان و انسان را دارد یک، مساوى سه، سه مساوى یک مثلثى با اضلاع متساوى، زوایاى آن مساوى با قائمه که قیام عالم بدانست

شبیه آن در اذهان بودائیان و برهمنان که همه در هم تأثیر و تأثر داشته اند و همچنین غلات شیعه: خدا پیمبر امام، که پایه ها و نگهبانان عرش خدایند پس از آن نگران شدند که عرش بر سه پایه نپاید، پایۀ دیگرى به آن زدند: پیشواى اسماعیلیه، قطب و مرشد صوفیه، شیخ شیخیه، که شد رکن رابع در ارکان اربعه، و نگرانى از میان رفت

پیمبران الهى رسالت یافتند تا خلق را از شرک مطلق و بسته باز دارند و به توحید خالص و کمال بخش بگروانند سپس اینگونه ترکیبى از توحید و شرک تحیر انگیز ساخته شد و به خلق خدا تزریق گردید که هم توحید است و هم شرک و نه توحید است و نه شرک مطلق! پس از درهم شکسته شدن شرک مطلق و نجات بشر از آن، باید این شرک تحیر آور و دور تثلیثى گمراه گر از جلوى دیده ها برداشته شود تبیین قرآن در این آیات و دیگر آیات براى همین است: عیسى را از خاکى آفریده که تحت تأثیر فعل و انفعالهاى شیمیایى و عوامل فیزیکى بود و امر «کن» مانند همۀ کائنات و محکوم به مرگ: خَلَقَهُ مِنْ تُرٰابٍ ، لَقَدْ کَفَرَ اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلْمَسِیحُ اِبْنُ مَرْیَمَ ، قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اَللّٰهِ شَیْئاً إِنْ أَرٰادَ أَنْ یُهْلِکَ اَلْمَسِیحَ اِبْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً، وَ لِلّٰهِ مُلْکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ مٰا بَیْنَهُمٰا، یَخْلُقُ مٰا یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ عَلىٰ کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ قٰالَتِ اَلْیَهُودُ وَ اَلنَّصٰارىٰ نَحْنُ أَبْنٰاءُ اَللّٰهِ وَ أَحِبّٰاؤُهُ ، قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ ، لَقَدْ کَفَرَ اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلْمَسِیحُ اِبْنُ مَرْیَمَ ، وَ قٰالَ اَلْمَسِیحُ یٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ لَقَدْ کَفَرَ اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اَللّٰهَ ثٰالِثُ ثَلاٰثَةٍ ، وَ إِذْ قٰالَ اَللّٰهُ یٰا عِیسَى اِبْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّٰاسِ اِتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلٰهَیْنِ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ ؟ قٰالَ سُبْحٰانَکَ مٰا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مٰا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ مٰا قُلْتُ لَهُمْ إِلاّٰ مٰا أَمَرْتَنِی بِهِ : أَنِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ مائده 17، 72، 73، 116، 117 قٰالَ إِنِّی عَبْدُ اَللّٰهِ آتٰانِیَ اَلْکِتٰابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا مریم 32، 33، 36 تا 38 اگر عیسى با آن خصائص، اینگونه شناخته شود و اضلاع به هم پیوستۀ تثلیث از برابر دیده ها برداشته شود دیگر محلى براى خدایى و تثلیث و الوهیت «متافیزیکى» کسى نمى ماند یا باید مسیحیت و نمایندگان آن که در برابر نعوت توحیدى اسلام واقع شدند به حکمیت منطقى و بیان روشنگر اسلام تسلیم شوند و یا به حکمیت خدا و ابتهال روى آورند و محکوم به لعن گردند لعنى که بر کاذبین وارد شود و قرار گیرد و ملعون را از قلوب و مسیر تاریخ براند و از تکامل وامانده کند و اگر تسلیم به بیان حق و ابتهال نشوند، باید تسلیم به جزیه گردند که اعتراف به شکست اعتقادى و روحى است و اگر از جزیه هم سر باز زدند حکمیت به شمشیر و جنگ داده مى شود در هر چهار جبهۀ تبیین، ابتهال، جزیه و جنگ، فتح نهایى با توحید اسلام بوده و عالم مسیحیت را از گرداب آمیختگى ملکوت با ناسوت بیرون آورد، تا در پایان قرون وسطى دریچه هاى علم گشوده شد و میخهاى صلیب غفران سست گردید و عیسى از اقانیم مثلّث فرود آمد و اشباح شرک از میان رفت، گرچه علم و صنعت خود به گونۀ بتى درآمد، اگر این بت در پرتو وحى رهبرى شود رهبریست به سوى نور توحید، چنان که قرآن براى همیشه رهبرى مى کند: آیات برهانى که اندیشه ها را روشن و علم را رهبرى کند و یا مباهله اى که و جدان را برانگیزد و موجى برآورد و انظار را به قدرت ایمان داعى جلب کند: فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ به دلیل کلیت و شرط فان حاجوک و جمع آمدن ابنائنا و نسائنا و انفسنا، و آنچه راجع به زمان و شأن نزول این آیه در آغاز این سوره گفته شد، این آیه امریست کلى و متضمن شرط و در سالهاى پیش از وقوع مباهله، به رهبر توحید و شاید به پیروان و متأسیان به اسوۀ حسنۀ او و لَکُمْ فِی رَسُولِ اَللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ با همین شرائط : که داعى با علم یقین روى آرد و مخالف که نمایندۀ عقیده ایست لجاج نماید و مورد ابتهال اصل اصیل اعتقادى باشد پس گفتۀ بعضى از مفسرین که شأن نزول این آیه، مباهله با وفد نجران بوده، مسامحۀ در تعبیر است و باید مقصود آنان همان تحقق و وقوع این فرمان در این مورد باشد چون شأن نزول آنست که پس از وقوع و حدوث حادثه یا سؤال از حکمى، آیه یا آیاتى مطابق آن نازل مى شد و آن را تبیین مى کرد انطباق به مورد، پس از نزول آیه است و آیۀ مباهله از جهت کلیت و شرط و زمان و تعبیر جمع أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَکُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَکُمْ با پیش آمد وفد نجران و مباهله با آنان تطبیق نمى کند، چون به اتفاق مفسرین و محدّثین شیعه و اکثر سنّت، رسول اکرم (ص) (1) نجران، به گفتۀ یاقوت: شهرى از یمن در سمت مکه است که داستان اصحاب اخدود راجع به مسیحیان ساکن آنجا بوده و کعبۀ نجران به همانجا منسوب است ابن حوقل گفته: نجران و جرش مانند همند از جهت وسعت و داشتن نخلستان و بسیارى از قبایل یمن ساکن این دو شهر بودند و شهر صعدة از آنها بزرگتر است المرآة: نجران کوهستانى و در شمال صعدة واقع شده تا صنعاء ده منزل مسافت دارد نقل از دائرة المعارف فرید وجدى

وفد نجران یکى از وفود «نمایندگان» بوده که پس از فتح مکه به مدینه اعزام شدند پس از صلح حدیبیه (ذیقعدۀ سال ششم هجرت) که در متن جزیره و دو مرکز شرک و توحید، مکه و مدینه، آرامشى پیش آمد و براى مدتى شمشیرها به غلاف رفت و محیط در این مباهله حضرت على و فاطمه و حسنین علیهم السلام را با خود آورد و وفد نجران، زن و فرزندى همراه خود نداشتند همین تعبیر شأن نزول به جاى انطباق به مورد و مصداق، منشأ اشتباه و تناقض گویى مفسّر المنار شده که اوّل مى گوید: «به اتفاق روایات، آن حضرت در مباهله با وفد نجران این گزیدگان را همراه آورد»، آن گاه مى گوید: این از دسائس و ساخت شیعه است براى اثبات نظر خودشان چون ضمائر جمع با این افراد تطبیق نمى کند» اگر این روایت مورد اتفاق که در کتابهاى مستند و معتبر سنت آمده، معتبر نباشد، دیگر احادیث این کتب چه مى شود؟!

تفسیر طبرى از از مغیرة از عاقر: مسیحیان پس از دعوت آن حضرت به مباهله با هم مشورت کردند و قرارشان این شد فرداى آن روز ملاعنه «مباهله» کنند سید و عاقب گفتند! اگر پیمبر به حق است، خدا او را خشمگین نمى کند یعنى دعایش به اجابت مى رسد و اگر پادشاه است، چون بر شما دست یابد بر شما ابقاء نخواهد کرد چون صبح برآید و شما را بخواند بگوئید: «نعوذ باللّه » و باز اگر خواند بگوئید «نعوذ باللّه » تا شاید از مباهله خوددارى کند، چون صبح شد پیمبر آمد در حالى که حسین در آغوشش بود و دست حسن را به دست خود گرفته و فاطمه پشت سرش مى آمد (از على نام نمى برد) چون با گفتن «نعوذ باللّه» از مباهله خوددارى کردند، آن حضرت پیشنهاد اسلام و یا جزیه و یا آمادگى جنگ کرد، آنان پذیراى جزیه شدند! هر سال دو هزار حلّه آن گاه از جریر بازگو کرده گفت: به مغیره گفتم: که مردم در حادثۀ نجران على را مى نگرند که با آنان همراه بود گفت شعبى از او نام نبرده نمى دانم به جهت رعایت بدبینى بنى امیه به على بوده یا در روایت نیامده است! در حدیث زید بن على: على و فاطمه و حسن و حسین با آن حضرت بودند از سدّى: پیمبر دست حسن و حسین و فاطمه را به دست گرفته بود و به على گفت در پى ما بیا تا آنکه به هشتاد هزار درهم مصالحه کردند و اگر نتوانستند دو هزار حلّه بدهند، هر حلّه به قیمت چهل درهم و سى و سه زره، سى و سه شتر، سى اسب جنگى در هر سال به امانت دهند و آن حضرت ضمانت کرد که به آنان باز گرداند از قتاده: پیمبر دست حسن و حسین را گرفت و فاطمه از پشت سر مى آمد (از على یاد نکرده) از ابن زید: به رسول خدا (ص) گفته شد: اگر با آنان ملاعنه مى کردى، با چه کسانى بیرون مى آمدى ؟ چون گفتى «ندع ابنائنا و ابنائکم » گفت: حسن و حسین از علباء یشکرى: چون این آیه نازل شد آن حضرت على و فاطمه و فرزندانشان حسن و حسین را خواست و یهود را دعوت کرد تا با او ملاعنه کنند، جوانمردى از یهود گفت: واى بر شما، مگر دیروز برادران شما نبودند که به بوزینه و خوک مسخ شدند؟! ملاعنه نکنید آنها هم منصرف شدند از این روایت معلوم مى شود که بعد از نزول این آیه همیشه آماده بودند تا مخالفین معاند و مختلف را به مباهله دعوت کنند که مورد بارز آن وفد نجران و یا یهودیان بودند و ضمیر فیه «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ » راجع به الحق « اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ » است که تعمیم دارد، نه همان مسألۀ مسیح در تفسیر مجمع البیان علاّمۀ امامى طبرسى راجع به شأن نزول این آیات چنین آمده است، «قیل نزلت الآیات فى وفد نجران گفته شده که این آیات دربارۀ وفد نجران نازل شده» که تردید در این شأن نزول را مى رساند آن گاه به روایت از ابن عباس و قتاده و حسن، داستان آمدن وفد نجران و دعوت به مباهله و چگونگى آمدن آن حضرت و مصالحه را به تفصیل ذکر کرده است

پیمبر اکرم (ص) از خاندان و زنان اصحاب خود این چند تن را در معرض مباهله آورد، چون هستۀ اصلى توحید در دنیاى شرک و از گزیدگان و مقربین درگاه خدا و اجابت دعا بودند چنان که چهره شناسان مسیحایى در چهرۀ پاک و نورانى و آرامش و خضوع و بساطت آنان، قرب و خلوص و عظمت و استحکامى را خواندند که از اقدام به مباهله واپس نشستند و تن به جزیه دادند اگر براى شرکت در مباهله اینان مانند داشتند، باید جز اینان را هم همراه مى آورد تا اسماء جمع آیه، کاملتر تطبیق کند با تطبیق و تنزیل آیۀ مباهله بر آنان و دربارۀ آنان، آشکارا و به خودى و بیگانه و آینده، نمایاند که کانون و خاندان وحى و تنزیل، همگام با دعوت و وارث رسالت او مى باشند جمع ابنائنا را به حسن و حسین و نسائنا را به فاطمه و انفسنا را به على مشخص کرد، چون شخص خود را دعوت نمى کند: «ندع انفسنا» مگر با توجیه دو شخصیتى، و رسول اکرم بارها على را از خود و خود را از على خوانده است در حدیث است که به بریرۀ اسلمى فرمود: اى بریره به على دشمنى و کینه نداشته باش چون او از من و من از اویم، مردم از شجرۀ مختلف آفریده شدند و من و على از یک شجره چون شناسایى اصحابش را خواستند، کسانى را نام برد

گفته شد پس على ؟ فرمود: تو از شناخت اصحاب من پرسیدى نه از خودم [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَکُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَکُمْ ظاهرا آیه متفرع بر آیات بالا است و مرجع ضمیر«فیه»عیسى علیه السّلام است و خطاب برسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم است که اگر این جماعت نصارى در امر عیسى با تو پس ازآنکه تو دانا گردیدى به حکایت عیسى و دانستى که مثل عیسى در بندگى و مخلوقیت و بى پدر بدنیا آمدن مثال آدم است که بدون پدر و مادر پس ازآنکه به قدرت ایزدى از خاک سرشته شده بود بامر«کن»تکوینى بوجود آمده ارشاد بر این است آن کسى که قدرت داشت آدم را بى پدر و مادر بیافریند البته قدرت داشت آدم را بدون پدر بوجود آورد ظاهرا آیه راجع بنصارى است که پس ازآنکه رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله از طریق برهان اثبات مى نماید که عیسى بنده و رسول خدا است و آنها انکار مى کنند خطاب مى رسد اى محمد صلّى اللّه علیه و آله به اینهائى که با تو راجع بعیسى محاجه مى کنند بگو پس ازآنکه من از طریق وحى عالم گردیدم و راجع بعیسى حق گفتم اگر کلام مرا نمى پذیرید و رسالت مرا انکار دارید راه دیگرى نداریم مگر اینکه درحق هم دعاى بد نمائیم یعنى نفرین کنیم پس بگو بیائید ما پسرهاى خود را مى آوریم شما هم پسرهاى خود را بیاورید،ما زنهاى خود را مى آوریم شما هم زنهاى خود را بیاورید،ما نفسهاى خود را حاضر مى کنیم شما نیز نفسهاى خود را حاضر گردانید،پس از اینکه در مقابل هم جمع شدیم درباره هم نفرین کنیم لعن و عذاب خدا دروغگو را بگیرد

ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْکٰاذِبِینَ «نَبْتَهِلْ » را هم به دعاى با تضرع ترجمه کرده اند و هم به لعنت کردن

گفته اند در اینجا مخاطب نمایندگان مسیحیانى بودند که در سال دهم هجرت از نجران بحضور پیغمبر آمدند و نام پیشواى آنها عبد المسیح بود این جماعت در مسجد رسول آمدند و چون آنها دست از الوهیت مسیح بر نداشتند بوحى الهى رسول صلّى اللّه علیه و آله از آنها خواست که درباره یکدیگر نفرین کنند و چون آن وعده به فرداى آن روز قرار شد اسقف مسیحیان شب به آنها گفت اگر با خانواده خود بیاید بدانید که او بکار خود مطمئن مى باشد حاضر نشوید و اگر با اصحاب آمد حاضر گردید با وى مباهله کنید در کشف الاسرار گفته روز مباهله بیست و یکم از ماه ذى الحجه بود و تمام مسلمین از سنى و شیعه بدون اختلاف نقل کرده اند که در روز مباهله رسول[ص] براى نفرین رو بصحرا نهاد و دست حسن علیه السّلام را گرفت و حسین علیه السّلام در بغل خود قرار داد و فاطمه علیها سلام از پشت پدر و على علیه السّلام از عقب باهم روان شدند و رسول صلّى اللّه علیه و آله به آنها دستور داد که چون من دعا کنم شما آمین گوئید

دانشمندان و مهتران نصارى وقتى آنها را این طور دیدند ترسیدند و گفته اند اى جماعت نصارى«انا نرى وجوها لو سألوا اللّه عز و جل ان یزیل جبلا من مکانه لأزاله فلا تبتهلوا فتهلکوا و لا یبقى على وجه الارض نصرانى الى یوم القیامة» وقتى ترسایان این سخنان از بزرگان خویش شنیدند همه ترسیدند و از مباهله گذشتند و طلب صلح کردند و جزیه قبول کردند به اینکه هر سال دوهزار حله بدهند،هزار در ماه صفر و هزار در ماه رجب مصطفى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم با آنها صلح بست آنگاه رسول خدا گفت «و الذى نفسى بیده لو تلاعنوا لمسخوا قردة و خنازیر و لاضطرم علیهم الوادى نارا و لاستأصل نجران و اهله حتى الطیر على الشجر و لما حال الحول على النصارى کلهم حتى هلکوا»

رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم گفت آتش آمد بر هوا ایستاد اگر ایشان مباهله کرده بودند در همه روى زمین از آنها یکى باقى نمى ماند،و اصحاب مباهله پنج نفر بودند: مصطفى صلّى اللّه علیه و آله و زهرا[ع]و مرتضى و حسن و حسین علیهم السلام آن ساعت که بصحرا شدند رسول ایشان را در پناه خود گرفت و گلیم بر ایشان پوشانید و گفت «اللهم انّ هؤلاء اهلى» جبرئیل آمد و گفت «یا محمد[ص]و انا من اهلکم» چه باشد یا محمد اگر مرا بپذیرى و در شماره اهل بیت خویش آرى،رسول(ص) گفت «یا جبرئیل و انت منا» اى جبرئیل تو هم از مائى،جبرئیل بازگشت و در آسمانها مى نازید و فخر مى کرد و مى گفت «من مثلى و انا فى السماء طاوس الملائکة و فى الارض اهل بیت محمد صلّى اللّه علیه و آله» یعنى کیست مثل من که در آسمان رئیس فرشتگانم و در زمین از اهل بیت محمد[ص]خاتم پیمبرانم [پایان] در مجمع گفته باجماع مفسرین مراد«بابنائنا»حسن و حسین[ع]دو پسر پیغمبرند و اینکه پسر دختر ابن است فى الحقیقة

و ابن ابى علان که یکى از ائمه معتزله است گفته آیه دلالت دارد که حسن و حسین در آن وقت بالغ بودند زیراکه مباهله جایز نیست مگر با اشخاص بالغ و اصحاب ما گفته اند صغر سن و نقصانش قبل از رسیدن بحدّ احتلام و بلوغ راجع بتعلق احکام شرعیه است و منافى با کمال عقل نیست و چون آنها در آن وقت در کمال نیکى بودند محال نیست که در آن وقت در کمال عقل بوده باشند به اضافه نزد ما ممکن است بگوئیم بخرق عادت خداى تعالى آنها را تخصیص داده باشد بچیزى که دیگران با آن شرکت نداشته باشند پس اگر صحیح که گفته شود در این سن کمال عقل غیر معتاد است گوئیم بر ائمه جائز است نه بر غیر آنها و این دلالت دارد بر اختصاص آنها و بلندى مرتبه آن بزرگواران و مؤید آن احادیثى است که از نبى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم رسیده که گفته «هذان امامان قاما او قعدا»

«و نسائنا»اتفاقى است که مراد فاطمه[ع]بوده زیراکه غیر از او زن دیگرى در مباهله حاضر نبوده و این دلالت دارد بر تفضیل زهرا[ع]بر تمام زنها و مؤید آن آنست که خبر آمده که نبى[ص]فرموده «فاطمة بضعة منى، هرکس او را اذیت کند مرا اذیت مى کند و گفته خداوند غضب مى کند بغضب فاطمه[ع] و راضى مى شود به رضایت فاطمه[ع]و به روایت صحیح از حذیفه نقل شده که گفته شنیدم که رسول[ص]مى گفت ملکى بر من آمد و مرا بشارت داد که فاطمه سیّده زنان اهل بهشت و زنان امت منند،و از شعبى از سروق از عایشه که گفت نبى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به فاطمه در خفا چیزى گفت فاطمه خندید از او سؤال کردم گفت بمن فرمود آیا رضایت ندارى که سیده نساء هذه الامة و نساء المؤمنین باشى این بود که خندیدم «و نسائکم»یعنى هرکس را بخواهى از زنهاى خودتان را

«و انفسنا»یعنى على خاصه که انفسنا مخصوص بعلى علیه السّلام است و جایز نیست گفته شود که مقصود خود پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم است زیراکه جایز نیست شخص خودش خود را بخواند و صحیح است که غیر خود را بخواند و وقتى گفت انفسنا لا بد باید اشاره بغیر رسول باشد و چون احدى نگفته در مباهله غیر على و فاطمه و حسنین علیهم السلام کسى حاضر بوده و این دلالت دارد بر منتهاى فضل و علوّ درجه على[ع]در اینکه در فضل بجائى برسد که احدى به آن درجه نرسیده باشد زیراکه در اینجا او را قرار داده نفس رسول[ص]و احدى در این مقام نزدیک به او نیست و از آنچه از روایات مؤکد مى نماید این را آن حدیث صحیح است از نبى صلّى اللّه علیه و آله که سؤال کرده شد از بعض اصحاب او گوینده گفت على است حضرت گفت از تو سؤال کردم از مردم و از نفس خودم سؤال ننمودم و نیز قول رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم لبریدة الاسلمى اى بریده على را دشمن مدار زیراکه او از من است و من از اویم همانا مردم از درختهاى متفرق آفریده شده اند و من و على از یک درخت خلق شده ایم

«و انفسکم»یعنى هرکس را که مى خواهید از مردهاى خودتان

«ثم نبتهل»یعنى در دعا تضرع کن از ابن عباس و بقولى نلتعن فنقول لعن الکاذبین فنجعل لعنة اللّه على الکاذبین»

در این آیه دلالت است بر اینکه نصارى دانستند که حق با رسول است این بود که از مباهله امتناع کردند و بر ضرر خود اقرار نمودند و قبول جزیه نمودند و اگر نمى دانستند حقیقت رسول را از مباهله امتناع نمى کردند و خفت جزیه دادن را بر خود روا نمى داشتند
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کشف الاسرار وعده الابرار(خواجه عبدالله انصاری)
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ معنى محاجّه و محاقّه حجت آوردن است و خویشتن را حق نمودن میگوید: هر که با تو حجت آرد در کار عیسى، و آنچه اللّٰه گفت و بیان کرد نپذیرد، مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ مِنَ اَلْعِلْمِ پس از آنکه از خدا بتو پیغام آمد، و بدانستى که عیسى بندۀ خدا بود و رسول وى فَقُلْ تَعٰالَوْا ایشان را گوى، یعنى ترسایان نجران و مهتران ایشان سیّد و عاقب که با تو خصومت میکردند، تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَکُمْ بیائید تا خوانیم ما پسران خویش و شما پسران خویش، و ما زنان خویش و شما زنان خویش، و ما خود بخویشتن و شما خود بخویشتن، آن گه مباهلت کنیم مباهلت آن بود که دو تن یا دو قوم بکوشش مستقصى یکدیگر را بنفرینند، و از خداى عزّ و جلّ لعنت خواهند از دو قوم بر آنکه دروغزنان اند و بهلة نامیست لعنت را، مباهلت و تباهل و ابتهال در لغت یکى اند و تفسیر ابتهال خود در عقب لفظ بگفت فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْکٰاذِبِینَ گفته اند که: روز مباهلت روز بیست و یکم از ماه ذى الحجّه بود

مصطفى (ص) بصحرا شد آن روز دست حسن (ع) گرفته و حسین (ع) را در بر نشانده، و فاطمه (ع) از پس میرفت، و على (ع) از پس ایشان و مصطفى (ص) ایشان را گفت: چون من دعا کنم شما آمین گوئید دانشمندان و مهتران ترسایان چون ایشان را بصحرا دیدند بر آن صفت، بترسیدند، و عام را نصیحت کردند و گفتند: یا قوم! انّا نرى وجوها لو سألوا اللّٰه عزّ و جلّ ان یزیل جبلا من مکانه لازاله، فلا تبتهلوا فتهلکوا و لا یبقى على وجه الارض نصرانى الى یوم القیامة » ترسایان آن سخنان از مهتران خویش بشنیدند همه بترسیدند، و از مباهلت باز ایستادند و طلب صلح کردند و جزیت بپذیرفتند، بآنکه هر سال دو هزار حلّه بدهند، هزار در ماه صفر و هزار در ماه رجب مصطفى (ص) با ایشان در آن صلح بست آن گه رسول خدا گفت: و الذى نفسى بیده لو تلاعنوا لمسخوا قردة و خنازیر، و لاضطرم علیهم الوادى نارا، و لاستأصل اللّٰه نجران و اهله حتى الطیر على الشجر، و لما حال الحول على النصارى کلهم حتى هلکوا قوله: [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.