از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(وقرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی واقمن الصلوه واتین الزکوه واطعن الله ورسوله : (و در خانه هایتان قرار بگیرید و همچون زنان دوران جاهلیت خودنمایی نکنید و نماز را بپادارید و زکات بدهید و از خدا و رسولش اطاعت کنید)یعنی ای زنان پیامبر از خانه هایتان بیرون نیایید و در انظار مردم مانند زمان جاهلیت وقبل از بعثت ظاهر نشوید (همانطور که برج قلعه برای همه آشکار و ظاهر است )، و نمازرا بعنوان رکن عبادی و زکات را بعنوان رکن معاملات اجتماعی بر پا داشته و ادا کنید وهمواره با متثال اوامر دینی از خدا و رسولش اطاعت کنید و به اوامر و نواهی رسولخداملتزم باشید.ـ انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا): (همانامنحصرا خدا اراده کرده که پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاکیزه کند، پاکیزه کردنی )یعنی خدا اراده کرده که رجس و پلیدی را تنها از اهل بیت دور کند و به آنان عصمت دهد و مراد از (رجس ) نجاسات ظاهری همچون عین نجاسات و نجاسات باطنی همچون شرک و کفر و اعمال زشت و اثر آن است ، و مراد از (تطهیر) یعنی مجهز نمودن آنها به درک حقیقت در مرحله اعتقاد و عمل ، اما مراد از (اهل بیت ) مسلما زنان پیامبر ص نیستند چون بکار بردن ضمیر جمع (کم ) که اختصاص به مردان دارد در مورد زنان به هیچ وجه صحیح نیست . بنابراین یا باید گفت مراد از اهل بیت همسران پیامبر وخانواده و فرزندانش هستند و یا اهل بیت غیر از همسران آن جناب و شامل اقربای رسول خدا می باشند. اما مطابق روایات صحیحه (60) مراد از اهل بیت حضرت محمد ص حضرت فاطمه حضرت علی ع و حضرات امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام ) می باشند و هیچکس با آنها در این امر مشارکت ندارد.چون کلمه (الرجس ) دلالت بر نوع پلیدی یعنی همه انواع آن می نماید و چنین خصوصیتی فقط با عصمت منطبق می شود یعنی صورت علمیه ای در نفس انسان که او رااز هر عقیده یا عمل باطلی حفظ می کند و این عصمت الهی فقط در حضرات معصومین ع وجود دارد و این آیه یکی از ادله محکم عصمت اهل بیت است (61).از ابن کثیر روایت شده که از ام سلمه همسر رسولخدا ص درباره علی ع پرسیدندو او در جواب گفت : از من درباره مردی می پرسی که محبوبترین مردم در نزد رسولخدابود، و همسر او دختر رسولخدا محبوبترین افراد در نظر پدر بود و همانا من رسولخدا ص را دیدم که علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام )، را بسوی خویش خواندو عبایی بر آنها برافکند و گفت : خدایا اینها اهل بیت من هستند پس رجس و پلیدی را ازآنها دور کن و ایشان را پاکیزه نما، پاکیزه کردنی پس من نزدیک آنها شدم و گفتم ، ای رسولخدا من هم از اهل بیت شما هستم ؟ ایشان تکیه داد و فرمود: بلی اما این فضیلت شامل شما نیست . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) : درموردضمیر(کم)بایددرنظرداشت که قاعده تغلیب بکاررفته است و(انما)حصردرموضوع میباشدچون قبل ازفعل واراده خداامده است.اراده خداهم تشریعی میباشدچون بابیان احکام وشریعت برای همه انسانها حتی پیامبروامامان وعمل به این شرایع ,عصمت به میزان عمل حاصل میشودواین اراده خداونداست وبه حکم انسان بودن عصمت تکوینی حاصل نمیشود چون فضیلتی محسوب نمیشود.
2) : بسیار خوب و بسیار پربار و در جهت فهم هرچه بیشتر آیه مفاهیم در جای خودشان بسط پیدا کردند
3) : اگر به تفاسیر و به ویژه تفاسیر شیعی بنگرید این اراده را تکوینی دانسته اند که جای تعجب دارد. در تفسیر نمونه (ج. 17) آیه الله مکارم شیرازی آمده است:
در لابلاى تفسیر آیه ، اشاره اى به این موضوع داشتیم که اراده در جمله "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس..." ، اراده تکوینى است نه تشریعى . براى توضیح بیشتر باید یادآور شویم که منظور از اراده تشریعى همان اوامر و نواهى الهى است، فى المثل خداوند از ما نماز و روزه و حج و جهاد خواسته ، این اراده تشریعى است. معلوم است که اراده تشریعى به افعال ما تعلق مى¬گیرد نه افعال خداوند، در حالى که در آیه فوق، متعلق اراده افعال خدا است، مى¬گوید: خدا اراده کرده است که پلیدى را از شما ببرد، بنابر این چنین اراده اى باید تکوینى باشد، و مربوط به خواست خداوند در عالم تکوین . افزون بر این، مساله اراده تشریعى نسبت به پاکى و تقوا، انحصار به اهلبیت (علیهم السلام ) ندارد چرا که خدا به همه دستور داده است پاک باشند و با تقوا، و این مزیتى براى آنها نخواهد بود، زیرا همه مکلفان مشمول این فرمانند.
در ویکی فقه ذیل آیه تطهیر آمده است:
۱- اراده در این آیه، تکوینی است، نه تشریعی؛ یعنی خداوند اراده کرده که اهل‌بیت پیامبر از هرگونه پلیدی دور باشند و آنان را پاک و پاکیزه قرار داده است و در پی این اراده، دوری از آلودگی‌ها و صفت طهارت برای آنان تحقّق یافته است، زیرا اراده تشریعی خداوند مبنی بر دور بودن از پلیدی‌ها و پاکیزگی انسان‌ها با انجام تکالیف، به اهل ‌بیت پیامبر اختصاص ندارد، بلکه خداوند اراده کرده است همه انسان‌ها از پلیدی‌ها برحذر و به طهارت و پاکیزگی متّصف باشند، چنان‌که در دستور به غسل و وضو می‌فرماید: خداوند به این وسیله می‌خواهد شما مسلمانان را پاک کند: "مَا یُریدُ اللّهُ لِیَجعلَ‌ عَلیکم مِن حَرجٍ و لکن یُریدُ لِیُطهّرَکم..."
۲- قرینه دیگری که اراده تکوینی در این آیه را نشان می‌دهد، این است‌که به استناد روایات فراوانی که در شان نزول خواهد آمد، این آیه در منقبت و ستایش اهل بیت است و اگر اراده، صرفاً تشریعی باشد، دیگر منقبتی نخواهد بود، زیرا این اراده، برای همه وجود دارد، البتّه اراده تکوینی، با جبر ملازم نیست، زیرا اراده تکوینی خدا بر آن‌چه در عالم تحقّق یافته است و می‌یابد، تعلّق می‌گیرد، چه از مسیر انتخاب فاعل مختار و چه از طریق فاعل‌های جبری و طبیعی باشد و اهل بیت (علیهم‌السّلام) به دلیل شایستگی ذاتی و اکتسابی، در عین قدرت و اختیار برای گناه کردن، به اختیار خودشان گناه نمی‌کنند.
اگر در آیه تطهیر اراده خداوند اراده تشریعی باشد معنای آیه چنین می‌شود: خدا در نظام تشریع و قانونگذاری مقرر فرموده که شما اهل‌بیت گناه نکنید یا مقرر فرموده که از نجاسات و پلیدی‌ها اجتناب کنید. یعنی احکام و قوانین جعل نموده که اگر بدان‌ها عمل کنید از گناه محفوظ می‌مانید. ولی با کمی دقت این معنی در شان این آیه نخواهد بود بلکه خداوند از همه مکلفین خواسته که با رعایت اصولی و قوانینی از انجام گناه به دور باشند. خداوند به هیچ‌کدام از بندگانش بدون دلیل و تلاش و جهاد او فضیلتی عطا نمی‌کند و او را مخصوص لطف خاص خود قرار نمی‌دهد؛ زیرا خدا نسبت به همه بندگان عنایت داشته و نسبت به اعمال آنها عادلانه رفتار می‌کند. پس این آیه را نمی‌توان بر اراده تشریعی حمل کرد بلکه بر معنای اراده تکوینی خداست. آن وقت معنای آیه چنین می‌شود: خداوند بزرگ اراده نموده و در نظام تکوینی و آفرینش موجودات چنین مقرر فرموده که شما اهل بیت از گناه و آلودگی باطنی پاک و منزه باشید. در چنین فضیلت بزرگی که مقام عصمت اهل‌بیت را اثبات می‌کند، منت نهادن خدا و اهتمام پیغمبر در تعیین مصداق اهل‌بیت کار معقول و پسندیده‌ای شمرده می‌شود. چنان‌که حضرت علی (علیه‌السلام) درباره این آیه می‌فرماید که فضایل اهل‌بیت زیاد است زیرا خداوند درباره آنان این آیه را نازل کرده پس خدا ما را از تمام بدی‌های ظاهری و باطنی پاک نمود و بر طریقه حق قرار داد.
اگر به عبارات فوق توجه شود نکات متعددی وجود دارد که قابل بحث است. اولین نکته این است که در بند اول مثال تطهیر با غسل و وضو را می¬آورد که هر دو تابع اراده تشریعی است و تکوینی نیست مگر اینکه بگوئیم چون آب تکویناً مطهر است پس این دستور شارع هم تکوینی می¬شود که به نظر نمی¬رسد چنین باشد. دوم اینکه می¬گوید اگر این اراده تشریعی باشد همه مکلفان را در بر می¬گیرد. خوب چه مزیتی از این بالاتر که همه بندگان و مکلفان از جمله اهل بیت را در بر بگبرد مگر اهل بیت و مکلف نیستند سوم آنکه می¬گوید گر این اراده تشریعی باشد دیگر منقبتی برای اهل بیت نخواهد بود زیرا این اراده برای همه است. اتفاقاً به نظر می¬رسد بر عکس باشد که اگر اراده خدا تشریعی و مربوط به همه از جمله اهل بیت باشد و آنان در انجام وظایف کوشا باشند که هستند کمال منقبت برای آنان است. جالب اینکه نویسنده متن فوق، خود پاسخ خود را گفته است که خدا به هیچکس بدون سعی و کوشش و مجاهدت پاداش نمی¬دهد. خوب اهل بیت هم جزو همین مردم اند. عبارات فوق با این بیان نامی هم از جبرمی¬برد وبه نوعی می-خواهد آن را توجیه کند که توجیه پذیر نیست. اگر قرار باشد اراده تکوینی باشد چنین خواهد بود که اهل بیت جبراً به عبادت و اطاعت می¬پردازند و همانند فرشتگان می¬شوند که لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون (تحریم، 6). در آخر هم از حضرت علی نقل کرده است که فضایل اهل بیت فراوان است. پرسش این است که این فضایل چه ربطی به تکوینی بودن اراده خدا دارد. کسانی که چنین پنداری در باره اهل بیت دارند می¬خواهند برای آنان عصمت بتراشند که با این تعبیرشان آنها را فوق بشری و مجبور قلمداد کرده اند. از همه این تعابیر گذشته باید بدانند که اگر اراده خدا در این آیه تکوینی باشد با بسیاری از آیات قرآن و سیره در تضاد خواهد بود که به پاره ای از آنها اشاره می¬شود بدینقرار:
1. ادعای مشرکان این بود که چرا رسولان خدا فرشتگان نیستند. مشرکان می¬گفتند چرا فرشتگان را رسول نمی¬کنی اما پاسخ می¬شنوند که: وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِمْ مَا یَلْبِسُونَ: و اگر او را فرشته‏ اى قرار مى¬¬دادیم حتما وى را [به صورت] مردى در مى¬‏آوردیم و امر را همچنان بر آنان مشتبه مى‏¬ساختیم (انعام، 9)؛ أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَیْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْکَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِینٌ: آیا براى مردم شگفت‏ آور است که به مردى از خودشان وحى کردیم که مردم را بیم ده و به کسانى که ایمان آورده‏ اند مژده ده که براى آنان نزد پروردگارشان سابقه نیک است کافران گفتند این [مرد] قطعا افسونگرى آشکار است (یونس ۲)،
2. پیامبر خود را بشری همانند دیگران می¬دانست. اگر قرار بود که اهل بیت به همراه نبی بر اساس تکوین از همه آلودگیها مبرا باشند قطعاً با این آیه منافات داشت که: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا: بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى¬‏شود که خداى شما خدایى یگانه است پس هرکس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد (کهف، ۱۱۰)،
3. اگر آنها تکویناً از گناه و آلودگی مبرا باشند مزیتی برای آنان به حساب نمی¬آید. همانگونه که فرشتگان از عصمت ذاتی تکوینی برخوردارند اگر پیشوایان ما هم چنین باشند هم جایگاهشان باید در بین فرشتگان می¬بود و هم مزیتی برای آنان به حساب نمی¬آمد. قرآن می¬گوید: قُلْ لَوْ کَانَ فِی الْأَرْضِ مَلَائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَکًا رَسُولًا: بگو اگر در روى زمین فرشتگانى بودند که با اطمینان راه مى¬‏رفتند البته بر آنان [نیز] فرشته‏ اى را بعنوان پیامبر از آسمان نازل میکردیم (اسرا، 95).
4. اگر عصمتشان تکوینی باشد کارشان جنبه نمایشی به خود می¬گیرد. در واقع اگر آنان همانند فرشتگان به طور تکوینی مبرا از خطا باشند حضورشان در بین مردم جنبه نمایشی داشت. اگر پیشوایان ما هم چنین باشد گویی دارند تظاهر، یا نمایشی برپا می¬کنند. درحالیکه در همین سوره، قرآن می¬گوید: لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا: قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى¬‏کند (احزاب،۲۱). این سرمشق بودن زمانی تحقق پذیر است که آنان از جنس بشر و مانند بقیه باشند. ممکن است در همه ویژگیهای معصومان نشود برابری کرد ولی در بعضی از آنها چه بسا ممکن باشد. خدا در بارة کسانی که از پیامبر امی تبعیت می¬کنند می گوید: الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: همان کسانی که از این رسول و پیامبر «ناخوانده درس» که او را نزد خود [با همه نشانه ها و اوصافش] در تورات وانجیل نگاشته می¬یابند، پیروی می¬کنند؛ پیامبری که آنان را به کارهای شایسته فرمان می¬دهد، و از اعمال زشت بازمی¬دارد، و پاکیزه¬ها را بر آنان حلال می¬نماید، و ناپاک ها را بر آنان حرام می¬کند، و بارهای تکالیف سنگین و زنجیره¬ها [یِ جهل، بی خبری و بدعت را] که بر دوش عقل وجان آنان است برمی¬دارد؛ پس کسانی که به او ایمان آوردند و او را [در برابر دشمنان] حمایت کردند و یاریش دادند و از نوری که بر او نازل شده پیروی نمودند، فقط آنان رستگارانند (اعراف، ۱۵۷).
5. با امر و نهی خدا و دستگیری او از پیامبران نمی¬خواند. پیامبران همگی خود را بنده خدا و نیازمند به لطف و عنایت و یاری او می¬دانستند و بارها می¬گفتند که اگر خدا کمک نکند کاری از آنان ساخته نیست. خدا خود بر این امر تأکید دارد و فی المثل می¬گوید: وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا: و اگر تو را استوار نمى¬داشتیم قطعاً نزدیک بود کمى به سوى آنان متمایل شوى (اسراء، ۷۴)، و خطاب به پیامبر می¬گوید چنانچه دست از پا خطا می¬کردی تو را تنبیه می¬کردیم: إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا: در آن صورت حتماً تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مى‏چشانیدیم آنگاه در برابر ما براى خود یاورى نمى¬یافتى (اسرا، ۷۵).
6. با عبادات و مجاهدات پیامبران و امامان در طول زندگیشان همسو نیست. پیامبران و امامان در طول زندگیشان علاوه بر تحمل انواع سختی¬ها و مرارت¬ها در عبادت آنچنان بودند که کسی مانند آنان نبود. قرآن خطاب به پیغمبر اسلام می¬گوید: طه (۱) مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى: قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى (طه، ۲). اگر آنان تکویناً و جبراً می¬بایست عبادت کنند دیگر غبطه خوردن بر پیشینیان، همانند آنچه امام سجاد درباره جد بزرگوارش علی معنا نداشت که می¬فرمود عبادت من کجا و عبادت جدم علی کجا.
7. با این نوع تفکر نقش خدا و وحی را کمرنگ کرده ایم. اگر قرار باشد که اهل بیت یا دیگر معصومان به طور تکوینی پاک و مطهر بوده و عصمت آنان جبری باشد در واقع آنها را فوق بشری قلمداد کرده ایم و همواره باید حرفشان متین و استوار و بدون انحراف باشد. خوب در این صورت پرسش این است که آیا نیازی به وحی می¬ماند؟. گفتن این عبارات که: إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى: این سخن بجز وحیى که وحى مى‏شود نیست (نجم،۴) عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى: آن را [فرشته] شدیدالقوى به او فرا آموخت (نجم، ۵) موردی داشت؟ و آیا می¬شد بگوئیم یا تردید داریم و نمی-دانیم که آیا آنچه آنان می¬گویند کلام خودشان یا وحی است؟ آیه بلغ ما انزل الیک و ان لم تفعل فما بلغت رسالتک و الله یعصمک من التاس دیگر موردی نداشت زیرا پاک و معصوم خطا نمی¬کند و ترسی به دل راه نمی¬دهد که این چنین مورد خطاب پروردگار قرار گیرد. مزیت پیامبران در این است که به خاطر مجاهدات و تلاشهایشان مهبط وحی می¬شوند و گرنه همانند بقیه افراد بشرند منتها پاک تر و صادق تر. به پیامبراسلام قبل از نزول وحی صادق امین می¬گفتند. به علاوه با این نوع برداشت گفتار آنان را که می¬گویند قرآن اگر چه وحی خدا ولی کلام پیامبر است رسمیت بخشیده ایم.
8. زندگی قبل از بعثت انبیا را نادیده گرفته ایم. پیامبران و امامان قطعاً رفتار و گفتارشان قبل از مسئولیت با بعد از آن تفاوت دارد. وقتی خدا به پیامبران خود پس از مسئولیت ابلاغ و اخطار می-کند که اگر هوای شما را نمی¬داشتم به خطا می¬رفتید قطعاً قبل از آن نیاز بیشتری به لطف و کمک خدا و نیز مجاهده آنان دارند. قرآن می¬گوید: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ: و اگر [او] پاره‏ اى گفته ‏ها بر ما بسته بود (حاقه، ۴۴) لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ: دست راستش را سخت مى‏¬گرفتیم (حاقه، ۴۵) ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ: سپس رگ قلبش را پاره می¬کردیم (حاقه، ۴۶). آیا مشاهده شده است که پیامبر یا امامی بگوید آی مردم من معصومم و هر گز خطا نمی¬کنم؟ اگر به طور تکوینی اهل بیت و همانندان آنها معصوم بودند باید در جایی ابراز می¬کردند اما آنها بیشتر خود را مؤید به تأییدات الهی می¬دانند و اینکه خدا به آنان لطف دارد و این لطف در سایه مجاهدات آنان است.
9. جمله یطهرکم تطهیرا بی¬معنا می¬شود و تحصیل حاصل خواهد بود. این جمله در آیه تطهیر به این معنا است که در سایه مجاهده و انجام دستورات الهی "خدا شما را پاک و پاکتر خواهد کرد". از این گذشته فعل "یطهر" همانند "یرید" مضارع و مربوط به حال و آینده است، اگر آنان تکویناً معصوم باشند باید از فعل ماضی استفاده می¬شد. اما همانطور که قبلا گفته شد چنانچه خطاب به خانواده پیامبر و با هر یک از زنها باشد چنانچه گوش به فرمان الهی باشند خدا هم به قول خود وفا می¬کند و آنان را پاک و منزه می¬گرداند، آنهم چه پاک کردنی!
10. عصمت اکتسابی است و این شدنی است. ما در زندگی دیده ایم افرادی که در مسیرهای دیگر به درجات بالا رسیده اند را می بینیم. در امور فیزیکی و نیز معنوی کسانی آگاهانه از کودکی و حتی قبل از آن توسط والدین آنها برای مقاصد خاصی تربیت شده و به مقامات بالا رسیده اند. افراد شاخصی که خدا آنها را انتخاب می¬کند قطعاً از خود آمادگی ها و شایستگی¬هایی بروز داده اند. پیغمبران هم چنین استعدادهایی داشته اند یا به وجود آورده اند که مهبط وحی شده اند. قرآن می-گوید: ان اکرمکم عندالله اتقیکم و اگر بپذیریم که انبیا و اولیا با تقواترین مردم در زمان خودشان بوده اند در نزد خدا گرامی¬ترین هم هستند. عصمت ملکه است و در سایه مجاهدات صورت می-گیرد. قرآن می¬گوید: وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللَّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ: و چگونه کفر مى¬‏ورزید با اینکه آیات خدا بر شما خوانده مى¬‏شود و پیامبر او میان شماست و هر کس به خدا تمسک جوید قطعاً به راه راست هدایت ‏شده است (آل عمران، ۱۰۱) و انبیا و اولیای خدا سرآمدان اعتصام به ریسمان الهی هستند و عصمت اکتسابی خود را از این عمل می¬گیرند.
11. زبان مخالفان و یا تنبلان دراز می¬شود. وقتی قرار باشد انبیا و اولیای خدا با عصمت تکوینی از گناه اجتناب کنند مخالفان و تنبلان می¬گویند آنها اگر پاک و پرهیزکارند چون خدا خواسته است و دیگران اگر گناه می¬کنند باز هم خدا خواسته است چون نمیخواسته ما همانند آنها پاک و منزه باشیم. در حالیکه قرآن می¬گوید: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ: هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگى پاکیزه‏ اى حیات [حقیقى] بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏¬دادند پاداش خواهیم داد (نحل، ۹۷)
12. با سیره آنان نمی¬خواند. پیامبران و اولیا و حتی پیروان آنها در زندگی خود به خوبی نشان داده اند که همه اهل تحمل سختی و د رمقابل گذشت به نفع مردم مستضعف بوده اند. پیامبر اسلام آنچنان رحیم بود و خویشتنداری می کرد که خدا او را به نرمخویی می¬ستاید و می¬گوید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ: پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى¬‏شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل‏کنندگان را دوست مى¬دارد (آل عمران، 159)؛ علی علیه السلام نه بر وجه تواضع بلکه به واقع اظهار می¬کند که اگر خدا کمک نکند و من خود مواظبت نداشته باشم بری از خطا نیستم و این یک تعارف یا مجامله نیست. او در خطبه 216 چه زیبا فرموده است (احسن الحدیث، توصیف خطبه 216): فَلاَ تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ، وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ، وَ لاَ تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ، وَ لاَ تَظُنُّوا بِیَ اسْتِثْقَالاً فِی حَقٍّ قِیلَ لِی، وَ لاَ الِْتمَاسَ إِعْظَام لِنَفْسِی، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَو الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ، کَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ. فَلاَ تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَة بِحَقٍّ، أَوْ مَشُورَة بِعَدْل، فَإِنِّی لَسْتُ فی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِیءَ، وَ لاَ آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِی، إِلاَّ أَنْ یَکْفِیَ اللّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی، فَإِنَّما أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبٍّ لاَرَبَّ غَیْرُهُ; یَمْلِکُ مِنّا مَا لاَ نَمْلِکُ مِنْ أَنْفُسِنَا، وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا کُنَّا فِیهِ إِلَى مَا صَلَحَنَا عَلَیْهِ، فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلاَلَةِ بِالْهُدَى، وَ أَعْطَانَا الْبَصِیرَةَ بَعْدَ الْعَمَى: "با من آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن گفته مى¬شود، سخن نگویید و آن گونه که مردم خود را در برابر حاکمان تندخو و جبّار حفظ مى¬کنند محدود نسازید و به طور تصنّعى و منافقانه با من رفتار نکنید. هرگز درباره من گمان مبرید که درباره حقى که به من پیشنهاد مى¬کنید کوتاهى کنم (یا ناراحت شوم) و هرگز خیال نکنید من در پى بزرگ ساختن خویشتنم، زیرا کسى که شنیدن حق یا پیشنهاد عدالت به او برایش سنگین باشد عمل به آن دو، براى او سخت تر و سنگین تر است، بنابراین از گفتن سخن حقّ یا مشورت عادلانه، خوددارى نکنید، زیرا من (به عنوان یک انسان و نه به عنوان یک امام معصوم) خود را بالاتر از آن نمى¬دانم که اشتباه کنم و از خطا در کارهایم ایمن نیستم مگر اینکه خداوندى که از من قادرتر است مرا از خطا حفظ کند. به یقین من و شما بندگان و مملوک پروردگارى هستیم که جز او پروردگارى نیست و آنچنان در وجود ما تصرّف دارد که ما آن گونه، قدرت تصرف در خویش را نداریم. او ما را از آنچه در آن بودیم به سوى صلاح و رستگارى راهنمایى کرد، ضلالت را به هدایت تبدیل نمود و بینایى را بعد از کوردلى به ما عطا فرمود". در همین خطبه علی خود را بی نیاز از مشاوره نمی¬داند و توصیه می¬کند که با وی صادق باشند و خود را بری از خطا نمی¬داند و خدا او را از خطاها نگه می¬دارد و این خود نشانگر تلاش و مجاهدت اوست که من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا. بعضی داستان صیانت یوسف از خطا را در مورد زلیخا ناشی از عصمت تکوینی گرفته اند درحالیکه به نظر می¬رسد استدلال آنها وافی به مقصود نیست و خدا همه را از خطا بری می¬کند اگر بخواهند و مجدانه تلاش کنند به طور نمونه همین عبارت "لو لا ان رآ برهان ربه" نشان از تصمیم و دقت یوسف به هنگام غلبه شهوت را می¬رساند .
13. غلو و مبالغه را رواج داده ایم. غلو و مبالغه یکی از آفت¬هایی است که در جوامع و به ویژه جوامع مذهبی رخ می¬دهد و مردم خود هم علاقمندند تا کسانی را که به عنوان رهبر یا افراد مقدس می-دانند بیش از پیش بزرگ کنند. این غلو ضمن عدم تطبیق با واقعیت آثار و تبعات خطرناکی برای افکار فرد و جامعه دارد و اثرات مخرب را در دراز مدت نشان می¬دهد؛ اگر چه بعضی اوقات برای تهییج و تحریک عمومی اثربخش است. اولیای خدا هم به شدت از آن نهی کرده اند. در جامعه اسلامی و شیعی ما هم این موضوع به شدت رواج دارد. خدا در این مورد چنین می¬گوید: یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَیْرًا لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا: اى اهل کتاب در دین خود غلو مکنید و در باره خدا جز [سخن] درست مگویید مسیح عیسى بن مریم فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوى مریم افکنده و روحى از جانب اوست پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید [خدا] سه‏ گانه است باز ایستید که براى شما بهتر است‏ خدا فقط معبودى یگانه است منزه از آن است که براى او فرزندى باشد آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و خداوند بس کارساز است (نساء، ۱۷۱).
14. خدا معیار دوگانه ندارد. معیار دوگانه به این معنا است که حکم خدا د رباره مردمان تبعیض آمیز باشد؛ خدا به بعضی عنایت بیشتر و به بعضی توجه کمتر داشته باشد. درحالیکه همه مردم بندگان خدایند و خدا با معیار مشخص و واحدی با همه برخورد می¬کند. بهشت و دوزخ او برای همه کسانی است که فرمانبرداری یا تمرد کنند و کسی از این قاعده مستثنی نیست. مردی که عبادت حضرت سجاد را دیده و به او می¬گوید (ثقلین . آی ار): در نهایت دلشکستگی به آقا عرض کردم: آقا شما حجّت خدا هستید، شما پسر پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم هستید. چرا این‌طور می‌نالید؟ این‌طور مضطرب هستید؟ حضرت فرمودند: «خَلَقَ الله النّار لِمَن عَصاهُ وَ لو کَانَ سَیِّداً قُرَشیاً» خدا جهنّم را برای گنهکار آفریده است، ولو سیّد قریشی باشد و «خَلَقَ اللّهُ الجَنَّهَ لِمَن أَطاعَ وَ أحسَنَ وَ لَو کانَ عَبداً حَبَشیّا» خدا بهشت را برای اهل طاعت آفریده است و مهیّا فرموده است، ولو غلام حبشی باشد..
15. برگزیدن معنا پیدا نمی¬کند. اگر پیشاپیش و به صورت تکوینی خدا افرادی را برگزیده باشد خود این گزینش زیر سؤال می¬رود زیرا در واقع گزینشی نیست. بلکه کار قبل از برنامه امتحان انجام شده است. مثل این می¬ماند که معلمان قبلاً و بدون آزمون افرادی را انتخاب و سپس امتحان را به صورت نمایشی برگزار کنند. آنوقت این آیات هم کارآیی خودش را از دست می¬دهد که: اِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ: به یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است (آل عمران، ۳۳) ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ: فرزندانى که بعضى از آنان از [نسل] بعضى دیگرند و خداوند شنواى داناست (آل عمران، ۳۴) غلامرضا فدائی
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  رعنا سليمان عباسي - تفسیر موضوعی آیه الله جوادی آملی
طهارت از غفلت(خلاصه)
آیه تطهیر نیز چنین پیامى دارد. البته طهارت از گناه، از مراحل ابتدایى کمالات اهل بیت (علیهم السلام) است. زیرا فرشته هم معصوم است و گناه نمى‏کند. پیام آیه تطهیر این است که اگر کسى غیرخدا را ببیند یا بخشى از اسما و صفات خدا را نبیند، در گناه غفلت و جهل به سر مى‏برد و چنین انسانى مذنب است و طاهر نیست. آیه تطهیر، اهل بیت را که انسان کاملند از چنین غفلت، حجاب و، رینى هم مطهر مى‏کند چون آیه، مطلق است و «حذف متعلق‏» هم نشانه عموم است:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» . سوره احزاب، آیه 33.
در این آیه، «الرجس‏» و «یطهرکم تطهیرا»، مطلق است، یعنى خداوند شما را از هر رجسى مطهر کرده است.
امام سجاد (علیه السلام) نقل مى‏کند که موساى کلیم (سلام الله علیه) از خداوند پرسید: آنها که در قیامت در سایه عرش تو به سر مى‏برند کیانند؟ فرمود:
«الطاهرة قلوبهم و التربة ایدیهم و الذین یذکرون جلالی اذا ذکروا ربهم، و الذین یکتفون بطاعتی کما یکتفی الصبی باللبن و الذین یاوون الى مساجدی کما تاوی النسور الى اوکارها و الذین یغضبون لمحارمی اذا استحلت کما یغضب النمر اذا حرد»
یعنى، پاکدلان در سایه عرش به سر مى‏برند; آنان که غیرحق را نمى‏نگرند و نمى‏خواهند و از هیچ خضوعى و اطاعتى دریغ نمى‏ورزند، و به همین جهت،
«اینما تولوا فثم وجه الله‏» سوره بقره، آیه 115.براى آنها مشهود است
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : از شما بخاطر مطالب بسیار غنی و پرمحتوایتان سپاسگزارم. امیدوارم پروردگار باریتعالی همه ما را از دوستداران اهل بیت و عاملان به قرآن قرار دهد. انشاالله
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سکينه محمدي - سایت اسلام ویب تفسیر القرآن تفسیر الطبری محمد بن جریر الطبری دار المعارف سنة النشر: - رقم الطبعة: --- عدد الأجزاء: أربعة وعشرون جزءا
( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ) یقول : إنما یرید الله لیذهب عنکم السوء والفحشاء یا أهل بیت محمد ، ویطهرکم من الدنس الذی یکون فی أهل معاصی الله تطهیرا .

وبنحو الذی قلنا فی ذلک قال أهل التأویل .

ذکر من قال ذلک :

حدثنا بشر قال : ثنا یزید قال : ثنا سعید ، عن قتادة قوله : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) فهم أهل بیت طهرهم الله من السوء ، وخصهم برحمة منه

حدثنی یونس قال : أخبرنا ابن وهب قال : قال ابن زید فی قوله [ ص: 263 ] ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) قال : الرجس هاهنا : الشیطان ، وسوى ذلک من الرجس : الشرک .

اختلف أهل التأویل فی الذین عنوا بقوله ( أهل البیت ) فقال بعضهم : عنی به رسول الله - صلى الله علیه وسلم - وعلی وفاطمة والحسن والحسین رضوان الله علیهم .

ذکر من قال ذلک :

حدثنی محمد بن المثنى قال : ثنا بکر بن یحیى بن زبان العنزی قال : ثنا مندل ، عن الأعمش ، عن عطیة ، عن أبی سعید الخدری قال : قال رسول الله - صلى الله علیه وسلم - : " نزلت هذه الآیة فی خمسة : فی وفی علی رضی الله عنه وحسن رضی الله عنه وحسین رضی الله عنه وفاطمة رضی الله عنها : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) " .

حدثنا ابن وکیع قال : ثنا محمد بن بشر ، عن زکریا ، عن مصعب بن شیبة ، عن صفیة بنت شیبة قالت : قالت عائشة : خرج النبی - صلى الله علیه وسلم - ذات غداة ، وعلیه مرط مرجل من شعر أسود ، فجاء الحسن ، فأدخله معه ثم قال : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) .

حدثنا ابن وکیع قال : ثنا محمد بن بکر ، عن حماد بن سلمة ، عن علی بن زید ، عن أنس أن النبی - صلى الله علیه وسلم - کان یمر ببیت فاطمة ستة أشهر ، کلما خرج إلى الصلاة فیقول : " الصلاة أهل البیت ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) " .

حدثنی موسى بن عبد الرحمن المسروقی قال : ثنا یحیى بن إبراهیم بن سوید النخعی ، عن هلال ، یعنی ابن مقلاص ، عن زبید ، عن شهر بن حوشب ، عن أم سلمة قالت : کان النبی - صلى الله علیه وسلم - عندی ، وعلی وفاطمة والحسن والحسین ، فجعلت لهم خزیرة ، فأکلوا وناموا ، وغطى علیهم عباءة أو قطیفة ، ثم قال : " اللهم هؤلاء أهل بیتی ، أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا " . [ ص: 264 ]

حدثنا ابن وکیع قال : ثنا أبو نعیم قال : ثنا یونس بن أبی إسحاق قال : أخبرنی أبو داود ، عن أبی الحمراء قال : رابطت المدینة سبعة أشهر على عهد النبی - صلى الله علیه وسلم - ، قال : رأیت النبی - صلى الله علیه وسلم - إذا طلع الفجر ، جاء إلى باب علی وفاطمة ، فقال : " الصلاة الصلاة " ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) " .

حدثنی عبد الأعلى بن واصل قال : ثنا الفضل بن دکین قال : ثنا یونس بن أبی إسحاق ، بإسناده عن النبی - صلى الله علیه وسلم - مثله .

حدثنی عبد الأعلى بن واصل قال : ثنا الفضل بن دکین قال : ثنا عبد السلام بن حرب ، عن کلثوم المحاربی ، عن أبی عمار قال : إنی لجالس عند واثلة بن الأسقع إذ ذکروا علیا رضی الله عنه ، فشتموه ، فلما قاموا قال : اجلس حتى أخبرک عن هذا الذی شتموا ؛ إنی عند رسول الله - صلى الله علیه وسلم - إذ جاءه علی وفاطمة وحسن وحسین ، فألقى علیهم کساء له ، ثم قال : " اللهم هؤلاء أهل بیتی ، اللهم أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا " . قلت : یا رسول الله ، وأنا ؟ قال : " وأنت " . قال : فوالله إنها لأوثق عملی عندی .

حدثنی عبد الکریم بن أبی عمیر قال : ثنا الولید بن مسلم قال : ثنا أبو عمرو قال : ثنی شداد أبو عمار قال : سمعت واثلة بن الأسقع یحدث ، قال : سألت عن علی بن أبی طالب فی منزله ، فقالت فاطمة : قد ذهب یأتی برسول الله - صلى الله علیه وسلم - إذ جاء ، فدخل رسول الله - صلى الله علیه وسلم - ودخلت ، فجلس رسول الله - صلى الله علیه وسلم - على الفراش وأجلس فاطمة عن یمینه وعلیا عن یساره وحسنا وحسینا بین یدیه ، فلفع علیهم بثوبه وقال : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) اللهم هؤلاء أهلی ، اللهم أهلی أحق " . قال واثلة : فقلت من ناحیة البیت : وأنا یا رسول الله من أهلک ؟ قال : " وأنت من أهلی " . قال واثلة : إنها لمن أرجى [ ص: 265 ] ما أرتجی .

حدثنی أبو کریب قال : ثنا وکیع ، عن عبد الحمید بن بهرام ، عن شهر بن حوشب ، عن فضیل بن مرزوق ، عن عطیة ، عن أبی سعید الخدری ، عن أم سلمة قالت : لما نزلت هذه الآیة : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) دعا رسول الله - صلى الله علیه وسلم - علیا وفاطمة وحسنا وحسینا ، فجلل علیهم کساء خیبریا ، فقال : " اللهم هؤلاء أهل بیتی ، اللهم أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا " . قالت أم سلمة : ألست منهم ؟ قال : " أنت إلى خیر " .

حدثنا أبو کریب قال : ثنا مصعب بن المقدام قال : ثنا سعید بن زربی ، عن محمد بن سیرین ، عن أبی هریرة ، عن أم سلمة قالت : جاءت فاطمة إلى رسول الله - صلى الله علیه وسلم - ببرمة لها قد صنعت فیها عصیدة تحلها على طبق ، فوضعته بین یدیه ، فقال : " أین ابن عمک وابناک ؟ " فقالت : فی البیت ، فقال : " ادعیهم " . فجاءت إلى علی فقالت : أجب النبی - صلى الله علیه وسلم - أنت وابناک ، قالت أم سلمة : فلما رآهم مقبلین مد یده إلى کساء کان على المنامة فمده وبسطه وأجلسهم علیه ، ثم أخذ بأطراف الکساء الأربعة بشماله فضمه فوق رءوسهم وأومأ بیده الیمنى إلى ربه ، فقال : " هؤلاء أهل البیت ، فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا " .

حدثنا أبو کریب قال : ثنا حسن بن عطیة قال : ثنا فضیل بن مرزوق ، عن عطیة ، عن أبی سعید ، عن أم سلمة ؛ زوج النبی - صلى الله علیه وسلم - أن هذه الآیة نزلت فی بیتها ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) قالت : وأنا جالسة على باب البیت ، فقلت : أنا یا رسول الله ألست من أهل البیت ؟ قال : " إنک إلى خیر ، أنت من أزواج النبی - صلى الله علیه وسلم - " . قالت : وفی البیت رسول الله - صلى الله علیه وسلم - وعلی وفاطمة والحسن والحسین رضی الله عنهم . [ ص: 266 ]

حدثنا أبو کریب قال : ثنا خالد بن مخلد قال : ثنا موسى بن یعقوب قال : ثنی هاشم بن هاشم بن عتبة بن أبی وقاص ، عن عبد الله بن وهب بن زمعة قال : أخبرتنی أم سلمة أن رسول الله - صلى الله علیه وسلم - جمع علیا والحسنین ، ثم أدخلهم تحت ثوبه ، ثم جأر إلى الله ، ثم قال : " هؤلاء أهل بیتی " . فقالت أم سلمة : یا رسول الله أدخلنی معهم . قال : " إنک من أهلی " .

حدثنی أحمد بن محمد الطوسی قال : ثنا عبد الرحمن بن صالح قال : ثنا محمد بن سلیمان الأصبهانی ، عن یحیى بن عبید المکی ، عن عطاء ، عن عمر بن أبی سلمة قال : نزلت هذه الآیة على النبی - صلى الله علیه وسلم - وهو فی بیت أم سلمة ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) فدعا حسنا وحسینا وفاطمة فأجلسهم بین یدیه ، ودعا علیا فأجلسه خلفه ، فتجلل هو وهم بالکساء ثم قال : " هؤلاء أهل بیتی ، فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا " . قالت أم سلمة : أنا معهم؟ مکانک ، وأنت على خیر .

حدثنی محمد بن عمارة قال : ثنا إسماعیل بن أبان قال : ثنا الصباح بن یحیى المری ، عن السدی ، عن أبی الدیلم قال : قال علی بن الحسین لرجل من أهل الشام : أما قرأت فی الأحزاب ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) قال : ولأنتم هم ؟ قال : نعم .

حدثنا ابن المثنى قال : ثنا أبو بکر الحنفی قال : ثنا بکیر بن مسمار قال : سمعت عامر بن سعد قال : قال سعد : قال رسول الله - صلى الله علیه وسلم - حین نزل علیه الوحی ، فأخذ علیا وابنیه وفاطمة ، وأدخلهم تحت ثوبه ، ثم قال : " رب هؤلاء أهلی وأهل بیتی " . [ ص: 267 ]

حدثنا ابن حمید قال : ثنا عبد الله بن عبد القدوس ، عن الأعمش ، عن حکیم بن سعد قال : ذکرنا علی بن أبی طالب رضی الله عنه عند أم سلمة قالت : فیه نزلت : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) . قالت أم سلمة : جاء النبی - صلى الله علیه وسلم - إلى بیتی فقال : " لا تأذنی لأحد " . فجاءت فاطمة ، فلم أستطع أن أحجبها عن أبیها ، ثم جاء الحسن ، فلم أستطع أن أمنعه أن یدخل على جده وأمه ، وجاء الحسین ، فلم أستطع أن أحجبه ، فاجتمعوا حول النبی - صلى الله علیه وسلم - على بساط ، فجللهم نبی الله بکساء کان علیه ، ثم قال : " هؤلاء أهل بیتی ، فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا " ؛ فنزلت هذه الآیة حین اجتمعوا على البساط ، قالت : فقلت : یا رسول الله وأنا ؟ قالت : فوالله ما أنعم وقال : " إنک على خیر " .

وقال آخرون : بل عنى بذلک أزواج النبی - صلى الله علیه وسلم - .

ذکر من قال ذلک :

حدثنا ابن حمید قال : ثنا یحیى بن واضح قال : ثنا الأصبغ ، عن علقمة قال : کان عکرمة ینادی فی السوق ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) قال : نزلت فی نساء النبی - صلى الله علیه وسلم - خاصة .
(جالب است که جناب اقای طبری هم که از اهل تسنن هستند نتوانسته اند تعدد احادیث را در مورد اهل بیت پیامبر که همان پنج تن آل عبا هستند نادیده بگیرند اما برای تعبیر همسران پیامبر به اهل بیت بیش از یک روایت نیافته اند.){عزیزان برای حقانیت ائمه ی اطهار موارد بی شماری را می توانید در تفاسیر اهل سنت بیابید} [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اطیب البیان

وَ قَرن‌َ فِی‌ بُیُوتِکُن‌َّ وَ لا تَبَرَّجن‌َ تَبَرُّج‌َ الجاهِلِیَّةِ الأُولی‌ وَ أَقِمن‌َ الصَّلاةَ وَ آتِین‌َ الزَّکاةَ وَ أَطِعن‌َ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ إِنَّما یُرِیدُ اللّه‌ُ لِیُذهِب‌َ عَنکُم‌ُ الرِّجس‌َ أَهل‌َ البَیت‌ِ وَ یُطَهِّرَکُم‌ تَطهِیراً (33)
و قرار بگیرید ‌در‌ منازل‌ ‌خود‌ و بیرون‌ نیائید مکشوفات‌
مثل‌ دوره‌ جاهلیة اولی‌ و بپا بدارید نماز ‌را‌ و ادا کنید زکاة ‌را‌ و اطاعت‌ کنید اوامر ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌او‌ ‌را‌.
وَ قَرن‌َ فِی‌ بُیُوتِکُن‌َّ نظر ‌به‌ اینکه‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحلت‌ پیغمبر حرام‌ ‌بود‌ ‌بر‌ مسلمین‌ ازدواج‌ ‌با‌ ‌آنها‌ چنانچه‌ میفرماید ‌در‌ همین‌ سوره‌ ‌آیه‌ 53 وَ ما کان‌َ لَکُم‌ أَن‌ تُؤذُوا رَسُول‌َ اللّه‌ِ وَ لا أَن‌ تَنکِحُوا أَزواجَه‌ُ مِن‌ بَعدِه‌ِ واجب‌ ‌بود‌ ‌بر‌ زنهای‌ پیغمبر ‌که‌ ‌از‌ منازل‌ ‌خود‌ بیرون‌ نیایند.
وَ لا تَبَرَّجن‌َ تَبَرُّج‌َ الجاهِلِیَّةِ الأُولی‌ مفسرین‌ ‌در‌ معنای‌ جاهلیة اولی‌ اختلاف‌ کردند زیرا دلالت‌ دارد ‌بر‌ دو جاهلیت‌ یکی‌ اولی‌ و دیگری‌ ثانیه‌ و چون‌ خبر نداشتند ‌از‌ دوره‌ زمان‌، ‌ما ولی‌ جاهلیة ثانیه‌ امروز ‌است‌ ‌که‌ زنها ‌به‌ چه‌ کیفیت‌ زینت‌ کرده‌ بیرون‌ میآیند و جاهلیت‌ اولی‌ همان‌ زمان‌ ‌بعد‌ ‌از‌ عیسی‌ و قبل‌ ‌از‌ بعثت‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌بود‌ مخصوصا ‌در‌ حجاز ‌که‌ چه‌ اندازه‌ زنهای‌ زانیه‌ فراوان‌ ‌بود‌ و بعضی‌ ذوات‌ الاعلام‌ بودند و افتخار میکردند ‌به‌ اینکه‌، خواهان‌ ‌آنها‌ بسیارند مثل‌ سمیه‌ مادر زیاد ‌که‌ پدرش‌ معلوم‌ نبود ‌که‌ میگفتند زیاد ‌إبن‌ ابیه‌ و مثل‌ مرجانه‌ مادر عبید اللّه‌ ‌که‌ چهل‌ نفر مدعی‌ شدند ‌که‌ ‌از‌ ‌ما ‌است‌ و چون‌ انگشت‌ پای‌ ‌او‌ شبیه‌ ‌به‌ زیاد ‌بود‌ گفتند ‌إبن‌ زیاد.
وَ أَقِمن‌َ الصَّلاةَ ‌حتی‌ دارد ‌در‌ خبر
«مسجد المرأة بیتها»
‌حتی‌ دارد ‌در‌ بیت‌ مخدع‌، ‌یعنی‌ اطاق‌ پسی‌ ‌به‌ اصطلاح‌ صندوق‌ خانه‌.
وَ آتِین‌َ الزَّکاةَ واجبه‌ و مندوبه‌.
وَ أَطِعن‌َ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ امتثال‌ اوامر ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌او‌ ‌را‌ بکنید و ‌از‌ نواهی‌ ‌او‌ منتهی‌ باشید و مخالفت‌ نکنید.
إِنَّما یُرِیدُ اللّه‌ُ لِیُذهِب‌َ عَنکُم‌ُ الرِّجس‌َ أَهل‌َ البَیت‌ِ وَ یُطَهِّرَکُم‌ تَطهِیراً ‌اینکه‌ ‌است‌ و جز ‌اینکه‌ نیست‌ اراده‌ فرموده‌ خداوند متعال‌ ‌که‌ ببرد و دفع‌ کند رجس‌ و پلیدی‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ اهل‌ بیت‌ و پاک‌ و پاکیزه‌ کند ‌شما‌ ‌را‌ پاک‌ کردنی‌.
کلام‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ جمله‌ ‌در‌ چند مقام‌ واقع‌ میشود:
جلد 14 - صفحه 501
اول‌ ‌در‌ مورد شأن‌ نزول‌ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ شریفه‌ ‌که‌ مراد ‌از‌ اهل‌ بیت‌ کیانند می‌گوییم‌ اخبار بسیار ‌از‌ طرق‌ عامه‌ و خاصه‌ فوق‌ حد تواتر ‌که‌ مراد خمسة النجباء هستند پیغمبر و ‌علی‌ و فاطمه‌ و حسنین‌. طبری‌ ‌در‌ مجمع‌ ‌بعد‌ ‌از‌ اینکه‌ اخبار بسیاری‌ ‌از‌ طرق‌ عامه‌ روایت‌ کرده‌ میگوید.
«و الروایات‌ ‌فی‌ ‌هذا‌ کثیرة ‌من‌ طریق‌ العامة و الخاصة ‌لو‌ قصدنا ‌الی‌ ایرادها لطال‌ الکتاب‌ و فیما اوردناه‌ کفایة» و ‌در‌ برهان‌ قریب‌ چهارده‌ صفحه‌ نقل‌ اخبار کرده‌ مقام‌ دویم‌ ‌در‌ شرح‌ جملات‌ ‌آن‌:
إِنَّما یُرِیدُ اللّه‌ُ کلمه انما ‌از‌ أدات‌ حصر ‌است‌ ‌که‌ اثبات‌ مدخول‌ و نفی‌ ‌غیر‌ میکند مثل‌ اینکه‌ بگویی‌ «انما ‌فی‌ الدار زید» اثبات‌ زید میکند و نفی‌ ‌ما عدای‌ زید ‌ یا ‌ بگویی‌ «انما لک‌ عندی‌ درهما» اثبات‌ درهم‌ و نفی‌ ‌ما زاد میکند و اراده‌ اراده تکوینی‌ ‌است‌ ‌که‌ تخلف‌ پذیر نیست‌ نه‌ اراده‌ تشریعی‌ زیرا اراده تشریعی‌ نسبت‌ ‌به‌ تمام‌ مسلمین‌ بلکه‌ مکلفین‌ ‌است‌ انحصار ‌به‌ اهل‌ بیت‌ ندارد.
لِیُذهِب‌َ عَنکُم‌ُ الرِّجس‌َ أَهل‌َ البَیت‌ِ رجس‌ شامل‌ تمام‌ پلیدیها میشود ‌از‌ شرک‌ و کفر و ضلالت‌ و جهالت‌ و تمام‌ صفات‌ خبیثه‌ و اخلاق‌ رذیله‌ و ملکات‌ قبیحه‌ و تمام‌ معاصی‌ ‌از‌ کبائر و صغائر و منافیات‌ مروت‌ ‌که‌ تمام‌ اینها رجس‌ ‌است‌ و ذهاب‌ ‌از‌ تمام‌ اینها عصمت‌ ‌است‌ و ‌به‌ اجماع‌ تمام‌ مسلمین‌ شیعه‌ و سنی‌ ‌غیر‌ ‌اینکه‌ خمسه‌ ‌در‌ زمان‌ نبی‌ احدی‌ دارای‌ مقام‌ عصمت‌ نبود نه‌ ‌در‌ خلفاء و نه‌ ‌در‌ زوجات‌ و نه‌ ‌در‌ ‌غیر‌ اینها و اهل‌ بیت‌ اهل‌ بیت‌ پیغمبر ‌است‌.
وَ یُطَهِّرَکُم‌ تَطهِیراً طهارت‌ قلب‌ ‌از‌ عقائد فاسده‌ و طهارة نفس‌ ‌از‌ اخلاق‌ رذیله‌ و طهارت‌ اعضاء و جوارح‌ ‌از‌ معاصی‌ کلا ‌که‌ معتقد ‌به‌ جمیع‌ عقائد حقه‌ و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ صالحه‌ و فضائل‌ نفسانیه‌ ‌که‌ همان‌ مقام‌ عصمت‌ و مستکمل‌ جمیع‌ کمالات‌ بودند مقام‌ سیم‌ ‌در‌ دفع‌ اشکالات‌:
اشکال‌ اول‌: اینکه‌ ‌اینکه‌ جمله‌ ‌در‌ آیات‌ راجعه‌ ‌به‌ زوجات‌ نبی‌ ‌است‌.
جواب‌: ترتیب‌ نزول‌ قرآن‌ ‌از‌ سور و آیات‌ مسلما ‌به‌ ترتیب‌ مجموع‌ ‌فی‌ الدفتین‌ نیست‌.چنانچه‌ بسیاری‌ ‌از‌ سور مدنیست‌ و بسیاری‌ مکی‌ بلکه‌ بعض‌ سور یک‌ قسمت‌ آیات‌ ‌آن‌ مکی‌ ‌است‌ و یک‌ قسمت‌ مدنی‌ بعلاوه‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ نوع‌ ‌از‌ آیات‌ تعمد بوده‌ مثل‌ ‌آیه‌ الیَوم‌َ أَکمَلت‌ُ لَکُم‌ دِینَکُم‌ و ‌آیه‌ یا أَیُّهَا الرَّسُول‌ُ بَلِّغ‌ ما أُنزِل‌َ إِلَیک‌َ ‌که‌ ‌در‌ محل‌ ‌خود‌ بیان‌ کردیم‌.
اشکال‌ دویم‌: اینکه‌ ‌شما‌ شیعیان‌ معتقدید ‌که‌ سایر ائمه‌ هدی‌ ‌از‌ زین‌ العابدین‌ ‌تا‌ حضرت‌ بقیة اللّه‌ همه‌ معصوم‌ هستند و ‌هم‌ چنین‌ انبیاء سلف‌ و اوصیاء ‌آنها‌ و ‌اینکه‌ ‌آیه‌ انحصار ‌به‌ خمسه طیبه‌ میفرماید.
جواب‌: ‌در‌ زمان‌ نزول‌ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ و خطاب‌ کم‌ منحصرا همین‌ خمسه‌ بودند و ششمی‌ نداشتند نه‌ انبیاء سلف‌ و نه‌ اوصیاء ‌آنها‌ و نه‌ سایر ائمه‌ هدی‌ بودند و دلیل‌ عصمت‌ ‌آنها‌ ادله عقلیه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ باب‌ شرائط نبوت‌ و امامت‌ مذکور ‌است‌.
اشکال‌ سیم‌: اینکه‌ ‌شما‌ شیعه‌ معتقدید ‌به‌ اینکه‌ اینها ‌در‌ تمام‌ عمر ‌از‌ اول‌ ‌تا‌ آخر معصوم‌ بودند و ذهاب‌ و تطهیر فرع‌ ثبوت‌ ‌است‌ ‌که‌ رجس‌ بوده‌ رفع‌ ‌شده‌ نجس‌ بوده‌ و تطهیر ‌شده‌.
جواب‌: اولا یکی‌ ‌از‌ اسماء الهی‌ طاهر ‌است‌ و ذهاب‌ فرع‌ ثبوت‌ نیست‌ ‌اگر‌ سگی‌ ‌ یا ‌ دشمنی‌ نزدیک‌ ‌شما‌ ‌باشد‌ و ‌او‌ ‌را‌ دفع‌ کنند صدق‌ ذهاب‌ میکند قوای‌ نفسانیه‌ مثل‌ قوه شهویه‌ و غضبیه‌ و وهمیه‌ اقتضایی‌ دارند لکن‌ قوه ایمان‌ و تقوی‌ و اراده باری‌ ‌تعالی‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دفع‌ میکند ‌به‌ اصطلاح‌ دفع‌ ‌است‌ نه‌ رفع‌ و خداوند ‌در‌ همان‌ عالم‌ نورانیت‌ عالم‌ ارواح‌ اینها ‌را‌ پاک‌ و پاکیزه‌ خلق‌ فرموده‌. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.