فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ «14»
فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ: پس آن هنگام که حکم فرمودیم بر سلیمان مرگ را و او بر عصا تکیه داده بود، ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ: راهنمائى نکرد جنیان
را بر مرگ او، إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ: مگر جنبنده زمین، یعنى ارضه «موریانه» که از زمین برآمد، تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ: مىخورد عصاى او را، فَلَمَّا خَرَّ: پس آن هنگام بیفتاد سلیمان، تَبَیَّنَتِ الْجِنُ: ظاهر شدند جنیان، أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ: (بدل اشتمال از جن) یعنى روشن و آشکارا شد آنکه اگر بودند جنیان که ایشان به غیب دانا بودندى، ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ: درنگ نمىکردند یک سال در عذابى خوارکننده، یعنى تکالیف شاقه که ایشان در عمل عمارت مىکشیدند.
شرح واقعه: ابو بصیر از حضرت باقر علیه السّلام روایت نمود که حضرت سلیمان (علیه السّلام) شیاطین را به اعمال متنوعه نصب کرده بود، و خود در قبهاى از ابنیه بر عصا تکیه کرده مشاهده افعال آنها مىنمود. جنّیان چون او را مقابل خود مىدیدند، در اعمالى که بدان مأمور بودند سعى تمام مىکردند. و سلیمان امر کرده بود که هیچکس در آن قبه درنیاید. اتفاقا روزى دید مردى در قبه داخل شد، سلیمان مضطرب شد، به حالت غضب و اضطراب گفت: چه کسى، که ناطلبیده داخل شدى؟ گفت: (انا الّذى لا اقبل الرّشا و لا اهاب الملوک) منم کسى که رشوه قبول نمىکنم، و از پادشاهان نمىترسم، پس بهمان حالت تکیه بر عصا قبض روح او نمود. جن به تصور آنکه زنده است، یک سال به عمل خود مشغول بودند، بعد ارضه (موریانه) پائین عصا را بخورد، سلیمان بیفتاد و خبر موت او به جن و انس رسید. و قبل از اجل، او را در وقت احتضار مطلع گردانید تا غسل کرد و حنوط نمود و کفن پوشید «1».
تبصره: در اماته حضرت سلیمان ایستاده، و بقاى او بر این حال تا یک سال، چند غرض متعلق بود: 1- اتمام بناء. 2- علم آدمیان به آنکه طائفه جنّ به غیب عالم نیستند و در ادعاى آن کاذبند. 3- علم عالمیان به آنکه هر که را اجل او برسد متأخر نشود، زیرا حضرت سلیمان علیه السّلام با وجود جلالت او که حشمت اللّه است تأخیر ندادند.
[ نظرات / امتیازها ]
فَلَمّا قَضَینا عَلَیهِ المَوتَ ما دَلَّهُم عَلی مَوتِهِ إِلاّ دَابَّةُ الأَرضِ تَأکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الجِنُّ أَن لَو کانُوا یَعلَمُونَ الغَیبَ ما لَبِثُوا فِی العَذابِ المُهِینِ «14»
پس چون مقدر کردیم بر سلیمان مرگ را دلالت نکرد بر موت او مگر موریانه که عصای او را خورد، پس چون سلیمان افتاد بر اجنه که برای او عمل میکردند واضح شد که اگر میدانستند موت او را که بر آنها غیب بود مکث نمیکردند در اینکه رحمت و عذاب خوار کننده.
فَلَمّا قَضَینا عَلَیهِ المَوتَ پس موقعی که تقدیر کردیم و مقدر نمودیم بر حضرت سلیمان موت را که در اخبار بسیاری داریم که حضرت سلیمان دستور داده بود برای اتمام قصر از قواریر و جن و انس مأمور به اتمام بودند و حضرتش بر عصا تکیه داده بود که ملک الموت آمد و به اجازه او قبض روح او را نمود و بر همان عصا مدت مدیدی تکیه داده در حال موت تا عمل آنها تمام شد خداوند ارضه که موریانه باشد مسلط کرد بر عصا و خورد عصا را و چون عصا افتاد سلیمان سقوط کرد که میفرماید:
ما دَلَّهُم عَلی مَوتِهِ إِلّا دَابَّةُ الأَرضِ تَأکُلُ مِنسَأَتَهُ و گفتند حکمت اینکه چند چیز بود یکی آن که باید کارگران جن و انس عمل خود را تمام کنند، دیگر آن که طائفه جن مدعی بودند که ما علم غیب داریم خداوند خواست که مردم بدانند که آنها دروغ ادعا میکنند، دیگر آن که بدانند که اجل وقتی آمد آنی مهلت نیست و لو سلیمان باشد.
فَلَمّا خَرَّ یعنی سقط.
تَبَیَّنَتِ الجِنُّ أَن لَو کانُوا یَعلَمُونَ الغَیبَ ما لَبِثُوا فِی العَذابِ المُهِینِ اینکه جمله را دو نحوه تفسیر کردند: یکی آن که بر خود جن مبین شود که علم غیب ندارند، دیگر آن که بر انس، معلوم شود که آنها در اینکه دعوی کاذب هستند، چنان چه اخبار زیاد به اینکه معنی از ائمه (ع) رسیده و مراد از عذاب مهین نه عقوبت است بلکه زحمت و مشقت است که به کار مشغول بودند و الا نفس عمل عبادت است و اطاعت رسول.
تنبیه: گفتند سلیمان پنجاه و سه سال عمر شریفش بود در سیزده سالگی به مقام نبوت و سلطنت نائل شد و پس از چهار سال از مدت سلطنتش شروع به بناء بیت المقدس کرد و مدت سلطنتش چهل سال و لکن مدرکی بر اینکه نداریم و اللّه العالم.
[ نظرات / امتیازها ]