قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَىَّ أَسْتَکْبرَْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ(75) قَالَ أَنَا خَیرٌْ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ(76) قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَْا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ(77) وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتىِ إِلىَ یَوْمِ الدِّینِ(78- ص)
خداوند متعال فرمود: اى ابلیس! چه چیز مانع شد بر مخلوقى که من آفریدم سجده نکنی؟ تکبر ورزیدى، یا بالاتر از آن بودى که فرمان سجود به تو داده شود؟ ابلیس [گزینه اول را انتخاب کرد و] گفت: من از او (آدم) بهترم، چرا که مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل. خداوند به او فرمود: از صفوف ملائکه، از آسمان برین، بیرون رو که تو رانده درگاه منى و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت ادامه خواهد یافت.
«اى مردم! وحشتناکترین چیزى که از ناحیه آن بر شما مىترسم دو چیز است: پیروى از هوای نفس و آرزوهاى دور و دراز است؛ اما پیروى از خواهش نفس، شما را از حق باز مىدارد و آرزوهاى دور و دراز قیامت را از یاد شما می برد.»
سه درس آموزنده و مهمی که در این گفتگو نهفته است
1. در پاسخ ابلیس اشارهاى است به اینکه از نظر ابلیس اوامر الهى به خودی خود لازم الاجرا نیستند؛ بلکه فرامین الهی وقتى لازم الاطاعة هستند که حق باشند و چون امرش به سجده کردن، حق نبود پس اطاعتش هم واجب نبود. برگشت این حرف به این است که ابلیس اطلاق مالکیت خدا و حکمت او را قبول نداشته و این همان اصل و ریشهاى است که تمامى گناهان و عصیانها از آن سرچشمه مىگیرد؛ چون معصیت وقتى سرمىزند که صاحبش با انکار ربوبیت خدا و با این توجیه که ارتکاب معصیت بهتر از ترک آن است، از حکم الهی سرپیچی کند.
اگر قیامتی نباشد و محکمه عدل و پاداش و عقابی برپا نشود آنگاه کسی که در این دنیا بد بود و بد عمل کرد فرقی با آنکه خوب بود و خوب عمل کرد تفاوتی نخواهد داشت و این از نظر وجدان پذیرفته شدنی نیست .
2. این مجازات سنگین برای ابلیس تنها برای ترک یک سجده نبود؛ آنچه باعث این سقوط و لعنت ابدی ابلیس شد استکبار او بود. استکباری که با اظهار نظر و استدلال در برابر امر الهی وجودش ثابت شد. اگر استدلال ابلیس را تحلیل کنیم سر از کفر عجیبى در مىآورد او با این سخن خود در حقیقت به خدا گفت که برخی از دستورات تو اساس و پایه درستی ندارد (انکار حکمت الهی) و نیز برخی از دستورات تو کاملا نادرست است معاذالله جاهلانه است (انکار علم الهی) و من بهتر از می فهمم.
3. کسی که عالمانه و از روی عمد مرتکب معصیت می شود در حقیقت همان راهی را رفته است که ابلیس رفته. یعنی به خدا می گوید تو گفته ای نکن ولی نظر من این است که انجام این کار اشکالی ندارد و بعد مرتکب می شود.
[ نظرات / امتیازها ]