بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ (66)
بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ: بلکه خداى را پرستش کن، وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ: و باش از جمله سپاسداران بر نعمت توحید و اخلاص در عبادت. و حقیقت معنى آنکه: پرستش مکن آنچه جاهلان مشرک تو را به پرستش آن امر مىکنند، بلکه اگر عاقلى و از اهل خبرت و بصارت هستى، پس پرستش خداى کن و در عبادت غیر او را شریک مگردان تا اعمال تو به درجه قبول رسد، زیرا کسانى که شرک به ساحت کبریائى نسبت دادند و سخنان نالایق در حق او گفتند، هر آینه به مقام عظمت ربوبى توهین نمودند.
[ نظرات / امتیازها ]
بَلِ اللّهَ فَاعبُد وَ کُن مِنَ الشّاکِرِینَ (66)
بلکه خداوند متعال را پس باید عبادت کنی و بوده باشی از شکرگزاران.
بَلِ اضراب از ما قبل است یعنی چون شرک موجب حبط اعمال میشود و مورث خسران و زیان است باید موحد شد.
اللّهَ فَاعبُد اللّه مفعول فَاعبُد میشود و تقدیم مفعول بر فعل دلیل بر اختصاص است مثل إِیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعِینُ و فاء فاعبد تفریع بر ما قبل است یعنی بعد از اینکه شرک نیاوری که موجب حبط اعمالت میشود و خاسر میشوی پس باید عبادت کنی و پرستش نمایی اللّه را که اولین کلمه دین و اسلام توحید عبادتیست و مفاد کلمه (لا اله الا اللّه) است و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی بدلالت التزامی کلمه توحید است و از لوازم اوست چنانچه توحید نظری بدلالت اقتضائیست و مکررا اشاره شده و امر بعبادت امر ارشادیست مثل امر باطاعت بحکم عقل مستقل واجب است عبادت و اطاعت او زیرا امر مولوی موجب تسلسل میشود مثلا عبادت صلوة امر مولوی دارد که در ترکش عقوبت است اگر امر فاعبدهم مولوی باشد آنهم عبادت است باید کرد و هکذا پس امتثال امر صلاتی هزارها امر دارد الی غیر النهایه و ترکش هزارها معصیت است الی غیر النهایة.
وَ کُن مِنَ الشّاکِرِینَ اینکه هم امر ارشادیست زیرا عقل حکم میکند بوجوب شکر منعم و شکر هم درجاتی دارد اولا بداند که از جانب او است مستند بهاسباب و اقدام خود و دیگران نیست ثانیا بداند که از راه تفضل است نه استحقاق کسی از او طلبکار نیست و ثالثا نعم الهیه بسیار است که إِن تَعُدُّوا نِعمَةَ اللّهِ لا تُحصُوها بالاخص نسبت بپیغمبر اکرم که اشرف مخلوقات است نعم ظاهریه و باطنیه جسمانیه و روحانیه داخلیه و خارجیه الی ما شاء اللّه و رابعا بداند که از عهده شکر کوچکترین نعم او بر نمیاید چه رسد بنعم عالیه.
[ نظرات / امتیازها ]