وَ بِکُفْرِهِمْ :و دیگر از اسباب طبع، کفر آنها به عیسى علیه السّلام بود
تکریر ذکر کفر به جهت ایذان است به تکرّر کفر ایشان، چه آنها کافر شدند به موسى علیه السّلام و بعد از آن به عیسى علیه السّلام و حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وَ قَوْلِهِمْ عَلىٰ مَرْیَمَ بُهْتٰاناً عَظِیماً :و دیگر به سبب گفتن آنها، به زعم باطل خود، بر مریم بنت عمران مادر عیسى، بهتانى عظیم و دروغى بزرگ که آن بهتان انتساب زنا بود به او، و حال آنکه معصومه و مطهره بود نظر به اینکه چون امور عادیه را مناط قرار دادند که خلق ولد بدون والد محال است، لذا کافر شدند به عیسى علیه السّلام، غافل از آنکه این امر از تحت قدرت الهى خارج نیست، چنانچه آدم علیه السّلام را بدون والدین خلق فرمود، همچنین قادر است که عیسى را بدون والد تکون نماید
رفع شبهه: تصور نشود به اینکه نعوذ باللّه خداوند طبع و مهر فرماید قلوب کفار را از بدو خلقت که نتوانند ایمان آرند، زیرا اگر چنین باشد، دعوت انبیا و ارسال رسل و انزال کتب، لغو، و عذاب کفار در آخرت، بدون جهت، و ایشان را بر خدا حجت بودى پس اسناد طبع به خدا بر سبیل تجوز باشد، به جهت مبالغه و تأکید؛ و معنى آیه مؤول است به یکى از چند وجه: اول آنکه اعراض از حق چون متمکن و راسخ شده در قلوب کفار، به جهت فرط عناد و انکار، پس گوئیا آن طبیعى ایشان و از صفات خلقى ایشان است که مجبولند برآن
دوم آنکه مراد به طبع تمثیل حال قلوب آنها باشد، به حال بهائم، که حق تعالى آنها را آفریده است، خالى از فطن؛ و یا به قلوبى که مقدّر و مفروض باشد به طبع، یعنى اگر به حسب فرض و تقدیر حق تعالى طبع قلوبى کرده بود، این قلوب کفار مماثل آن مى بود
سیم آنکه طبع فى الحقیقة فعل شیطان یا کافر است، لکن صدور طبع از شیطان یا کافر به اقدار الهى باشد، لذا اسناد به او سبحانه شده، مانند اسناد فعل به مسبب
چهارم آنکه چون اعراق کفار راسخ و مستحکم شده در کفر، بر وجهى که طریقى باقى نمانده است به تحصیل ایمان آنها غیر الجا و قسر و اجبار، که حکمت مقتضى عدم آنست به جهت ابقاء غرض تکلیف، پس تعبیر شده از ترک الجا و قسر به طبع، چه آن سد و منع ایمان آنها نموده بنابراین تأویل آیه اشعار است بر ترامى امر کفار در غىّ و تناهى انهماک آنها در ضلال و بغى و تباهى
پنجم آنکه این کلام حکایتى است از قول کفره که بر سبیل تهکم و استهزاء مى گفتند: قلوبنا فى اکنّة ممّا تدعونا الیه و قلوبنا غلف و فى آذاننا وقر و من بیننا و بینک حجاب
ششم آنکه مراد به طبع است در آخرت، یعنى در نشئۀ عقبى، خداوند آنها را کر و کور و بى عقل محشور خواهد نمود، کقوله: وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ عَلىٰ وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا بنابراین اخبار از این به ماضى به جهت تحقق و تیقن وقوع آنست
هفتم مراد به طبع قلوب ایشان است به سمتى که او را ملائکه بشناسند و بدان سبب آنها را دشمن دارند و از ایشان تنفر نمایند، چه در آثار آمده که: هرگاه کافر، در کفر به مثابه اى رسید که حق تعالى مى داند ایمان نخواهد آورد، یعنى علم الهى تعلق به معلوم گرفت، بر دل او نقطۀ سیاه پدید مى آورد
تا ملائکه به سبب آن، عالم شوند و او را مذمت و لعنت کنند، چنانچه در قلب مؤمن نقطه سفیدى ظاهر فرماید، تا ملائکه را علم به ایمان او حاصل و از براى او استغفار نمایند
[ نظرات / امتیازها ]
«وَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلىٰ مَرْیَمَ بُهْتٰاناً عَظِیماً» عناد زیاده بر این تصوّر نمى رود که یهود درباره مریم صدّیقه دختر عمران سخنان ناروا مى گویند
بااینکه همه مردم آن سرزمین بخصوص بنى اسرائیل بطور عیان مشاهده مى کردند که مریم دختر عمران از نوزادگى در کفالت زکریّا پیامبر بوده و سپس در حجره فوقانى از بیت المقدس به سرمى برد و هرگز کسى به وى دسترسى نداشته است جز زکریّا شوهر خاله او که براى کفالت وى از او دیدن مى کرد گذشته از اینکه پروردگار بمریم صدّیقه فرزندى بى نظیر هم چه عیسى کرامت فرمود که در روز ولادت براى اثبات پاکدامنى مادرش با مردم گفتگو مى کرد و بیگانگى پروردگار شهادت مى داد و رسالت و پیامبرى خود را اعلام مى کرد و وقایع خارق عادت او نیز در دسترس عموم مردم بود گذشته از معجزات بیشمار که از عیسى سرمى زد از جمله مرده ها را زنده مى کرد با این سوابق درخشان که درباره مریم صدّیقه و عیسى مسیح مى دیدند مع ذلک از نظر لجاج چه نسبت ناروا بمریم صدیقه داده که در آیه قرآنى از نظر تعلیم ادب بجامعه اسلام بطور مرموز آن را بهتان بزرگ نامبرده است
[ نظرات / امتیازها ]
وَ بِکُفْرِهِمْ : یکى دیگر از اعمال قبیح آنان، انکار رسالت عیسى ع بود
وَ قَوْلِهِمْ عَلىٰ مَرْیَمَ بُهْتٰاناً عَظِیماً : عظیم ترین و شنیع ترین دروغى که به حضرت مریم نسبت دادند و او را متهم بزنا کردند، یکى دیگر از گناهان آنهاست چنان که ابن عباس و سدى گویند
کلبى گوید: عیسى از قومى مى گذشت گفتند: اینک ساحرى پسر زنى ساحره و زناکارى پسر زن زناکار، پیش شما مى آید عیسى سخن آنان را شنیده، گفت: خدایا تویى پروردگار من، تو آفریدگار منى من خودم بمیل خود پیش آنها نیامده ام خدایا هر که مرا و مادرم را دشنام گوید، لعنت کن خداوند دعاى عیسى را مستجاب کرد و آنها را بشکل خوک در آورد!
[ نظرات / امتیازها ]
وَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلىٰ مَرْیَمَ بُهْتٰاناً عَظِیماً خداوند نسبت کفر به یهود را سه بار تکرار کرده است: اوّل، بدین مناسبت که یادآورى کرد: یهود آیات خدا را انکار کردند و پیامبران را کشتند دوم، بدین مناسبت که آنها گفتند: «قُلُوبُنٰا غُلْفٌ » سوم، در هنگامى که سخن آنان را دربارۀ مریم یادآورى مى کند آنها سخن زشتى را دربارۀ مریم گفتند که جز یهودى هایى که از پشتیبانى آمریکاى مسیحى برخوردارند، آن را نمى گویند
آمریکایى که یهودى ها را مسلح مى کند تا به قدس تجاوز کنند و حرمت شعایر دینى را، که مسیحیان و مسلمانان مقدس مى دانند به ویژه کلیساها و قبور مسیحیان، را از بین ببرند
[ نظرات / امتیازها ]